تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر چیز دارای سیماست، سیمای دین شما نماز است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831304224




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خراسان در زمان فتح مسلمانان (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
خراسان در زمان فتح مسلمانان (2
خراسان در زمان فتح مسلمانان (2)     منابع چيني معناي وسيع تري از تعريف بارتولد حتي در معناي گسترده آن ارائه مي دهند .   يوان چوانگ از سرزمين تو ـ هو ـ لو ( تخارا ) سخن مي گويد . اين تعريف از شرق به تسانگ لينگ ( tsung - ling ) از غرب به ايران ، از جنوب به کوه هاي بزرگ ( هندوکش ) و از شمال به دروازه آهنين مي رسد؛ که رودخانه سيحون در ميان آن از شرق به غرب جاريست. (1) ما در مي يابيم که بلاذري واژه تخارستان را در معني مشابهي براي نشان دادن سرزمين هاي بلاواسطه در شرق مرغاب به کار برده که به عنوان بخشي از تخارستان در زمان حمله مسلمانان مورد توجه بوده اند . (2) عليرغم تحقيقات بسياري که راجع به تخارستان و مردم تخارا انجام شده نتيجه رضايت بخشي حاصل نشده است . (3) آن فراتر از هدف اين مقاله است که درباره منشا مردم تخارا تصميم بگيرد . اما به نظر مي رسد که آنها بخشي از مردم ايراني بوده اند که زمان هاي آغازين به اين منطقه مهاجرت کرده اند . در هنگام حمله مسلمانان آنان بخشي از جمعيت يکجانشين را تشکيل مي دادند و همانطور که توسط پرفسور گيب يادآوري شده، آنها به خاطر اهميت اقدامات تجاري شان در گزارش هاي تاريخي چيني مورد توجه بوده اند . (4) قبل از ورود مسلمانان، تخارستان به عنوان قلمرويي تحت همين نام ـ يعني منطقه اي واقع در شرق بلخ و غرب بدخشان به سمت جنوب تخارستان به مفهوم شاهزاده نشين هاي تحت حاکميت جبغوي تخارستان، شاهزاده نشين هاي مختلف هپتالي جايگاه نسبتاً مهمتري داشته اند . اما مشکل زماني ظاهر مي شود که ما سعي کنيم تعداد يا موقعيت آنها را تعيين نمائيم . آنچه مسلم است ـ مطابق شواهد موجود از فعاليت هاي نيزک ـ بادغيس ، يک شاهزاده نشين هپتالي يا دست کم بخشي از آن بوده است . گمان مي رود نام بادغيس با هرات و پوشنگ پيوند خورده و همين امر آن را شاهزاده نشيني قابل توجه ساخته بود . از اين واقعيت که نيزک با قتيبه بن مسلم قراردادهايي را تنها از طرف ساکنان بادغيس منعقد ساخت. (5) چنين نتيجه گرفته مي شود که در منطقه هرات ، پوشنگ و بادغيس بيش از يک شاهزاده نشين وجود داشته است. اين مسأله مي تواند مورد بحث واقع شود که اين صلح تنها پس از اين که قلمرو هپتال ها به شاهزاده نشين بادغيس محدود شده ، پايدار ماند . اما بيشتر محتمل است که قلمروهاي بسياري در اين منطقه وجود داشته است که مسلمانان در مراحل مختلف آنها را تحت کنترل درآورده اند . از فهرست القاب شاهان خراسان و شرق که ابن خردادبه (6) ارائه نموده، پي مي بريم که شاهزاده ي نسا ( يهوديه جوزجان )(7) ملقب به اَبراز ( Abraz ) بوده و شاهزاده غرجستان عنوان بَراز ـ بنده ( Baraz - bandeh ) داشته و شاهزاده ي هرات، پوشنگ بدغيس برازان ناميده مي شده است. (8) از روي سکه هايي که به عنوان سکه هاي هپتالي و متعلق به نيمه دوم قرن هفتم ميلادي شناخته شده اند، و در آنها کلمه 2 ب ـ ر ـ ز مشاهده شده است (9) ، مي توان چنين نتيجه گرفت که بَراز يا اَبراز لقب شاهزاده نشين هاي هپتالي و براز ـ بنده (يهوديه ) احتمالاً يکي از چندين شاهزاده نشيني بوده که در اطراف شهرهاي مختلف در منطقه جوزجانان تشکيل شده بود که در اين ميان جوزجانان خداه (10) مقتدرترين شاهزاده، حاکميت عاليه را داشت. در منطقه هرات ، پوشنگ و بادغيس مي توانسته شاهزاده نشين هاي متعددي با شاهزادگان جداگانه وجود داشته باشد که هر کدام يک بَراز بودند و از اين ميان تيزک طرخان در مقام حاکم برتر هپتاليان در برابر سلطه مسلمانان خو د را از ديگران متمايز کرده است . غرجستان شاهزاده نشيني کوچک تر و تحت اداره فرمانروايي ضعيف تر بود که خود زير نفوذ بَراز قدرتمندتري ـ احتمالاً از ناحيه جوزجان ـ بودند . بنابراين در منطقه غرب بلخ در امتداد جنوب غربي شامل همه جوزجان ، مسير فوقاني مرغاب ، جنوب مروالرود به سمت غرجستان و سپس در امتداد غرب تا مسير مياني رودخانه هرات ، تعدادي از قلمروهاي هپتالي وجود داشتند که توسط حکمرانان خود، اما تحت حاکميت نمادين جبغوي تخارستان اداره مي شدند . از اطلاعاتي که خصوصاً از اسناد تاريخي چيني به ما رسيده و حتي گاهي اوقات توسط منابع عربي تأييد شده است، مهمترين شاهزاده نشين هايي که مي توانند تعريف و تعيين شوند به صورت زير است : 1 ـ شومان ( Shuman) که شامل آخرون نيز مي شده است . در منابع چيني گفته شده که شاهزاده آن نژاد ترکي داشته است. (11) 2 ـ اَلقوميد ( aL-Qumid )، ( کاراتکين . قره تکين )، در درّه سرخاب در شمال شرقي تخارستان. فرمانرواي آن نيز ترک بوده است . (12) 3 ـ الخُتَّل ( al-Khuttal ) حاکم آن مطابق منابع عربي اَسّبل ( as-sabal ) ناميده مي شده است . (13) 4 ـ تخارستان، که شامل شهرهاي بقلان، خلم، سمنگان مي شده و پايتخت آن وارواليز بوده است . 5 ـ بدخشان 6 ـ خُودايان 7 ـ وَخان 8 ـ طالقان 9 ـ چُغانيان هر پنج قلمرو اخير اگر چه تحت نظر حکام جداگانه بودند ولي به نظر مي رسد روابط نزديکي با تخارستان داشته اند. (14) يوان چوانگ در راه بازگشت از هند 664 م. ( 44 ق ) از پادشاه هو( Houh ) که يک نژاد بوده و بر ايالت هاي کوچک جنوب دروازه آهنين فرمان مي رانده و از ايالتي به ايالت ديگر در حرکت بوده صحبت کرده است. (15) ممکن است فرمانروايان اين قلمروها با جبغوي تخارستان نوعي اتحاديه نظامي ـ دفاعي شکل داده بودند ، حقيقتي که همچنين با حفظ مقام « شاد » را به عنوان شاه 710 ميلادي (91 ق ) نشان داده شده است . (16) پرفسور گيب اين « شاد» را به عنوان شاه چغانيان (چغان خدا) و نه خود «جبغو » معرفي کرده است . (17) 10 ـ شُغان ( Shughnan ) در شمال و خان . که به پنج دره خود مختار تقسيم مي شد ، اما همگي تحت فرمان يک شاهزاده بودند . مردمان آن ايلاتي بودند که به راهزني تجار راه تبّت به وخان مي پرداختند . (18) 11 ـ تِرمذ ( Tirimidh ) که تحت حاکميت ترمذ شاه بود . (19) 12 ـ آمل ( Amul ) در سمت غرب جيحون . (20) اين دو شاهزاده نشين در اصل شهرهايي با استحکاماتي بودند براي کنترل مسيرهاي تجاري اصلي در سر تا سر جيحون. 13 ـ باميان ( Bamyan ) در شمال هندوکش . فرمانرواي آن شيرِ باميان ناميده مي شد(21). اين قلمرو در انتهاي جنوبي سرزمين هايي بود که تحت سلطه جبغوي تخارستان قرار داشتند . در منابع چيني همچنين سلسله شاهي زابلستان ( الرُّخَج ) با مرکزيت غزنه (22)، جايي که بعدها شاه زنبيل (23) يا رتبيل (24) در آنجا ظهور کرد ، تحت سلطه جبغو بود . (25) اما اين مي تواند به نوعي گزافه گويي تعبير شود که اغلب در اين گونه منابع به چشم مي خورد به ويژه زماني که ما توجه کنيم که اين حوادث در سال 718 م ( 99 ق ) ذکر شده؛ زماني که چنين امري غير ممکن است. اين پادشاهي هميشه استقلال خودش را با تعصب زيادي حفظ کرد و ثابت نمود که هنوز هم مي تواند اين کار را ـ حتي هنگامي که مسلمانان در سيستان غربي نفوذ و حملاتشان را عليه او متمرکز کردند ـ انجام دهد . به علاوه درباره شاهزاده نشين هاي تخارستان پيشتر خاطر نشان شد که ممکن است قلمروهاي ديگري وجود داشته اند که نمي توانند تحت عنوان نام هايي که توسط منابع چيني ارائه شده است تعريف شوند . (26) بلکه به احتمال قوي شاهزاده نشين هايي کوچک تر يا بخش هايي از شاهزاده نشين هاي بزرگ تر بوده اند . به نظر مي رسد شهر بلخ در اين زمان برتريي را که در زمان هاي اوليه داشته يا اهميتي را که بعدها به وسيله جغرافي دانان و مورخان مسلمان بدان داده شده نداشته است. (27) مطابق گزارش يون چوانگ ـ هنگامي که در 630 م ( 39 ق ) به هند مي رفته ـ بلخ جمعيت کمي داشته و بخشي از حکومت قندوز بوده است . (28) به نظر مي رسد واروليز جايگاه آن را به عنوان مقر حکومتي گرفته بود تنها به دليل آن است که وارواليز از نقطه نظر نظامي از بلخ قابليت دفاعي بهتري داشت . توده مردم شاهزاده نشين هاي تخارستان مردمان ايراني نژادي بودند که سابقاً در پي امواج پي در پي قبايل بدوي به داخل اين مناطق رانده شده بودند . هنگامي که آنها در محل تمدن قديمي باکتريايي يوناني سکونت نمودند، به تدريج تحليل رفته و براي ما با نام هاي تخارها ، کوشان ها يا هپتاليان شناخته مي شوند. در عهد امپراتوري کوشاني، بوديسم مذهب غالب بود و اين برتري تا هنگامي که اسلام جايگزين آن شد، ادامه يافت. چون هپتال ها آخرين ( اقوامي ) بودند که به اين ناحيه آمدند، تلفيق کاملي ميان آنها با ديگران به ويژه با کساني که در مرتع هاي غني جوزجان و اطراف هرات و بادغيس اسکان يافته بودند و بزرگ ترين مشکل را براي مسلمانان در هنگام تهاجم به وجود آوردند ، صورت نگرفت (29) مسلماً در همه ي اين شاهزاده نشين هاي کوچک نهادهاي سياسي با نهادهاي سياسي تحت حاکميت ساسانيان تفاوت داشت . اين شاهزادگان کوچک احتمالاً چيزي بيش از فرماندهي نظامي نبودند که اقتدارشان را به وسيله سپاهيانشان بر مردم محلي تحميل مي کردند . مطمئناً مخارج بغرنج نگهداري سپاهيان و درباريان جداگانه، بار سنگيني بر مردم بود و تنها چيزي که مي توانست اين مردم را خوشحال کند مشاهده شانس تغيير در وضعيت بسيار سختشان بود. چنين شرايطي همواره با اختلافات سياسي منطقه، به طور طبيعي تهاجم مسلمانان را آسان مي کرد . در حرکت به سمت شمال از ميان دروازه اي آهنين ، مناطقي رو به کشتزارهاي حاصلخيز رودخانه زرافشان گشوده مي شود . عليرغم تفاوت هاي بزرگي که در تمام جهات بين جيحون و دره هاي زرافشان وجود دارد، در مي يابيم که انفصال سياسي در سغديانا، متفاوت با آنچه در جنوب دروازه آهنين وجود داشته، نيست. اين کشور به شماري از قلمروهاي کوچک خود مختاري تقسيم مي شد اما با آنکه هر کدام شاهزاده مخصوص به خود را داشتند ، همه ي شاهزادگان به آنچه در منابع چيني به عنوان طايفه شائوو ( shuo - wu ) شناخته مي شوند ، وابسته بودند. آنها با يکديگر آنچه را که در بهترين شکل به عنوان يک اتحاديه سست توصيف شده و به طرز شگفت آوري يادآور روش دولت ـ شهرهاي يوناني است تشکيل مي دادند . (30) بين سال هاي 605 و 611 ميلادي ( 17 ـ 11 قبل از هجرت) پادشان شهر مهم سغديانا ، سمرقند ، که رهبر طايفه شائو بود بايک شاهزاده خانم از خانواده سلطنتي ترک ها ازدواج کرد . (31) خواه اين ازدواج با انگيزه هاي سياسي يا جاه طلبانه صورت گرفت و خواه به دور از اين انگيزه ها ، پادشاهي او با قبول خراجگزاري به ترک هاي ناحيه غربي وابسته به آنان شد. ريشه دقيق طايفه شائوو مشخص نيست، اما واضح است که در دوره حکومت طولانيشان، حدود ششصد يا هفتصد سال، همه ي اين شاهزادگان کاملاً خود را با اتباع ايرانيشان هماهنگ کرده بودند. به علاوه در مقايسه با شاهزادگان شاهزاده نشين هاي تخارستان، حاکميت آنها با قدرت زياد دهقانان و تاجران ثروتمند بسيار محدود شد و همچنان که توسط پرفسور گيب اظهار شده پادشاهي يک سلطنت واقعي نبود بلکه بيشتر يک نظام اليگارشي بود . (32) سغدي ها به خاطر مهارت در تجارت مشهور شدند و در سطح بالايي به تجارت ابريشم چيني علاقه مند بودند که مراکز آن در سمرقند ، بيکند و کِش بود و آنها به عنوان واسطه هايي ميان شرق و غرب عمل مي کردند . سوق السغد ( بازار سغديان ) يکي از قديمي ترين محله هاي شهر مرو بود . (33) جمعيت شهرها و بخش ها از عناصر ايراني تشکيل شده بود و توسط مهاجرت هايي که از قلمرو ساسانيان به اين مناطق صورت گرفت ، بيشتر تقويت شد . پرفسور گيب خانواده هاي تاجر پيشه بيکند را با اين عنوان که احتمالاً کوشاني بوده اند مستثني مي سازد . در سمرقند احتمالاً همه مردم زرتشي نبودند اما در زمان بازديد يوان چوانگ مسلماً بودايي نيز نبودند . (34) به هر حال در ميان سغدي ها ، مسيحيان و مانويان در کنار زرتشتيان زندگي مي کردند . در مقابل اين مردمان ايراني تبار ، مسلمانان مجبور بودند تقريباً براي يک قرن به منظور پيروزي و استقرار حکمرانيشان در سرزمين هاي شرق امپراتوري ساساني با آنان به جنگ بپردازند . در منابع عربي آنها ( عناصر ايراني ) به اشتباه به ترک ها منسوب شده اند . در واقع تا زمان ظهور تورگش ( Turgesh) در 716 ميلادي ( 97 ق ) ترک ها به کمک ايراني ها در مقابله با مسلمانان نيامدند . (35) و حتي پس از آن ( که به جنگ با مسلمانان پرداختند ) مقاومتشان در برابر سپاهيان مسلمان بيشتر از بيست سال طول نکشيد. در نهايت آنها در 119 هجري مطابق با 737 ميلادي شکست خوردند . (36) پي نوشت ها:   1 - Watter , yuan chwang , I,102 2 ـ بلاذري ، فتوح ، ص 406 . 3 - see the excellent note by W.M.McGovern in his Early Empires of Central Asia on Dahia and Tachari 479 - 83. 4 - Gibb , Arab Conquests , 2. 5 ـ طبري ، ج 2 ، ص 5 ـ 1184. 6 ـ ابن خردابه ، مسالک ، ص 39. 7- Marquart, Eransahr,67. 8- ابن خردادبه، مسالک، ص40. 9- Chirshman, les Chionites- Hephtalites,23. 10- ابن خردادبه، مسالک، ص 39. 11- Chavannes, Dacuments, 275. 12- Ibid, 278. 13- ابن خردادبه، مسالک، ص 39. 14- Watter, Yuan Chwang, II, 270-7. 15- Ibid, 270-I. 16- Gibb, Arab conqests,9. 17- Chavannes, Documents, 163. 18- طبري، ج2، 1147. 19- Marquart, Eransahr, 310-11. 20- Ibn Knuardadhbeh, Masalik, 39. 21- Marquart, Eransahr, 250, 287-9. 22- تاريخ سيستان، (تهران1314قمري)، ص 92. 23- ابن خردادبه، مسالک، ص 39. ابن خردادبه او را رتبيل پادشاه سجستان، الرخج و بلاد داور(زمين) مي داند. 24- Chavannes, Documents, 291. 25- Watter, Yuan Chwang, II, 267-74. 26- يعقوبي، بلدان، ص 287. 27- Watter, Yuan Chwang I, 108-9. 28- Gibb, Arab Conqusts,1,14n.6. 29- Ibid,5. 30- Chavannes, Documents, 135. 31- Gibb, Arab conqusts, 135. 32- ابن خردادبه، مسالک، ص 178؛ ابن اثير، الباب(قاهره 1357)، ج1، ص37. 33- Gibb, Arab Coquests, 5. 34- Watter, Yuan Chwang, I, 95. 35- Chavannes, Documents, 234-5. 36- موضوعات بحث شده در اين مقاله توسط نگارنده بطور مفصل در کتابي با مشخصات M.A.Shaban, The AbbaIsid revoluion (Cambridge 1970) آمده است.   منبع:نشريه پايگاه نور شماره 22 /ن  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 470]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن