واضح آرشیو وب فارسی:روز نو:
صحبتهای تکاندهنده قربانی 22 ساله اسید پاشی
روز نو : چهار سال پس از آنکه به علت رد کردن پیشنهاد ازدواج مردی از نیروهای شبه نظامی صورت و بدن وی با اسید سوزانده شد، با وجود زخمهای جسمی و روحی فراوان، تهدید به مرگ این دختر ۲۰ ساله را مجبور به پنهان شدن کرده است.
مصیبت وی یکی از مسائل عمده است که در افغانستان وجود دارد-سونامی خاموش خشونت علیه زنان- نیروهای شبهه نظامی طالبان آشفتگی بیشتر را برای این کشور جنگ زده به ارمغان می آورند و دولت به ظاهر ناکارآمد نیز قادر به ارائه اندک امنیت به افغانها نیست.
زخمهای باند پیچی شده ممتاز در زیر روسری آبی که وی برای پوشاندن صورتش بر سر کرده است، به روشنی وحشت آن شب را زمانی که عاشق جفاکارش به همراه ۶ شبه نظامی دیگر در حالی که اسید در دست داشتند و به خانه شان هجوم بردند، به یاد می آورد.
ممتاز (نام مستعار قربانی) در خانهای امن در ایالت شمالی قندوز به خبرگزاری فرانسه گفت: او مرا از موهایم گرفت و اسید را با انتقام به صورتم پاشید و گفت حالا ببین چه کسی با من ازدواج می کند.
وی با اشاره به اینکه مقداری از آن اسید بر روی مادر و خواهرهایم پاشیده شد، گفت: هنوز صدای جیغها و جلز و ولز واکنش قلیایی اسید را در حالی که گوشتم را می سوزاند، به یاد می آورم.
پس از این حمله در سال ۲۰۱۱ ممتاز تحت حراجیهای متعدد و پیوندههای پوستی دردناکی قرار گرفته است و اکنون مجبور است به علت تهدیدات مهاجمان که هنوز هم زیاد هستند، در خفا زندگی کند.
گرفتاری وی با مسئله دیگری در قندوز جایی که طالبان به تازگی یک حمله بزرگ را آغاز کرده است و تا مرکز این ایالت برای به دام انداختن افراد غیر نظامی پیش می رود، افزایش یافته است.
آمارها اندک هستند، اما اسیدپاشی در افغانستان متداول است. اغلب برای ناکارآمد کردن زنان حتی برای تخلفات جزئی مانند امتناع از پوشیدن روسری و یا نفی دوستداران، ناخواسته از اسید استفاده می شود.
هنگامی که ممتاز ۱۴ سال داشت به دلیل داشتن چشمان زیبا و پوستی بی عیب و نقض شناخته می شد و خودش را در پشت برقع مخفی می کرد.
دختر گندمکار، بدون همراه بیرون نمیرفت و از رفتن به معابر اصلی روستا امتناع میکرد. «نصیر» که به عنوان یک شبه نظامی ضد طالبان شناخته شده بود، سرسختانه خواهان ازدواج با ممتاز بود، اما خانواده ممتاز با این ازدواج مخالف بودند.
دو سال بعد ممتاز به نامزدی مرد دیگری در آمد. نصیر به خانه آنها حمله کرد و با تخریب زیبایی ممتاز انتفام تحقیر خود را گرفت.
پس از این حمله وحشتناک او فرار کرد و دادگاه سه نفر از همدستان وی را به یک دهه حبس که مجازات اندکی برای عاملان خشونت علیه زنان در افغانستان است، محکوم کرد.
اما مشکلات واقعی ممتاز از زمانی که آنان پشت میلههای زندان قرار گرفتند، آغاز شد.
ممتاز گفت: آنان مرا تهدید به زدن گردنم کردند. آنان میگفتند زمانی که از زندان بیرون بیاییم تمام خانوادهات را خواهیم کشت. به دنبالت خواهیم آمد.
«حسینا سارواری» مدیر سازمان غیر دولتی «زنان برای زنان» که در درمان به ممتاز کمک کرده است، با اشاره به اینکه مزاحمان مسلح برای وارد شدن به خانه وی بارها تلاش کردهاند، اظهار کرد: ما بسیار نگران امنیت وی هستیم. مردان خانواده ممتاز مجبورند شبها با حمل سلاح گرم به نوبت بخوابد.
همچنین «سلطان» پدر ممتاز گفت: نفوذ آنها ما را مجبور کرد خانه مان را ترک کنیم و به مزرعه مان که خطرات زیادی دارد، برویم.
مدتی قبل بستگان زندانیان با موتور او را تعقیب و از عواقب آنچه پس از آزادی زندانی به سرشان خواهند آورد، تهدید کرده بودند.
سلطان با بغضی در گلویش گفت: آنان هرگز ما را رها نمی کنند.
حمله به دخترش سبب شده است وی از شدت خشم به خود بپیچد وهراس وجودش را فرا گرفته است.
وی در ادامه گفت: به سختی زندگی می کنیم. امرار معاش بسیار دشوار است. این احساس درماندگی است.
خبرگزاری فرانسه نتوانست به خانواده مهاجمان که ساکنان یک روستا دور افتاده در قندوز جایی که به طور منظم شاهد درگیری میان تروریست ها و شبه نظامیان است، دسترسی پیدا کند.
در سال گذشته زمانی که اشرف غنی رئیس جمهور کنونی افغانستان بر سر قدرت آمد وعده داد تا تروریستها و شبه نظامیان را که مقصران ویرانگری های افغانستان در طی جنگ داخلی این کشور در دهه ۹۰ میلادی بودند، خلع سلاح کند.
اما حال که شورش طالبان از شمال تا جنوب گسترش می یابد به نظر می رسد دولت مجاهدین را برای تقویت نیروهای امنیتی افغانستان دوباره بسیج کند.
پاتریشیا گاسمن، پژوهشگر ارشد افغانستان در سازمان دیدهبان حقوق بشر در بیانیه اخیر خود اعلام کرد: دولت افغانستان زندگی افغانهای عادی را با فعال کردن دوباره مجاهدین تهدید می کند. آیا امیدی برای بر قراری امنیت طولانی مدت در قندوز وجود دارد؟ در سراسر افغانستان چطور؟ سواستفاده های شبه نظامیان باید پایان یابد.
در اوایل امسال ممتاز با مردی که قبلا نامزد شده بود ازدواج کرد و نوری از امید در زندگی وی تابید.
وی گفت: در سایه ترس مداوم از آنکه روزی آنها مرا پیدا کنند، زندگی می کنم!
تاریخ انتشار: ۰۳ تير ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روز نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]