واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: عشق بازي با سرداران عشق
آسمان خرداد تا به حال كجا چنين قرار عاشقانهاي را نظارهگر بوده است؟ كدام برگ تقويم خبر از حضور مشتاقان ميداد كه اينگونه خودجوش خودشان را به چنين ميعادگاهي رساندند؟
نویسنده : احمد محمدتبريزي
آخرين روزهاي بهار عاشقاني از سراسر شهر در ميدان بهارستان گرد هم آمدند تا تابوتهاي سه رنگ مزين به پرچم ايران را تشييع كنند. داغي خبر زنده به گور كردن غواصان دل همه را سوزانده بود. از مدتها پيش همه در فضاهاي مجازي و رسمي و دوستانه با 175 شهيدي كه پس از 30 سال با دستهاي بسته و لباسهاي غواصي به كشور بازگشتند همراه شده بودند. شهيدان غواص موجي با خود آورده بودند كه هيچ كس جز خود آنها توان آوردنش را نداشت. آنهايي كه روزي براي همين خاك، به موج آب زده بودند، حالا با لباسهاي خاكي و با موجي مردمي بازگشتهاند. اين همراهي مردمي در فضاي مجازي را بزرگترين همراهي ايرانيان در صفحات پرشمار فضاي سايبر خواندهاند. بزرگترين موج ايجاد شده در دنياي مجازي كه همه در آن يكصدا نام شهيدان را زمزمه ميكردند. هر كس بنا به ابتكارش كاري كرد، يكي طرح ساخت، ديگري با زيركي هوشمندانهاي نوشت:«غواصها ديدند ما داريم غرق ميشويم خودشان را رساندند.» و شاعري از زبان پدر و مادري جنوبي شعري سروده كه جگر آدم را ميسوزاند. شاعران بيتهاي جانگداز سرودند و نويسندگان از مظلوميت بچههاي جنگ گفتند و خوانندگان با ديدگان اشكبار خواندند. در گرماي ميدان بهارستان جاي سوزن انداختن نيست. از جانبازان و مادراني با فرزندان خردسالي كه صورتشان از گرما گل انداخته تا پيران و جوانان همه آمدهاند. صداي دمام و طبل از دور به گوش ميرسد. شلوغي و ازدحام اجازه سركشي نميدهد. پرچمهاي «يازهرا» و «يا حسين» در آسمان ميچرخد و پوسترهايي با مضمون بازگشت 175 شهيد غواص ديده ميشود. مردم با دستهاي باز، به استقبال غواصان دست بسته آمدهاند. يكي از كساني كه پوستري در دست گرفته و دور ميدان ايستاده ميگويد:«همه ما مديون اين بچهها هستيم. همه ما معتقديم اگر اين بچهها نبودند جريان موصلي كه به تازگي در عراق اتفاق افتاده كه مردها را ميكشد و زنان را به بردگي ميبرد، سال 1359 براي ما اتفاق ميافتاد. آمدن ما حداقل كاري است كه هر كسي ميتواند به پاس قدرداني از اين بچهها انجام دهد. هر جاي خيابان را كه نگاه ميكني سيلي از جوانان محزون ميبيني. چه كسي گفته است نسل سوم و چهارم انقلاب با دفاع مقدس و انقلاب غريبه است؟ چه كسي گفته جوانان شهيدان را نميشناسند و نسبت به اتفاقاتي كه در هشت سال جنگ افتاده بيتفاوت هستند؟ يكي از جوانها كه همراه دوستانش آمده، دليل آمدنش را تجديد بيعت با شهيدان عنوان ميكند و تأكيد دارد در اين برهه از زمان كه دشمنان عليه ما همه كار ميكنند آمدهايم كه بگوييم آماده هستيم. دختر جواني كه تكيه بر ديواري داده و محزون هر آنچه دور و برش ميگذرد را نگاه ميكند، ميگويد: آمدن براي بدرقه اين عزيزان تنها كاري است كه ميتوان انجام داد. احساس كردم آخرين چيزي كه پدر و مادر خانواده اين عزيزان ميتوانند داشته باشند يك مراسم باشكوه است كه تنها يادگاري از آنها خواهند بود. و پدري كه همراه فرزند نوزادش در كالسكهاي آمده، به همه ما نكاتي را يادآوري ميكند: شهدا وضعيت ما را ميبينند و هر زمان كه كشور، ملت و نظام دچار مشكل ميشود جمعي از شهيدان شاخص سر از خاك بيرون ميآورند و اين بار 175 شهيد غواص زنده به گور شده سر از خاك بيرون آوردهاند كه به كمك ما بيايند. ما هم فقط براي اين ياوري با شهدا آمدهايم. ما سربازيم و شهدا سردار. شهدا در ميدان عشق ميدانداري ميكنند و ما آمدهايم كه از شهدا عشق و عاشقي ياد بگيريم. شهدا با تأخيري دو ساعته از راه ميرسند و دقيقاً اين همان لحظهاي است كه اين جمعيت مشتاق انتظارش را ميكشيد. اشكها جاري ميشود، بوي گلاب در فضا ميپيچد و مادران چشم به راه، با ديدههاي اشكبارشان آرام مسير آمدن و رفتن تابوتها را نگاه ميكنند. در اين شلوغي تنها يك مادر ميداند وقتي پيكر زنده به گور شده و دست بسته جوان رشيدش را بياورند، آدم چه حال و هوايي پيدا ميكند. از غيرت غواصان، امروز صاحب چنان عزتي شدهايم كه جهانيان به بزرگي ايران اذعان ميكنند. شهدا به مسيرشان تا جاودانگي ادامه ميدهند و خوشحالم كه امروز ما در ميدان عشق شرمنده شهيدان نشديم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۱ تير ۱۳۹۴ - ۱۵:۲۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 83]