تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بزرگ ترين مصيبت ها، نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845204119




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اسلام قائل به حضور محوري خداوند در همه علوم است


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: اسلام قائل به حضور محوري خداوند در همه علوم است
نویسنده : اعظم محمد شفيع‌زاده 


نقش برجسته «علوم پايه» در تمدن‌سازي با توجه به عدم پرداختن مطلوب در دانشگاه‌هاي كشور به اين علوم، در عمل يك آسيب علمي را پيش روي نظام اسلامي قرار داده است. رونق برخي از رشته‌هاي تحصيلي درآمدزا، مانع از پرداختن به اين علوم توسط دانشجويان مي‌شود. براي بررسي جايگاه و اهميت اين شاخه از علوم و آسيب‌شناسي رويكرد جامعه به علوم پايه گفت‌وگويي با حجت‌الاسلام و المسلمين دكتر احمد رهدار، رئيس مؤسسه مطالعات و تحقيقات اسلامي ‌فتوح انجام داده‌ايم. علوم بر اساس چه معياري تقسيم مي‌‌شوند؟ علوم پايه، علوم فني و علوم انساني در غرب و در ايران در چه دسته‌بندي‌هايي قرار دارند؟ مسئله طبقه‌بندي علوم يك مسئله خيلي قديمي ‌است. از زمان يونان باستان در نوشته‌هاي ارسطو دغدغه طبقه‌بندي علوم را داريم تا تجربه دانشمندان اسلامي ‌خودمان. در دنياي غرب جديد هم اين دغدغه را داريم. چرا متفكران چنين دغدغه‌اي داشتند؟ بدين دليل كه اساساً بدون داشتن يك نظريه در باب طبقه‌بندي علوم امكان مديريت جامع و كلان جامعه وجود ندارد. مخصوصاً براي كساني كه دغدغه مهندسي جوامع را دارند مسئله طبقه‌بندي علوم كليدي است. از باب اهميت نظريه، اگر الگوي طبقه‌بندي علوم را عوض كنيم در مسئله تحول علوم انساني و در مسئله مهندسي تمدن نوين اسلامي ‌مطالب عوض مي‌‌شود. بسته به اينكه الگوي طبقه‌بندي را درست عوض كنيم مطالب مثبت مي‌شود و اگر مطالب را منفي درآورديم الگو منفي مي‌شود. در دنياي اسلام طبقه‌بندي علوم با طبقه‌بندي علوم در دنياي غرب مخصوصاً با غرب جديد خيلي متفاوت است. در دنياي اسلام اين دغدغه از فارابي شروع شد. حتي ابن سينا و ملا محسن فيض كاشاني نيز اين دغدغه را داشتند. در دوره جديد هم در اين حوزه طبقه‌بندي اسلامي، ‌بحث‌هايي صورت گرفته است و خود اين طبقه‌بندي‌ها به اين علت است كه حوزه رسالت علوم كه سطر به سطر عوض مي‌‌شود اين پرسش كليدي خود را نشان مي‌‌دهد كه قلمرو و جنس رسالت هر علمي‌ را چه چيزي تعيين مي‌كند؟ در عقلانيت طبقه‌بندي مي‌‌گوييم علم كلان‌تر مبادي علم خردتر را تعيين مي‌كند. مبادي خود علم كلان‌تر را چه چيزي تعيين مي‌‌كند؟ مي‌‌گوييم علم كلان‌تر از آن. همين ادامه پيدا مي‌كند تا يك يا چند علم مي‌شوند علم مادر كه در واقع مبادي علوم مادي همه با واسطه يا بي‌واسطه به يك علم بر مي‌‌گردند. طبيعتاً علم مادر ارتباطي بايد داشته باشد با جهان‌بيني به اصطلاح فرهنگ‌ها. در جهان اسلام علم مادر نمي‌‌تواند چيزي غير از علم الهيات باشد. علم الهيات در عالم اسلامي ‌همان علمي ‌است كه صورت‌بندي جهان، نسبت انسان با جهان، نسبت جهان با خدا و نسبت عالم دنيا را با عوالم قبل و بعدش مشخص مي‌‌كند. چگونه نگرش مادي‌گرايانه به علوم پايه پس از شكل‌گيري غرب جديد به تدريج در غرب شكل گرفت؟ در دنياي غرب جديد دعواهايي كه عمدتاً از دهه 60 قرن 19 صورت گرفته تا يكي دو دهه اوايل قرن 20 به طول انجاميده، اين پرسش مطرح مي‌‌شود كه طبقه‌بندي علوم بر اساس اين عالم مدرن و مدرنيته چگونه بايد صورت بگيرد. پيشنهادهايي مطرح مي‌‌شود و حرف‌هايي زده مي‌شود و در نهايت دو علم از ميان همه علوم بالا مي‌‌آيند؛ يكي علم فيزيك و يكي علم رياضي. در بحث‌هايي كه بين علم فيزيك و رياضي صورت مي‌‌گيرد، در نهايت علم رياضي در صدر و رأس هرم علوم مدرن قرار مي‌‌گيرد. اين علمي‌ كه در رأس هرم علوم قرار مي‌گيرد، در عالم اسلامي ‌و هم در دنياي مدرن، كار ويژه‌اش اين است كه جوهره‌اش در همه علوم مادون ورود و حضور پيدا مي‌‌كند. جوهره الهيات خدا است. يعني علم الهيات علمي ‌است كه درباره خدا و صفات رسولان خدا، صفات عالمان خدا، رابطه اين دو و رابطه خدا و مخلوقاتش حرف مي‌‌زند. كلاً بحث‌هاي علم كلام مباحثش اينها و در جوهره علم كلام خدا است و اين علم كلام مبادي همه علوم مادون خود را با واسطه يا بي‌واسطه تعيين مي‌‌كند. خدا به عنوان يك مسئله محوري در بنياد همه علوم مادون تا نهايت حضور پيدا مي‌‌كند. در عالم اسلامي‌ خيلي فرق نمي‌‌كند تاريخ يا موسيقي بخوانيد يا از اين حيث، در همه اين علوم محور بحث‌ها خداست لذا عالمان ديني ما در مورد موسيقي تأمل كردند و رساله نوشتند و انگ بي‌ديني هم نخورده‌اند. از ابواسحاق كني گرفته تا فارابي و ابن سينا تا متأخرين. فقهاي ما درباره موسيقي حرف دارند و رساله داده‌اند. مدل تلقي جوان‌هاي ما اين است كه اگر هر زمان فقيهي در مورد موسيقي حرف بزند مي‌گويند موسيقي حرام است؛ نه اين طور نيست. در مورد موسيقي تأمل نقلي و نظري كردند. خود موسيقي را طبقه‌بندي كردند و حالا نوع حلال و حرامش را مشخص كردند و تأمل در‌اين‌باره به آنها انگ ضد ديني نداده است، چون در موسيقي، مسئله ما خدا بوده و خيلي از علماي اسلامي ‌در عقبه تاريخي ما در حالي كه ذهنيت ما همين هست كه به درستي آنها را عالم دين مي‌‌پنداريم. آنها به معناي امروزي كلمه درس دين نخوانده‌اند. مثلاً ابوريحان بيروني يا خيام در ذهينت ما اين است كه عالم ديني هستند. اينها دين به معناي امروزي نخوانده‌اند يعني فقه، تفسير و اخلاق نخوانده‌اند. مثلاً خيام يك رياضيدان است. ابوريحان بيروني يك مورخ و منجم است؛ در عين حال چرا به اينها يك عالم ديني مي‌‌گوييم؟ چون در همان تاريخ با نجوم، خدا را ديده اند. خيام در رياضيات، خدا را ديده است؛ چون الهيات علم مادر است. مسئله‌اش را به همه علوم مادون تسري داده است. در دنياي غرب رياضيات در رأس علوم قرار مي‌‌گيرد. جوهره رياضيات عدد است، جوهر رياضيات كميت است. اين نگاه كمي ‌و كميت مسئله محوري براي همه علوم مادون مي‌شود. توصيف‌هايي با دغدغه انتقادي از علوم غربي مي‌شود كه اين علوم كمي‌ و توصيفي‌اند، حتي به علوم به ذات كيفي، در دنياي غرب نگرش كمي مي‌‌شود، مثل اخلاق و دين. اين دو از مسئله‌هاي كيفي هستند؛ اما در سنجش علوم غربي حتي به اينها به اصطلاح رويكرد كمي ‌شده است و دليل ديگر اين قضيه اين است كه وقتي علم رياضي مي‌‌شود علم مادر و علم پايه، مسئله محوري خودش را به علوم مادون تسري مي‌‌دهند؛ در دنياي غرب اين اتفاق افتاده و تسري دادند. لذا كل عالم غربي، عالم كميات است و علوم كيفي در آن حضور و اصالت ندارد و حتي وقتي در مقام تبيين و گزارش اين كيفيت هستند ناگزير هستند آن را با يك رويكرد كمي ‌تحليل كنند. اين روندي بوده كه در عالم غربي داشتيم. در عالم اسلامي ‌از زماني كه با عالم غرب مواجهه پيدا كرديم و مخصوصاً در شرايط انفعال بوديم و غرب هم هژمون و عالم مسلط بوده يك جاهايي روش‌هاي غربي بر ما تحميل شده و يكي از آسيب‌ها و اشتباهاتي كه در جهان اسلام معاصر صورت گرفته همين است كه تحت تأثير روش‌هاي غالب، غربي شدند و حتي مقوله‌هاي كيفي خود را با روش‌هاي كمي ‌محاسبه مي‌‌كنند كه اين غلط است. مثلاً در دانشگاه‌هاي ما اخلاق كمي‌ محاسبه مي‌‌شود. مثلاً ملاك سنجش درس اخلاق با درس مديريت و اقتصاد چه تفاوتي دارد؟ در تدريس درس اخلاق، سياست ما چه تفاوتي با تدريس درس مديريت دارد؟ روش ما چه تفاوتي دارد؟ استادي مي‌‌آيد درس اخلاق مي‌دهد روش تدريس آن با درس مديريت ثابت است. اين استاد از دانشجويان امتحان مي‌گيرد و جواب‌هايي كه مي‌دهند ملاك است. مثلاً اگر يك كسي در درس اخلاق نمره 10 گرفت نسبت به كسي كه 18 گرفته عملاً روش كمي‌ مي‌‌گويد آن كسي كه 10 گرفته در اخلاق ضعيف‌تر است. حال اينكه اخلاق مقوله كيفي است. نگاه و طبقه‌بندي علوم در دنياي غرب و در دنياي اسلام، دو مسير متفاوت را طي كرده و نتايج هم متفاوت شده است. در سده اخير نوعي آميختگي بين روش جهان اسلام و دنياي غرب، به دليل شرايط انفعالي جهان اسلام و شرايط هژموني دنياي غرب به وجود آمده است. مقام معظم رهبري در يكي از بيانات خود فرمودند تفاوت علوم پايه با علوم كاربردي مانند تفاوت پول خرد و پول‌هاي كلان موجود در حساب بانكي است. فضاي دانشگاهي كنوني ما چه ميزان به ارزش جدي علوم پايه واكنش مؤثر نشان داده و تعبير مقام معظم رهبري در فضاي دانشگاه چگونه اعمال مي‌شود؟ نگاه دانشگاه به علوم پايه در كشور ما نگاه مثبتي است. لكن فرمايش مقام معظم رهبري به عنوان مثال درست است و به عنوان مصداق عوض مي‌‌شود، يعني وقتي مقام معظم رهبري مي‌فرمايند علوم پايه ضرورتاً در ادبيات موجود صحبت مي‌‌كنند. يعني علوم پايه در ادبيات ديني همين فيزيك و شيمي ‌نيست. اما در اين فرمايشي كه دارند، اينها را اراده كردند. مقام معظم رهبري اينجا در باب يك تئوريسين نيستند در باب يك مدير هستند. مقام معظم رهبري به عنوان مدير جامعه مي‌فرمايند كه علوم پايه يعني فيزيك، شيمي‌ و رياضي اينها را دست كم نگيريد. در فضايي تأكيد صورت مي‌گيرد كه خيلي از بچه‌هاي انقلابي و متعهد كه در علوم مهندسي و پايه درس مي‌‌خوانند به اين دليل كه نتوانستند نسبت اين علوم با فضاي انقلابي پيش خودشان را توجيه و تحليل كنند، فكر نكنند انقلابي نيستند و رسالت خودشان را در قبال انقلاب به درستي انجام ندادند و معمولاً در مقاطع بالاي تحصيلي از رشته‌هاي مهندسي دست مي‌كشند و در رشته‌هاي علوم انساني مي‌‌روند. كأنه مقام معظم رهبري هشدار مي‌‌دهد نه اين گونه نيست. در سيستمي كه راه انداختيم علوم پايه چنين جايگاه و نظامي ‌دارد. علوم پايه به همان اندازه مهم است كه علوم انساني. در فضاي موجود، علوم پايه علوم مهمي ‌است و يكي از كاربردها و كاركردهاي آن مثلاً همين انرژي هسته‌اي و موشك‌هايي است كه به فضا مي‌‌فرستيم. مقام معظم رهبري فارغ از آن حيث تئوريك و تئوري پردازانه‌اي كه دارند به عنوان مدير جامعه و مهندس جامعه مگر مي‌‌شود اين وضعيت و فضاي جامعه ما را ناديده بگيرند. اين نشان مي‌دهد توجه به علوم پايه مهم است چون جامعه نياز دارد و علوم كليدي و پشتوانه است. بعيد مي‌‌دانم مقام معظم رهبري در يك بحث كاملاً تئوريك و نظري در باب طبقه‌بندي علوم، آنجا علومي ‌از جنس فيزيك و رياضي را در رأس هرم بگذارد و اسمشان را بگذارد علوم پايه. خيلي بعيد مي‌دانم مقام معظم رهبري بخواهند علوم را طبقه‌بندي كنند. احتمال خيلي بالا نزديك به يقين در صدر علوم و رأس هرم الهيات را قرار مي‌دهند اما مقام معظم رهبري در فضاي جامعه صحبت مي‌‌كنند. چيزي كه شما اسمش را گذاشتيد علوم پايه. علوم پايه مهم است دست‌كم نگيريد در طبقه‌بندي سيستم ما هم علوم پايه غير مهم نيست. اگر ما مي‌گوييم پايين هستند يعني در رأس طبقه‌بندي علوم قرار نمي‌‌گيرند و اين نشان از غير مهم بودنشان در جامعه نيست. دليل تاريخي من اين است: بزرگان ما در طبقه‌بندي كه از علوم ارائه كردند در رأس علوم علم كلام را قرار دادند. جهان اسلام به لحاظ تاريخي نسبت به علومي ‌از جنس فيزيك، رياضي، شيمي‌ و صنعت بي‌مهري نشان نداده بلكه علماي درجه اول ما به آنها رو آوردند و تجربه نشان داد فقيهي كه متكلم است مهندس هم است. مثل شيخ بهايي كه رياضيدان است، فقيه هم است و متكلم هم است. در بحث ساخت جامعه و ساخت يك سيستم وقتي مي‌خواهيم جاي‌گذاري كنيم بحث علوم پايه مصطلح قطعاً يك فهمي ‌دارد. فهم جدي هم دارد. اما يك وقت شما مي‌خواهيد به عنوان هنجاري و ارزشي به علوم وزن بدهيد، آنجا واضح است كه علوم فني، مهندسي و پايه امروزي نمي‌تواند خالي از ارزش باشد و ارزش‌ها پسيني نيستند ارزش‌ها پيشيني و مقدم هستند و علوم هنجاري و ارزشي مقدم است. در بحث جايگاه معمار، مهندس و مدير جامعه وقتي مي‌خواهيد تحليل كنيد ناگزيريد علوم پايه و انساني را ببينيد و براي هر كدام سهم تأثير مشخص كنيد در طبقه‌بندي علوم كه ارائه مي‌دهيد يك علم مثل علم الهيات در رأس باشد. الهيات ما تماماً انتزاعي نيست، الهيات از يك سطح انتزاعي شروع مي‌‌شود و تا سطح كاربردي مي‌‌آيد. علم كلام از علوم عقلي و انتزاعي است. از يك علم انتزاعي نبايد انتظار داشته باشيد كه در حوزه رفتار و عمل مردم در كف جامعه ملموس باشد. اگر علم پايه در يك رتبه‌اي قبل از اينكه در كف جامعه مي‌‌آيد و مبناي عمل و ارتباط قرار مي‌گيرد، اگر آنجا تكوين و هستي خودش را در يك سيستم كلان‌تر به عنوان علوم ارزشي تنظيم نكرده باشد، وقتي مي‌آيد مناسبات اجتماعي جامعه را رقم مي‌زند غلط رقم مي‌‌زند. در دنياي غرب، فيزيك و شيمي ‌مناسبات اجتماعي بشر را توانستند رقم بزنند. در نسبت جهتي هم كه دارند موفق رقم زده‌اند، اما غلط به هم زدند. موفق بودن يك چيز است غلط بودن يك چيز ديگر است، مثلاً يك مديري كه سيستمي يا مؤسسه را بايد بچرخاند كل پروژه‌هايي كه به او مي‌دهند جلو مي‌‌برد در حالي كه دارد سيستم را موفق مي‌چرخاند اما غلط مي‌چرخاند، زيرا مثلاً پول سيستم را با رابطه، رانت و به روش‌هاي ناعادلانه تأمين مي‌كند. سيستم را مي‌‌چرخاند و پروژه‌هايش را موفق مي‌كند اما مبنا غلط است. شيمي، فيزيك و رياضي در دنياي غرب، سيستم غرب را در جهت اهداف غرب موفق جلو مي‌برند اما پايه‌ها غلط است، چون نظام ارزشي در طبقه‌بندي علوم، بر اين علوم مقدم ديده نشده يعني آنها از دل عمل ارزش را درآوردند نه بر عكس. ارزش را بر عمل حاكم نكردند بلكه عمل را بر ارزش حاكم كردند. اين اتفاق در دنياي غرب افتاده است. در عالم اسلامي مي‌‌گوييم ارزش مقدم بر نظام عمل باشد و عمل مولود نظام ارزشي باشد و در طول نظام ارزشي صورت بگيرد. در دنياي غرب در طبقه‌بندي جاي اينها به هم زده شده و مي‌گويند رياضي مقدم باشد. در عالم تكوين و ثبوت در جهان بيني، ارزش‌ها حاكم بر عمل است، اما همين طور كه در مقام ثبوت ارزش‌ها حاكم است اما در مقام اثبات، غربي‌ها ارزش‌ها را محكوم كردند. در مقام ثبوت نظام ارزش‌ها حاكم است در مقام اثبات حوزه علوم انساني، علوم ارزشي را به صورت پسيني علوم پايه قرار دادند، مي‌‌خواهيم بگوييم نسبت ساحت تكوين و ثبوت و ساحت اثبات در دنياي غرب به هم خورد و طبيعي است اگر در ساحت ثبوت، نظام ارزشي حاكم بر نظام رفتار و عمل است، در ساحت اثبات هم همين اتفاق بيفتد. چگونه مي‌توانيم جذابيت‌هاي تحصيلي در علوم پايه را به نحوي افزايش دهيم كه موج خروج دانشجويان از كشور براي تحصيل در اين رشته‌ها كاهش پيدا كند؟ اين نوع نگاه به مسئله علم همان نگاهي است كه در حوزه سياستگذاري علم تعيين مي‌‌شود، يعني جايي كه علم را تبديل به روش مي‌كنند توسط كسي كه جامعه را مهندسي مي‌‌كند. اين كار غلط نيست اما مي‌‌خواهم بگويم اين نوع نگاه غير اصيل است. وقتي علوم پايه موجود را در جايگاه پيشيني با آن برخورد نكرديد كاملاً پسيني قرار مي‌‌گيرد. اينجا يك بحران در جامعه مي‌‌بينيد بحران اين است كه دانشجويان مثلاً علوم پايه ما فراري مي‌‌شوند، همان مغزهاي در حال فرار مي‌‌شوند، مهاجرت و فرار مي‌كنند؛ پناهندگي مي‌گيرند و جاي ديگر مي‌‌روند و ما مي‌خواهيم چكار كنيم كه اينها را نگه داريم بعد مي‌‌گوييم ما به علوم اينها عنوان علوم پايه بدهيم، معيشت آنها را تأمين كنيم. در مناصب بگذاريم. بودجه‌اي به اينها تخصيص ‌دهيم. اعتبار اجتماعي اين رشته‌ها را بالا ببريم. اينها همه غلط است به اين معنا كه ما تا زماني ذهنيت‌مان را در نسبت علوم پايه و علوم انساني تصحيح نكنيم، سياستگذاري ما غلط است. همايشي چند سال پيش در مورد علوم انساني در تهران با حضور شخصيت‌ها تشكيل شد. در اين همايش سركار خانمي ‌از استادان دانشگاه شيراز جمله‌اي گفت كه به مذاقم شيرين آمد. اين بود كه اگر انسان اشرف مخلوقات است چرا علوم انساني در صدر علوم نبايد جاي بگيرد. اگر خود انسان اشرف مخلوقات است علمي‌ هم كه اين انسان، موجود اشرف را توصيف مي‌‌كند علي‌القاعده بايد در صدر علوم توصيف كننده باشد اما عملاً اين اتفاق نيفتاده است. در دنياي غرب علومي‌ در صدر طبقه‌بندي علوم هستند كه طبيعت را توصيف مي‌‌كنند. فيزيك علم ماده است و طبيعت را توصيف مي‌كند. حتي پزشكي علمي ‌است كه ماده بدن و فيزيك بدن انسان را توصيف مي‌كند و علمي ‌كه روح انساني و اخلاق انساني را بخواهد توصيف كند كه پزشكي نيست. علم رياضي ديگر سطح تجريدي عالم طبيعي است. يعني آنهايي كه ما به عنوان علوم پايه تلقي مي‌‌كنيم علوم مادي و ماده هستند. حال اگر انسان اشرف مخلوقات است، چرا علوم ناظر به همين موجود اشرف در صدر هرم علوم قرار نگيرند؟ اين پرسش درستي است بايد اين نسبت تصحيح شود. در مسئله تحول علوم انساني آن اتفاقي كه بايد بيفتد همين است كه اين نسبت علوم انساني و علوم پايه بايد تغيير پيدا كند و عوض شود؛ در جامعه ما مؤيد و دليلي را مثال مي‌زنم. در جامعه ما وقتي يك نفر به فرض فيزيك يا مهندسي برق قبول مي‌‌شود و يك نفري در رشته‌هاي علوم انساني قبول مي‌شود، به لحاظ اعتبار اجتماعي به كدام يك از اينها اعتبار اجتماعي بيشتري مي‌دهيم؟ به آن مهندس مكانيك. حتي آن جاهايي كه مي‌‌خواهيم توزيع منافع كنيم و براي مديريت جامعه انساني شهردار و فرماندار بگذاريم مي‌بينيم شهردار و فرمانداران شهرهاي ما بيشتر فارغ التحصيل علوم انسانيند يا فارغ‌التحصيل علوم فني هستند؟ راهكار عملي براي تحقق اين رويكرد چيست؟ در سطح كلان پرسشي اينجا طرح مي‌‌شود. مقام معظم رهبري از ما طلب خيز تمدني كرده و در اين زمينه دو رويكرد داريم. اينكه تمدن، تنظيم مناسبات انسان و طبيعت است يا تنظيم مناسبات انسان و انسان؟ اگر تمدن را تعريف كرديم به عنوان تنظيم مناسبات انسان و طبيعت، خروجي مي‌شود اينكه اولويت ما علوم پايه، فيزيك، رياضي، شيمي‌ و زيست شود. مديران جامعه ما كه مي‌‌خواهند جامعه را رشد مدني بدهند يك تمدني را براي ما محقق كنند، مي‌شوند مهندسان. اگر عكس قضيه شد و تمدن تعريف شود به تنظيم مناسبات انسان با انسان يعني اين اولويت قرار گرفت، آن وقت مديران جامعه ما كه اين جامعه را مي‌‌خواهند رشد مدني بدهند و از آن تمدن بسازند، مديران مي‌‌شوند فارغ‌التحصيلان علوم انساني نه مهندسان. در همان دنياي غرب اگر فضاي ماقبل مدرن و فضاي مابعد مدرن را ببينيد، انسان ماقبل مدرن فيلسوف است و انسان تكنيكال مدرن مهندس است. انسان تكنيكال جامعه مدرن مي‌‌شود مهندس و انسان تكنيكال ماقبل جامعه مدرن، فيلسوف مي‌شود. اين نكته خيلي مهم است كه چرا انسان تكنيكال جامعه مدرن مهندس مي‌‌شود. چون اولويت فضا با همين فضاي مادي است و اصلا تمدن در نگرش دنياي غرب به اصلاح تنظيم مناسبات انسان و طبيعت مي‌‌پردازد. در حالي كه تمدن در نگاه ديني ما تنظيم مناسبات انسان با انسان است. يعني اولويت اين است كه شما مناسبات انساني را درست كنيد نه مناسبات طبيعت را. از اين رو معتقديم كه دنياي غرب موفق نبوده است كه اگر بودند اين قدر مسئله بحران‌هاي زيست محيطي مدرنيته به وجود نمي‌آمد يعني طبيعت را به نابودي كشانده‌اند. اگر رابطه انسان با انسان را به هم زديد رابطه انسان با طبيعت هم به هم مي‌‌خورد. اگر در روابط انسان‌ها به اين اصل رسيديد كه انسان‌ها گرگ يكديگرند و انسان‌ها را گرگ يكديگر تعريف كردي، حالا همين انسان را مي‌‌گويي بيا طبيعت در اختيار تو باشد. انساني كه انسان مجاورش را مي‌‌درد طبيعت را هم مي‌‌درد، استثمار و غارت مي‌كند. طبيعت را به هم زدند و نظم عادلانه طبيعت به هم خورده است. اين اتفاق‌ها خيلي مهم است. در دنياي اسلام نظريه تكامل، صرفاً يك نظريه است كه داخل كتابخانه است اما در دنياي غرب، نظريه تكامل يك فرهنگ است و غرب صدر و ذيل انسان غربي را در اين نظريه تكامل مي‌‌بيند. انساني كه به لحاظ فرهنگي خودش را از جنس روباه مي‌‌بيند و به لحاظ فرهنگي آبا و اجداد خود را بوزينه تصور مي‌‌كند و خود را تداوم اين بوزينه فرض مي‌كند. لذا در مناسبات انساني خود، حيث حيواني‌اش را پر رنگ مي‌‌بيند و اصلاً بدي اين وجه برايش مهم نيست. به همين راحتي مي‌توانيد به او حالي كنيد كه حيث مكر و درندگي‌ات بايد پررنگ باشد. اصل در مناسبات انساني بر غلبه و بر سود فردي است. اينها همه آن حيثيات حيواني است. چرا انسان غربي به اين تن مي‌‌دهد؟ چون به او گفتند پدرت بوزينه بوده است. كسي به او نگفته است پدرت بوزينه نبوده و روح خدايي داري و جوهره‌ات «وَنَفَخْتُ فيهِ مِن روحي» است. اگر جوهره انسان را در مناسبات تاريخي و اجتماعي اين گونه تعريف كرديد، اين انسان به خودش اجازه دريدن انسان‌هاي ديگر را نمي‌دهد. اگر اين تغيير ذهنيت را اصلاح كنيم، اين پيامدهاي منفي ديگر رخ نمي‌‌دهد. از يك طرف در حوزه نظام ارزشي تان اين علوم پايه را مقدم كرديد و از طرف ديگر نظام ارزشي حاكم بر جامعه اين تقدم را بر نمي‌تابد. در نظام عمل يك پارادوكس در مقام عمل مشاهده مي‌‌كنيد.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۷





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 159]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن