واضح آرشیو وب فارسی:سافتستان:
۷۰۰ سال پیش وقتی همسلولی مارکوپولو داستانهای او را از سفر به ایران مکتوب و گاهی با ذوق و قریحه از آن کم و زیاد میکرد، حتی به فکرش هم نمیرسید روزی این سفرنامه به دست ایرانیان برسد تا ببینند یک خارجی درباره آنها چه فکری میکند. حالا اما دنیا آنقدر کوچک شده که یک فرد خارجی و گاه بسیار معروف بدون اینکه حتی به ایران سفر کرده باشد، میتواند با لمس چندباره یک صفحه، نظر خود را در مورد ایران یا سوغات و تحفهای از آن بنویسد. البته این پایان ماجرا نیست و یک ایرانی مقیم صفحات اجتماعی هم میتواند به راحتی با نوشتن یک جمله به صحبتهای او واکنش نشان دهد؛ مثبت یا منفی فرقی نمیکند. تنیسور روسی شیفته کیک ایرانی شاید ایرانیان زیادی باشند که مدتها پیش ماریا شاراپوا را به خاطر هنرنماییاش در زمین تنیس و صفحات اجتماعی به خصوص اینستاگرام دنبال میکردند و پراکنده از او و مهارتش در تنیس میگفتند و ابراز محبت میکردند اما این ابراز محبت با یک بهانه خیلی ساده انسجام گرفت و هدفمند شد. با ترجیع بند «من ایرانیام. . . تولدت مبارک… من خیلی دوستت دارم.»
داستان این است که شاراپوا چند هفته قبل از تولدش به یک قنادی ایرانی سفارش داده تا کیک تولدش را برای جشن تولد فراهم کند. او خواسته در عکس انتظارش را برای آماده شدن این سفارش نشان بدهد. او زیر عکس سیاه و سفید از اشتیاق برای این کیک گفته که حسابی به مذاق ایرانیها خوش آمده است. پای این عکس از کامنتهای تبریک تولد و ذوقزدگی بابت این سفارش پر است. درست برعکس اتفاقی که حدود یک سال پیش که بعد از بازی ایران و آرژانتین برای مسی و میلوراد ماژیچ افتاد. شاراپوا جدا از عرصه تنیس در عرصه مد و لباس طرفداران زیادی دارد. او به خیلی از کشورهای دنیا به این منظور سفر و با طرفدارانش دیدار میکند. اما امکان حضور در ایران در هر دو عرصه وجود ندارد. شاید اصلا خودش هم نمیدانسته که این همه هوادار سینه چاک در ایران دارد که با دقت او را دنبال میکنند. اما حالا هم او میداند که میتواند با هر بار ابراز علاقه به ایران بیشتر مورد توجه قرار بگیرد و هم ما میدانیم که یک تنیسور روسی آن سوی دنیا هست که تحفه یک قناد ایرانی را خیلی دوست دارد و برای تولدش منتظر آن است. اینجوری شاید یک سلامی به هم رسانده باشیم. شک در نان فدرر راجر فدرر سوییسی هم در ایران طرفداران خاص خودش را دارد؛ کمتر اما خاصتر از کسی مثل شاراپوا. کسانی که تنیس را چندسال به صورت حرفهای دنبال کردهاند، سبک بازی او را ستایش میکنند. فدرر برای تفریح و کارهای تبلیغاتی سفرهای زیادی انجام میدهد و از خاطرات و مشاهدات روی صفحه توییتر او زیاد میتوان دید. مثل سفر به هند که با استقبال گسترده مردم هند و مهماننوازی آنها همراه شد. یکی از این توییتهای معروف او در سفر به هند عکسی است که در آن نان بزرگی را در دست گرفته و لبخند پهنی زده و چشمهایش ریز شده است و زیر آن نوشته؛ نان غول پیکر. نانی شبیه نان تفتان یا به اصطلاح عامیانه «تافتون». همین هم باعث شد تا ایرانیها خیال کنند راجر فدرر یا به ایران آمده یا اینکه یک نانوایی ایرانی در قلب سوییس پیدا کرده و رفته تا لقمهاش کند. خیلی از سایتهای ایرانی این عکس را منتشر کردند و کامنتهای زیادی پای این توییت نوشته شد. از ابراز علاقه تا افتخار به نان و دستپخت ایرانی. البته شاید نمیتوان در این مورد کسی را مقصر دانست. هندیها لغات مشترک زیادی با ایرانیها دارند که دلیل آن سلطه طولانیمدت ایران بر این کشور بوده است و یکی از آنها «نان» است. همانی این کلمه در دو زبان، این اشتباه را به وجود آورده و باعث شده ایرانیها ذوق زده شوند. البته اشتباهی نبود که برای کسی ضرری داشته باشد و به کسی آسیبی برساند. آوردن فدرر به ایران کار سختی نیست. اگر یک روزی آمد حتما نان ایرانی را مهمان یک ایرانی خواهد شد. فعلا یک توییت به ما بدهکار است. جرج کلونی در فیلمفارسی وقتی دوربین مقابل جرج کلونی قرار گرفت تا از سینمای ایران بگوید؛ همه انتظار داشتند؛ از شاهکار اصغر فرهادی یعنی «جدایی نادر از سیمین» بگوید یا از ساختههای هنری عباس کیارستمی یا خیلی بدبینانه روی بگرداند و با عصبانیت از مصاحبه کردن خودداری کند اما دستهایش را به هم چسباند و به یاد فیلمهای فارسی، بِشکن و بالا انداخت. شُک و خنده تنها واکنش به این حرکت بود اگرچه بعدها نقدها و تعریفهای زیادی از این حرکت شد و هر کس تفسیر خودش را داشت اما ویدئوی این حرکت بارها در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته شد و صفحه به صفحه چرخید. جرج کلونی یک وقتی قصد سفر به ایران را داشت. اگر روزی به ایران آمد میتوان یک فیلم به سبک و سیاق آن روزها دست و پا کرد تا در آن بازی کند. با توجه به انبوه هواداران فیلم پرفروشی خواهد شد.
۲۸ خرداد, ۱۳۹۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سافتستان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 81]