واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > جعفریان، رسول - بنده ادامه بحث در باره عریضه نویسی در چاه جمکران را به خصوص از سوی علما و مراجع که در این قبیل موارد سخنشان به اعتبار مرجعیت شیعه حجتیت دارد، سودمند می دانم. امروز عصر (پنج شنبه 23 اردیبهشت) پاسخی در خبرآنلاین در باره یادداشت بنده که دو سه هفته قبل در باره عریضه نویسی در چاه جمکران نوشته بودم منتشر شد. نکاتی را در باره آن پاسخ یادآور میشوم: 1 . رویه ای که نویسنده در پاسخ به نوشته کوتاه بنده در پیش گرفتهاند، چنان است که برای غالب آنچه به عنوان «خرافه» و «بدعت» شناخته می شود، می توان مستندی از روایت در منابعی از این دست که مؤلف به آنها استناد کرده دست و پا کرد، (چنان که کردهاند). فقط کافی است نگاهی به شرح علامه مجلسی بر «کافی» بیندازند و دریابند که از نظر این بزرگوار که در «بحار» صرفا به جمع آوری نقلها پرداخته، اما در «مرآت العقول» به نقادی روایات می نشیند، چه مقدار از احادیث کتاب مهمی مانند «کافی»، مشکل دار و ضعیف و غیر قابل استناد تلقی شده است. (از 16199 روایت فقط 5072 روایت صحیح شمرده شده و ضعیف آن 9485 روایت است و باقی هم حَسَن و موثّق و قوی.) بنابرین کثرت روایت در موردی ـ به فرض آن که کثرتی هم در کار باشد ـ به معنای لزوم عمل بر طبق آنها نیست. ایشان میدانند که بسیاری از فقها، حتی از عمل به برخی از روایاتی که از سند هم مشکلی ندارند و صحیح هستند، به دلیل اعراض فقهای سابق از عمل به آنها، به آن روایات عمل نمی کنند، چه رسد به روایاتی که در کتابهای ادعیه آمده و صرفا از باب تسامح در ادله سنن از بحث در باره آنها صرف نظر شده است. چند روایت ارائه شده از سوی ایشان از «العتیق الغروی» کتابی است که هیچ چیزی در باره آن دانسته نیست و نسخه ای کهن در مشهد امام علی (ع) بوده است. آیا این میشود استناد؟ ایشان به بحار ج 99 ص 237 - 245 آدرس داده اما نفرمودهاند که همه آنچه در آن صفحات آمده از همین «العتیق الغروی» نقل شده است. خواننده تصور میکند که که گویا طی این صفحات دهها بار از طرق مختلف و اسناد متفاوت این جمله تکرار شده است. در حالی که اصلا سند این نقلها در آنجا نیامده. بگذریم. 2. ایشان در باره تعداد روایات تحریف که میرزای نوری به آن استناد کرده و بنده آنها را صدها روایت گفتهام، از بنده پرسیده اند: «آیا آماری که در مورد روایات تحریف قرآن بیان فرموده اید (صدها روایت) مستند است؟» به نظرم لازم است کتاب «فصل الخطاب» را ببیند و آماری که از شمار روایات مورد استناد وی در تحریف که به عدد از آنها یاد کرده و بنده هم در کتاب «اکذوبه تحریف القرآن بین الشیعه و السنه» (قبل از 25 سال) آوردهام توجه فرمایند. فقط «دلیل دوازدهم» نوری در فصل الخطاب شامل «هزار روایت» است. از بقیه ادلّه بگذریم. البته ایشان از عدد پرسیدهاند و بنده هم عرض کردم و الاّ غالب آن روایات یا استدلال به آنها برای تحریف مثل استدلال این دوست ما مشکل سندی یا متنی دارد. 3 . آنچه ایشان به عنوان «روایت» کتابهای متأخر امامی مانند کفعمی آورده و به آن استناد کرده اند، همه تکرار یک دو روایت است. ایشان توجه نفرموده اند که این نقلها وقتی در کتابها مکرر میشود معنایش این نیست که سندش مکرر می شود. به نظرم باید تجربه بیشتری برای شناخت روایات و اخبار داشته باشند تا تعدد عبارات نقل شده در آثار متنوعی که در طول زمانها نوشته شده را به معنای تعدد سند نگیرند. بر اساس آنچه عرض شد، اصلا فرض کنیم ده یا دوازده روایت، با این تعداد چه مشکلی حل می شود؟ آیا آنچه مصداق عمل دعانویسان کم سواد در طول تاریخ بوده و علما و فقها به آن توجهی نکرده و از عمل به آن اعراض کرده اند، باید مورد استناد ما باشد؟ تازه عمل کردن به روایتی که انداختن رقعه ای را در آب جاری یا چاهی مجاز شمرده چه ربطی به کندن چاه در مسجدی خاص دارد که برای آن برنامه ریزی شده و کاغذ آماده شده و فروخته شده و مردم تحریک به عمل به آن شوند؟ اینها دو حرف است و وصل کردن آنها به هم ناروا. 4 . بنده منکر وجود برخی روایات نشده بودم و شاهدش هم همین پاسخی است که ایشان دادهاند. اما به ایشان و دوستان دیگر نکته مهمی را یادآور می شوم: «معتَقدات» امری است و «روایات» امری دیگر. این مسأله هم برای شیعیان مهم است هم برای سنیان. اگر قرار باشد بر اساس هر روایتی، باوری و معتقدی به عنوان «معتقد رسمی» شکل بگیرد، اساسا امکان جمع و جور کردن معتقدات در یک چهارچوب رسمی وجود ندارد. توجه داشته باشیم که غالب علمای قدیم، مانند علامه حلی، فخرالمحققین و شیخ بهایی و بسیاری دیگر رساله های اعتقادی کوچکی که مجموعه معتقداتشان بود می نوشتند تا معلوم شود یک شیعه باد به چه مسائلی معتقِد باشد تا دینش درست باشد، رسمی که مع الاسف از سوی علما تا حدودی ترک شده است. اگر بنا بود به دایره این قبیل «روایات» توجه شود که معمولا بسیاری از علما در بسیاری از آنها طعن علمی دارند، امکان این که «معتقدی»یا رساله اعتقادیه مشخصی شکل بگیرد، وجود نداشت. لازم است ایشان به قضاوت شیخ صدوق در باره انبوه روایات طبی منسوب به امامان مراجعه کند که چطور پنبه آنها را زده و فاقد اعتبار و استناد اعلام کرده و امروزه ده ها هزار نسخه از کتبی که تحت عنوان طب دینی نوشته شده و بر اساس همان روایات به عنوان مستحب و سخن معصوم (ع) میان مردم منتشر می شود (بنگرید: الاعتقادات، باب 44 چاپ شده در مجلد 5 سلسله آثار شیخ مفید، ص 115). روزگاری روایات تجسیم در بین شیعه فراوان بود و علما از آنها اعراض کردند و شیخ صدوق با نگارش التوحید پنبه همه آنها را زد و دامن شیعه را از چنین باوری تطهیر نمود. 5 . اما تطبیق داستان عریضه نویسی در چاه جمکران به صورت یک روش مستمر و برنامه ریزی شده به عنوان مصداق «توسل» از همان حرفهاست. مگر هر تطبیقی با ذهن هر کسی که چند روز مدعی درس فقه و حدیث است، قابل قبول است؟ اعتبار این جور تطبیق ها کمتر از قیاس بوحنیفه نیست که ایشان از آن نالیدهاند. باز کردن باب این تطبیقات و درآوردن رسمهای تازه در مذهب، امری نیست که به سادگی از آن بتوان گذشت. به همین دلیل است که مرحوم آیت الله فیض قمی دستور داده بودند آن چاه را پر کنند (نامه قم، ش 3،4، ص 14). حتما ایشان هم روایات مورد نظر این دوست ما را ندیده بودند. در پایان این که بنده در همان یادداشت هم مطالب خود را فصل الخطاب ننامیده بودم و عرض کرده بودم که بهتر است علما و مراجع در این باره نظر دهند و گویا ایشان ندای بنده را شنیده و از ناحیه علما و مراجع به پاسخگویی نشستهاند. صد البته آرزو برای جوانان عیب نیست. از این که به این مطلب توجه کردهاند سپاسگزارم و سعی می کنم توصیه های اخلاقی و علمی ایشان را آویزه گوش کنم؛ چون آنها، تنها حرفهای درستی است که زدهاند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 258]