تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 27 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر جوانى كه در سن كم ازدواج كند ، شيطان فرياد بر مى آورد كه : واى برمن ، واى بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816244617




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گنج قارون


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گنج قارون
موسی
در زمان حضرت موسی(ع) مردی از اقوام موسی به نام ((قارون))زندگی می كرد.قارون مردی خوش قیافه و خوش برخورد بود كه صدای خوبی داشت و كتاب ((تورات))را برای مردم می خواند.او با قوم موسی مهربان بود و به موسی(ع)احترام می گذاشت تا مردم به او اعتماد كنند اما او در دل خود با شیطان همراه بود و بت می پرستید!قارون با كارهایی از قبیلپیش خرید محصول كشاورزان و انبار كردن آن،ساختن داروهای تقلبی،گران فروشی و... روز به روز پولدارتر شد؛تا جایی كه گنج قارون پرآوازه و مشهور شد!كم كم قارون به ثروت خود مغرور شد و در زمانی كه مردم وضع مالی خوبی نداشتند قصر خود را با روكش طلا می ساخت؛لباس های گران قیمت می پوشید؛فقیران را مسخره می كرد و خلاصه همه را ناراحت و دلگیر كرده بود!عده ای به او می گفتند:((قارون،این كارها را نكن،پولت را به رخ مردم نكش،این كارها عاقبت خوبی ندارد و...))او در جواب می گفت:((یعنی چه؟مال خودم است،دارندگی و برازندگی!!!من با زندگی خودم این پول ها را به دست آورده ام.))در همان زمان بود كه حضرت موسی (ع)  به امر خداوند،از مردم خواست كه زكات مالشان را بپردازند!قارون با شنیدن این حكم عصبانی شد و شروع كرد به دادوفریاد و حاضر نشد سهم زكات را از پولش بپردازد و به حضرت موسی (ع) گفت:((من زكات را قبول ندارم!تو می خواهی با این نقشه ها پول مرا بگیری اما اگر برای خودت پول می خواهی حاضرم بپردازم.))حضرت موسی (ع) به قارون نگاه معنی داری كرد و با مهربانی گفت:((قارون،من هیچ چیزی برای خودم نمی خواهم.زكات حقی است كه تو باید از پول و ثروت خودت در راه خدا به مردم فقیر بدهی و مطمئن باش كه چیزی از مال تو كم نمی شود و خدای بزرگ بركت زیادی به مال تو خواهد داد!))اما گوش قارون به این حرف ها بدهكار نبود.غرور و خودخواهی قلبش را پر كرده بود!علاوه بر اینكه حاضر نشد از پولش كمكی بكند،اختیارش را به دست شیطان داد و دنبال راهی بود كه مردم را نسبت به حضرت موسی (ع) بدبین كند.دوستان قارون به او گفتند باید به موسی (ع) تهمتی بزنیم كه مردم از او بدشان بیاید!وقتی آدم پولداری مثل تو چیزی بگوید،حتمًا مردم باور می كنند!قارون نیشخندی زد و با بدجنسی گفت:((نقشه خوبی است!چطور است بگوییم موسی ع دزدی كرده یا مثلاً آدم كشته؟!!))گفتند:((نه!پول دزدی پیشموسی (ع) پیدا نمی شود،تازه موسی با كسی دشمنی ندارد كه بخواهد او را بكشد!این نقشه خوبی نیست.اینجوری بیشتر مردم می فهمند كه تو دروغ می گویی!))قارون بازهم فكر كرد و تصمیم گرفت با پول هایش به جنگ موسی برود!تهمت های زیادی به موسی زد و بین مردم زمزمه انداخت كه:ای مردم با ایمان!این موسی كه شما قبول دارید و خدای او را می پرستید،از من تقاضای كنیز و غلام كرده،از من رشوه خواسته و...!مردم ساده دل هم حرف های قارون و آدم هایی كه از او پول گرفته بودند كه علیه موسی حرف بزنند را باور كردند.این وسط شیطان هم بیكار نبود و مردم را وسوسه می كرد كه موسی  ع از قدرت و ثروت قارون می ترسد،چون موسی ع با قارون فامیل است سهم زكات او را بخشیده و بین مردم فرق می گذارد و...!!!مردم كم كم با این حرف ها ایمانشان را از دست می دادند.تا اینكه دل موسی شكست و از دست قارون به خدا شكایت كرد و گفت:((خدایا!خودت دست ظلم وبدی قارون را كوتاه كن و من همه تلاش خودم را كردم!))حضرت موسی ع به فرمان خداوند یكبار دیگر با قارون حرف زد و از او خواست دست از كارهای بدش بردارد وگرنه به عذاب خداوند گرفتار می شود و آن موقع دیگر پشیمانی سودی ندارد.اما قارون باز هم موسی ع را مسخره كرد و گفت:((موسی،همه حرف های تو دروغ است!تو می خواهی مرا بترسانی و مرا از پول هایم جدا كنی،اما من گول تو را نمی خورم.من می خواهم همیشه كنار پول هایم باشم.تو هم هر كاری دوست داری بكن.))
موسی
حضرت موسی ع  ناراحت شد و گفت:((باشد،هر كس یار قارون است با او بماند و هر كس یار خداست از كنار او دور شود.))همه اطرافیان به جز چند نفر از قارون دور شدند!حضرت موسی ع  فرمان داد:ای زمین،قارون را بگیر.ناگهان زمین شروع به لرزیدن كرد.زلزله ایی قارون و قصر و گنج هایش را لرزاند.زمین شكافته شد و برای همیشه قارون،بدی ها،ظلم و گنج او را در دل خود فرو برد!وبرای همیشه در زیر خاك پنهان شدند.با این معجزه كسانی كه در دلشان به حضرت موسی ع  شك داشتند، از خواب غفلت بیدار شدند و توبه كردند و همه مقابل قدرت و عظمت خدای موسی ع  سجده كردند!!!(آیه 76-83 و سوره احزاب _آیه 69) بخش کودک و نوجوان تبیانمنبع:نسیم طوبیمطالب مرتبط:سرگذشت اصحاب فیل





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 577]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن