تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):فضیلت خواندن نماز در اول وقت نسبت به تأ خیر انداختن آن، مثل فضیلت آخرت بر دنیاست....
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815545004




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طنز؛ پیر دانا و جوانِ اوشکول!


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
طنز؛ پیر دانا و جوانِ اوشکول!
سعید هوشیار در روزنامه قانون نوشت:

روزی جوانی جویای نام و اوشکول، خدمت پیر دانای ما رسید و گفت: «سرنوشت این دولت بعد از اتمام دورانش چه خواهد شد، بسی نگرانم!» پیر که کال آف دیوتی بازی می‌کرد و در حال کشتن به سیستم رگباری بود، اندکی پاوز کرد و گفت: «گذشته را ببین! این دولت نیز مانند پیشینیان همان خواهد شد.» جوان که از سنگینی کلام پیر دل پیچه گرفته بود، سعی کرد خود را به اندرونی برساند و مشکلش را حل کند که با مقاومت یاران پیر مواجه شد، سپس سعی کرد به بهانه نعره زدن و اشک ریختن راه بیابان پیش گیرد و آنجا با کلوخی بیاساید که بازهم یاران پیر ماجرا را فهمیدند و نگذاشتند، در نتیجه موضوع خودش به یک شکلی حل شد.

 بعد از حل مشکل روبه پیر گفت: «ای پیر! ای مردم آزار! نفهمیدم چه گفتی؟ من حال این دولت را در چند سال دیگر پرسیدم، چرا گذشته را در حلق من فرو کردی؟ داستان چیست؟» پیر نگاهی عاقل اندر بز به جوان کرد و گفت: «از بس فست فود می خوری مغزت قد شتر هم فسفر ندارد، کمی بیندیش که گذشته الگوی آینده است.» جوان که از این کلام پیر نزدیک بود که تگری بزند، بلند شد و 4به2 معکوس کشید و با یک دریبل کشویی یاران پیر را جا گذاشت و راه بیابان گرفت و تا 3 ماه روی بلندی‌ها زوزه گرگ می‌کشید، سپس با حالی درب و داغان نزد پیر برگشت و گفت: «ای پیر باور می‌کنی که باز هم نفهمیدم که چه گفتی؟» پیر که مشغول دیدن سریال گیم آف ترونز بود، سریالش را متوقف کرد و گفت: «دولت قبل به چه معروف بود؟» جوان گوشی‌اش را برداشت و در گوگل سرچی کوتاه کرد و گفت: «همی مشخص است که دولت قبل، دولت پاکدستان بود.» پیر گفت: «خب! رحیمی که که  تکلیفش معلومه ، زنجانی که مفلس شد، مرتضوی که هنوز هیچی نشد، بقایی که متهم شد، مشایی که انحرافی بود و ...» جوان که حالش بیش از پیش متحول شده بود، خواست راه صحرا پیش گیرد که یکی از یاران پیر او را گفت: «بی شعور اگر دوباره بذاری بری دیگه نمی ذارم برگردیا! نفهم جوگیر! چیزی نگفت که! الکی اسکول بازی در نیار!» جوان که دید توان دگرگونی و نعره زدن ندارد رو به پیر گفت: «خب باز هم چه ربطی داره؟ حتما یه کاری کرده بودند گرفتنشون دیگه!» پیر که کم کم داشت عصبانی می شد و اعصابش خرد شده بود، رو به جوان گفت: «ای اسکول! ای نفهم! قبول یه کاری کردند، اصلا دولت نهم و دهم هیچ! قبلیش چه؟» جوان که از نفهمی شهره عام و خاص بود، گفت: «قبلیش چه؟ چرا رمزی حرف می زنی پیر! عین آدم بگو دیگه!» پیر یک چک افسری به گوش جوان زد و ادامه داد: «همین بس که دولت نهم و دهم را می‌توانیم نام ببریم و دولت قبلیش را جرات نام بردن هم نداریم! که نامش موجب توقیف است و تمجیدش موجب تشویش!» جوان که از قیافه‌اش مشخص بود هیچ نفهمیده، کمی این پا و آن پا کرد و سپس خواست از خانه پیر سمت بیابان پیش گیرد که چون یار پیر نمی‌گذاشت از پنجره خود را به پایین پرت کرد و چون خانه پیر کنار اتوبان بود، انحراف به چپ یک پراید چونان موجب اصابت به جوان شد که مادرش عزادار شد.‌






تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۹





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 222]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن