واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سکوتی که باید شکست!
در فرهنگ ناب اسلامی همانگونه که ظلم کردن مردود است، ظلم پذیری هم ممنوع است و حرام .معمولاً صحبت از موضوع اول فراوان است ولی چندان سخنی از بخش دوم نیست؛ مگر به مناسبتی نظیر شرح جمله «هیهات مِنَّا الذلَّۀ» و مانند آن .با نگاهی به آموزه های دینی بر هگان هویدا می شود که قبول ظلم ، همان مقدار بد است که ستم به دیگران ناپسند است و از این جهت که هر دو آنها مورد نکوهش و غضب خداست فرقی بینشان نیست .قرآن کریم می فرماید : هر سخنی که باعث رنجش دیگران شود ، ابرازش حرام است مگر در مورد کسی که ظالم است . مظلوم اجازه بلکه وظیفه دارد که بیداد ستمگر را فریاد کند و داد خود بستاند ؛ « لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ ؛ خدا هرگز دوست ندارد كسى با گفتار خود بدیهاى دیگران را آشکار کند مگر كسى که ستم دیده است .» چنین شخصی می تواند ظلمی که بر او رفته را فریاد کرده و بدی ستمگر را برملا کند . نمونه ای از اعتراض بر ظالمروزی معاویه لعنة الله علیه در توجیه ظلم و زراندوزی خود و ساکت کردن اعتراض های مردمی دست به تحریف معنوی قرآن زد و گفت : مردم! مگر شما حقانیت کتاب خدا را قبول ندارید؟ گفتند : بله قبول داریم . گفت : پس این آیه را در آن بخوانید که فرمود : « وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ؛ خزائن همه چیز ، تنها نزد ماست و ما جز به اندازه معیّن از آن نازل نمىكنیم.» معاویه این آیه را خواند و ادامه داد: مگر شما به این آیه ایمان ندارید؟ مگر حق بودن آن را قبول ندارید؟ گفتند : بله قبول داریم. گفت: پس چرا به دارایی من معترضید و مرا ملامت می کنید؟منظور معاویه از این حرف این بود که بر اساس این آیه خدا به شما آن مقدار داده و به من هم اینقدر عنایت کرده است ؛ شما که مسلمانید و قرآن را قبول دارید پس چرا به زر اندوزی و ثروت من اعتراض می کنید و از فقر خود گله مندید؟این حیله و تفسیر به رأی معاویه کارگر افتاد و مردم ساکت شدند . او سرخوش از این نیرنگ کارساز خود بود که ناگهان «احنف» از بین جمعیت قد علم کرد و گفت: معاویه ! ما آیه را قبول داریم و در آن سخنی نیست . دعوای ما با تو هم بر سر خزائن الهی و مقدار نزول بر خلائق نیست ؛ اعتراض ما به تو برای آن دسته ارزاقی است که خدا از خزانه غیبش برای ما نازل کرد و تو ظالمانه آنها را غصب کرده و در انبارهایت ذخیره کردی .در برابر این سخن اعتراض آمیز و کوبنده احنف، معاویه که دیگر حرفی برای گفتن نداشت ساکت شد ؛ «فسكت معاویة.»امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «الرَّاضِی بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِیهِ مَعَهُمْ؛ كسى که به عمل مردمى راضى باشد، شریك آنها محسوب مىشود و برای چنین شخصی دو گناه نوشته می شود: إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِهِ؛ یكى گناه آن عمل و دیگرى رضایت به آن»فرجام سکوت در برابر بیدادگریسکوت در برابر ظالم رضایت به ظلمی است که او روا می دارد و تأیید اوست و این کار دو اثر دارد:
1. مشارکت در معصیتی که ظالم مرتکب می شود امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: « إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا فَقَالَ سُبْحَانَهُ فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِین ؛ ماده شتر قوم ثمود را یك نفر كشت ولى خداوند همه را عذاب کرد ؛ زیرا همه از كشتن آن خشنود بودند . از این رو قرآن کریم تمام افراد آن قوم را شریک در جرم معرفی کرده و می فرماید: همه او را کشتند.»بر اساس این فرمایش حضرت ، اگر فرد یا افرادی در برابر این ظلم لب به اعتراض و برائت می گشودند قطعاً حسابشان از حساب قاتل جدا می شد و خدا آنها را شریک در قتل ناقه قلمداد نمی کرد.کسی که در مقابل ظلم سکوت می کند ، نه تنها در آن ظلم و معصیت شریک است بلکه دو گناه در نامه عملش ثبت می شود . امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: « الرَّاضِی بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِیهِ مَعَهُمْ؛ كسى که به عمل مردمى راضى باشد ، شریك آنها محسوب مىشود و برای چنین شخصی دو گناه نوشته می شود : إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِهِ ؛ یكى گناه آن عمل و دیگرى رضایت به آن.» 2. تشویق او به ادامه ستمگریانسان طبیعتاً دوست دارد هر کاری که دلش خواست بکند و چیزی جلودار او نباشد؛ حتی اگر آن کار معصیتی کبیره باشد. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:« یُرِیدُ الْانسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَه ؛ انسان می خواهد که مانعی در مقابل او نباشد.»این وضعیت انسان است که تنها با تربیت دینی می توان عقل و فطرت الهی او را حاکم به طبیعتش کرد و آن را مهار نمود. به هر حال اگر انسانی با دین تربیت نشد و رفتار او را فطرتش مدیریت نکرد و طبیعت سرکش، حاکم بر اعمالش شد ، چنین فردی برای سیراب کردن امیال درونی خویش دست به هر کاری می زند و اگر مانعی در برابر خود نبیند ، بی امان پیش می رود.این وضعیت خطرناک وقتی به اوج می رسد که او متوجه شود که دیگران می بینند و اعتراضی نمی کنند.از اینجا روشن می شود که چرا اسلام اینقدر بر «نهی از منکر» اصرار دارد و آن را به عنوان یک وظیفه عمومی بر همگان واجب کرده است.انسان طبیعتاً دوست دارد هر کاری که دلش خواست بکند و چیزی جلودار او نباشد؛ حتی اگر آن کار معصیتی کبیره باشد. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «یُرِیدُ الْانسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَه؛ انسان می خواهد که مانعی در مقابل او نباشد»ترمزی برای مهار بدی ها! «نهی از منکر» در واقع ترمز و مانعی است که دیگران وظیفه دارند در مقابل چنین فردی قرار دهند تا بتوانند او را مهار کنند .سکوت در برابر اینگونه افراد در حقیقت تشویق آن راننده ایست که برای لذت کاذب خود ، دیوانه وار و بدون توجه به حقوق دیگران با سرعتی مرگ آور در حال رانندگی است. بنابراین هر کس که ظلمی را مشاهده کند و در برابر آن واکنشی نشان ندهد دو گناه مرتکب شده یکی گناه آن عمل و دیگری گناه رضایت به آن . همچنین وی با سکوت تشویق آمیز خود در ادامه و گسترش آن ظلم شریک خواهد بود.فراموش نشود که در انجام این وظیفه فرقی نمی کند که آن ظلم توسط چه کسی، به چه میزان و در کجا واقع شده است. از ستم یک کارمند محلی گرفته تا بیدادگری سران استکبار جهانی، همه و همه مواردی هستند که یک مسلمان وظیفه دارد در برابر آن سکوت را شکسته و با تمام وجود فریاد زند.امید پیشگربخش قرآن تبیانپی نوشت ها :1.نساء / 1482 حجر /213 الدر المنثور، جلال الدین السیوطی، ج 4، ص964 خطبه 2015 کلمات قصار 1546 قیامت / 5
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 241]