تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):زبان مؤمن در پس دل اوست، هرگاه بخواهد سخن بگويد درباره آن مى‏انديشد و سپس آن را...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826529352




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

داستان لطیفه فوتبال در بهشت


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: طنز ایران دو پيرمرد ٩٠ ساله، به نامهاى بهمن و خسرو، دوستان بسيار قديمى بودند. هنگامى که بهمن در بستر مرگ بود، خسرو هر روز به ديدار او می رفت. يک روز خسرو گفت: «بهمن جان، ما هر دو عاشق فوتبال بوديم و سالهاى سال با هم فوتبال بازى می کرديم. لطفاً وقتى به بهشت رفتى، يک جورى به من خبر بوده که در آن جا هم می شود فوتبال بازى کرد يا نه؟» بهمن گفت: «خسرو جان، تو بهترين دوست زندگى من هستى. مطمئن باش اگر امکانش بود حتماً بهت خبر می دهم.» چند روز بعد بهمن از دنيا رفت. يک شب، نيمه هاى شب، خسرو با صدايى از خواب پريد. يک شیء نورانى چشمک زن را ديد که نام او را صدا می زد: خسرو، خسرو… خسرو گفت: کيه؟ : منم، بهمن. :”تو بهمن نيستى، بهمن مرده! :باور کن من خود بهمنم… : تو الان کجايی؟ بهمن گفت: در بهشت! و چند خبر خوب و يک خبر بد برات دارم. خسرو گفت: اول خبرهاى خوب را بگو. بهمن گفت: اول اين که در بهشت هم فوتبال برقرار است. و از آن بهتر اين که تمام دوستان و هم تيمی هايمان که مرده اند نيز اينجا هستند. حتى مربى سابقمان هم اينجاست. و باز هم از آن بهتر اين که همه ما دوباره جوان هستيم و هوا هم هميشه بهار است و از برف و باران خبرى نيست. و از همه بهتر اين که می توانيم هر چقدر دلمان می خواهد فوتبال بازى کنيم و هرگز خسته نمی شويم. در حين بازى هم هيچ کس آسيب نمی بيند. خسرو گفت: عاليه! حتى خوابش را هم نمی ديدم! راستى آن خبر بدى که گفتى چيه؟ بهمن گفت: مربیمون براى بازى جمعه اسم تو را هم توى تيم گذاشته! سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 364]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن