تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر خانه‏اى كه ميهمان بر آن وارد نشود، فرشتگان واردش نمى‏شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821111195




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

«آن که باد می کارد...» منتشر شد


واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
«آن که باد می کارد...» منتشر شد

آن که باد می کارد


شناسهٔ خبر: 2764869 - یکشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۲
فرهنگ > تازه های نشر ایران

مجموعه داستان «آن که باد می کارد...» نوشته احمد طبایی توسط انتشارات آوای کلار منتشر و راهی بازار نشر شد. به گزارش خبرنگار مهر، این کتاب داستان های کوتاه و تعدادی داستان مینی مال از طبایی را در بر می گیرد. داستان های این کتاب از سال ۸۰ تا سال ۹۲ نوشته شده اند.نویسنده درباره این کتاب می گوید: داستان ها براساس ذهنیتی که به خاطر طرح جلد کتاب به وجود می آورد، جنایی یا پلیسی نیستند اما در داستانی که عنوان کتاب از نامش گرفته شده، یک قتل اتفاق می افتد. ولی داستان جنایی نیست.این کتاب ۳۱ داستان را شامل می شود که عناوین آن ها به ترتیب عبارت است از:اجباری، اعتراف، انتخاب، انتقالی، انتقام، آتش بس، آرامش در حضور دیگری، آن که باد می کارد...، پاداش، پرسش، پرواز، تبریک، تصمیم، تعبیر، تلخ و شیرین، تلنگر، تنگنا، حسرت، خشم خاموش، داوری، دایره، زمان، سرپناه، سگ هار، فراموشی، قفس، گربه، نماینده، واکنش، وسط خیابان، همراه.داستان «تلخ و شیرین» را از این کتاب می خوانیم:مرد سیلی محکمی به صورت زن زد و با فریاد گفت: _ آخه اینم شد زندگی؟ دیگه از دست تو خسته شدم...زن که اصلا انتظار نداشت، ناباورانه دستش را روی صورتش گذاشت و چند قطره اشک به آرامی از گوشه چشمش سرازیر شد.***زن همانطور که چمدانش را می بست، گفت:_ من دیگه یه لحظه هم تو این خونه نمی مونم. میرم خونه بابام تا تکلیفم با تو روشن بشه...مرد که می خواست خود را بی تفاوت نشان دهد زیر لب گفت: _ برو به جهنم. دیگه نمی خوام ببینمت.زن با قدم های تند از خانه خارج شد و در را محکم بست. هنوز چند ثانیه ای از رفتن زن نگذشته بود که صدای هولناک ترمز اتومبیلی در خیابان پیچید. مرد سراسیمه و نگران به سمت در خانه دوید. وقتی در را گشود و به خیابان نگاه کرد، نفس راحتی کشید و لبخندی بر چهره اش نقش بست.  زن به سرعت در پیاده رو راه می رفت.این کتاب با ۹۱ صفحه، شمارگان هزار و ۲۰۰ نسخه و قیمت ۵ هزار تومان منتشر شده است.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن