محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1852830457
دختری که بعد از تیرباران، زنده ماند!
واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
حماسه سازان خونین شهر؛
دختری که بعد از تیرباران، زنده ماند!
دختری جوان در شهری مرزی به نام خرمشهر که روزی عروس بنادر ایران بود. روزهایش را به آرامی میگذراند. به مدرسه میرود، با دوستان رفتوآمد میکند و از زندگی در کنار خانواده خرسند است.
به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، او را امروزه به عنوان یکی از زنان مدافع خرمشهر میشناسیم. زنی که آن روزها در کسوت نیروهای شهید جهانآرا؛ فرمانده سپاه خرمشهر، فعالیت میکرد. او در ۲۴ مهر ۱۳۵۹ یعنی روزی که خرمشهر، خونینشهر نامیده شد، توسط عراقیها تیرباران شد و بهطرز معجزهآسایی زنده ماند.
متن زیر گفتگوی مهرخانه با این بانوی جانباز مدافع خرمشهر است.
- خانم امباشی عزیز، از روزهای انقلاب بگویید. سال ۵۷، دختري دبيرستاني و حدوداً ۱۷ ساله بودم كه با بچههاي دبيرستان در تظاهراتها و تحصنها شركت ميكرديم. ما سه بردار و دو خواهر بوديم و تازه داشتيم ابعاد انقلاب را ميشناختيم.
- خانواده با فعالیتهای شما مخالف نبودند؟ پدرم خيلي موافق نبود، اما اين موضوع چيزي از شور و هيجان ما كم نميكرد. ما تشنه آگاهي بوديم. آن زمان حزب جمهوري تازه تأسيس شده بود و ما عضو آن حزب شديم. هر جا سخنراني و كلاس بود، سعي ميكرديم شركت كنيم تا جرياناتي كه در كشور در حال بروز است را بهتر بشناسيم. ميخواستيم نسبت به تحولات و جريانها آگاهي پيدا كنيم.
- بعد از پیروزی انقلاب، شرایط خرمشهر به عنوان یک بندر مهم مرزی چگونه بود؟ بعد از انقلاب، قضبه خلق عرب پيش آمد. قضبه قوميتگرايي در خرمشهر و سوسنگرد و شهرهاي مرزنشين وجود داشت كه كانون اصلي آن خرمشهر بود و گروهي از عربزبانها با حمايت تعدادي از روحانيون عرب منطقه و با حمايت گروهي از ستون پنجم كه از طريق عراق وارد كشور شده بودند، جريانهاي قومي را شكل دادند.
- جوانان خرمشهری چه واکنشی نسبت به این تحولات داشتند؟ در مخالفت با اين جريانات گروهي از جوانان خرمشهري بسيار فعاليت كردند و مبارزهاي بين اينها شروع شده بود. آن زمان، تازه سپاه شكل گرفته بود. اين جريانات باعث درگيريهاي خياباني و انفجارهايي در سطح شهر شد و سپاه لرستان با كمك پاسداران سپاه خرمشهر غائله را خواباندند كه به دستگيري آن فرد روحاني و عوامل آن منجر شد. در آن زمان توانستيم در اين قضايا وارد شويم و در مهاركردن شورشها و جريانهاي قومي نقش داشته باشيم. اين ماجراها حدود يك سال طول كشيد تا اينكه جنگ تحميلي آغاز شد.
- خرمشهر شهری مرزی بود که میتوان آن را آسیبپذیرترین منطقه از لحاظ نزدیکی به عراق دانست. آغاز جنگ برای مردم خرمشهر چگونه رقم خورد؟ چند ماه قبل از جنگ، عراق تحركاتي را در مرز آغاز كرد و با استفاده از سازمان استخبارات توانست اطلاعاتي را در مورد منطقه كسب كند. سپاه در حال آمادهباش قرار داشت و در برخي قسمتها مستقر شده بود. يك سال قبل از جنگ با رهبری شهید جهانآرا در كتابخانه عمومي با گروهي از بچههاي سپاه و يك گروه فرهنگي كه از تهران اعزام شده بودند، همكاري ميكرديم. پس از آن در مرز مستقر شديم تا هم بين مرزنشينان فرهنگسازي كنيم و هم فعاليتهاي عمراني و فرهنگي انجام دهيم.
- در کدام مناطق فعالیت های فرهنگی انجام میدادید؟ در نزديكي پاسگاه مؤمني كتابخانه عمومي دایر كرديم و قرآن آموزش میداديم. عدهاي از ساكنان آن منطقه سواد خواندن و نوشتن نداشتند. لذا سوادآموزي هم جزو برنامههاي ما بود. با كمك بچههاي سپاه توانستيم كارهاي عمراني مانند ساخت حمام و سرويس بهداشتي انجام دهيم.
اين روستا به علت واقع شدن در مرز، تردد زيادي داشت. هم از عراق براي كسب اخبار و اطلاعات به خرمشهر ميآمدند و هم ايرانيهايي كه ستون پنجم بودند به راحتي از آنجا به عراق ميرفتند.
- ستون پنجم چگونه فعالیت میکردند؟ آن زمان با دادگاه انقلاب همكاري ميكردم. يكي از روزها متوجه شدم كه دو دختر جاسوس را دستگير كردند كه اخبار و اطلاعات را به عراق گزارش ميدادند. من از نزديك شاهد اين قضايا بودم كه چگونه برخي جاسوسهاي ايراني به رژيم عراق كمك ميكردند. قبل از شروع رسمي جنگ اين تحركات وجود داشت. جاسوسها شديداً مشغول فعاليت بودند و ارتش عراق هم نيروها و تجهيزات جنگي خود را در مرز مستقر كرده بود.
- شهید جهانآرا به عنوان فرمانده سپاه خرمشهر، زنان و دختران مدافع خرمشهر را چگونه ساماندهی کرده بود؟ خواهران خرمشهر اوايل جنگ چند گروه بودند؛ گروهي با سپاه همكاري ميكردند كه از مهمات سپاه نگهداري ميكردند و در مكان ثابتي مستقر شده بودند. عدهاي هم امدادگر بودند كه در مكانهاي مختلف مستقر شده بودند. عدهاي هم در مطب دكتر شيباني بودند. برخی نیز در بيمارستانها بودند، اما روزهاي آخر جا و مكان امن و ثابتي وجود نداشت و به مناطق مختلفي كه درگيري بود ميرفتیم. بعد از ۱۵ مهر من در بيمارستان نماندم و به مناطق درگيري رفتم.
ما اسلحه داشتيم و همراه گروههاي نظامي به محلهاي درگيري ميرفتيم و كارهاي درماني و امدادگري رزمندگان انجام ميدهيم و اگر آب و غذا احتياج داشتند، برايشان تهيه ميكرديم.
البته روزهاي آخر كه همه به نوعي درگير شده بودند، اسلحه به دست گرفتم و تيراندازي كردم. درگيري خيلي شديد بود و ما به سمت ساختماني مشخص تيراندازي ميكرديم. تيراندازيهاي ما نقش پشتيباني براي رزمندگان داشت كه در حال پيشروي بودند.
- مشارکت شما در کفن و دفن شهدا در حالی که سن و سال زیادی نداشتید سخت نبود؟ اوايل مهر براي دفن شهدا به جنتآباد ميرفتم. آن روزها چند تا از دوستانم شهيد شده بودند. مطمئنم جنتآباد هيچگاه روزهايي به آن شلوغي و ازدحام را تجربه نكرده است. تعداد غسالها براي غسل و كفنكردن شهدا كم بود و كفاف اين همه جنازه را نميداد و احتياج به نيروي كمكي داشتند. مادر من يكي از كساني كه بود كه آن روزها به غسالخانه جنتآباد رفت تا در شستن جنازهها كمك كند. آنقدر اجساد زياد بود كه همه متحير شده بودند. عده زيادي از آنها گمنام دفن شدند. اگر سري به جنتآباد بزنيد روي بعضي قبرها كلمه گمنام نوشته شده است. اينها بينامونشان دفن شدند و اكثراً شهداي اوايل جنگ هستند. سه روز اول مهر ۶۴ زن و كودك در قبرستان خرمشهر دفن شدند.
حتي بين آنها زنهاي باردار وجود داشتند كه با جنيني كه در شكم داشتند كشته شدند. آنها اشخاص بيدفاعي بودند كه در خانه يا در كوچه و خيابان مورد اصابت گلوله قرار گرفته بودند.
- واکنش مردم خرمشهر به جنگ چه بود؟ مردم خرمشهر جنگ را نديده بودند. صداي انفجار از هر طرف به گوش ميرسيد. اكثر مردم نميدانستند اين سروصداها از كجا ناشي ميشود. عدهاي خيال ميكردند صداي انفجار بمب توسط نيروهاي خلق عرب است. همه به خيابانها آمده بودند. عده زيادي از مردم بيدفاع كه حدود ۶۰ نفر بودند در همان چند روز اول، شهيد شدند. پناهگاهي هم وجود نداشت كه مردم به آن پناه ببرند. همه هاج و واج و سرگردان بودند.
- شما چهطور به مجروحان کمک میکردید؟ من و خواهرم تصميم گرفتيم به مراكز درماني برويم. ابتدا به بيمارستان مهر و سپس به بيمارستان شهيدي رفتيم. آنجا مملو از كشته و زخمي بود و دائماً به مردم ميگفتند بيمارستان بايد تخليه شود. زيرا در مركز شهر قرار داشت و در معرض مستقيم بمبارانها. در واقع هيچ امنيتي براي مراجعان وجود نداشت. من امدادگري را سه ماه قبل از جنگ توسط هلالاحمر آموزش ديده بودم و با گروهي از دوستان يك ماه در بيمارستان مهر كار كرده بودم. يك ماه قبل از جنگ به خاطر شرايط خاص خرمشهر، سپاه و گروههاي وابسته به آن دورههاي نظامي را براي جوانان شهر برپا كردند. من و تعدادي از دوستان دوره آموزش نظامي را نزد آقاي حيدري طي كردیم. اسلحه بازكردن، شليككردن را ياد گرفتیم و با شروع جنگ عملاً وارد میدان شدیم.
- شرایط بیمارستان ها چگونه بود؟ آنقدر در بيمارستان كشته و مجروح زياد بود كه من حتي در فيلمها هم چنين صحنههايي را نديده بودم و به ذهنم خطور نميكرد روزي در واقعيت چنين صحنههايي را ببينم. يكي دست نداشت، يكي پا نداشت، يكي دل و رودهاش بيرون ريخته بود، ديگري تركش در شكمش خورده بود. از روستاهاي اطراف هم مجروحان زيادي به بيمارستان ميآوردند. روزي مجروحي را آوردند كه تير به صورتش اصابت كرده بود. اين صحنه آنقدر وحشتناك بود كه هنوز پس از گذشت سالها در خاطرم مانده است.
زني كودكش را در آغوش گرفته بود و نميدانست به كجا برود هراسان به اين طرف و آن طرف ميدويد. پاي كودك قطع شده بود و به شدت بيتابي ميكرد.
آنهايي كه زخم عميقي نداشتند در راهروها مداوا ميشدند و يا باندپيچي ميشدند و به آنها سرم وصل ميشد. برخي كه حالشان وخيم بود هم به اطاق عمل ميرفتند و پس از مداواهاي اوليه سريعاً اعزام ميشدند. راهروها مملو از كشتهها و مجروحان بود. صداي آه و ناله مجروحان از يك سو و صداي شيون و زاري خانوادهاي بالاي سر كشته يا مجروحشان از ديگر سو فضاي بيمارستان را پر كرده بود.
- ماجرای مجروحیت شما ماجرای عجیب و در عین حال غم انگیزی است، تیرباران یک دختر ایرانی توسط عراقی ها و رها کردن او به خیال کشته شدن. برایمان کمی از این ماجرا بگویید. روز بيستوچهارم مهر بود. شب قبل را در نخلستانها خوابيده بوديم. همان شب درگيري شديدي بين نيروهاي ايراني و عراقي پيش آمد. به بيمارستان آمديم تا استراحت كنيم. دو تا از بچههاي امدادگر كه يكي از جهاد همدان اعزام شده بود؛ به نام محمدرضا مبارز و رضا ليامي؛ كه از هلال احمر تهران اعزام شده بود، هم همراه ما بودند.
هنگامي كه از بيمارستان خارج شديم و به خرمشهر آمديم، متوجه شديم صبح در كوي طالقاني درگيري بوده است. به سمت خانههاي بندر برگشتيم. روبهروي ساختمانها نخلستاني بود كه ما در آنجا مستقر شده بوديم. درگيري تنبهتن بود. نيروهاي عراقي در ساختمانها بودند و ما به صورت درازكش در جويهاي نخلستانها پناه گرفته بوديم. ماشين ما يك سيمرغ آبي بود كه صندليهاي پشت آن را درآورده و برانكارد گذاشته بوديم تا مجروحان را در آنجا قرار دهيم. من و محمدرضا مبارز و رضا ليامي، سوار شدیم. من بين اين دو نفر نشسته بودم. محمدرضا مبارز چون رانندگي ميكرد اسلحهاش را به من داد. من اسلحه را عمود دستم قرار داده بودم. ماشين ميخواست حركت كند كه دو تا از دوستان سربازهاي مجروح گفتند ما هم با شما ميآیيم تا هم دوستانمان را همراهي كنيم و هم استراحت كنيم و دوباره برگرديم.
آنها عقب ماشين رفتند و در كنار آن سه مجروح قرار گرفتند که در مجموع هشت نفر درون ماشین بوديم که به سمت مسجد جامع آمديم تا از آنجا به چهل متري و از چهل متري به سمت پل و سپس به بيمارستان برويم.
محمدرضا مبارز متوجه نبود كه نبايد به سمت جلو حركت كند و به سمت گلفروشي محمدي و خيابان چهل متري پيچيد و از آنجا به چهارراه نسيم رفت. در این هنگام عراقیها شروع به تيراندازي كردند. چند دقيقه به طور مداوم با تيربار به سمت ما تيراندازي ميكردند. محمدرضا مبارز بلافاصله به شهادت رسيد. اول افتاد روي فرمان ماشين و بعد به سمت من كه سمت راست او بودم افتاد و مانند سپر شد براي من. من هم مورد اصابت گلوله قرار گرفتم؛ چون دستم عمود بدنم بود و اسلحه را هم گرفته بود. رضا ليامي هم تير به كتفش اصابت كرد.
از ۵ نفري هم كه عقب ماشين بودند فقط يك نفر زنده ماند. آنها در طي چند ساعت و بعد از ساعتها به شهادت رسيدند. ساعت ۲ اين اتفاق افتاده بود و ما تا حدود ساعت ۷ بعدازظهر در همان خيابان و درون ماشين بوديم. بهخاطر درگیریهای شدید آن روز، خرمشهر، خونینشهر نامیده شد.
در همان چند ساعتي كه آنجا افتاده بوديم خمپاره هم به سمت ما شليك شد و تركش آن به سر من خورد و بيهوش شدم. حدود دو ساعت بيهوش بودم. نه راه پس داشتيم نه راه پيش. حلقه محاصره آنقدر تنگ بود كه ما صداي عراقيها را هم ميشنيديم. يعني اگر كوچكترين تكاني ميخورديم يا ماشين را جابهجا ميكرديم، آنها ميفهميدند افراد داخل ماشين زندهاند و حتماً براي زدن تير خلاص به سراغ ما ميآمدند.
آفتاب در حال غروب بود. هنوز گيج بودم كه ناگهان متوجه شدم سروصداها خوابيده است و درگيريها قطع شده است. از زدوخوردها خبري نبود. رضا ليامي گفت من از ماشين پياده ميشوم و به ساختمانهاي روبهرو و مقابل نخلستان ميروم و تو هم پشت سر من بيا.
هر چه سعي ميكردم پاهايم را تكان بدهم و از ماشين خارج شوم نميتوانستم. تلاش من براي جابهجاشدن بيفايده بود. فرياد زدم نميتوانم. گفت: سعي كن از ماشين خارج شوي. باز هم گفتم: تو برو خودت را نجات بده و او باز تكرار كرد بدون تو نميرومم از من اصرار و از او انكار.
در همين بگومگوها بود كه صداي آژير آمبولانس آمد. انگار جرقه اميدي در دلمان نواخته شد. با هم داد زديم ما زندهايم ما زندهايم. آمبولانس به سمت ما آمد. البته آنها براي جمعآوري اجساد آمده بودند. چون آنقدر درگيري زياد بود كه اصلاً فكر نميكردند كسي زنده باشد. از هشت نفري كه در ماشين بوديم سه نفر زنده ماندند.
- وقتی خبر آزادسازی خرمشهر اعلام شد کجا بودید؟ سوم خرداد كه مصادف با آزادسازي خرمشهر بود من در تهران بودم. آن روز براي من روز بسيار بهيادماندني بود. صحنههاي بسيار جالبي اتفاق افتاد. مردم به خيابانها آمده بودند و شادماني ميكردند من بالاي ميدان انقلاب بودم، از اميرآباد تا ميدان انقلاب تمام قناديها شيرينيهاي خود را به طور صلواتي بين مردم پخش ميكردند. دستفروشها و مغازهدارها ميوههاي خود را به طور صلواتي بين مردم توزيع ميكردند. بوق ماشينها به طور ممتد به صدا درآمده بود و شور و شوق وصفناپذيري به مناسبت سوم خرداد بين مردم به وجود آمده بود. مردم تهران از آزادسازي خرمشهر بسيار شادمان بودند. جهان نیوز
۰۷/۰۳/۱۳۹۴ - ۰۹:۵۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 71]
صفحات پیشنهادی
دختری که تیرباران شد، اما زنده ماند! +عکس
دختری که تیرباران شد اما زنده ماند عکس دختری جوان در شهری مرزی به نام خرمشهر که روزی عروس بنادر ایران بود روزهایش را به آرامی میگذراند به مدرسه میرود با دوستان رفتوآمد میکند و از زندگی در کنار خانواده خرسند است به گزارش فرهنگ نیوز او را امروزه به عنوان یکی از زنان مداکاشیهای زنده تعاملی در آپدیت بعدی ویندوز ۱۰
به گزارش جام جم کلیک هفته گذشته مایکروسافت مراسمی را به منظور معرفی قابلیتهای جدید ویندوز ۱۰ در سانفرانسیسکو برپا کرده بود که در آن Jerry Nixon از اضافه شدن کاشیهای زنده تعاملی در آپدیت بعدی این نسخه از سیستمعامل ویندوز خبر داد به گفته وی این قابلیت هم اکنون دنوزادی که بعد از هشت روز زنده به گور شدن نجات پیدا کرد
النشره گزارش داد نوزادی که بعد از هشت روز زنده به گور شدن نجات پیدا کرد برخی از مردم این گونه عارضه های مادر زادی را به سرنوشت و قضا و قدر منسوب می کنند و خارج از اراده و اختیار انسان می دانند حال آنکه دستور العمل هایی در دین اسلام برای رهایی از آن ذکر شده است به گزارش سدلیل بیهوشی گوینده زن در برنامه زنده تلویزیون+عکس
دلیل بیهوشی گوینده زن در برنامه زنده تلویزیون عکس مرضیه هاشمی مجری شبکه خبری پرستیوی که هنگام اجرای خبر دچار عارضه شد از ماجرای بیهوشی خود میگوید مرضیه هاشمی مجری شبکه خبری پرستیوی که هنگام اجرای خبر دچار عارضه شد از ماجرای بیهوشی خود میگوید مرضیه هاشمی در خصوص عارضهایافشارزاده: جلسه بعد سرمربی را انتخاب می کنیم
افشارزاده جلسه بعد سرمربی را انتخاب می کنیم بهرام افشارزاده مدیرعامل باشگاه استقلال اعلام کرد از مربیان مورد نظر برای جایگزینی قلعه نویی برنامه می گیرند به گزارش "ورزش سه" افشارزاده بعد از جلسه هیات مدیره باشگاه استقلال در مورد سرمربی آینده استقلال گفت باید برای انتآتنه فقیه نصیری: بعد از «شمعدونی» برای مدت نامعلومی از سینما و تلویزیون کناره گیری خواهم کرد!
آتنه فقیه نصیری بعد از شمعدونی برای مدت نامعلومی از سینما و تلویزیون کناره گیری خواهم کرد آتنه فقیه نصیری بازیگر سینما و تلویزیون که این شب ها سریال شمعدونی را روی آنتن شبکه سه سیما دارد گفت قصد دارم بعد از سریال شمعدونی مجدداً برای مدتی نامعلوم در هیچ یک از مدیوم های سیگزارش فارس از آخرین تصمیمات هیات مدیره استقلال از انتقاد به خرجهای 2 میلیاردی در سفرها تا برگزاری جلسه بعدی د
گزارش فارس از آخرین تصمیمات هیات مدیره استقلالاز انتقاد به خرجهای 2 میلیاردی در سفرها تا برگزاری جلسه بعدی در چهارشنبه هفته آیندهدر جلسه هیات مدیره باشگاه استقلال صحبت های مختلفی در مورد فصل گذشته صورت گرفته که میتواند هر یک از این بحثها دلایل ناکامی این تیم باشد به گزارش خبردلیل بیهوشی گوینده زن در برنامه زنده تلویزیون
تراز مرضیه هاشمی مجری شبکه خبری پرستیوی که هنگام اجرای خبر دچار عارضه شد از ماجرای بیهوشی خود میگوید به گزارش تراز مرضیه هاشمی مجری شبکه خبری پرستیوی که هنگام اجرای خبر دچار عارضه شد از ماجرای بیهوشی خود میگوید مرضیه هاشمی در خصوص عارضهای که هنگامقلعهنویی برنامههایش برای فصل بعد را بدهد تا بررسی کنیم
میخواهیم فصل آینده باشکوه باشیم قلعهنویی برنامههایش برای فصل بعد را بدهد تا بررسی کنیم رئیس هیأت مدیره باشگاه استقلال گفت هیأت مدیره تا هفته آینده گزینههای داخلی و بهترین گزینههای خارجی برای سرمربیگری استقلال را بررسی میکند به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز مقداد نجفولایتی:رابطه تهران و بیروت راهبردی است/قدردانی تمام سلام از نقش سازنده ایران
بعداز دیدار با نخست وزیر لبنان ولایتی رابطه تهران و بیروت راهبردی است قدردانی تمام سلام از نقش سازنده ایران بیروت - ایرنا – دکترعلی اکبر ولایتی مشاور رهبر معظم انقلاب اسلامی در اموربین الملل با تاکید به اینکه رابطه تهران و بیروت راهبردی است گفت بنده و آقای تمام سلام نخست وزیر لنماینده ولی فقیه در گلستان: ورزش، امروز هم بعد قهرمانی و هم سیاسی دارد
نماینده ولی فقیه در گلستان ورزش امروز هم بعد قهرمانی و هم سیاسی دارد گرگان - ایرنا - نماینده ولی فقیه در گلستان و امام جمعه گرگان گفت امروز ورزش علاوه بر ابعاد قهرمانی ابعاد سیاسی هم دارد که باید همزمان به این دو توجه داشت به گزارش ایرنا آیت اله سیدکاظم نورمفیدی ظهر دوشنبه دکمپ دیوید بعد از سوئیس
کمپ دیوید بعد از سوئیس دیپلماسی جدید و متفاوت جمهوری اسلامی ایران در ماههای اخیر در سیاست خارجی خود کشورهای حوزه خلیج فارس و ایالات متحده را در کمپ دیوید جمع کرد یکی برای جلب حمایت آمریکا و دیگری برای دادن اطمینان به شورای همکاری آفتاب شهروز ابراهیمی- جان میرشایمر استاد دانشگشهیدزنده ورامین درگذشت/چهره ماندگار دفاع مقدس دیار۱۵خرداد پر کشید
گزارش خبری شهیدزنده ورامین درگذشت چهره ماندگار دفاع مقدس دیار۱۵خرداد پر کشید شناسهٔ خبر 2583663 - دوشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۷ ۱۲ استانها > تهران ورامین-حمیدرضا سلیم خانیان جانباز ۸۵ درصدی شهرستان ورامین که به شهید زنده معروف بود پس از تحمل درد و رنج ناشی از مجروحیت های جنگمیگویند پرسپولیس را میخریم و بعد به شما میفروشیم
امیر عابدینی عنوان کرد میگویند پرسپولیس را میخریم و بعد به شما میفروشیم شناسهٔ خبر 2583682 - دوشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۶ ۵۰ ورزش > فوتبال ایران مدیر عامل پیشین باشگاه پرسپولیس گفت به ما می گویند که پرسپولیس را ما می خریم و دوباره پرسپولیس را به شما می فروشیم به گزارش خمدیرکل ورزش و جوانان کرمانشاه خواستار شد ایجاد فضای همدلی سازنده در خانه بوکس کرمانشاه
مدیرکل ورزش و جوانان کرمانشاه خواستار شدایجاد فضای همدلی سازنده در خانه بوکس کرمانشاهمدیرکل ورزش و جوانان استان کرمانشاه از رئیس جدید هیئت بوکس استان درخواست کرد که با همدلی فضای سابق خانه بوکس را بازگرداند و تیمهای بوکس را در تمام شهرستانها فعال کند به گزارش خبرگزاری فارس اآخرين وضعيت مجري پرس تيوي پس از بيهوشي در برنامه زنده
۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۱۶ ۱۹ب ظ آخرين وضعيت مجري پرس تيوي پس از بيهوشي در برنامه زنده موج - حال مجري شبکه پرس تيوي که در حين اجراي برنامه زنده دچار عارضه شده بود خوب است به گزارش خبرگزاري موج مرضيه هاشمي در گفتوگوي تلفني با بخش فارسي وبسايت شبکه پرس تيوي گفته است الحمدللهاز آمدنم به استقلال پشیمان نیستم/ اگر مرا بخواهند فصل بعد هم میمانم
افشارزاده از آمدنم به استقلال پشیمان نیستم اگر مرا بخواهند فصل بعد هم میمانم مدیرعامل باشگاه استقلال گفت در جلسه آینده هیئت مدیره باشگاه کادر فنی جدید را انتخاب و تعیین میکنیم تا هر چه زودتر برای انتخاب بازیکنان فصل آینده اقدام کند به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز بهرام افشار-
گوناگون
پربازدیدترینها