محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845677579
جام جم ایام - جاسوسی که زندگی همه را نابود کرد/ عکس
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
یک تبعۀ آلمان، تا پیش از دستگیری، دو دهه در ایالات متحده جاسوسی کرد، دو خانواده در دو کشور تشکیل داد و یک زندگی دوگانۀ پیچیده داشت. در زیر داستان کمونیست سابقی را میخوانید که به یک جاسوس بدل شد.
زندگی دوگانۀ جک بارسکی در کنارۀ رودخانۀ دلاور به پایان رسید. او داشت از نیویورک با مزدای 323 خود برمیگشت و پس از رد شدن از روی پل، یک افسر پلیس با دست اشاره کرد که کنار بزند. بارسکی متوقف شد و مردی با لباس شخصی جلوی پنجرۀ ماشینش آمد و گفت: "اف.بی.آی، آقای بارسکی، ما باید با هم صحبت کنیم."
بارسکی پرسید: "میخواهید بازداشتم کنید؟" و سپس گفت: "چرا اینقدر طول کشید؟"
جستجو برای مردی که آخرین جاسوس کاگهبه در آمریکا بود، در یک روز جمعه در ماه مه 1997 به سرانجام رسید. از زمانی که آلبرخت دیتریش، شهروند سابق آلمان شرقی و اهل شهر ینا، به آمریکا سفر کرد تا برای سرویس اطلاعاتی شوروی، کاگهبه، جاسوسی کند، 6794 روز میگذشت.
با این وجود، او زمانی دستگیر شد که دیگر اتحاد شوروی وجود نداشت و جنگ سرد به تاریخ پیوسته بود. این مامور کمونیست، حالا یک مرد آمریکایی 47 سالۀ دارای زن و فرزند بود که حومۀ شهر زندگی میکرد. مردی قدبلند و بلوندی که موهایش را به چپ شانه میکرد، صبح زود با ماشین سر کار میرفت، با دخترش در حیاط خانه بسکتبال بازی میکرد و آخر هفتهها همسایهها را به مهمانی کبابخوری دعوت کرد. تنها کسانی که خیلی به حرف زدن او دقیق میشدند، میتوانستند لهجۀ کمرنگ او را تشخیص بدهند.
آلبرخت دیتریش
او میتوانست به زندگی تحت پوشش خود ادامه و دستگیر نشود، اگر تنها یک اتفاق نمیافتاد. در سال 1992، واسیلی میتروخین، مسئول بایگانی سابق کاگهبه به لندن فرار کرد و هویت هزاران مامور کاگهبه در سراسر جهان را افشا نمود. یکی از اسمهایی که افشا کرد، "بارسکی" بود.
افبیآی، سه سال جک بارسکی را تحت نظر گرفت. در اتاق پذیرایی و آشپزخانۀ خانهاش را شنود کار گذاشت، با دوربین شکاری او را دید زد، و حتی خانۀ بغلی او را خریداری کرد تا او را با دقت بیشتری تحت نظر بگیرد.
دیتریش در جوانی دوست داشت که در آلمان شرقی استاد شود
افشای هویت
ماموری که از خانۀ بغلی او را تحت نظر گرفته بود، جو رایلی نام داشت. او در آن زمان 23 سال در بخش ضدخرابکاری در افبیآی کار کرده بود. رایلی، یک محافظه کار، آمریکایی میهنپرست و کاتولیک معتقد بود. او تصور میکرد که بهترین جا برای ادای دین به میهنش، اف بی آی است. او تا آن موقع، هویت بسیاری از خبرچینان سرویسهای مخفی خارجی را کشف کرده بود، که از جمله تحت پوشش دیپلمات اروپای شرقی یا دانشآموز خارجی فعالیت میکردند. اما بارسکی، بزرگترین کشفش بود.
کشف یک مامور آلمان شرقی، آنچنان که پروندههای بزرگ جاسوسی در آمریکا همچون پروندههای آلدریش ایمز، یا جولیوس و روث روزنبرگ، واشنگتن را به لرزه در آوردند، اتفاق بزرگی نبود. با این وجود، این حقیقت که یک جاسوس توانسته بود، دو دهه با هویت جعلی در ایالات متحده زندگی کند و شناسایی نشود، مایۀ خجالت اف بی آی بود.
رایلی ماهها این آلمانی را تحت نظر گرفت. او در ابتدا خودش را یک پرنده شناس جا زده بود و اوایل جاسوس آلمانی را از محوطۀ اطراف خانه و سپس از خانۀ بغلی دید میزد. او زندگی روزمرهاش را میگذراند و با بارسکی سلام و علیک داشت و حتی از او خوشش آمده بود. در نهایت، دعوای بارسکی با همسرش بود که دست او را رو کرد. در یکی از دعواهایشان، بارسکی با فریاد به زنش گفت که جاسوس است.
این یک اشتباه بزرگ بود.
او کمی بعد دستگیر شد. رایلی پس از دستگیری او، یک هفته در یک هتل کوچک از او بازجویی کرد. بارسکی اعتراف کرد و حتی رمز مورسی را که برای انتقال پیامها به کاگهبه استفاده میکرد را به بازپرسان اف بی آی لو داد، و هر چه دربارۀ تکنیکهای آموزشی کاگهبه و نحوۀ کار جاسوسان روسی میدانست را گفت.
رایلی میگفت: "در نهایت همۀشان دستگیر میشوند یا هدف گلوله قرار میگیرند، یا خود را دار میزنند و یا آنقدر الکلی میشوند تا بمیرند." اما بارسکی این طور نبود، چرا که برای اف بی آی اهمیت داشت. آنقدر به کارشان میآمد که بعد از یک هفته آزادش کردند. رایلی متقاعد شده بود که بارسکی اگر آزاد باشد، بهتر میتواند به ایالات متحده خدمت کند. او به مرد آلمانی این امکان را داد تا از یک زندان طویل المدت قسر در برود.
برای سالها، شکارچی جاسوسها و جاسوس سابق یک دوستی غیرمنتظره را بوجود آوردند. این روزها، این دو حتی با هم گلف بازی میکنند.
بارسکی و جو رایلی، دستگیر کنندهاش، این روزها با هم گلف بازی میکنند
ریشههایی که در جنگ سرد بودند
داستان بارسکی، همچون سفری به زمان گذشته است، سفری که نگاهی از دوران جنگ سرد به دست میدهد. داستان او، انسان را به یاد سریال "آمریکاییها" (The Americans) میاندازد، که در ان دو مامور کاگهبه به اتفاق بچههایشان در واشنگتن زندگی میکنند، و هویت حقیقیشان کم کم دارد فراموششان میشود. تفاوت اینجاست که داستان بارسکی واقعی است. اگرچه اساس این داستان ادعاهای خود بارسکی است، اما رایلی نیز این داستان را تایید میکند.
داستان از شیمیدان جوان، بسیار باهوش و خوش چهرهای آغاز میشود که تنها یک ضعف کوچک دارد: دوست ندارد همرنگ جماعت باشد. وقتی کاگهبه در سال 1970 به سراغ او رفت، تصور اینکه ماموری در غرب باشد او را وسوسه کرد. او میگوید: "میتوانستم جهان را ببینم و لازم نبود که قواعد عرفی را رعایت کنم؛ فراقانونی بودم."
او در برلین آموزش جاسوسی دید؛ آموزشهایی از قبیل دست خط سری، کدِ مورس و فرار کردن از چنگ تعقیب کنندگان. او سپس به مسکو رفت و در آنجا دو سال آموزش ماموریت دید. او انگلیسی یاد گرفت، و هر روز صدها کلمه حفظ میکرد. وقتی که به ینا بازگشت، متوجه شد که دوستاش، گرلیندا و دیگران منتظرش بودهاند.
آلبرخت دیتریش در هشتم اکتبر 1978، در سن 29 سالگی، در حالیکه 6000 دلار در کیفش داشت و گواهی تولد جک بارسکی، پسری که در سال 1955 در ده سالگی مرده بود، را به همراه داشت، وارد شیکاگو شد. یکی از کارمندان سفارت شوروی در واشنگتن، اسمِ جک بارسکی را در یک قبرستان دیده بود و نسخهای از گواهی تولد صاحبش را به دست آورده بود.
ناکامی در اولین ماموریت
کاگهبه نقشه داشت تا بارسکی ابتدا با استفاده از گواهی تولدش، پاسپورت خود را بگیرد و سپس به عنوان یک تاجر مشغول به کار شود و هر چه قدر که میتواند از میان متنفذان و سیاسیون جامعه برای خود دوست پیدا کند. آنها همچنین میخواستند که او با زبیگنیف برژینسکی، مشاور امنیت ملی آمریکا در آن زمان، تماس برقرار کند، اعتمادش را جلب کند و از او جاسوسی کند.
این یک نقشۀ بلندپروازانه بود و او در اولین وظیفۀ خود ناکام شد. مرد آلمانی موفق نشد، پاسپورت آمریکا را بگیرد. کاگهبه او را برای سروکله زدن با بوروکراسی آمریکا آماده نکرده بود.
با این وجود، آلبرخت دیتریش ناامید نشد. او از این به بعد جک بارسکی بود و به عنوان یک پستچی دوچرخه سوار مشغول به کار شد. او شمارۀ بیمۀ اجتماعی دریافت کرد و بدین ترتیب اولین قدم را برای دریافت شهروندی آمریکا برداشت. او به یادگیری علوم کامپیوتر پرداخت و به عنوان برنامهنویس در یک شرکت بیمه مشغول به کار شد. هر وقت کسی از او میپرسید که اهل کجاست، پاسخ میداد که از نیوجرسی آمده است. و اگر از لهجهاش میپرسیدند، میگفت که مادرش آلمانی بوده است.
او وقتی که الان آن روزها را به یاد میآورد، میگوید که دورغگوی خوبی بوده است. شبها او برای کسانی که فکر میکرد بالقوه میتوانند به ماموران جدید بدل شوند، پرونده تهیه میکرد. او ارزیابیهای سیاسی مینوشت و عکسها یا میکروفیلمهایی که تهیه میکرد را در محل مشخص شده در محفظههای فلزی قرار میداد. او این محفظهها را در پارکی در حاشیۀ شهر میگذاشت تا ماموران دیگر کاگهبه آنها را بردارند. او پنجشنبهها ساعت 9 و ربع در خانه پیش رادیوی موج کوتاه خود مینشست تا از دفتر مرکز کاگهبه در موسکو پیامهای ماموریتش را دریافت کند. یک بار مامور شد تا یک جاسوس خائن کاگهبه را در کانادا شناسایی کند و یک بار هم ماموریت داشت تا نظر آمریکاییهای در مورد حضور ارتش سرخ در افغانستان را ارزیابی کند.
بارسکی مواد اطلاعاتیای را که جمعآوری میکرد اینجا قرار میداد تا ماموران کاگهبه برای بردنش بیایند
خرابکاری اقتصادی
طبق گفتههای خودش، بزرگترین دستاوردش در آن زمان، سرقت کدهای برنامهنویسی بوده است، اما حاضر نیست بگوید که کدهای چه برنامههایی را دزدیده بود. بارسکی تنها میگوید که این کدها از نظر اقتصادی برای اتحاد شوروی حائز اهمیت بودهاند. در نهایت او به خرابکاری اقتصادی پرداخت و حتی یک بار هم نتوانست با هدف اصلیش، برژینسکی، ارتباط برقرار کند.
اما زندگی بارسکی تنها در آمریکا نبود. او زندگی دیگری هم در آلمان داشت. او دو زندگی زناشویی داشت و طول سالها دو خانواده تشکیل داده بود. او در سال 1980، در آلمان با گرلیند ازدواج کرده بود و از او پسری به نام ماتیاس داشت. دیتریش، هر دوسال یک بار، برای تعطیلات سه هفتهای به برلین شرقی میرفت و گرلیند در آنجا منتظرش بود. او همیشه برای او کادوهای گرانقیمت میبرد، از جمله یک ساعت طلا. اما سپس، در آمریکا از طریق یک آگهی شخصی در روزنامه با پنهلوپه آشنا شد که از گویانا به آمریکا مهاجرت کرده بود. آنها در سال 1986 با هم ازدواج کردند و صاحب دو بچه به نامهای چلسی و جسی شدند.
بارسکی در کنار جسی، پسرش از همسر دومش
او در مورد آن دوران میگوید: "در جدا نگه داشتن این دو از هم خیلی خوب عمل کردم. بارسکی هیچ دخلی به دیتریش نداشت و دیتریش هم هیچ دخلی به بارسکی نداشت."
اما در سال 1986، او گرلیند و ماتیاس را برای آخرین بار در شرق آلمان ملاقات کرد و به رفت و آمدش میان این دو دنیا پایان داد. آنها دسته جمعی به ساحل بالتیک رفتند، در دریا شنا کردند، با هم قارچ چیدند و او قول داد که خیلی زود برخواهد گشت. اما سپس به مسکو رفت، ماموریتهای جدیدش را دریافت، کرد و با پاسپورتهای جعلی از مسیر بلگراد، وین، رم و مکزیک به نیویورک بازگشت.
دیتریش در آخرین نامهای که به مادرش نوشت، به او گفت که قصد داشته به او در شهر زوئیکائو سر بزند، اما فرصت این کار را پیدا نکرده نکرده است. مادر دیتریش فکر میکرد که پسرش در پایگاه فضایی بایکونور در قزاقستان به عنوان یک دانشمندان مشغول به کار است. این داستان رسمیای بود که دیتریش به خورد خانواده و دوستانش در آلمان شرقی داده بود.
اما سپس کاگهبه به او دستور داد تا به آلمان شرقی برگردد، ظاهراً به این دلیل که مهرۀ سوخته بود. قرار بود پول و پاسپورتی را در یک قوطی بگذارند و قوطی را در یک مسیر پیادهروی قرار دهند، تا بارسکی آن را بردارد. بارسکی میگوید که آن قوطی را پیدا نکرده است. این ادعا حقیقت داشته باشد یا نه، به هر حال او در آن زمان خودش هم علاقهای برای بازگشت به آلمان شرقی نداشت.
پنه لوپه، همسر دوم بارسکی
روزهای خوش پنهلوپه و بارسکی
امکانات نامحدود
او به مقامات بالادستش گفت که به ایدز مبتلا شده و تنها در ایالات متحده امکان درمان دارد. کاگهبه به خاطر نافرمانی او را به مرگ محکوم کرد و بارسکی به خاطر دارد که در اواخر سال 1988، یک افسر کاگهبه در نیویورک سراغش آمده و به او گفته که اگر بازنگردد، بهتر است خودش را از الان مرده بداند. اما او تصمیم گرفت که به قماری دست بزند، و احساس میکرد که کاگهبه نه او را تحت نظر و نه از او انتقام خواهد گرفت.
بارسکی احساس میکند که در آن مقطع مجبور شده تا میان چلسی، که تازه به دنیا آمده بود، ماتیاس در برلین، انتخاب کند. او میگوید: "دخترم بیشتر به من احتیاج داشت." اما احتمالاً حقیقت چیزِ دیگری است. آلبرخت دیتریش، کمونیست دو آتیشهای که مارکسیسم را نوع "طبیعی حکومت" میدانست، به شکل غیرقابل بازگشتی بدل به جک بارسکی شده بود که از امکانات نامحدود آمریکای سرمایهداری لذت میبرد.
گرلیند و ماتیاس در سال 1986 از زندگی بارسکی محو شدند. اما اینطور نبود که او هم از زندگی کسانی که پشت سر جا گذاشته بود، محو شود. مادر او با سفارت آلمان شرقی در مسکو تماس گرفت و موفق شد کاری کند که تلویزیون روسیه آگهی گمشده برای پسرش پخش کند. او حتی به میخاییل گورباچف، رهبر شوروی هم نامه نوشت. در سال 1996 بود که تازه وزارت خارجه متوجه شد که داستانی که دیتریش سر هم کرده بود، جور در نمیآید. آن پروژهای در بایکونور که او مثلاً در آن مشغول به کار بود در سال 1978 به پایان رسیده بود. مادر دیتریش در نهایت به پارکینسون مبتلا شد و با علم بر این که پسرش به او دروغ گفته بود از دنیا رفت. گونتر، پسر دیگر او، میگوید: "اگر آلبرخت میدانست که چه بلایی سر مادرمان آورد، شاید رفتارش را عوض میکرد. او باید با بار این گناه زندگی کند."
در آن مدت، گرلیند اگرچه میدانست که شوهرش مامور مخفی است، اما همچنان نمیتوانست با ناپدید شدن رازآلود دیتریش کنار بیاید. در نهایت او اعلام فقدانی کرد و طلاقش را گرفت. ماتیاس میگوید که مادرش حاضر نیست در مورد شوهر سابقش صحبت کند و مشکل عصبی پیدا کرده است. خودِ او البته با خواهر ناتنیاش ملاقات داشته است. بارسکی اندکی بعد از تولد 18 سالگی چلسی به او گفت که جاسوس بوده است و برادری هم برلین دارد. چلسی به ماتیاس نامه نوشت و ماتیاس در سال 2005 به آمریکا و به دیدن چلسی آمد. او با پدرش هم ملاقات کرد؛ برای اولین بار، بعد از نزدیک به 20 سال. آن ملاقات سرشار از عصبانیت سرکوب شده و عقدههای حل نشده بود، اما به هر حال نقطۀ شروع بود. آنها بعد از آن ملاقات دوباره تا سالها همدیگر را ندیدند.
پاکسازی وجدان
چند ماه پیش، جک بارسکی به برلین رفت. این اولین بار بود که پس از 28 سال به آلمان میرفت. او میخواست وجدانش را پاک کند و دروغهایی که گفته بود را جبران کند. او هر چه بیشتر سعی میکرد گذشته را فراموش کند، گذشته بیشتر او تسخیر میکرد. او تصمیم گرفت که قاعدۀ فولادی خود در مورد جدا نگه داشتن زندگیهای دوگانهاش را بشکند. او پیش از ترک نیویورک یادداشتی در تقویمش نوشت: "باید ببینم که میتوانم بارسکی و دیتریش را با هم آشتی دهم؟"
اما او میخواست چه جوابی به به پسرش بدهد؟ او رها کرده بود و چون دیگرانی بودند که برایش از او مهمتر هستند؟ اینکه دوباره ازدواج کرده بود، بچه دار شده بود و چیزی از این موضوع به خانوادهاش در آلمان نگفته بود؟ بارسکی میگوید که رو به رو شدن با پسرش و سوالهایی که ناگزیر باید پاسخ میداده، میترسیده است. او میدانست که جوابی ندارد.
بارسکی حالا یک مرد 65 سالۀ سرزندۀ پر جنب و جوش است که آلمانی را شکسته حرف میزند. او به این منظور قصد سفر به گذشته را دارد تا اجازه ندهد که گذشته از پای درش بیاورد. او در سفر دو هفتهایش، ملاقات با خانواده و دوستان مدرسه و دانشگاه را گنجاند و ترتیبی داد تا بتواند به هم تیمیهای سابقش در تیم بسکتبال و خانۀ پدریش در ساکسونی سر بزند. تنها کسی به ملاقاتش نرفت، گرلیند بود. اما قصد داشت که ماتیاس که اکنون 33 سال دارد، ملاقات کند. ماتیاس همچون پدرش در رشتۀ شیمی فارغ التحصیل شده و به عنوان داروساز در برلین مشغول به کار است. او بدون پدر، بزرگ شد و هرگز نفهمید که چرا؟ هرگز چیزی از پدرش یا شغل پدرش نمیدانست.
بارسکی میخواست به این چرا پاسخ دهد. او میخواست که دیگران دلیل کارهایش را بدانند. اما این تلاشی بود که از ابتدا محکوم به شکست بود. چرا که برای انجام چنین کاری بسیار دیر شده بود. ماتیاس در لحظۀ آخر قرار ملاقات با پدرش را کنسل کرد، چرا که از این که پدرش برای رفع تکلیف دست به این کارها میزند، حالش به هم میخورد. میگویند او اینکه چرا پدرش، خانوادۀ دومش را انتخاب کرده، درک میکند. اما آیا کسی پدرش او را در کودکی رها کرده میتواند حقیقتاً او را ببخشد؟
بارسکی و پنهلوپه مدتهاست که از هم جدا شدهاند. آنها همچنان درگیر دعوای حقوقی بر سر پول و اینکه چه کسی به چه کسی دروغ گفته و کدام طرف آسیب بیشتری دیده، هستند. به نظر میرسد که در این میان، تنها خود بارسکی است که این همه دروغ برایش مهم نبوده است. در سال 2014، 36 سال پس از آنکه برای اولین پا در خاک آمریکا گذاشت، او بالاخره شهروند آمریکا شد. با لطف جو رایلی، افسر اف بی آی، به او اجازه دادند تا نامی که دزدیده بود را حفظ کند.
او پس از بازگشتش از سفر آلمان، بارسکی به خانۀ چوبی زیبایش که به تازگی در بالای ایالت نیویورک خریده، رفت. یک حوض قلب شکل، حیات خانه را مزین کرده و دختر کوچکی با موهای فرفری مشغول بازی است. او ترینیتی، دختر چهارسالۀ بارسکی است. همسر سوم بارسکی، شاونا نام دارد و یک مسیحی معتقد و اهل جاماییکاست. بارسکی میگوید که او بهش کمک کرده تا خدا را پیدا کند. چون شاونا میخواست که بارسکی با گناهان گذشتهاش رو در رو شود، او به تازگی به عضویت کلیسا هم در آمده است. در کلیسا، او در مقابل سایر متدینان، در اعترافاتی که به نظر قلبی میرسید، گفت که از زندگی دروغین گذشتهاش، پشیمان است. او میگوید که رفتار بیپردهاش همیشه به او کمک کرده است و میگوید: "صادقترین آدمها، بهترین دروغگوها هستند."
بارسکی و خانوادۀ سومش، شاونا و ترینیتی
بارسکی در کلیسایی که به تازگی در آن عضو شده
منبع: مجله تاریخ، سایت فرادید
من
چهارشنبه 6 خرداد 1394 ساعت 15:50
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 180]
صفحات پیشنهادی
جاسوسی که زندگی همه را نابود کرد! +عکس
جاسوسی که زندگی همه را نابود کرد عکس یک تبعۀ آلمان تا پیش از دستگیری دو دهه در ایالات متحده جاسوسی کرد دو خانواده در دو کشور تشکیل داد و یک زندگی دوگانۀ پیچیده داشت سایت فرارو یک تبعۀ آلمان تا پیش از دستگیری دو دهه در ایالات متحده جاسوسی کرد دو خانواده در دو کشور تشکیلجاسوسی که زندگی همه را نابود کرد! + تصاویر
جاسوسی که زندگی همه را نابود کرد تصاویر یک تبعۀ آلمان تا پیش از دستگیری دو دهه در ایالات متحده جاسوسی کرد دو خانواده در دو کشور تشکیل داد و یک زندگی دوگانۀ پیچیده داشت در زیر داستان کمونیست سابقی را میخوانید که به یک جاسوس بدل شد به گزارش فرادید به نقل از اشپیگل زندگیجام جم ایام - سرباز زمستانی روسی /عکس
ارتش شوروی در نوامبر 1939 به فنلاند حمله کرد سربازان فنلاندی با وجود نفرات و تجهیزات بسیار کمتر با دلاوری در مقابل ارتش شوروی ایستادگی کردند اما پس از چند ماه نبرد سخت ناچارا در مارس 1940 صلح را پذیرفتند و بخشی از سرزمینشان را به شوروی تحویل دادند با این وجود این یک شکست برایجام جم ایام - روز تاسیس رژیم صهیونیستی، روز نکبت / عکس
14 می 1948 روزی است که قیومیت بریتانیا بر فلسطین به پایان رسید اما رژیم صهیونیستی با اعلام موجودیت خود نزیدک به هفت دهه اشغالگری را آغاز کرد ماجرای تولد رژیم صهیونیستی به اشغال فلسطین توسط انگلستان در جریان جنگ جهانی اول باز می گردد زمانی که یهودیان صهیونیست که از دههها قجام جم ایام - مرجعی که در اعتراض دستگیری امام به تهران آمد/ عکس
عالم مجاهد مرحوم آیت الله العظمی سید محمدهادی حسینی میلانی از مراجع پرآوازه تقلید و عالمان مجاهد دوران معاصر به شمار می رود از جمله فرازهای شاخص حیات سیاسی ایشان اعتراض بلیغ وی به دستگیری امام خمینی در 14خرداد42 و مسافرت اعتراضی ایشان به تهران بود بیت و محضر آیت الله میلانیجام جم ایام - خرمشهر پس از آزادی / عکس
عملیات آزادسازی خرمشهر یکی از مهمترین و بزرگترین عملیاتهای نیروهای مسلح ایران در جنگ تحمیلی محسوب می شود نیروهای ایرانی با 70هزار رزمنده در 10 اردیبهشت 1361 با رمز یا علی ابن ابیطالب در محور اهواز- خرمشهر- دشت آزادگان به فرماندهی مشترک سپاه و ارتش و با هدف آزاد سازی خرمشهر حجام جم ایام - مردی که با شنا کعبه را طواف کرد / عکس
یک عالم بحرینی که در سال ۱۹۴۱ با شنا کردن خانه خدا را طواف کرده بود روز چهارشنبه درگذشت شماری از فعالان شبکه ارتباط اجتماعی توئیتر در قبال خبر وفات علی العوضی شیخ بحرینی که در هنگام جوانی کعبه را با شنا کردن طواف کرده بود واکنش نشان دادند شیخ العوضی در یک گفتگوی تلجام جم ایام - تصویری قدیمی از دربند/عکس
دربند یکی از محلههای تهران و از دهکدههای قدیمی شمیران و در شمال باغ سعدآباد است در زمان قاجار برخی از شاهزادههای قاجار از جمله شاهزاده اللهوردیمیرزا و ابوالملوک کیومرثمیرزا در اینجا نشیمن داشتند روز چهارشنبه رمضان ۱۳۰۳ قمری ناصرالدینشاه قاجار درجام جم ایام - نمایشگاه کتاب در دوران پهلوی دوم/عکس
در دوران محمدرضا شاه نمایشگاه کتاب به طور نا منظم و همزمان با مناسبت های خاصی شکل می گرفت اینگونه نمایشگاه ها از آنجا که به صورت تعجیلی و بدون برنامه ریزی دقیق قبلی تشکیل می شد اغلب ارزش چندانی نداشت بر همین مبنا افراد زیادی نیز از چنین نمایشگاه هایی بازدید نمی کردند در عکس زیجام جم ایام - کشف نخستین چاه نفت در ایران/ عکس
در روز ۵ خرداد سال ۱۲۸۷ هجری شمسی برای نخستین بار یک گروه اکتشاف نفت در شهرستان مسجد سلیمان استان خوزستان در پی ماهها حفر چاه به نفت رسیدند نخستین بار در تاریخ 5 خرداد 1278 شمسی گروهی از متخصصین نفتی موفق به کشف و استخراج نفت در مسجد سلیمان شدند این چاه 360 متر عمق داشت نیروجام جم ایام - نمایی از خیابان فردوسی در اواخر دوره قاجار/عکس
خیابانی که ما امروزه به نام فردوسی می شناسیم در دوران قاجار علاءالدوله نامیده می شد در تصویر زیر می توانید نمایی از این خیابان را مشاهده کنید دوشنبه 28 اردیبهشت 1394 ساعت 20 30جام جم ایام - اولین کتابفروشی سیار/عکس
ولین کتابفروشی سیار درواقع یک گاری بود مری تیتکامب مسئول کتابخانه مری لند معتقد بود که داشتن کتاب تنها قسمتی از شغل یک کتابدار است و در دسترس قرار دادن این کتابها بخش مهمتر آن بوده است گاری کتابخانه واشنگتن کتابها را به دور و اطراف شهرهای کناری میبرده و به صورتجام جم ایام - شبی که امام برای اولین بار وارد جماران شد / عکس
امام خمینی در تاریخ 28 اردیبهشت 1359 بنا به تمایل خـود به منزلـی محقر متعلق به یکـی از روحـانیـون حجه الاسلام جمارانـی در محله جماران نقل مکـان کـردند و تـا زمـان رحلت در همین منزل ماندند امام خمینی پـس از پیروزی انقلاب در تاریخ دهـم اسفنـد 1357 از تهران به قـم رفتند و تازمانجام جم ایام - ۶۷ سال انتظار فلسطینیها برای بازگشت به خانه + عکس
فلسطینیها بعد از بیش از ۶ دهه هنوز کلید خانهشان را نگه داشتهاند و امیدوارند به خانه برگردند روز یازدهم نوامبر سال ۱۹۴۸ تصمیم کشورهای عضو سازمان ملل سرنوشت فلسطینی ها را تغییر داد در آن زمان ۳۳ کشور از جمله آمریکا به تاسیس کشوری به نام اسراییل در اراضی متعلق به خلق فلسطینجام جم ایام - یپرم خان، مشروطه خواه ارمنی/عکس
پرم داویدیان گانتاکتسی مشهور به یپرمخان ارمنی از انقلابیون و رهبران نظامی دوران مشروطه که در دوران استبداد صغیر و بعد از آن در نبردهای متعددی علیه نیروهای مخالف مشروطه شرکت کرده بود در سال ۱۲۴۴ خورشیدی در یکی از توابع گنجه به دنیا آمد او از جوانی وارد عرصه مبارزه و فعالیت علیهجام جم ایام - داغی از وفاداری بر دست خائنین/ عکس
صویر مربوط به علامتی است که در طول جنگ های داخلی انگلستان در بین سال های 1641-1651 توسط ارتش سلطنتی انگلستان برای شکنجه سربازان فراری و خائنین به پادشاه چارلز اول ساخته شده بود برای درد بیشتر این میخ هارا داغ می کردند و بر دست خائنین فشار می دادند این شیوه شکنجه و علامتگذاری تجام جم ایام - نخستین آتلیه ایران و قیمت عکس های آن
بنا به گواهی متون و اسناد تاریخی بر جای مانده آغاز عکاسی در ایران به صورت نسبتا همگانی به دوران قاجار و سلطنت ناصرالدینشاه باز میگردد از عکس های موجود از این دوران می توان به راه و رسم زندگی سنتی آن زمان پی برد و تصاویری که از ابنیه و عمارات آن دوران به جا م-
گوناگون
پربازدیدترینها