محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826454832
اعظم فانی: از بدنهای سیاه و ورمکرده صدای قلقل قلیان میآمد!
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
خاطراتی از جنگ، در گفتوگو با بانویی که از ۲۰ سالگی در جبههها بوده اعظم فانی: از بدنهای سیاه و ورمکرده صدای قلقل قلیان میآمد!
جام جم سرا- از روزهایی که اعظم فانی در پشت جبهه جنگ پا به پای پرستاران و پزشکان داوطلب فعالیت میکرد، ۳۰ سال میگذرد اما زمان برای او در سالهای نخست دهه ۶۰ متوقف شده است؛ سالهایی که در تهران دانشجو بود و در خوزستان، پرستار جنگ. به مناسبت سوم خرداد، روز آزادسازی خرمشهر پای صحبت او نشستیم تا از خاطرات پرستاری در جنگ بگوید.
جنگ زندگی خیلیها را عوض کرد؛ آنهایی که عزیز از دست دادند، آنهایی که جانشان را برداشتند و خانه و زندگیشان را جا گذاشتند، و آنهایی که هرچه داشتند توی دست گرفتند و به جبهه رفتند... اعظم فانی از دسته سوم بود. دختر ۲۰ساله آن روزها، آجر به آجر زندگیاش را با جنگ روی هم چید. رشته تحصیلیاش را به خاطر جنگ انتخاب کرد، به خاطر جنگ از خانوادهاش دور شد و به خاطر جنگ، ۵سال از بهترین سالهای عمرش را زیر رگبار و صدای انفجارهایی که در یک قدمیاش رخ میداد سپری کرد. او حالا پنجاه و یک ساله است و یک دهم از عمرش را در جبههها سپری کرده. دفاع مقدس اما سهمی بیشتر از یک دهم در زندگی اعظم فانی داشته است. سهمی که او با عبارت «انسان سازی» توصیفش میکند و گفتن از آن روزها را رسالت خود میداند. میگوید: نمیشود از پرستاری گفت و از حضرت زینب (س) نگفت. حضرت زینب (س) که نماد پرستاری در تاریخ هستند، دو حرکت مهم انجام دادند. یکی حراست از بازماندگان کربلا و پرستاری از آنها و دیگری رساندن پیام کربلا به بازماندگان. من معتقدم که همین رسالت پیام رسانی، بر دوش پرستاران دیگر، در زمانهای دیگر هم قرار دارد. من تا به حال خاطراتم را از جبهههای جنگ هیچ جا بازگو نکردهام اما این وظیفه را بر خود میبینم که به تأسی از حضرت زینب (س) پیام دفاع مقدس را برسانم.
وقتی انقلاب اسلامی پیروز شد، من محصل بودم و در زادگاهم، شیراز زندگی میکردم. فرزند بزرگ خانواده بودم و روحیه انقلابی در خانهمان وجود داشت. اما مدت زیادی نگذشته بود که شیرینی پیروزی انقلاب با جنگ تحمیلی در کام مردم تلخ شد. من از همان زمان، در قالب بسیج مساجد شروع به فعالیت کردم و مثل بقیه خواهران، کارهای تدارکات و پشتیبانی مثل آمادهسازی غذا و پوشاک و... را برای جبهههای جنگ انجام میدادم. فضایی که آن زمان حاکم بود برایم جذابیت زیادی داشت. میدیدم بچههایی که در بسیج مساجد فعالیت داشتند، به جبههها اعزام میشدند و در برخی موارد شاهد شهادتشان بودم. حال و هوای خاصی ایجاد شده بود و من تشنه خدمت در جبهه بودم. اما بانوان نمیتوانستند به عنوان رزمنده به جبهه اعزام شوند. در نتیجه سعی کردم راهی پیدا کنم که پایم به جبهه باز شود. تصمیم گرفتم پرستار شوم.
همه ۲۰ انتخابم پرستاری بود کنکوری که من در آن شرکت کردم، اولین کنکور بعد از انقلاب فرهنگی بود. ۱۰۰هزار نفر شرکت کرده بودند و ۱۰هزار نفر میتوانستند دانشجو شوند. در آن زمان باید لیست انتخاب رشته را همزمان با ثبت نام کنکور پر میکردیم. ۲۰ انتخاب داشتیم و من همه ۲۰انتخابم پرستاری بود. در نهایت در رشته پرستاری دانشگاه شهید بهشتی پذیرفته شدم و به تهران آمدم. در آن زمان به خاطر شرایط جنگ و نیاز شدید به پرستار، دوره آموزش پرستاری تا مقطع کاردانی بود و این برای من ایده آل بود. چون من به دنبال یک رشته زودبازده بودم تا بتوانم سریع به پایان برسانم و به جبهه بروم.
تلفن زدم گفتم به جبهه میروم در دانشکده با ورودیهای سال ۵۸ آشنا شدیم که عضو تیم اضطراری ستاد مصدومین و مجروحین جنگ تحمیلی بودند. این ستاد توسط وزارت بهداشت تشکیل شده بود و اعزام گروههای پزشکی را به جبهه مدیریت میکرد. این آشنایی مقدمه ساز شد تا بعد از دو ترم تحصیل در سال ۶۳ برای اولین بار به جبهه اعزام شوم. از تلفن عمومی با خانه تماس گرفتم و گفتم که به جبهه میروم. خوشبختانه خانواده حامیام بودند و هیچ مخالفتی نداشتند. این طور بود که من با گروهی از دانشجویان پزشکی و پرستاری یا فارغ التحصیلان این رشتهها راهی جنوب شدم.
دنبال راحتی نبودیم مقصد خوزستان بود. سوار هواپیمای نظامی C۳۳۰ شدیم که با تمام هواپیماهایی که قبلاً دیده بودم فرق داشت. هواپیما صندلی نداشت و یک دالان بزرگ بود که در اطراف آن سکوهای برزنتی متحرک تعبیه شده بود. صدای بسیار آزاردهندهای از موتورش شنیده میشد و در انتهای بدنه، در خروج وجود داشت. از این هواپیما برای انتقال کادر درمانی و مجروحان و شهدا استفاده میشد. به همین دلیل باید فضای داخلی به گونهای بود که بتوان در آن تخت مستقر کرد. آنقدر هیجانزده بودم که هیچ کدام از اینها برایم آزاردهنده نبود. من و بچههایی که همراه بودند، دنبال شرایط خوب و راحت نبودیم. شرایط رزمندهها را در تلویزیون دیده بودیم و میدانستیم چه چیزی در انتظارمان است. به اهواز که رسیدیم ما را در قالب گروههایی به نقاط مشخصی اعزام کردند. برادرها به خط مقدم فرستاده شدند و خواهران در نقاهتگاهها مشغول کار.
از دست و پای بریده تا شکم بیرون ریخته نقاهتگاهها به فضاهایی گفته میشد که تا حدودی امن بود و مجروحان را به آنجا انتقال میدادند تا بعد از رسیدگیهای اولیه به وضعیتشان به شهرهای دیگر و بیمارستانها اعزام شوند. مثلاً یک سالن ورزشی را خالی کرده بودند و بغل به بغل تختخواب در آن چیده بودند. ما وظیفه داشتیم که در کمتر از یک ساعت، رزمندگان مجروح را آماده اعزام کنیم. رزمندگان با آسیبهای شدید میآمدند. دست و پای قطع شده، امعا و احشای بیرون ریخته، پیکرهای متلاشی، چیزهایی بود که زیاد میدیدیم. سطح جراحتها آنقدر وسیع بود که برای شستوشوی زخم سرمها را سوراخ نمیکردیم، بلکه پاره میکردیم و سرم را عین آبی که توی سطل باشد روی زخم میریختیم.
شاید الان در شرایط عادی اگر بیماری با آن وضعیت داشته باشم، از موقعیت بترسم اما در آن زمان اصلاً نمیترسیدم. مدد الهی بود که آن طور مقاومت و شهامت پیدا کرده بودیم. فشار کار آنقدر زیاد بود که حتی نمیرسیدیم فکر کنیم چه موقعیت ترسناکی است. فقط مشغول کار بودیم وگرنه ممکن بود یک لحظه غافل شدن از وضعیت، به قیمت از دست رفتن یک مجروح تمام شود. باید تمام مدت در «زمان حال» بودیم و با سرعت مجروحان را مداوا میکردیم. روزی را که برای اولین بار با مجروحین گاز خردل روبرو شدم فراموش نمیکنم. سالن پر شده بود از بدنهای مشکی متورم براقی که روی تخت خوابیده بودند و از ریههایشان صدای قل قلی شبیه قلیان شنیده میشد. درد زیادی داشتند و حتی اندامهای داخلیشان از کبد و کلیه گرفته تا قلب و ریه ورم کرده بود. در لحظه شهید میشدند؛ یکی بعد از دیگری. به این مجروح رسیدگی میکردی، دیگری شهید میشد. یکی را احیا میکردی، باید مجروح دیگری احیا میشد
کار کردن تا مرز بیهوشی خواب و خوراک برایمان معنا نداشت. استراحتمان به قدر یک ساعت خواب شبانه بود و ناهار و شام سرپایی. یادم میآید که یکی از دوستانمان ۳شبانه روز مستمر کار کرده بود. بدون اینکه یک دقیقه بخوابد. آخر سر وقتی از هوش رفت و زمین افتاد، حاضر شد چند ساعتی دست از کار بکشد و استراحت کند. البته در آن فضا فقط کادر درمانی نبودند که از جبهه پشتیبانی میکردند. تعدادی از مادران شهدا و رزمندگان هم به نقاهتگاهها آمده بودند و از کادر درمان پشتیبانی میکردند. هر کاری از دستشان بر میآمد انجام میدادند. از نظافت نقاهتگاه گرفته تا شستن لباسها و ملحفهها. ما رزمندگان را تنها نگذاشته بودیم و مادرها، ما را.
خواهر، نترسیها! با اینکه کم تجربه بودم و باید برای مداوای رزمندگانی با جراحتهای بالا آماده میشدم، اما این خود رزمندهها بودند که به ما روحیه میدادند. تجربه خیلی از کارها را نداشتم و تا جایی که خودم را میشناختم، دختر حساس و پرعاطفهای بودم که در مقابل هر مسألهای واکنش احساسی نشان میداد. اما فضای جنگ و جبهه ناخواسته آدم را مقاوم میکرد. انگار روح بزرگ شهدا روحیه و مقاومت ما را بیشتر میکرد. یادم هست اولین باری که قرار بود خونگیری کنم، رزمندهای میگفت: خواهر، نترسیها. راحت کارت را انجام بده. آنها حتی روی تخت نقاهتگاه هم برای همدیگر ایثار میکردند. سراغ هر رزمندهای که میرفتیم، با هر شدت جراحتی میگفت من حالم خوب است. همرزمام که روی تخت کناری خوابیده بیشتر به کمک احتیاج دارد. سراغ او برو. میشد این جو معنوی و ایثارگرانه را دید و تأثیر نگرفت؟
حکایت هفت سینهای جبهه اعزامهای ما پی در پی بود و از ۵تا ۱۵ روز در جبهه میماندیم. یک ساک کوچک برزنتی داشتم که وسایل ضروریام را در آن چیده بودم. به محض آنکه فراخوان میدادند، ساک را برمی داشتم و میرفتم جبهه. در این بین، سه چهار نوروز را هم در جبهه گذراندم و همیشه مقید بودم که سفره هفت سین را برپا کنم. حتی اگر هفتسینمان کامل نبود یا شباهتی به سینهای سفره بقیه مردم نداشت. هفت سین ما با سوند و سرم و سرنگ و سوزن کامل میشد.
تمام راه میگها بالای سرمان بودند ما را یا با هواپیما اعزام میکردند، یا قطار یا اتوبوس. درهواپیما که مینشستیم، میگهای عراقی هر لحظه ممکن بود ما را هدف بگیرند. در اتوبوسها وضع بدتر بود. میگها درست بالای سرمان بودند. با سر و صدای زیاد میرفتند و یک منطقه را بمباران میکردند و ما همه اینها را به چشم میدیدیم. در طول مسیر راننده مجبور بود چند بار اتوبوس را متوقف کند تا مسافران پیاده شوند و به محض رفع خطر دوباره آنها را سوار کند و جاده را ادامه دهد.
بدنهای سیاه و ورم کرده سختترین جای کار وقتی بود که عراق شیمیایی زد. روزی را که برای اولین بار با مجروحین گاز خردل روبرو شدم فراموش نمیکنم. سالن پر شده بود از بدنهای مشکی متورم براقی که روی تخت خوابیده بودند و از ریههایشان صدای قل قلی شبیه قلیان شنیده میشد. درد زیادی داشتند و حتی اندامهای داخلیشان از کبد و کلیه گرفته تا قلب و ریه ورم کرده بود. سطح هشیاریشان پایین بود و عمرشان کوتاه. در لحظه شهید میشدند؛ یکی بعد از دیگری. تا به این مجروح رسیدگی میکردی، مجروح دیگری شهید میشد. یکی را احیا میکردی و هنوز تمام نشده، باید مجروح دیگری احیا میشد.
خاطراتم هر لحظه تکرار میشوند بلافاصله بعد از کاردانی، در مقطع کارشناسی پرستاری دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی مشغول تحصیل شدم و بعد از آن در مقطع کارشناسی ارشد این رشته، در دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته شدم. در سال ۶۷ ازدواج کردم و خوشبختانه همسرم خیلی راغب به این گونه فعالیتهای من بود. بعد از جنگ، جبهه برای من عوض شد و وارد فضای آموزش شدم. بعدتر هم وارد کار ستادی دانشگاه شدم و الان سال هاست که کار بالینی نمیکنم و نیروی ستادی در دانشگاه علوم پزشکی ایران هستم. امروز وقتی فیلمهای دفاع مقدس را میبینم، خاطرات آن دوران برایم لحظه به لحظه تکرار میشود. انگار نه انگار که سی و چند سال گذشته باشد. وقایعی که از سر گذشت، در ذهن من مربوط به گذشته نیست. انگار که در زمان حال اتفاق افتاده باشد.
مسیری برای ساخته شدن پرستاری در جنگ پیش از آنکه یک تجربه کاری باشد، یک مسیر برای ساخته شدن بود. دفاع مقدس انسان را در مسیر ساخته شدن قرار میدهد. مسائل مادی برایش کمرنگ میشود و معجزه را به چشم میبیند. روایتهای من حتی یک گوشه از شرایط واقعی جنگ هم نبود.
وقتی کلمههای امداد الهی، ایثار و مقاومت را به زبان میآوریم، شاید فقط یک کلمه باشد. اما ما این کلمات را زندگی کردهایم. با همه وجود لمس کردهایم و اعجاز خداوند را در قدرتی که برای مواجهه با آن شرایط دشوار به ما داده بود، دیدهایم. (آرزو رستمزاد/ ایران بانو)
یکشنبه 3 خرداد 1394 13:44
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 132]
صفحات پیشنهادی
ضرورت تشکیل اتاق فکر برای شنیدن صدای نخبگان و جامعه
یکشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱ ۴۵ مدیر اتاق فکر استان اردبیل گفت تشکیل اتاق فکر برای شنیدن صدای نخبگان و جامعه ضروری است محمد حسن زاده در گفت و گو با خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه اردبیل با اشاره به ضرورت تشکیل اتاق فکر در استان تصریح کرد اتاقهای فکر استانی در پی نهاعرضه قلیان در مشهد ممنوع شد
عرضه قلیان در مشهد ممنوع شد معاون سیاسی و امنیتی فرماندار مشهد از ممنوعیت عرضه قلیان در مشهد خبر داد به گزارش نامه نیوز عبدالله ارجاعی امروز 22 اردیبشهت ماه در نشست خبری کارگروه سلامت و امنیت غذایی با موضوع ممنوعیت عرضه قلیان که در شهرک دانش و سلامت دانشگاه علوم پزشکی مشهد برگزیک نماینده مجلس: هیأت رئیسه مجلس اجازه استیضاح «فانی» را نمیدهد/انتقاد از تبعیضات ناروا در آموزش و پرورش
یک نماینده مجلس هیأت رئیسه مجلس اجازه استیضاح فانی را نمیدهد انتقاد از تبعیضات ناروا در آموزش و پرورش نماینده بوکان در مجلس با تأکید بر اینکه هیأت رئیسه مجلس اجازه استیضاح فانی را نمیدهد نسبت به تبعیضات ناروا در آموزش و پرورش به شدت انتقاد کرد به گزارش نامه نیوز محمدقسیمراسم بزرگداشت آیت الله بهجت در مسجد اعظم قم
۲۶۱۰۵۶ ۱۳۹۴ ۲ ۲۵ - ۰ ۴۸گزارش تصویری مراسم بزرگداشت آیت الله بهجت در مسجد اعظم قم عکاس احمد ظهرابی اجرا توقف ذخيره تمام تصاوير ۱۳۹۴ ۲ ۲۵ - ۰ ۴۸قایق کیروش در دریایی طوفانی است
جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۱ ۳۵ یک پایگاه اینترنتی که شرایط فوتبال آسیا را بررسی میکند به نقد و بررسی حاشیههای اطراف تیم ملی ایران قبل از شروع مسابقات انتخابی جام جهانی 2018 پرداخته است به گزارش ایسنا پایگاه اینترنتی footballchannel asia در گزارشی به وضعیت تیم ملی ایران پرداختهمحمدجواد لاریجانی: تا زمان روی میز بودن گزینه نظامی و کرکری خواندن نوچه آمریکا، باید تأسیسات هستهای زیرزمینی
محمدجواد لاریجانی تا زمان روی میز بودن گزینه نظامی و کرکری خواندن نوچه آمریکا باید تأسیسات هستهای زیرزمینی بسازیم دنبال نخودسیاه فرستادن ایران در مذاکرات معادل اقاله حق است معاون اسبق وزارت امور خارجه کشورمان تأکید کرد ما باید جایی داشته باشیم که به آمریکا بگوییم تا وقتی گزیفانی در زاهدان : 5 هزار نفر امسال در آموزش و پرورش کشور استخدام می شوند
فانی در زاهدان ۵ هزار نفر امسال در آموزش و پرورش کشور استخدام می شوند نی زار وزیر آموزش و پرورش گفت مجوز استخدام پنج هزار نفر لیسانس در سالجاری برای آموزش و پرورش کشور دریافت شده که اطلاعات آن حداکثر تا یک ماه دیگر بر روی سایت این وزارتخانه قرار خواهد گرفت علی اصغر فانی عصفانی:آموزش و پرورش نیازمند حمایت است
فانی آموزش و پرورش نیازمند حمایت استتاریخ انتشار پنجشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۱۸ ۵۵ وزیر آموزش و پرورش با بیان اینکه سوادآموزی ربطی به شاغل شدن ندارد گفت هدف ما از سوادآموزی آشنا کردن مردم با حق و حقوق اجتماعی آنهاست تا بتوانند در جامعه مشکلاتشان را بقلعهنویی: ضد اخلاقها سه میلیارد گرفتند و همه را سیاه کردند!
قلعهنویی ضد اخلاقها سه میلیارد گرفتند و همه را سیاه کردند سرمربی تیم فوتبال استقلال میگوید امیدوارم با توجه به شرایط جدول که شرایط حساسی نیست همانند دور رفت بازی زیبایی را ببینیم آفتاب امیر قلعهنویی در نشست خبری پیش از هشتادمین شهرآورد پایتخت تهران اظهار کرد وظیفهسومین نتیجه سیاه تاریخ سرخابیها
سومین نتیجه سیاه تاریخ سرخابیها پرسپولیس و استقلال در شرایط به دست آوردن سومین نتیجه سیاه خود در لیگ برتر هستند به گزارش "ورزش سه" استقلال بدترین عنوان خود را سال 1386 در لیگ به دست آورده و در مسابقات این سال به عنوان سیزدهم رسید آبی پوشان در سال 1381 هم عنوان نهم رفانی: پنج هزار نفر در آموزش و پرورش استخدام می شوند
فانی فانی پنج هزار نفر در آموزش و پرورش استخدام می شوند زاهدان- ایرنا- وزیر آموزش و پرورش گفت مجوز استخدام پنج هزار نفر لیسانس برای امسال دریافت شده که اطلاعات آن حداکثر تا یک ماه دیگر بر روی سایت آموزش و پرورش قرار خواهد گرفت به گزارش ایرنا علی اصغر فانی عصر پنجشنبه در دیدافانی: 5 هزار نفر امسال در آموزش و پرورش کشور استخدام می شوند
فانی 5 هزار نفر امسال در آموزش و پرورش کشور استخدام می شوند زاهدان- ایرنا- وزیر آموزش و پرورش گفت مجوز استخدام پنج هزار نفر لیسانسیه برای امسال دریافت شده که اطلاعات آن حداکثر تا یک ماه دیگر بر روی سایت آموزش و پرورش کشور قرار خواهد گرفت به گزارش ایرنا علی اصغر فانی عصر پنجشنبسیاستهای دوگانه کدخدا، صدای ضدانقلاب را هم درآورد/ «اکبر گنجی» در میدلایست: آیتالله خامنهای فریب نمیخور
سیاستهای دوگانه کدخدا صدای ضدانقلاب را هم درآورد اکبر گنجی در میدلایست آیتالله خامنهای فریب نمیخورد سیاستهای دوگانه آمریکا در منطقه و دشمنی دولت ایالات متحده با جمهوری اسلامی صدای ضدانقلاب را هم درآورد به گزارش نامه نیوز به نقل از شبکه اطلاع رسانی دانا نوشت سیاستخلیج فارس مواج و طوفانی می شود
خلیج فارس مواج و طوفانی می شود بندرعباس- ایرنا- براساس اعلام اداره کل هواشناسی هرمزگان آبهای خلیج فارس و تنگه هرمز از اواخر فردا جمعه 25 اردیبهشت ماه مواج و طوفانی می شود به گزارش جمعه خبرنگار ایرنا براساس اطلاعیه شماره 9 این اداره کل مواج شدن خلیج فارس و تنگه هرمز به دنبال فعاگزیده بیانات رهبر معظم انقلاب در مورد بعثت پیامبر اعظم(ص) | خبرگزاری ایلنا
پایگاه اطلاعرسانی آیتالله خامنهای منتشر کرد گزیده بیانات رهبر معظم انقلاب در مورد بعثت پیامبر اعظم ص در آستانه سالروز بعثت پیامبر عظیمالشأن اسلام پایگاه اطلاعرسانی رهبر انقلاب گلچینی از بیانات حضرت آیتالله خامنهای را در اینباره منتشر کرد به گزارش ایلنا به نقل از پپنیر سیاه مزگی | معرفی جاذبه های گردشگری ایران
پنیر سیاهمزگی که در روستای سیاهمزگی از توابع شهرستان شفت استان گیلان تولید میشود یکی از بهترین سوغاتیهای این استان است که به گفته برخی میتواند با بهترین پنیرهای فرانسه رقابت کند پنیر سیاهمزگی یکی از پنیرهای کم نظیر در ایران از نظر طعم و مزه است که میتواند با بهترین پنیرهایگزارش تصویری - مراسم ششمین سالگرد درگذشت آیت الله العظمی بهجت (ره) در مسجد اعظم قم
مراسم ششمین سالگرد درگذشت آیت الله العظمی بهجت ره در مسجد اعظم قم عکس احمد ظهرابی - ایسنا قم جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۲۰ ۰۴-
گوناگون
پربازدیدترینها