تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  حضرت فاطمه (س):آن گاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم، گناهكاران امّت پيامبر اسلام را شفاعت خواهم كرد....
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798345868




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نقد روش شناسی نظریه علمای ابرار


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
نقد روش شناسی نظریه علمای ابرار
مؤلف محترم کتاب مکتب در فرآیند تکامل پیش فرضی را درنظر گرفته است که هر صفتی را که فوق تصوّرش باشد، فوق بشری و متضمن غلو به شمار می آورد. بنابراین هر روایتی که حاوی چنین صفتی باشد، مجعول می داند؛ زیرا معتقد است غالیان داعی بر جعل چنین روایاتی داشته اند.

خبرگزاری فارس: نقد روش شناسی نظریه علمای ابرار



بخش دوم و پایانی نقد و بررسی «تفویض» در لغت به معنای واگذار کردن و تسلیم امری به دیگری و حاکم کردن او در آن امر است. (زبیدی، 1414: 10 / 127؛ ابن فارس، 1404: 4 / 460) با ملاحظه فاعل، متعلق و کیفیت تفویض، اقسام و معانی فراوانی برای آن پدید می آید که برخی از آنها درست است و مستلزم شرک نیست؛ اما برخی دیگر غلو بوده و از دیدگاه امامیه مردود است. تفویض گاه از جانب انسان نسبت به خداوند و گاه از جانب خداوند نسبت به انسان است. تفویض از جانب خداوند نسبت به انسان اقسامی دارد که برخی از آنها غلو و نادرست، ولی برخی دیگر از آنها صحیح و ازجمله اعتقادات شیعیان است و در آن هیچ گونه شائبه شرک نیست. (ر.ک: مجلسی، 1404: 25 / 350 ـ 347) مدرسی بین این اقسام خلط کرده و بسیاری از گونه های درست تفویض را با استناد به احادیث و منابعی که به گونه های باطل تفویض اشاره دارد، از مصادیق غلو به شمار آورده است؛ درحالی که در احایث امامان و کتب عالمان شیعه و حتی کتب ملل و نحل، تفویض باطل به این گستردگی تفسیر نشده است. شیخ مفید درباره مفوضه و تفاوت آنان با غلات به معنای معروف می نویسد: مفوضه صنفی از غلات هستند و تفاوت آنان با دیگر اصناف غلات در اعتراف آنان به حادث و مخلوق بودن ائمه و نفی قدیم بودن آنان است؛ ولی امر خلق و رزق را به آنان نسبت داده و بر این باورند که خداوند آنها را به گونه ای خاص آفرید؛ سپس آفرینش جهان و تدبیر آن را به آنان تفویض کرد. (مفید، 1414: 134 ـ 133) همان طور که در گفتار شیخ مفید آمده است، غالیان برای پیامبر یا امامان ادعای الوهیت کرده، مخلوق بودن آنان را انکار می کنند؛ ولی مفوضه، مخلوق بودن آنان را پذیرفته اند؛ ولی برای آنان شأن خالقیّت و مدبریّت استقلالی اثبات کرده اند. دیگر متکلمان شیعه نیز درباره اعتقادات مفوضه چنین نظری دارند. (صدوق، 1414: 101 ـ 100؛ علم الهدی، 1410: 4 / 21؛ مجلسی، 1404: 25 / 345) علاوه  بر آن بسیاری از علمای فرقه شناس نیز مفوضه را گروهی معرفی کرده اند که معتقدند خداوند محمد(ص) را آفرید و سپس تدبیر عالم را به او واگذار کرد، پس او هم عالم را غیر از خداوند خلق کرد. سپس محمد(ص) تدبیر عالم را به علی بن ابی طالب(علیه السلام) واگذار کرد. (بغدادی، بی تا: 201؛ اشعری، 1360: 61 ـ 60) هیچ یک از متکلمان و فقیهان شاخص امامیه که آثار و اندیشه های آنان بیانگر دیدگاه رسمی و مذهب امامیه است، برای پیامبر(ص) و امامان اهل بیت(ع) نقش استقلالی در نظام تکوین و تشریع قائل نیستند. آنان دراین باره میان خلقت و تدبیر تفاوت قائل نشده اند و همان گونه که خلقت استقلالی را مخصوص خداوند می دانند، تدبیر جهان ـ اعم از تدبیر کلی و جزئی  ـ را نیز مختص خداوند می دانند. آری، آنان برای پیامبر و امامان در نظام جهان نقش وساطت قائلند. آنان هم در سلسله علل فاعلی و در طول فاعلیت خداوند در جهان نقش دارند و هم در سلسله غایی آفرینش؛ و این در طول غایت بالذات که خداوند متعال است قرار دارد. دراین باره میان متکلمان شیعه اختلافی وجود ندارد. (ربانی گلپایگانی، 1387: 327) ج) اشکالات روش شناختی نظریه علمای ابرار در بعد حدیثی مدرسی در بررسی منابع روایی و در برداشتی که از روایات دارد، روش خاصی به کار برده که با روش مشهور علما در این فن متفاوت است. با مطالعه و بررسی در روش شناسی این نظریه از جهت روایی، برخی اشکالات آن آشکار می شود که برآیند تحقیق را چنین دور از واقعیت نشان می دهد. این اشکالات را می توان در چند محور دنبال کرد: 1. تشکیک در اعتبار کتب روایی موجود مؤلف با معیاری که صحتش محل تردید است، در اعتبار کتب روایی و در امکان استناد به مؤلفین نخستین، مانند صاحب بصائر تشکیک می کند. تنها بهانه او آن است که در مقام اعتقاد و ایمان، طرح بحث هایی که غایت آن اجتهاد تاریخی یا تشکیکی در صحت یک روایت یا اعتبار یک کتاب باشد، زیانی به آن بنیان رفیع نمی رساند. (مدرسی، 1386: 16) محدثان و روات اخبار در عصرهای نخستین، همه گونه منقولات را در مجامیع خود آورده و کمتر فرقی میان اصیل و دخیل نهاده اند. (همان: 15) بنابراین راه را برای تشکیک در بسیاری از روایات هموار می کند و علاوه  بر آن در مورد اعتبار مصادر حدیثی تشکیک می کند و معتقد است مجعولات بسیاری به این کتب اضافه شده است. از این طریق، هر روایتی را که با نظریه او سازگار نیست، با بهانه داعی بر جعل داشتن مجعول می پندارد. 2. دوگانگی در مواجهه با متون روایی و مصادر حدیثی تشکیک در اعتبار کتب روایی و روایات موجود در آنها خود ایشان را هم دچار مشکل می کند؛ زیرا مواردی که به نفع خود او باشد، باز از همین کتب مشکوک استفاده کرده است؛ برای نمونه، روایت مورد قبول کشی را که در مورد غلات است، قبول می کند و ارجاع می دهد؛ ولی در جای دیگری روایتی را که مورد قبول کشی نبوده، تقویت کرده است. مثلاً سعی می کند روایت هشام را که کشی برنمی تابد، تقویت کند. او مصادر حدیثی قم را به علت مبارزه شان با غالیان، پاک معرفی می کند؛ ولی بسیاری از روایات کافی، بصائر و تفسیر قمی را غالیانه می داند. (مدرسی، 1386: 83) اشکال ایشان آن است که به کتابی که مورد دسّ و جعل بوده تنها به دلیل داعی بر جعل نداشتن اعتماد می کند. 3. تحمیل پیش فرض بر منابع روایی ایشان پیش فرضی را درباره صفات امام در نظر می گیرد و سپس برای تأیید نظر خود، در کتب روایی جستجو می کند. بدین ترتیب با تحمیل نظر خود بر روایات، مواد طرح خود را فراهم می آورد و روایاتی را که مخالف نظر خود می یابد، تنها با احتمال داعی بر جعل داشتن مخدوش می داند و مدعی می شود این روایات را مفوضه در متون و منابع روایی گنجانده اند. مدرسی هرجا روایتی را حاوی صفات فوق تصور خود برای امامان می یابد، به راحتی بدون دلیل قانع کننده ای آن روایت را به عنوان حدیث مجعول معرفی می کند و به مخاطب خود چنین القا می کند که ممکن نیست بشر چنین صفاتی داشته باشد و بنابراین آن صفات فوق بشری است و انتساب ائمه به چنین صفاتی مستلزم غلو خواهد بود؛ درحالی که نظر امامان و علمای شیعه خلاف نظر او بوده است. ایشان روایاتی را که انتساب ائمه به برخی صفات را غلو محسوب کرده اند، به نفع نظریه خود مصادره می کند؛ درحالی که با توجه به برخی روایات دیگر که ایشان آنها را تنها به احتمال جعلی بودن غالیانه می داند، مقصود امامان از آن سخنان آشکار می شود. اگر یک احتمالی که با دلایل متقن به اثبات نرسیده، برای محقق امکانی را فراهم آورد تا او بتواند این چنین روایات را قلع و قمع کند، در این صورت هرکسی می تواند با طرح احتمالی ناصواب در روایات به دنبال مؤید نظر خود بگردد، آنها را طبق نظر خود تفسیر کند و روایات مخالف ایده خود را نیز نادیده بگیرد؛ تنها به این دلیل که ممکن است آن روایات مخالف، به بهانه ای جعل شده باشند. برای نمونه، در این قسمت به برخی از برداشت های غلط ایشان از روایات اشاره می شود: ایشان در بخشی از کتاب خود با برداشت غلط از یک روایت، آن را مستلزم صفات فرابشری تلقی می کند و مجعول مفوضه به شمار می آورد: اینان اصرار می ورزیدند ائمه را موجوداتی فوق طبیعی وانمود کنند و می گفتند علت واقعی احتیاج جامعه به امام آن است که وی محور و قطب عالم آفرینش است و اگر یک لحظه زمین بدون امام بماند، در هم فرو خواهد ریخت. (1386: 40) منابعی را که وی برای نوشتار خود استناد می کند، عبارتند از: بصائرالدرجات (صفار، 1404: 489 ـ 488)، کافی (کلینی، 1365: 1 / 179)، عیون اخبارالرضا(علیه السلام) (صدوق، 1378: 1 / 272) و کمال الدین و تمام النعمه (همو، 1395: 204 ـ 201). وی سپس تصریح می کند این مطلب که این گفته ها و روایات مربوط به غلات است، بنا به تشخیص و تأکید شریف مرتضی در کتاب الشافی (علم الهدی، 1410: 1 / 42) است. (مدرسی، 1386: 40) برای آشنایی بیشتر با مقصود وی به یکی از روایاتی که در منابع ارجاعی خود ذکر کرده است، اشاره می شود: عَنْ أ  بی حَمْزَه قَالَ قُلْتُ لِأ  بی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): أ تَبْقَی الْأ رْضُ  بغَیْر  إ مَا م . قَالَ لَوْ بَقِیَتِ الْأ رْضُ  بغَیْر  إ مَام  لَسَاخَتْ. (کلینی، 1365: 1 / 179؛ صفار، 1404: 488؛ صدوق، 1395: 201) ابوحمزه می گوید به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: آیا زمین بدون امام باقی می ماند؟ فرمود: اگر زمین بدون امام باشد، فرو رود (و نظمش از هم بپاشد). این قبیل روایت ها مستلزم هیچ گونه صفت فرابشری نیست؛ زیرا همان طور که شیخ صدوق (از علمای قم که مدرسی بر صداقت او تأکید دارد) هم در توضیح این روایات اشاره کرده است، این عالم برای آنکه بر صلاح باقی بماند، نیازمند وجود امام است؛ چنان که خداوند امتی را عذاب نکرد. مگر آنکه به پیامبرش فرمان به خروج از بین آنان را داد. (مدرسی، 1386: 210 ـ 209) علاوه  بر آن خود سیدمرتضی نیز مفاد و مضمون آن روایات را می پذیرد. او در رساله الباهره فی العتره الطاهره معرفت و شناخت ائمه را مانند شناخت خدا، لازمه  ایمان و اسلام می داند و ازجمله به سیره و سنت مسلمانان اهل سنت در گرامی داشت اهل بیت پرداخته است که برای زیارت مشاهد آنان می روند و به برکت آنان طلب حاجات می کنند: فما الحامل للمخالفین لهذه النحله المنحازین عن هذه الجمله. على اَنْ یراوحوا هذه لمشاهد و یغادوها و یستنزلوا عندها من  الله تعالى الأرزاق و یستفتحوا الأغلال و یطلبوا ببرکتها الحاجات و یستدفعوا البلیات. (علم الهدی، 1410: 2 / 254) نمونه دیگر آنکه، نویسنده  محترم در تأیید نظر خود به روایتی اشاره می کند که برخلاف نظر اوست؛ ولی وی روایت را به نفع خود مصادره می کند و می نویسد: در نمونه ای دیگر، دو گروه مفوضه و مقصره از منطقه ای دیگر، نماینده ای به ناحیه  مقدسه فرستادند که تعیین تکلیف کنند. امام مجدداً مفوضه را به نام محکوم کرده و آنان را دروغ گو خواندند. (ارجاع به: طوسی، 1411: 1 / 149 ـ 148؛ مدرسی، 1386: 91) در اینکه امام مفوضه را تکذیب کرده است، بحثی نیست؛ اما این بیان ـ برخلاف نظر نویسنده ـ از امام حسن عسکری(علیه السلام) نیست؛ بلکه پاسخ امام عصر(علیه السلام) است که در سن حدود چهار سالگی و در حضور امام حسن عسکری(علیه السلام) بیان فرموده اند. اصل ماجرا که او تنها دو عبارت آن (المفوضه وکذبوا) را آورده است، بیانگر بهره مندی امام از علم غیب و به اصطلاح نویسنده  محترم، جنبه  فوق بشری است؛ زیرا شخص مراجعه کننده بدون آنکه پرسش خود را اظهار کند، امام عصر(علیه السلام) که در حدود چهار سال داشت، پرسش او را طرح و پاسخ گفته است. (جبرئیلی، 1386: 161) د) اشکالات روش شناختی نظریه علمای ابرار در بعد تاریخی مطالعه و بررسی تاریخی، محقق را در رسیدن به بسیاری از حقایق یاری می رساند؛ اما عده‏ای هرچه را در سیره و تاریخ است، از ضعیف و قوی درمی آمیزند ‏و آن را از مسلم‏ترین مسلمات می‏دانند، بدون آنکه از دسیسه‏ها و خرافاتی که در تاریخ ایجاد شده و پیامبر(ص) ما را از آنها آگاه کرده است، بر حذر باشند. (عربی، 1383: 1 / 39) تحقیق تاریخی باید روش مند و دارای مبنای منطقی و معقول باشد و علاوه بر آن، پژوهشگر تاریخ تنها زمانی که خود را از تعلقات بیرونی و درونی یا غیر دخیل در فهم واقعیت تاریخ برهاند، می تواند به فهم درست آن نائل گردد. (ر.ک: الله اکبری، 1383) همچنین پژوهشگر در رشته تاریخ باید نسبت به ماهیت مطالعه تاریخی دقت لازم را به کار ببرد و روش شناسی مخصوص آن را رعایت کند؛ در غیر این صورت تحقیق او در معرض بسیاری از خطاها قرار می گیرد (ر.ک: قراملکی، 1385: 148) و نتیجه پژوهش تاریخی او نیز ناصواب خواهد بود. مؤلف کتاب مکتب در فرآیند تکامل در مطالعه تاریخی خود، روش صحیحی را به کار نبرده و به همین سبب دچار خطاهایی شده است که عبارتند از: 1. گزینشی بودن گزارش های تاریخی مدرسی نظام واره ای تاریخی را پیش روی قرار داده و سپس با یافتن اجزای آن سعی نموده تا نظریه ای صحیح ارائه دهد. (مدرسی، 1386: 13) غافل از آنکه هرقدر این نظام واره هماهنگ باشد، هماهنگی آن فرع بر صحت عناصر اصلی است. اگر در نظریه ای عناصر ناسالم باشد، هماهنگی سودمند نیست؛ چون تمام قصه‏ها و اسطوره‏های عالم هماهنگ هستند. فرق میان یک نظریه و یک اسطوره همین جاست که عناصر یک نظریه قابل دفاع  هستند؛ ولی کسی به قصه‏ها به عنوان یک برداشت واقعی نمی‏نگرد. (سبحانی، 1388: 46) بنابراین ایشان به شواهد فراوان در نقض تئوری خود نمی پردازد؛ حال آنکه در روش‏شناسی علمی باید همه شواهد را درنظر گرفت و شواهد مخالف را هم تبیین و نقد کرد. مؤلف معتقد است مکتب تشیع از زمان آغاز همواره در حال تطور و تکامل بوده است. پس تشیع تا اوائل قرن دوم فقط یک مبارزه سیاسی بود و بعد از آن یک مکتب حقوقی شد و سپس چون شیعه با نقدهای دیگران مواجه گشت، برای پاسخ دادن به آن نقدها وارد بحث‏های کلامی شد. البته برخی از شواهد روایی و تاریخی ارائه می شود که اصحاب اهل‏بیت از سقیفه تا پایان قرن اول به گونه‏ای سخن گفته‏اند که نشان می‏دهد خلافت را اعم از خلافت سیاسی می‏دانستند. آن شواهد عبارتند از: 1. «شیعه علی» به گروهی از اصحاب پیامبر اکرم(ص) اطلاق می‏شد که گرداگرد آن حضرت بودند. مستند این گروه از اصحاب ـ که نام تعدادی از آنها در تاریخ ثبت شده است ـ سخنان صریح پیامبر(ص) درباره مقام علی(علیه السلام) بود که امامت و مرجعیت دینی امام را هم شأن مرجعیت قرآن اثبات می‏کرد. 2. سخنانی همانند حدیث شریف ثقلین که پیامبر(ص) در آخرین لحظات عمر شریف خود نیز آن را تکرار فرمودند و در کتب مختلف شیعه و سنّی با کمی تفاوت در عبارات نقل شده است. (ابن حنبل، بی تا: 3 / 14؛ نیشابوری، بی تا: 7 / 123؛ نسائی، بی تا: 15؛ ابن اثیر، بی تا: 2 / 12؛ کاتب واقدی، 1418: ‏2 / 150؛ امینی، 1397: 3 / 80 ؛ مجلسی، 1404: 23 / 145) شیخ حر عاملی می گوید این روایت بین شیعه و سنّی متواتر است و سپس متن روایت را چنین نقل می کند: عَن  النَّبیِّ(ص) أ نَّهُ قَال: إ نِّی تَار کٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْن  مَا إ نْ تَمَسَّکْتُمْ  بهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أ هْلَ بَیْتِی وَ إ نَّهُمَا لَنْ یَفْتَر قَا حَتَّى یَر دَا عَلَىَّ الْحَوْضَ. (حر عاملی، ‏1409: 27 /34 ـ ‏33) روایات بسیار دیگری نیز از پیامبر(ص) درباره مقام معنوی و علمی اهل بیت نقل شده است. اصحاب امامان، درباره شأن امام به چنین روایاتی توجه داشتند. اگرچه ممکن است برخی از آنان نسبت به جایگاه امامان غفلت داشته باشند، این غفلت متوجه مکتب شیعه نیست. متأسفانه جناب مدرسی به چنین روایاتی که شمار قابل توجهی هستند، توجهی ننموده است؛ درحالی که ایشان نمی تواند با معیار خود آنها را جعلی بداند. براساس شواهد تاریخی دیگری، امتیاز اصحاب امام علی(علیه السلام) در دوران نخستین فقط در یک گرایش سیاسی ضد  نظام موجود نبوده است؛ بلکه اختلاف اصلی در مفهوم امامت بوده که ازنظر شیعه هم شامل مرجعیت دینی (نه صرفاً مرجعیت علمی) و هم شامل الهی بودن امامت و برگزیدگی (اصطفا) امام می‏شد. این اختلاف میان شیعه و سنی در مسئله امامت آن‏قدر عمیق بود که شیعه از همان آغاز، رهبران معصوم خویش را با لفظ «امام» یاد می‏کرد و اهل‏سنت نیز رهبران خود را «خلیفه» می‏خواندند. برخی از شواهد تاریخی که برخلاف نظر مدرسی، نشانگر توجه شیعیان و اصحاب ائمه به مقام معنوی ائمه است؛ عبارتند از: 1. برخی مورخان نقل کرده اند که ابن عباس در مناظره با خلیفه دوم، خلافت را برای علی(علیه السلام) امری الهی و از مصادیق «ما أنزل الله» می‏دانست و حتی ضمن بیان آیه تطهیر، عصمت را برای خاندان پیامبر(ص) ثابت کرد. (طبری، بی تا: 3 / 289؛ ابن أثیر، 1386: 3 / 64 ـ 63) 2. یعقوبی نقل می کند ابوذر در دوران عثمان به مسجد پیامبر می‏آمد و این آیه را می خواند: «إ نَّ اللّه‏ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إ بْراهِیمَ... ذُرِّیه بَعْضُها مِنْ بَعْض » (آل عمران / 34 ـ 33) و در ادامه سخنان خود می گفت: «اما لَو قدّمتم من قدَّم اللّه‏ و أخَّرتم من أخرّاللّه‏ و أقررتم الولایه و الوراثه فی اهل‏بیت نبیکم لأکلتم من فوقکم و من تحت أرجلکم». بحث در احقّیت نسبت به خلافت سیاسی نیست؛ سخن در وراثت و ولایت و مقام برگزیدگی است که امام را به سلسله انبیا و اوصیا متصل می‏کند. (یعقوبی، بی تا: 2 / 171) 3. مانند ماجرای ابوذر در زمان بیعت گرفتن برای حضرت امیر در مسجد مدینه نیز اتفاق افتاد. اصحاب آمدند و بعد از سخنان ایشان نکاتی را گفتند. مالک اشتر می‏گوید: یا أیها الناس هذا وصی الاوصیاء و وارثُ علم الانبیاء العظیم البلاء الحسنُ الولاء الذی شهد له کتاب اللّه‏ بالایمان و رسوله بجنه الرضوان. (همان: 179) 4. مفهوم کلیدی امامت در طول این دوران در قالب واژه های اصطفا و وراثت و وصایت بوده است. در الغارات نیز جریان نامه معروفی که حضرت امیر به معاویه می‏نویسند و معاویه پاسخ می‏دهد و حضرت دوباره جواب می‏دهند، ذکر شده است. در آنجا نیز این نکته در کلمات امیرمؤمنان به صورت واضح آمده است. (ثقفی، 1373: 98 ـ 90) 5. عبارت خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین پس از خطبه امیرالمؤمنین نیز چنین است: ایها  الناس انا قد تشاورنا و اخترنا لدیننا و دنیانا رجلاً اختاره لنا رسول اللّه. (اسکافی، 1402: 51) 2. ارزش داوری براساس باورهای کلا می مدرسی برای اینکه تصویری از تاریخ تشیع ارائه کند، طبق باورهای خود طرحی را پیش روی خود قرارداده است و سپس با معیار داعی بر جعل داشتن، منابع مخالف باور خود را نادیده انگاشته است. به کار بردن چنین معیاری برای بررسی منابع روایی و تاریخی نشانگر آن است که در پشت این تحلیل تاریخی، مجموعه‏ای از عقاید و باورها نسبت به گزاره‏های کلام شیعه وجود دارد که به صورت پیش فرض، ناخودآگاه یا خودآگاه خود را بر این تحقیق تاریخی تحمیل کرده و خلوص یک تحقیق تاریخی را از این اثر گرفته است. این نوعی ارزش  داوری براساس باورهای کلا می است که متکلمان شیعه نیز صحت آن را تأیید نکرده اند و این یکی از مشکلا ت جدی پژوهش های تاریخی است. ه‍) اشکالات روش شناختی نظریه علمای ابرار در بعد رجالی کسی که از علم رجال بهره  می گیرد، وقتی تحقیقات او اعتبار لازم را دارد که از روش متداول در این علم پیروی کند یا آنکه ناراستی روش متداول را با دلایل معتبر و کافی اثبات کند و سپس با ارائه دلایلی معتبر درستی روش مورد استفاده خود را نیز اثبات کند؛ در غیر این صورت اگر کسی با روشی غیرمتداول، وارد پژوهش رجالی شود، تحقیق او فاقد اعتبار لازم است. مدرسی معیار رجالی نادرستی را در پژوهش خود به کار برده است که در ذیل بررسی می شود. 1. استعمال معیار نادرست برخی از علمای رجال، ضابطه خاصی برای تضعیف راوی از حیث عقیده نداشته اند؛ بلکه هرگاه عقیده راوی با عقیده آنان سازگار نبوده، به راوی نسبت غلو و ضعف در عقیده می دادند؛ درحالی که چه بسا خود نسبت دهنده در اعتقادش خطا کرده باشد، به گونه ای که اگر ما از اعتقاد او آگاه شویم، حکم به خطا بودن آن می کنیم. (سبحانی، 1419: 433) برای نمونه، قمی ها و ابن غضائری، شأن خاص و مرتبه معینی از عصمت و کمال برای ائمه قائل بودند و تعدی از آن منزلت را غلو می دانستند؛ حتی آنان نفی سهو از امامان را نیز غلو محسوب می کردند. ایشان هنگام بررسی احوال راویان به روایات آنها دقت می کردند و هرگاه در روایات آنان مطلبی می یافتند که با عقیده شان درباره ائمه منافات داشت و از آن حدی که برای ائمه قائل بودند، فراتر رفته بود، راوی آن را متهم به غلو و روایات آنان را رد می کردند و آنها را به دروغگویی و حدیث سازی نیز متهم می نمودند. (خاقانی، 1404: 147) همچنین در برخی از کتب رجالی، عده ای متهم به غلو شده اند، درحالی که با مراجعه به شرح حال آنان درمی یابیم هیچ عقیده ای که دلالت بر غلو کنند، نداشته اند. (مامقانی، 1352: 1 / 212) دراین صورت باید بررسی های دقیق تری نسبت به  چنین قدح و جرح هایی داشته باشیم. اگر اشکالی را که قمی ها در وثاقت بسیاری از مشاهیر همانند یونس بن عبدالرحمن، محمد بن سنان، مفضل بن عمر و امثال آنها داشته اند، ملاحظه شود، وجه این اشکال آشکار می شود. همچنین اخراج احمدبن محمد بن عیسی و احمد بن محمد بن خالد برقی از قم نیز شاهد بر این امر است. (مامقانی، بی تا: 49) مؤلف محترم نیز پیش فرضی را درنظر گرفته است که هر صفتی را که فوق تصوّرش باشد، فوق بشری و متضمن غلو به شمار می آورد. بنابراین هر روایتی که حاوی چنین صفتی باشد، مجعول می داند؛ زیرا معتقد است غالیان داعی بر جعل چنین روایاتی داشته اند و همین که از راوی چنین روایاتی نقل شود، او را در زمره غالیان به شمار می آورد؛ درحالی که بطلان به کار بردن چنین معیاری در کتب رجال به اثبات رسیده است. (سبحانی، 1419: 431) نتیجه برخی از اشکالات کلی روش شناسی نظریه علمای ابرار عبارتند از: 1. عدم ذکر مستند در برخی مباحث مهم؛ 2. تحلیل غیر روش مند؛ 3. مغالطه در استفاده از منابع؛ 4. کاربرد معیار غیرمعتبر؛ 5. عدم تمایز بین اعتقادات امامان و برخی از عوام شیعه. برخی از اشکالات در روش شناسی کلامی این نظریه عبارتند از: 1. عبور از تاریخ کلام به  نتایج کلامی؛ 2. خلط بین اعتقادات مفوضه و امامیه. برخی از اشکالات در روش شناسی روایی این نظریه عبارتند از: 1. تشکیک در اعتبار کتب روایی موجود؛ 2. دوگانگی در مواجهه با متون روایی و مصادر حدیثی؛ 3. تحمیل پیش فرض بر منابع روایی. شماری از اشکالات در روش شناسی تاریخی این نظریه عبارتند از: 1. گزینشی بودن گزارش های تاریخی؛ 2. ارزش داوری براساس باورهای کلا می. همچنین یکی از اشکالات روش شناختی رجالی این نظریه، استعمال معیار نادرست است. بنابراین این نظریه ازجهت روش تحقیق دچار اشکال است و نتیجه درستی به دنبال نخواهد داشت. منابع و مآخذ ابن اثیر، 1386 / 1966م، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر.
ـــــــــــــــ ، بی تا، اسدالغابه، بیروت، دارلکتب العربی.
ابن حنبل، احمد، بی تا، مسند، بیروت، دار صادر.
ا بن فارس، احمد ابن زکریا، 1404ق، معجم مقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمدهارون، قم، مکتب  الاعلام الاسلامی.
اسکافی، ابوجعفر، 1402ق / 1981م، المعیار والموازنه، محقق محمدباقر محمودی، بی جا، بی نا.
اشعری القمی، سعد بن عبدالله بن ابی خلف، 1360ش، المقالات و الفرق، تصحیح دکتر محمدجواد مشکور، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چ دوم.
الله اکبری، بهمن و اسفند 1383، «تاریخ پژوهی و بنیان های نظری»، پژوهه، شماره 10، قم، جامعه المصطفی العالمیه، ص 13 ـ 4.
امینی، عبدالحسین، 1397ق / 1977م، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، چ چهارم.
بغدادی الاسفراینی، عبدالقاهر  بن  طاهر  بن  محمد، بی تا، الفرق بین الفرق، تحقیق مجدی فتحی السید، قاهره، المکتبه التوفیقیّه.
ثقفی، ابراهیم  بن  محمد، 1373، الغارات، ترجمه عزیزالله عطاردی، تهران، عطارد، چ اول.
جبرئیلی، محمدصفر، 1386، تأملی در «مکتب در فرآیند تکامل»، قبسات، شماره 45، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، ص 183 ـ 153.
حر عاملی، محمد بن  حسن، 1409ق، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت(ع).
خاقانی، علی، 1404ق، رجال خاقانی، تصحیح سیدمحمدصادق بحرالعلوم، قم، مکتب الاعلام  الاسلامی، چ دوم.
ربانی گلپایگانی، علی، 1387، امامت در بینش اسلامی، قم، بوستان کتاب، چ دوم.
زبیدی، 1414ق / 1994م، تاج العروس، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر.
سبحانی، جعفر، 1419ق، کلیات فی علم الرجال، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چ سوم.
سبحانی، محمدتقی، 1388، «نقد کتاب مکتب در فرآیند تکامل»، کتاب ماه دین، شماره 142، تهران، خانه کتاب، ص 63 ـ 40.
شهیدثانی (منسوب به او) علی بن احمد، 1409ق، حقائق الایمان، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، کتابخانه آیه الله العظمی مرعشی، چ اول.
صدوق، محمد  بن  علی  بن  بابویه، 1378ق، عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، تهران، جهان.
ـــــــــــــــ ، 1395ق، کمال الدین و تمام النعمه، قم، دارالکتب الإسلامیه.
ـــــــــــــــ ، 1414ق / 1993م، الاعتقادات فی دین الامامیه، تحقیق عصام عبد السید، بیروت، دار المفید، چ دوم.
صفار، محمد بن حسن بن فروخ، 1404ق، بصائر الدرجات، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی.
طبری، محمد بن جریر، بی تا، تاریخ الطبری، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات.
طوسی، محمد بن حسن، 1411ق، الغیبه، تحقیق عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، قم، مؤسسه معارف اسلامی.
عربی، حسین علی، 1383، تاریخ تحقیقی اسلام، قم، مؤسسه امام خمینی(رحمه الله علیه)، چ چهارم.
علم الهدی، سیدمرتضی، 1410ق، الشافی، تحقیق حسینی الخطیب، تهران، مؤسسه الصادق.
ـــــــــــــــ ، 1410ق، رسائل المرتضی، سید احمد حسینی، قم، دارالقران الکریم، چ اول.
قراملکی، احد فرامرز، 1385، اصول و فنون پژوهش در گستره دین پژوهی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چ دوم.
کاتب واقدی، ابن سعد واقدی، 1418ق، ‏الطبقات الکبری‏، بیروت، دارالکتب العلمیه، چ دوم.
کشی، محمد بن عمر، 1348، رجال الکشی، تحقیق دکتر حسن مصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد.
کلینی، محمد بن  یعقوب، 1365، کافی، تهران، دارالکتب الإسلامیه.
مامقانی، عبداللّه  بن  محمد حسن، 1352، تنقیح المقال فی أحوال الرّجال، نجف، المطبعه المرتضویه.
ـــــــــــــــ ، بی تا، مقیاس الهدایه، قم، انتشارات دلیل ما.
مجلسی، محمدباقر، 1404ق، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسه الوفاء.
مدرسی طباطبایی، حسین، 1386، مکتب در فرآیند تکامل، ترجمه هاشم ایزدپناه، تهران، کویر، چ اول.
ـــــــــــــــ ، 1388، «جوابیه حسین مدرسی طباطبایی به نقد حسن طارمی»، کتاب ماه دین، شماره 142، تهران، خانه کتاب ایران، ص 29 ـ 20.
مفید، محمد بن نعمان، 1414ق، تصحیح اعتقادات الامامیه، تحقیق حسین درگاهی، بیروت، دارالمفید، چ دوم.
نجاشی، احمد بن علی، 1407ق، رجال النجاشی، قم، جامعه مدرسین.
نسائی، بی تا، فضائل الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه. حمیدرضا قربانی  مبین: دانشجوی دکتری مدرسی معارف اسلامی دانشگاه معارف اسلامی. عبدالحسین خسروپناه: دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. فصلنامه علمی ـ پژوهشی اندیشه نوین دینی 32 انتهای متن/

94/03/03 - 05:41





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 117]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن