واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: مسئوليت پذيري محور سبك زندگي سالم است
سبك زندگي مفهومي كلي است كه افزون بر هدف، دربردارنده انديشه فرد درباره خود و دنيا و همچنين شيوه منحصر به فرد او در تلاش براي رسيدن به هدف در شرايط خاص است.
نویسنده : بهنام صدقي
از اين رو، ميتوان بيان داشت كه سبك زندگي، پلي به سوي نيل به اهداف شخصي است. به عبارتي ديگر، سبك زندگي، راهبردي است كه افراد براي دستيابي به حس مهم بودن يا نيل به جايگاهي در اين دنيا به كار ميبرند. سبك زندگي روش سازمانيافته و ثابت براي نگاه كردن به خود و ديگران بوده و سازگاري زندگي فرد به شيوهاي خاص را نشان ميدهد و بسياري از چيزهاي منحصر به فرد زندگي و ويژگيهاي شخصيت افراد را دربرميگيرد. در اين باره دكتر تورج هاشمي، استاد گروه روانشناسي دانشگاه تبريز ميگويد: سبك زندگي، تعيينكننده چگونگي ادراك، تفسير، اطلاعات و واكنشهاي فرد به آن اطلاعات است، بنابراين مفهومي فراگير و گسترده است كه در تمام آنچه فرد دارد يا انجام ميدهد، حضور دارد و در طول زمان ثابت ميماند. ادامه گفتههاي وي را در ادامه ميخوانيد. تصورات منفي به سبك زندگي سالم آسيب ميزند از نگاهي تحولي، سبك زندگي داراي ريشههاي متنوعي است كه در اين ميان ميتوان بر نقش سلامتي و ظاهر فرد در شكلگيري آن تأكيد كرد؛ همانطور كه هافمن بر وضعيت اقتصادي - اجتماعي خانواده اشاره داشته و «ناوارو»، ديگر انديشمند مطرح جهاني در حوزه خانواده و سبك زندگي خانواده بر نقش نگرشهاي والدين در بروز و ظهور آن تأكيد كرده و شكل جمعي خانواده را نيز در شكلگيري سبك زندگي مد نظر قرار ميدهد. با اين حال، بهتر است در ابتدا به اثرات نقشهاي جنسيتي در بروز، ظهور و تداوم سبك زندگي اشاره كرد. مبتني بر اين ديدگاههاي سببشناختي، هرگونه ناهنجاري در وضعيت جسماني و ظاهري افراد، موجب شكلگيري تصورات منفي از خود شده و به اصل مهم بودن و جايگاه فرد در اجتماع كه شالوده شكلگيري سبك زندگي سالم است، آسيب وارد ميكند. پاسخهاي ناسازگار در برابر موقعيتهاي آسيبزا از سويي هرگونه خلل و ركود در وضعيت اجتماعي و اقتصادي خانوادهها به سبك زندگي سالم لطمه وارد كرده و سازگاري فرد با چالشهاي زندگي را با مخاطره مواجه ميكند كه ممكن است به پاسخهاي ناسازگار در برابر موقعيتهاي آسيبزا منتهي شده و نقشه اصلي فرد جهت سامان دادن به زندگي را از روند مطلوب و اجتماعپسند خارج كند. در اين راستا، «ناوارو» نشان داده است كه وجود نگرشهاي منفي در والدين نسبت به زندگي و اهداف آن در بروز ادراكات، تفاسير و انديشههاي ناكارآمد در فرزندان تأثير مستقيم داشته و اين ادراكات و افكار ناكارآمد و ناسازگار موجب شكلگيري تلاشهاي ضداجتماعي در فرزندان شده و نگاه فرد به خود و ديگران را تغيير داده و زمينه را براي بروز رفتارهاي خودتخريبي و ديگرآزار مهيا ميكند و به شكلگيري شيوههاي ناهنجار در سازگاري با موقعيتها منجر ميشود كه در نهايت، بستر بروز سبك زندگي آسيبزا را تحقق ميبخشد. زندگي خودمدارانه و خودخواهانه از طرفي گسترش شهرنشيني و اضمحلال خانوادههاي گسترده و شكلگيري خانوادههاي هستهاي و تك والدي به گسست پيوندهاي عاطفي و شبكههاي اجتماعي حمايتي منتهي شده و شيوههاي فردگرايانه منفي در عرصههاي فردي و بين فردي رونق يافته و نگرشهاي سودانگارانه شكل گرفته است. از اين رو، در جوامع مدرن شهري، اهداف زندگي افراد در قالب مقاصد خودمدارانه نمايان شده و هر فرد تلاش ميكند كه در فضاي زندگي فردي به اهداف و نيازهاي شخصي بينديشد و رفاه و آسايش خويش را محور تلاش خود قرار دهد كه روي هم رفته اين امر به يك زندگي خودمدارانه و خودخواهانه منتهي ميشود. دگرگوني در نقشهاي جنسيتي! در جوامع مدرن و شهري، با رسوخ انديشههاي ليبراليستي و عقبنشيني انديشههاي ديني از فضاي زندگي جمعي، هالهاي از ابهام بر نقشهاي جنسيتي مستولي شده و اختلاط اين نقشها و برداشته شدن مرزهاي سنتي در اين نقشها، شيوه زندگي زنان و مردان را در عرصههاي درون خانوادگي و اجتماعي دچار دگرگوني اساسي كرده است، به نحوي كه وظايف افراد دچار وارونگي در معنا شده و اهداف و مقاصد زنان و مردان را در طي كردن مسير زندگي تغيير داده است، به طوري كه جمع كثيري از زنان از شيوههاي سنتي زندگي روي برگردانده و تلاش فردي آنها براي رسيدن به جايگاههاي اجتماعي برتر افزون شده است كه در اين ميان، غفلت از تربيت فرزندان و سردي روابط عاطفي درونخانوادگي و آسيبپذير شدن افراد خانواده در برابر مشكلات از ثمرات دگرگونيها در نقشهاي جنسيتي به شمار ميآيد. روحيه فردگرايانه به سبك زندگي سالم آسيب ميزند بدون شك سبك زندگي سالم، به شكلگيري روحيه اجتماعي و حس مشاركت مدد رسانده و زندگي عاطفي را غنا ميبخشد و در نهايت منجر به تحقق خود در سايه تلاش و مشاركت ميشود. مبني بر اين ديدگاه، وجود هرگونه روحيه فردگرايانه و فقدان مشاركتهاي جمعي در زندگي اجتماعي و سردي روابط عاطفي بين فردي و درونخانوادگي و واماندن در شكوفايي استعدادهاي فردي، نشانگر سبكهاي زندگي ناسالم و بيمارگونه است. از اين رو، اين نشانههاي منفي، همچون علائم هشداردهندهاي هستند كه به واسطه آنها ميتوان وجود يا فقدان سبكهاي زندگي بهينه را در يك اجتماع تشخيص داد. مبتني بر اين نشانهشناسيها، ميتوان اذعان داشت كه در شهرهاي مدرن و نيمه مدرن كه رفتارهاي جمعي سالم مديريت نميشوند و در همين راستا تنوع مشكلات اجتماعي و معيشتي مجال شكلگيري روابط اجتماعي و عاطفي را از خانوادهها بازميستانند. پارامترهاي مؤثر در تغيير سبك زندگي در نيم قرن اخير با گسترش فناوريهاي نوين و انديشههاي مدرنيته بر فضاي عمومي و خصوصي زندگي آدمي، برخي از ابزارها و نمادهاي زندگي مدرن بر سبك زندگي سالم اثراتي سوء بر جاي گذاشتهاند كه در اين ميان ميتوان به نقش رسانههاي سمعي و بصري، الگوهاي خانهسازي و معماري مدرن، الزامات شغلي و اقتصادي نوظهور و فرهنگ مصرفگرايي اشاره كرد كه هريك سهمي مهم در تغيير سبك زندگي آحاد بشري در جوامع شهري و نيمهشهري داشته و دارند. مبتني بر اين ديدگاهها ميتوان چنين برداشت كرد كه در جوامع شهري، غلبه ارتباطات يكطرفه از طريق رسانههاي سمعي و بصري و به انفعال كشيده شدن افراد در مقابل اين رسانهها و تغيير الگوهاي معماري شهري از وضع سنتي و پوشيده به سوي وضعيت مدرن و تغيير مناسبات شغلي و اقتصادي براساس كسب سود و افزايش سرمايه و ترويج فرهنگ مادي مصرفگرايي و تنآسايي و شكلگيري سيستمهاي ماشيني، همه و همه به تغيير سبكهاي زندگي سرعت بخشيده و اين تغييرات بر ميزان آسيبهاي اجتماعي، عاطفي و روانشناختي افزوده است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]