واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

سلامت و بلوغ روانی در روانشناسی، سلامت روان بسته به این که با کدام رویکرد به روان انسان مینگریم، تعاریف مشخص خودش را دارد. در گذشته بیشتر تلاش این بود یک قانون و هنجار کلی برای روان تعریف شود و براساس آن معیارهای ثابتی برای سلامت روان تعریف گردد.
اما امروزه مفهوم روان بسیار فردی تر و خاص تر شده به این معنا که بیشتر به دنبال تعریفی هستیم که با خود فرد به طور خاص سر و کار دارد؛ در نتیجه یک کودک با توانمندی ها و محیط فرهنگی خاص خودش، معیار سلامت روان متفاوتی نسبت به کودک دیگری در محیط دیگر دارد. طبیعتا با این نگاه حتی برای 2 فرزند یک خانواده تعریف متفاوتی از سلامت روان داریم. در حیطه روانکاوی به تعبیری روان سالم نداریم و همه به نوعی درگیر نسبتی از عدم سلامت روان یا آسیب روانی هستند. در اینجا فقط دنبال سلامت نیستیم، بلکه بیشتر در پی آنیم که فرد بتواند زندگی بهتری داشته باشد. به معنایی بتواند مصائب زندگی اش را به ناخشنودی ها تبدیل کند و نه به فاجعه؛ و با رخداد آنها زندگی اش دچار وقفه نشود. چرا که در روانکاوی باور بر این است که هر انسانی در هر حال بخشی از آسیب را با خودش دارد و ذات روان از بنیاد متعارض است. پس هر فردی که بتواند آگاهی بیشتری از خودش و تعارض هایش پیدا کند، سالم تر است. این تعارض ها، نیروها و امیال متضادی هستند که فرد هم در درون خودش و هم در جامعه و نظام فرهنگش با آنها درگیر است، مانند تحمل این تعارض که در رابطه با افراد مهم زندگی مان هم می توانیم آنها را دوست داشته باشیم و هم از آنها عصبانی باشیم، تعارض بین خشم و عشق. یا در خیلی از مواقع ذات بشر متعارض با فرهنگ است، چرا که ذات او شبیه انسان بدوی و اولیه ای است که ترجیح می دهد بدون تمدن زندگی کند. اما تمدن می خواهد انسان را تربیت کرده و او را قانون پذیر کند. اینجا تعارض بین امیال بدوی انسان و الگوها و قوانین و فرهنگی که باید خودش را با آن تطبیق دهد، وجود دارد. در واقع فردی سلامت و بلوغ روانی بهتری دارد که با این تعارض های درونی خودش بهتر روبه رو شود و بتواند پاسخ ها و راه حل هایی را برای این تعارض ها پیدا کند تا آسیب کمتری را تحمل نماید. پس طبیعتا این به معنای از بین رفتن تعارض ها نیست بلکه به معنای کسب توانمندی بیشتر برای روبه رو شدن با این تعارض هاست. در روانکاوی، درمانگر از قبل برنامه و الگوی مشخص و از پیش تعریف شده ای برای مراجعش ندارد. این چیزی است که باید خود درمان جو رقم بزند. تا قبل از آن معیارهای حاکم بر فرهنگ و جامعه و باید ها و نبایدهای آن برایش تعیین کننده بود، اما در فرآیند درمان خودش باید تعریف خودش را داشته باشد و در عین توانمندی بیشتر برای زندگی قانونمندانه، بتواند براساس میل خودش جهت و مسیر زندگی اش را مشخص کند. بنابراین آدم های متفاوت از هم را در پایان روانکاوی خواهیم داشت؛ چنین فردی هویت مشخص تری را پیدا کرده و به پختگی و بلوغ روانی بهتری می رسد. در انتها می توان گفت که هر انسانی برای رسیدن به بلوغ و سلامت روان نیازمند کمک بیرونی است. یکی از روان شناس ها اصطلاحی دارد به نام منطقه تقریبی رشد. از نگاه او هر مرحله از رشد کودک محدوده ای دارد که باید با کمک فردی که آن محدوده را گذرانده، طی بشود، حتی اگر آن فرد کودکی باشد که یک سال از او بزرگ تر است. پس در هر مرحله از زندگی مان فردی می تواند یاریگر باشد که خودش آن مرحله را گذرانده باشد. این فرد می تواند یک روان شناس باشد یا یک معلم یا یک عالم دینی یا دوستی که در آن حد که او از ما جلوتر است می توانیم از او کمک بگیریم. بنابراین کسی که باور دارد که خودش کامل است و نیاز به راهنما ندارد کمک مناسبی برای دیگران نخواهد بود. در دنیا اکثریت روان شناس ها خودشان هم دوره های درمانی را طی می کنند و بعد می توانند دیگران را درمان کنند. اما متاسفانه در ایران عده ای از روان شناس ها خودشان را در جایگاهی می بینند که می گویند ما نیاز به کمک دیگری نداریم. بنابراین یکی از معیارهای مراجعه به روانشناس و کمک گرفتن از او بررسی این مطلب است که آیا این فرد خودش درمان را گذرانده است یا خیر و در کنار چنین فردی تلاش کرد به کیفیت بالاتری از زندگی دست یابد. عقیله موسوی / دانشجوی دکترای روان شناسی دانشگاه فردوسی
![]()
 
چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394 ساعت 02:20
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 79]