تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 4 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس رابطه اش را با خدا اصلاح كند، خداوند رابطه او را با مردم اصلاح خواهد نمود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1844086790




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نگار جواهریان، خوب بلد است آدم را غافلگیر کند!+عکس


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: نگار جواهریان، خوب بلد است آدم را غافلگیر کند!+عکس
یک بار زن شهرستانی جوانی بود روی تخت بیمارستان که از شوهرش خجالت می کشید که بچه هایش را تنها گذاشته، بار دیگر عروسی بود سیاه پوش که با اقتدار بر صدر مجلس می نشست و حرف آخر را می زد. و جایی دیگر دختری بی قرار بود که علیه اراده ی مادرش عصیان می کرد. این بار اما زنی ست با جنینی مرده در شکم که در سکوت فقط نگاه می کند، به آدم ها، به عادت ها، به روزمرگی.

نگار جواهریان، خوب بلد است آدم را غافلگیر کند!+عکس
نگار جواهریان خوب بلد است آدم را غافلگیرکند. حتی در میانه ی گفت و گو با نقلی از وولف از متنی که خودت آن را ترجمه کرده ای ولی انگار او آن را زندگی کرده. نه این که تجربه ی ناکام نداشته (او و شهاب حسینی با آن چشم های همچنان هشیارشان در ساختن آن زوج ناتوان ذهنی کم و بیش ناکام بودند)، اما در وجودش جدیت و عزمی هست (و البته وسواسی در انتخاب نقش) که می تواند حتی به ناکامی هایش رنگی از تجربه ببخشد.
نگار جواهریان، خوب بلد است آدم را غافلگیر کند!+عکس
در کنار بحث درباره ی حضور چشم گیرش در پریدن از ارتفاع کم در این گفت و گو سعی کردیم به بخش های ناگفته ای از تجربه های گذشته گریز بزنیم، گرچه حرف های بسیاری نیز ناگفته ماند، از جمله درباره ی حضورش در موقت و اعترافات ذهن خطرناک من (که در نوبت اکران امسال اند) و قندون جهیزیه (که هنوز دیده نشده). کم تر بازیگری را سراغ داریم که این گونه دقیق و بیرحم به تجربه هایش نگاه کند؛ به لحظه های بودن، و لحظه های نبودن اش، یا همان «زمان های پنبه ای».رشته ی تحصیلی ات چی بود؟تئاتر.با توجه به ترجمه ها فکر می کردم زبان انگلیسی خوانده ای.نگار جواهریان: نه، طراحی صحنه خواندم، در دانشکده ی هنر و معماری دانشگاه آزاد. سال 80 رفتم دانشگاه و خیلی دیر هم فارغ التحصیل شدم. چون کار می کردم.در دوره ی نوجوانی تصوری از بازیگرشدن داشتی؟ عشق بازیگری بودی؟بله. چون قبل از دانشگاه بازیگری را شروع کردم. دوازده سالم بود که رفتم مدرسه ی هنر و ادبیات کودکان و نوجوانان. درواقع مدرسه نبود. یک دوره ی تئاتر دو سال و نیمه بود، برای بچه های بین هشت تا پانزده سال.این کلاس ها موازی با مدرسه بود؟نگار جواهریان: بله، از تابستان شروع کردم و بعد ادامه پیدا کرد. خیلی تئاتر دوست داشتم. با پدر و مادرم زیاد تئاتر رفته بودم. پدرم با این که مهندس راه و ساختمان است، قبلا به خاطر علاقه اش در مالکیت سینما تئاتر کوچک شریک بود. بابابزرگم هم از آن عشق سینماهای قدیمی بوده.پس خانواده ات نسبت به هنر گارد نداشتند.نگار جواهریان: نه، اصلا. این طوری بود که من مدام می گفتم تئاتر خیلی دوست دارم. هیچ حرفی هم از بازیگری نبود. اسمم را نوشتند که تابستان بروم کلاس، و آن تابستان شد دو سال و نیم. از آن بیست نفر تابستان سیزده چهارده نفر ادامه دادند که البته هیچ کدام شان الان بازیگر نیستند. آن جا قضیه جدی شد و تمرکزم رفت روی بازیگری. من بچه ای خجالتی بودم. (با خنده) الان هم فکرنمی کنم غیرخجالتی باشم! ولی آن موقع بیش تر خجالتی بودم.آن اوایل این حس را داشتم که خیلی به سختی بتوانی برخی ویژگی های طبقه ی اجتماعی ات را بگذاری کنار. به خصوص بعد از فیلم چند تار مو (ایرج کریمی)، آن جا خوب بودی، ولی داشتی نقش طبقه ی اجتماعی خودت را بازی می کردی. فکر می کردم این ته اش است.نگار جواهریان: می توانم بگویم که در همان دوره ی دو سال و نیمه، خودم هم حس می کردم خیلی از بچه ها بهتر از من اند، و یک دلیلش این بود که من تا حدی بچه سوسول به حساب می آمدم، کسی که خانه اش فلان جاست، مادرش می رساندش، در حالی که بقیه بیش ترشان اتوبوس و تاکسی سوار می شدند. و همان موقع بود که تصمیم گرفتم از خانه پیاده بروم مدرسه. می خواستم وارد نوعی از زندگی بشوم که طبقه ی اجتماعی ام در آن برجسته نشود. بعد هم که در پانزده سالگی تئاتر بازی کردم این نگاه هنوز بود، که «او بچه مرفه است!»

فکر می کنم اولین و شاید مهم ترین مانعی که باید ازش عبور می کردی همین بوده. چون پیش فرضی وجود دارد، نه فقط در بازیگری، حتی در کارگردانی. نگاه می کنند ببینند بک گراند طبقاتی طرف چیست. انگار که از بچه پولدارها چیزی در نمی آید! اگر از طبقه ی زحمتکش و فقیر باشد (مثلا با بک گراند کیمیایی)، احتمال می دهند بااستعداد باشد. این پیش فرض ها را می شود حتی به نویسنده ها هم تعمیم داد. انگار تولستوی تنها استثنا بوده میان پولدارهای بااستعداد. آنگاه همه تیپیک باید ماکسیم گورکی می بودند!نگار جواهریان: و اولین تجربه ها که گذشت، مرا صدا کردند که زیر تیغ را بازی کنم و این پیش فرض این قدر زیاد بود که آقای هنرمند ازم پرسید: «خانه ای که درش به دنیا آمدی کجا بود؟» و من چون این قضیه را می دانستم، به جای این که بگویم «خیابان فرشته»، گفتم «مقصودبیک». مقصودبیک یک محله ی قدیمی نشین است چسبیده به فرشته. ولی حُسن اش این بود که اگر کسی اهل شمیران نبود این اسم را نمی شناخت!باز هم آن قدر تقلب نکردی که بگویی «میدان شوش»!نه، دروغ نگفتم. فقط یک ذره تقلب کردم! آخر می خواستند تصمیم بگیرند. فکر می کردند من زیادی لوکس ام!اعتراف می کنم من هم این دید را داشتم. وقتی می آمدی دفتر مجله، فکر می کرم چه اصرار بیهوده ای دارد که بازیگر بشود! خب برود سراغ نوشتن!پس این حق را داشتم که بنویسم!
نگار جواهریان، خوب بلد است آدم را غافلگیر کند!+عکس
مشکل بازیگری ات مدل حرف زدن ات بود که توی چند تار مو به شکل اغراق آمیزی لوس بود. الان که فکر می کنم می بینم بین نقش دختر جنوب شهری من ترانه پانزده سال دارم و زن شهرستانی طلا و مس یک اتفاقی افتاده. بازی در من ترانه... خیلی عاریه ای ست. ولی یک دفعه در طلا و مس همه مان را شوکه کردی.نگار جواهریان: وقتی من ترانه... را بازی کردم، مدتی بود داشتم کار می کردم. تئاتر بازی کرده بودم. در آن دوره این حسی که می گویید از اطراف به ام منتقل می شد. یعنی از دوازده تا هفده سالگی این حس بود. انگار نمی توانستم خیلی بی پروا بپرم توی چنین نقشی و آنرا بازی کنم. دوم این که الان می دانم آدمی هستم که باید خیلی تمرین کنم و نقش را بفهمم. ولی برای آن نقش کوتاه سه سکانسه وقت کافی نبود که به دور و برم نگاه کنم و خودم را پیدا کنم.این قدرها هم البته بد نیست.خودم من ترانه... را فقط یک بار دیدم. حتما فیلم خوبی ست. منتها به همین دلیل دیگر نتوانستم فیلم را ببینم. حتی یادم است اخبارش را هم دنبال نمی کردم.خودت می دانستی که در بازی است اتفاقی نیفتاده.نگار جواهریان: بله. حتی یادم است همان سال آقای کیانیان در مجله ی فیلم راجع به آن فیلم و راجع به تک تک ما نوشت. حتی یادم است آن یادداشت را توی مدرسه خواندم. ولی به هرحال من کاملا انکارش می کردم و می گفتم این کار به من مربوط نیست.آن موقع می دانستی که دنبال چی هستی؟ می دانستی قرار است چه اتفاقی بیفتد؟آره قطعا. مسیر از من ترانه... تا طلا و مس مثل مسیر از طلا و مس تا الان است. انگار در این مسیرها یک جور شمایل شکنی هست. آن موقع شمایل خود «نگار» بود که می گفتند بچه سوسول است. از طلا و مس به بعد پرسونای یک زن ستم کش و معصوم است.
نگار جواهریان، خوب بلد است آدم را غافلگیر کند!+عکس
یعنی خود آن شخصیت طلا و مس بدل شد به یک شمایل تازه.نگار جواهریان: اره. خیلی جالب است که وقتی این همه سال این دید وجود داشت که «ابن بچه سوسول چی می گه؟»، بعد از طلا و مس بلافاصله گفتند: «ای بابا، چه قدر از این قش های مظلوم و معصوم و طبقه ی پایین بازی می کنه؟» چه قدر بدبخت؟ (خنده) و آن وسط نقش هایی مثل هیچ هم بوده که اصلا هم معصوم نبوده، ولی انگار بقیه همان چیزی را می بینند که دل شان می خواهد.خب این تغییر چه قدرش شهود بود و چه قدرش تکنیک و تمرین و رفتن توی جامعه؟فکر می کنم هردوش. تغییر مدل زندگی حتما بوده، نه به این معنی که آدم به حالت یک توریست برود میان مردم.به خصوص در مورد طلا و مس، آن طور خجالت کشیدن روی تخت بیمارستان، جوری نیست که آدم فکر کند ابداع است.نگار جواهریان: خب خیلی ها می پرسند که آیا رفتن توی خانه ی یک روحانی، همسرش را دیدی؟ این طوری نه. ولی در همان دوره سعی کردم پیدا کنم با آدم های آن طبقه چی هامان مشترک است. مثلا یک عزیزخانمی داشتیم در فامیل مان که اتفاقا شوهرش روحانی بود ولی از یک طبقه ی متمول. دیدم او می تواند شبیه این شخصیت باشد. درواقع دیدم این فاصله آن قدرها هم که به نظر می رسد نیست. شاید عصبانی بودم که مرا «بچه سوسول» فرض کرده بودند. فکر می کردم واقعا چه قدر این فاصله عمیق است؟ شاید هم به قدری عمیق است که توانسته کمک کند که بهتر به شخصیت ها نگاه کنم.الان داشتم فکر می کردم شما سه تا بازیگری که تقریبا هم سن هم هستید و با هم رقابت سالمی هم دارید هرسه بک گراند طبقاتی تان شبیه است و هر سه تا این مسیر را رفته اید، مسیر نقش آدم های یک طبقه ی دیگر را بازی کردن. هم ترانه، هم تو، هم باران. البته شاید روش بازی تان شبیه هم نباشد. مثلا باران خیلی راحت تیپ بازی می کند. یعنی ابایی ندارد که تیپ بازی کند. ترانه کم تر، و تو خیلی کم تر. تو اصولا مقاومت می کنی در مقابل تیپ بازی کردن و همیشه تلاشت را می کنی که خاص بودن شخصیت را وارد نقش بکنی، حتی اگر در فیلم نامه نباشد.شاید هم یک نوع آگاهی ست در شخصیت. مثلا در «پسند» یه حبه قند یک آگاهی ست که شخصیت از همان ابتدا انگار پایان را دارد می بیند. این شاید برای آن فیلم خوب است، ولی ممکن است یک جاهایی خوب نباشد.
 نگار جواهریان، خوب بلد است آدم را غافلگیر کند!+عکس
به نظرم خیلی ربط دارد به این که این تلاش تو چه قدر توسط کارگردان و عوامل دیگر فیلم به رسمیت شناخته بشود. به نظرم آقای میرکریمی در یه حبه قند راه داده که این اتفاق بیفتد، ولی مثلا در ملبورن این اتفاق نیفتاده. در ملبورن به نظر می آید که نیاز فیلم تیپ است. بیش تر از ان نیست. و فضایی هم برای بیش تر از آن بازی کردن وجود ندارد. این جور وقت ها به نظر می رسد که داری بد بازی می کنی.نگار جواهریان: می فهمم. برای همین هم هست که وقتی برای ملبورن جایزه ی ماردل پلاتا گرفتم لذتش را خیلی نچشیدم. حتی سر بی خود و بی جهت هم بابت تحسین ها عصبانی بودم، چون آن نقش هم بیش تر تیپ است.نه، آن نقش در بی خود و بی جهت تیپ نیست.چرا، هست.به نظر من که تیپ نیست. ولی مثلا اگر در امروز میرکریمی بازی می کردی، شاید فیلم بهتری می شد. چون نقش زن آن فیلم یک جور خاص بودن را لازم داشت.من فیلم را ندیده ام.آن جا زن کاملا تیپ شده. خب بعضی ها توی تیپ خوب اند. شاید اگر سهیلا گلستانی در ملبورن بازی می کرد خوب می شد.خب نقش زن اعترافات ذهن خطرناک من تیپ است یا شخصیت؟آن نقش خیلی لب مرز است. ظاهرش تیپ است ولی به نظرم تیپ نیست.خب من واقعا فکر می کنم آن تیپ است.نمی دانم. باید جداگانه راجع به اش حرف بزنیم.الان وقتی از تیپ حرف می زنیم، داریم از یک چیز منفی حرف می زنیم؟
 نگار جواهریان، خوب بلد است آدم را غافلگیر کند!+عکس
نه، بگذار راحت صحبت کنم. به نظرم بازیگر خودش باید بداند توی چه نقش هایی خوب است. بعد البته باید توانایی هاش را هم افزایش بدهد. مثلا مریل استریپ به مرور توانایی هاش را افزایش داده. یک دوره ای در نقش های رئالیستی خوب بوده. همان نقش ها را بازی کرده، بعدتر نقش های خیلی تیپیک را هم عالی بازی کرده. مثل نقش اش در مرگ جایگزین می شود یا ژولی و جولیا.نگار جواهریان: خب این خیلی مربوط است به این که اصلا چرا من بازی می کنم. چون برای من جذابیت بازیگری در نوعی میل به فهمیدن است و این خواه ناخواه آدم را هل می دهد به سمت عمیق ترشدن. و عمیق تر شدن آدم را هل می دهد به سمت کاراکتر بازی کردن تیپی که توی فیلم نامه کاراکتر نیست. مثلا نقشم توی هیچ که هنوز دوستش دارم. توی فیلم نامه تیپ بود. می توانست کاراکتر نشود. ولی الان کاراکتر است. من و صابر ابر کلی حرف زدیم و کار کردیم که این زوج شخصیت بشوند و خود کاهانی هم استقبال کرد.البته صابر ابر کاراکتر نشد. ولی خب شاید آن گریم اغراق آمیز هم دخیل بوده.نگار جواهریان: می خواهم بگویم شاید دلیلش این است که من همیشه این راه را می رویم. البته تازگی ها دارم فکر می کنم که باید راه برعکس را هم امتحان کنم. سر قندون جهیزیه علی ملاقلی پور سعی کردم راه برعکس را امتحان کنم. تشبیهش مثل این است که یک نقاشی زیرش طرح مدادی دیده بشود، یا فقط رنگ بگذاری و طرح مدادی ای در کار نباشد. برای من سخت است که طرح مدادی نباشد. نقش قندون جهیزیه خیلی بیش تر از همه ی نقش هایی که بازی کردم تیپ است.خب نقش ات در طلا و مس هم تیپ بوده. چه اتفاقی درش افتاد؟نگار جواهریان: احتمالا همه ی این چیزهایی ست که گفتیم. اگر بازیگرش آن «بچه سوسوله» نبود و در تمام آن سال ها آن تصور در موردش وجود نداشت، شاید تیپ می شد. فکر نمی کنم حرف زدن از شیوه های عملی به درد کسی بخورد. همان طور که فکر نمی کنم شیوه های بقیه به درد من بخورد.قرار نیست بقیه همان کار را بکنند. هرکسی باید مدل خودش را پیدا کند.نگار جواهریان: من معتقدم زمان های بیکاری هر بازیگری مستقیم منتقل می شود جلوی دوربین. اگر شش ماه بیکار است، این که توی آن شش ماه چه کار می کند، کاملا می آید جلوی دوربین. برای من که این شکلی است. ولی جالب است گفتن «مقصودبیک» به جای «فرشته» و بازی کردن زیر تیغ. بعد هم طلا و مس.توی زیر تیغ جلوه ی طلا و مس وجود ندارد. حداکثر یک حضور خنثی داری. ولی خب شاید همین که با چادر دیده شدی تاثیر داشته.نگار جواهریان: خب در قدمگاه هم با چادر بودم. ولی وقتی رفتم سر طلا و مس و آن چادر را سرم کردم، در نگاه آدم ها می دیدم که چه قدر خوشحال اند. فکر کنم این را می دیدند که چه قد خوب بلدم چادر سر کنم.خب از کجا یاد گرفتی؟ با نگاه کردن یاد گرفتی؟دارم سعی می کنم خودم را در حال نگاه کردن به یاد بیاورم. دقیق یادم نمی آید.لهجه چی؟ آن که کاملا تمرین است دیگر.آره، لهجه تمرین است.طلا و مس اگر لهجه نداشت احتمالا خیلی لطمه می خورد، نه؟اگر من بازی می کردم و لهجه نداشت شاید خیلی سخت تر می شد.سه تا فیلم با فاصله های نسبتا کم بوده که در هر سه لهجه داشتی: طلا و مس، شبانه روز و یه حبه قند.نگار جواهریان: شبانه روز قبل از طلا ومس بود. ولی خب لهجه خیلی چیز خطرناکی ست، چون وقتی خوب است زیادی شنیده می شود. وقتی هم اشکال دارد، دیگر هیچ چیزی در بازی ات دیده نمی شود.
 نگار جواهریان، خوب بلد است آدم را غافلگیر کند!+عکس
یاد یک مثال افتادم. همه مان شنیده ایم که در روبان قرمز آقای کیانیان، حاتمی کیا را قانع کرده که شخصیت افغانی لهجه نداشته باشد. ولی آن شخصیت نابود شد. فصاحت بیان کیانیان در باوراندن آن شخصیت مشکل ایجاد کرد. می خواهم بگویم بعضی وقت ها لهجه می تواند خیلی کمک کند.خیلی. ولی دردناک هم هست که فقط بابت لهجه ی خوب بگویند یک بازی خوب است.لهجه چیزی ست که اضافه می شود به گریم. گریم هم می تواند خیلی مهم باشد.نگار جواهریان: بله، توی طلا و مس لهجه مهم بود. من خیلی تمرین کردم. حتی چند روزی رفتم مشهد ماندم. ولی بیش تر از لهجه به نظرم تاثیر خاطرات عزیزخانم بود.به نظرم لهجه در این سه فیلم کمک کرده که از مدل چند تار مو جدا بشوی. و بعد از آن وقتی هم لهجه ای وجود نداشت، خودت توانستی باورکنی که مدل حرف زدن ات لزوما مال بچه ی خیابان فرشته نیست و چون خودت باور کردی، ما هم باور کردیم.گفتم که فکر کردم به فاصله ی بین این طبقات، که چقدر است و چه کیفتی دارد.مهم این بوده باور کنی که این مدل حرف زدن مال طبقه ی اجتماعی ات نیست. بلکه مال فردیت ات است. اگر مال فردیت ات است، می توانی برش داری و ببریش به میدان شوش.دقیقا همین است.مثلا توی هیچ یا بی خود و بی جهت دیگر این مدل حرف زدن اصلا دیگر منتسب به خیابان فرشته نیست. فقط هم لهجه نیست. این هم هست که شخصیت را تعریف بکنی با یک مدل نگاه، یا رفتار. توی بی خود و بی جهت مدل با آستین ها ور رفتن است، و حاضرجوابی.نگار جواهریان: الان که فکر می کنم می بینم جز در طلا و مس و این جا بدون من و درباره ی مریضی ها، خیلی کم پیش آمده به طور مستقیم رفته باشم برای مشاهده ی آدم ها. بیش تر سعی کرده ام به یاد بیاورم. همیشه درباره ی این شکل از تحقیق قضاوت بدی داشته ام.می ترسی مکانیکی بشود؟می ترسم سطحی بشود.در بچگی از این هایی نبودی که ادای این و آن را دربیاوری؟اصلا.برای همین است که دوست نداری تیپ بازی کنی؟ چون فکر می کنی یک چیزی از خودت باید در نقش باشد.نگار جواهریان: (با خنده) یا شاید یک کدام از آن ها که نمی خواهم باشم توی من هست! الان هم اگر بخواهم یک جوک تعریف کنم که لهجه داشته باشد بلد نیستم. احتمالا بانمکی های خودم را در جمع ها دارم، ولی این که بایستم یک عده را بخندانم، نه.اصل ماجرا همین است که یک مدل حرف زدنی در تو بوده (هنوز هم هست)، که کافی ست این مدل حرف زدن را شیک تلقی کنی، تا دیگر نتوانی فکر کنی که این آدم می تواند طبیعی بازی کند. چه طوری شد که بعد از آن لهجه وقتی برگشتی به آن مدل حرف زدن، ما آن را پذیرفتیم؟فکر می کنم تجربه ی عمیق زندگی کردن است، یا شاید به یادآوردن لحظات عمیق تر.همشهری

یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 146]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن