واضح آرشیو وب فارسی:سیری در ایران: آزنگه شير (شيراز )
به قيد قرعه يکى از بازيکنان انتخاب مىشود. او خم مىشود و به ديوار تکيه مىکند و به اصطلاح شير مىشود. ساير بازيکنان هرکدام خود را عضوى از شير دانسته با خواندن اين ترانه: ‘آزنگه شير، بشين بشين، بالا بشين که سرِ شير اومد، رسيد.’ بر دوش او مىجهند. بههمين ترتيب بازى ادامه پيدا مىکند تا آنکه بازيکنى به خطا نام عضوى از شير را که قبلاً کس ديگرى انتخاب کرده بوده ببرد يا نتواند بر دوش شير سوار شود يا در گفتار خود دچار لکنت شود .
اتلمتل توتوله (کازرون )
يک نفر استاد مىشود و بقيه ٔ بازيکنان در يک رديف کنار هم مىنشينند و پاهاى خود را دراز مىکنند. استاد ترانهاى مىخواند و با دست روى پاى بازيکنان مىزند، آخرين کلمه به پاى هرکس افتاد، آن بازيکن بايد پاى خود را جمع کند. اين بازى اينقدر ادامه پيدا مىکند که تنها يک پا باقى بماند. صاحب اين پا بازنده است. او چشم مىگذارد و استاد انگشت خود را بهشکل سيخ يا سهپايه برپشت او مىگذارد و با خواندن شعرى از او مىپرسد که آنچه بر پشت او است سيخ است يا سهپايه. اگر او درست جواب بدهد بلند مىشود وگرنه سئوال و جواب ادامه پيدا مىکند. غير از ترانه ٔ متداول اتلمتل توتوله ترانه ٔ ديگرى نيز خوانده مىشود که به قرار زير است: اتلمتل، طوطى متل، تو تيشه بردار موتبر، بريم به جنگ کانظر … کانظر هى کرد هو کرد، گله شاه رم کرد . سى و سه تاش گم کرد … به حق شاه مردان يک پاى خود برگردان .
انگوربازى (آباده )
دو نفر بازيکن خوشه انگورى را برمىدارند و پس از توافق روى ميزان برد و باخت و نفرى که بايد بازى را آغاز کند، کار را شروع مىکنند. نفر اول حبهاى مىچيند و مىخورد و نفر دوم نيز بههمين ترتيب تا آخرين حبه بههرکس بىافتد آن بازيکن بازنده است. در اين بازى معمولاً برد و باخت بر سر پول انگور و خوردن آن است .
بندک سرگو (شیراز – کازرون )
بازیکنان دو گروه میشوند. افراد يک گروه دستها را روى شانههاى هم مىگذارند و دايره مىزنند. دو نفر از افراد همين گروه دو سر طنابى را گرفته دور آنها حلقه مىزنند تا از آنها محافظت کنند و دائماً طناب را تکان مىدهند. افراد گروه ديگر بايد سعى کنند خيز برداشته و بىآنکه طناب به آنها اصابت کند روى دوش بازيکنان داخل حلقه بپرند. اگر موفق شوند، تا آخر آن دور بازى سوار هستند ولى اگر طناب به کسى اصابت کرد او بايد جاى خود را به يارى که درون حلقه بوده عوض کند . جو بهجو (ابرقو )
يک نفر که بزرگتر است و بهتر مىتواند بازى را اداره کند استاد مىشود. بچهها بهصورت دايره دور هم مىنشينند و استاد مىخواند: ‘جو بهچو هرکه نيايه سر جُو على هُپ’ وقتى استاد کلمه ٔ هپ را مىگويد، دهانش را ياد مىکند و محکم روى آن مىزند و دهانش را مىبندد. سايرين هم بايد همين کار را بکنند. اگر کسى نتواند خودش را نگه دارد و بخندد، سوخته است. او را در وسط مىخوابانند و مىزنند يا اذيت مىکنند تا زمانىکه استاد بگويد که بلند شود. بازى بههمين ترتيب ادامه پيدا مىکند و کسى که تا آخر نسوخته باقى مانده برنده است . حموم ما مورچه داره (hamume ma: murche dare) ( آباده )
بازيکنان دايره مىزنند و دست همديگر را مىگيرند و گروهى مىخوانند: ‘حموم ما مورچه داره، دور و برش غنچه داره، بشين و خيز خنده داره.’ و در موقع گفتن ‘بشين و وخيز’ بايد بنشينند و بلند شوند. اگر کسى اينکار را بهموقع انجام ندهد سوخته است و از بازى کنار گذاشته مىشود گاهى هم براى شيرينتر شدن بازى بهجاى آنکه اول بگويند ‘بشين و وخيز’ ، مىگويند ‘وخيز و بشين’ که بازيکنان را به اشتباه بىاندازند . داربازى (لارستان )
آتشى مىافروزند و به دور آن حرکاتى شبيه رقص انجام مىدهند و با چوب به همديگر حمله مىکنند و در برابر ضربات چوب ديگران از خود دفاع مىکنند .
سکسکنا (ممسنى )
هر بازيکن براى خود تعدادى چوب نوکتيز دارد. نفر اول يکى از چوبهاى خود را بر زمين مىزند. نفر بعدى بايد طورى چوب خود را در کنار چوب نفر اول بزند که چوب او را بىاندازد، بىآنکه چوب خودش بىافتد. اگر نتواند موفق شود، مىبازد. به اين بازى در شهر کازرون تنگسه مىگويند .
شنبه يکشنبه (شيراز )
اگر گروهى انجام شود، بازيکنان به نوبت توپى را به ديوار زده و مىگيرند و شعرى را مىخوانند که ابتداى آن با شمارش روزهاى هفته آغاز مىشود و پس از آن بازيکن مىخواند :
‘ رفتم به باغي، ديدم کلاغي، سرش بريده، خونش چکيده، ننهاش مىگه واى واي ‘ .
پس از پايان هر دور، بازى به نفر ديگرى واگذار مىشود . طاق يا جفت (آباده )
يکى از بازيکنان سکه يا سنگريزه را توى مشت خود نگه مىدارد و دستهاى خود را به پشت سر مىبرد و سپس آنها را مقابل بازيکنان ديگر نگه مىدارد و مىپرسد: طاق يا جفت؟ بازيکن مقابل بايد حدس بزند که آنچه در مشت بازيکن است فرد است يا زوج. اگر حدس او درست بود برنده است. برد و باخت در اين بازى معمولاً بر سر پول صورت مىگيرد . عمو زنجيرباف (کازرون )
بازيکنان دست يکديگر را مىگيرند و زنجيرى درست مىکنند. يک نفر از ميان آنها استاد شده و از آنها سئوالاتى مىکند و همگى با گفتن ‘بعله’ به او جواب مىدهند و هربار با تقليد صداى حيوانى از زير دستهاى زنجيرشده ٔ يکديگر رد مىشوند تا جائىکه همه ٔ دستها قفل شود. آنگاه زنجير را آنقدر مىکشند تا از جائى پاره شود . گل از توته (نىريز )
بازيکنان به دو گروه مساوى تقسيم مىشوند و قرعه مىکشند تا گروه مدافع و مهاجم تعيين شود. گروه مهاجم در زمين بالائى و گروه مدافع در زمين پائينى مستقر مىشوند. گروهى که در بالا هستند بهنوبت توپ را با چوبدستى بهطرف زمين پائين پرتاب مىکنند و به محض پرتاب توپ، تا فاصله ٔ سىمترى مىدوند و دوباره به نقط شروع برمىگردند. اگر در اين فاصله گروه پائين توپ را در هوا بگيرد جاى دو گروه عوض مىشود. اما اگر نتوانستند آن را در هوا بگيرند، پس از اصابت به زمين توپ را گرفته و با آن سعى مىکنند بازيکن حريف را که در حال دويدن است بزنند که اگر موفق شوند بازهم جاى دو گروه عوض مىشود. ضمناً اين بازى زمان دارد و هرگاه در طول زمان تعيينشده گروه پائين نتواند با يکى از دو روش يادشده موفق شود، خود بهخود پس از گذشت زمان تعيين شده جاها تغيير مىکند .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیری در ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 161]