واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: شريعتي از پيچيدهترين موضوعات تاريخ انقلاب
كتاب «دكتر علي شريعتي» از مجموعه دانستنيهاي انقلاب براي جوانان از واپسين كتابهايي است كه در بازپژوهي زندگي و زمانه دكتر شريعتي از سوي مركز اسناد انقلاب اسلامي نشريافته است.
نویسنده : علي احمدي فراهاني
مؤلف اين اثر حجتالاسلام والمسلمين روحالله حسينيان رياست مركز اسناد انقلاب اسلامي در آغاز مقدمه خويش به كيستي شريعتي پرداخته و درباره وي آورده است: «شريعتي كه بود؟ چه ميگفت و چه ميكرد؟ سؤالاتي است كه پاسخ آن بسيار سخت است. بيشك شريعتي از پيچيدهترين موضوعات تاريخ انقلاب اسلامي است كه قضاوت در مورد آن بسيار مشكل است و اين مشكل ريشه در پيچيدگي شخصيت شريعتي دارد. شريعتي روح عصيانگر نسلي بود كه از بودها خسته و به دنبال بايدها ميگشت؛ نسلي كه از ماترياليسم بريده شده بود و به دنبال متافيزيكي ميگشت كه روحش را آرام كند، نسلي كه ماركسيسم را در حزب توده و گروههاي چپگرا تجربه كرده بود و از همه نااميد به دنبال اسلامي ميگشت كه انقلابي بودن خود را هم حفظ كند، نسلي كه از ليبراليسم و غرب سخت سرخورده شده بود و از سنت سخت وحشت داشت و به دنبال اسلامي نو ميگشت تا هم پاسخي به نداي درونش باشد و هم به نياز برونش. شخصيت، گفتار و اعمال شريعتي مجموعهاي از اضداد بود كه اگر كنهاش وارسي نشود، هم ميشود او را متجدد غربگرا دانست و هم مسلمان سنتگرايش خواند، هم ميشود در اثبات سني بودنش دليل آورد و هم در تعصب شيعياش استدلال كرد. در كلامش دهها دليل بر ضديتش با روحانيت يافت ميشد و دهها دليل به هوادارياش از روحانيت و... به همين خاطر بود كه آيتالله بهشتي وي را «يك جستوجوگر در مسير شدن» ميدانست. او دكتر را چنين توصيف ميكرد: «دكتر از ديد من، از انديشههاي آميخته به مكتبهاي اروپايي و نو يا عرفان ايرانزمين و هند يا آميزههاي ديگر همواره به سوي شناخت اسلام زندة سازندة پيشبرنده خالصتر حركت ميكرد.»(1) و به عبارتي ديگر «دكتر همواره رو به اصالت اسلامي پيش ميرفت.»(2) مؤلف اثر با اذعان به اينكه «مجموعه تحولات شخصيتي و فكري شريعتي قضاوت در مورد وي را بسيار سخت ميكند و واكاوي همهجانبه را در خانواده، شخصيت، زندگي و آثار او ميطلبد»اذعان ميدارد: «با اين حال به اين بهانه نميشود از نقش شريعتي در انقلاب اسلامي سخن نگفت. براي نزديكتر شدن به شناخت شريعتي لازم است چند موضوع كه شايسته طرح در اين كتاب باشد، مورد بحث قرار گيرد.» مؤلف اين اثر در يكي ازفصول اين كتاب دربازپژوهي نسبت امام خميني و دكتر شريعتي به نكات جالب اشاره ميكند. از جمله در بخشي از آن آورده است: «امام خميني نميتوانست نسبت به شريعتي بيتفاوت باشد، چه اينكه امام خميني هر چند عليالقاعده بعضي از عقايد شريعتي را نميپسنديدند، ولي بسياري از آرمانهاي خويش را در انديشههاي شريعتي ميديد. شريعتي دنبال احياي اسلام انقلابي و سياسي بود و اين همان آرمان امام خميني بود. شريعتي از روحانيت بيتفاوت و حوزههاي ساكت انتقاد ميكرد و امام خميني نيز بر سر حوزهها فرياد ميزد: «واي بر علماي ساكت! واي بر اين نجف ساكت، اين قم ساكت، اين تهران ساكت، اين مشهد ساكت... اي علما ساكت ننشينيد، نگويي علي مسلكالشيخ [عبدالكريم حائري]، رضواناللهعليه. والله، شيخ اگر حالا بود تكليفش اين بود.» (3) امام بود كه در سخنراني عليه لايحه مصونيت مستشاران امريكا فرمودند: «والله مرتكب كبيره است كسي كه فرياد نكند... اي علماي نجف! به داد اسلام برسيد. اي علماي قم! به داد اسلام برسيد. رفت اسلام.»(4) با اين همه امام خميني در برداشت كلان خود حمايت از حوزهها را براي جلوگيري از گسترش استبداد و استعمار لازم ميديد و نقش زمان و مكان را در ايفاي رسالت ستمستيزي علما بسيار جدي ميگرفت و نميتوانست انتقادهاي گزنده شريعتي را ناديده بگيرد. گرچه امام خميني همواره از مسائل اختلافي پرهيز ميكرد و از بردن نام شريعتي به دليل موقعيت خاص رهبري خودداري ميكرد، ولي در سوگ حاجآقا مصطفي در سخناني كنايهآميز، مواضع خود را در قبال شريعتي و مخالفين حوزوي وي تشريح كردند. امام خميني در اين سخنراني نظر حمايتآميز در عين حال انتقادي خود را از روحانيون و روشنفكران اعلام كردند و فرمودند: «من به تمام جناحهايي كه هستند و براي اسلام خدمت ميكنند، چه جناحهاي روحاني كه از اول تا حالا خدمت كردهاند و چه جناحهاي ديگر از سياسيون و روشنفكرها كه براي اسلام خدمت ميكنند، علاقه دارم و از همه اينها هم گلايه دارم.» امام خميني علت علاقه خود را خدمت همه اين جناحها به اسلام دانستند و گلايه خود را از روشنفكران چنين طرح كردند: «در بعضي از نوشتارهايشان اينها راجع به فقها، راجع به فقه، راجع به علماي اسلام و راجع به فقه اسلام، يك قدري زيادهروي كردهاند. يك قدري حرفهايي زدهاند كه مناسب نبوده است بگويند. اينها غرض ندارند. من ميدانم كه اغلب اينها ميخواهند براي اسلام خدمت كنند، نه اين است كه مغرض باشند و از روي سوءنيت حرف بزنند. اينها اطلاعاتشان كم است.» امام خميني در پاسخ به كمكاري روحانيت فرمودند: «ما ميبينيم كه اين اسلام را به همه ابعادش روحانيون حفظ كردهاند. به همه ابعادش يعني معارفش را روحاني حفظ كرده، فلسفهاش را روحاني حفظ كرده، احكام سياسياش را روحاني حفظ كرده. الان كه شما يك همچو فقهي غني ميبينيد كه فقه شيعه غنيترين فقهي است كه در دنيا هست قانوني كه با زحمت علماي شيعه توضيح و تغريع شده است... تمام اينها را اين جماعت عمامه به سر و به قول اين آقايان، عمامه به سر و ريشدار درست كردهاند.» امام خميني در پاسخ به حمله شريعتي به علامه مجلسي فرمودند: «نبايد يك كسي تا به گوشش خورد كه مثلاً مجلسي(رضواناللهعليه)، محقق ثاني (رضواناللهعليه)، نميدانم شيخ بهايي (رضواناللهعليه) هم، با اينها روابط داشتند، ميرفتند سراغ اينها، همراهيشان ميكردند، خيال كنند كه اينها مانده بودند براي جاه و عزت و احتياج داشتند به اينكه شاه سلطان حسين و شاه عباس به آنها عنايتي بكنند. اين حرفها نبوده در كار. آنها گذشت كردند، مجاهده نفساني كردند براي اينكه اين مذهب را به وسيله آنها به دست آنها ترويج كنند.» امام خميني در مورد تز «بينيازي اسلام از روحانيت» شريعتي فرمود: «شما كه ميگوييد اسلام را ميخواهيم، نگوييد اسلام را ميخواهيم، آخوند نميخواهيم. شما بگوييد اسلام را ميخواهيم، آخوند هم ميخواهيم.» امام خميني در تحليل اين نياز از لحاظ سياسي فرمودند: «گلهاي كه من دارم از اين آقايان روشنفكرها اين است كه يك همچو جناح بزرگي كه ملت پشت سرش ايستاده، اين را از خودتان كنار نزنيد. . . اينها بهتر از شما توي مردماند. شما كه نفوذ نداريد، اينها دارند. اينها در بين مردم نفوذ دارند. هر ملايي در محله خودش نافذ است.» *پينوشتها در سرويس تاريخ «جوان» موجود است
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]