تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834730713
جام جم ایام - تحول طبری مرگ یک ایدئولوژی
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
احسان طبری از برجستهترین متفکرین مارکسیسم در جهان بود که نه تنها نظیر او در کشورهای شرقی مانند هند و اندونزی (که احزاب کمونیست دارای سابقه طولانی و فعالیت نظری هستند) مشاهده نشده، بلکه در کشورهای غربی نیز (که مارکسیسم فرهنگ بومیشان محسوب میشد) امثال او نادر و انگشتشمار بودند. این ادعا که مورد پذیرش پیروان او و بسیاری که به شهرت جهانی دست یافتهاند، میباشد، نشانگر جایگاه رفیع طبری در این مکتوب است.
در زمینه آموزش مقدماتی مارکسیسم، موریس کورنفورث، تئوریسین «حزب کمونیست بریتانیای کبیر»، اثری نگاشته که با نام مقدمهای بر ماتریالیسم دیالکتیک در سرمجله بارها و بارها منتشر شده و کاربرد وسیع در همه کشورها یافته و به فارسی نیز ترجمه شده است. همچنین، ویکتورآفانسیف، تئوریسین حزب کمونیست اتحاد شوروی و سردبیر روزنامه پراودا، نیز دارای اثری است که با نام «اصول فلسفه مارکسیسم» توسط حزب توده به فارسی ترجمه و منتشر شده است. اینان، صرفنظر از مقام عالی حزبشان، متفکرین درجه اول جهانی احزاب کمونیست به شمار میرفتند. احسان طبری نیز به سال 1350ش. کتابی در زمینه آموزش مقدماتی مارکسیسم با نام «بنیاد آموزش انقلابی» منتشر ساخت. مقایسه اثر طبری با آثار دو تئوریسین صاحب نام فوق، که یکی به زمینه تفکر مارکسیستی اروپای غربی در انگلستان تعلق دارد و دیگری به فرهنگ مارکسیستی آکادمیک اتحاد شوروی، برجستگی فوقالعاده این اثر را نشان میدهد و عمق بینش طبری را در مقایسه با آثار مشابه، بدون هیچ تردید، مدلل میسازد. مقایسه دیگری نیز شاید ضروری باشد: آکادمیسین گئورگی (یوری) فرانتسف در جهان مارکسیسم به عنوان یک تئوریسین درجه اول شناخت شده است. او که مجامع مارکسیستی وی را دارای «دانش دایرةالمعارفوار» میخوانند، مدیر انستیتوی روابط بینالمللی، رئیس آکادمی علوم اجتماعی وابسته به کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی و سردبیر مجله World Marxist Review بود و بخشی از مقالاتش در کتابی به نام فلسفه و جامعهشناسی توسط انتشارات پروگرس مسکو منتشر شده است. احسان طبری نیز دارای مقالات متعددی در زمینه مسایل فلسفه و جامعهشناسی از دیدگاه مارکسیستی است که در کتابهای مختلف او، از جمله نوشتههای فلسفی و اجتماعی (2 جلد)، نقدی بر تئوری همگرایی و ... منتشر شده است. بدون تردید، هر خواننده منصفی که به مطالعه آثار طبری و مقایسه آن با اثر فرانتسف بپردازد، بر تحلیل عمیقتر و همهجانبهتر، شناخت ژرفتر و بیان استوارتر و رساتر طبری صحه میگذارد. به علاوه، مقایسه آخرین اثر تئوریک طبری، شناخت و سنجش مارکسیم، که از دیدگاه نقادی فارغ از پیشداوری نگاشته شده، در مقایسه با اثر فرانتسف و آثار مشابه مارکسیستی، جامعیت و احاطه و ژرفای بینش طبری را نشان میدهد. ویژگی طبری که او را به عنوان یک متفکر مارکسیسم در جهان برجسته میساخت، سهمی بود که وی در آثار متعدد خود در زمینه پیریزی «اتیک مارکسیستی» دارا بود. «اتیک» که در مارکسیسم شاخهای از فلسفه شمرده میشود، در جهان سوسیالیسم، دانشی بسیار فقیر است. مراجعه به کتابهای فلسفه مارکسیستی، فقدان و یا توجه ناچیز به فلسفه اخلاق را نشان میدهد. طبری، مسلماً از نخستین کسانی بود که برای فلسفه اخلاق در مارکسیسم جایگاه ویژهای باز کرد و به آن عنایت جدی داشت. او در نوشتار سیاسی، اجتماعی و فلسفی خود نیز کوشید تا برای اصول اخلاقی حساب باز کند. بر این اساس آثار او مضمون خشک حاکم بر بسیاری متون مارکسیستی را از دست میدهد و برای خواننده، معنیدار و با روح و جذاب میشود. بدون شک، هر نویسنده مارکسیست، مستقیم یا غیر مستقیم، علیرغم پیوستگی به جهانبینی ماتریالیسم دیالکتیک، از متن و زمینه فرهنگی جامعه خود متأثر است و همین پیوند فرهنگی است که به نوشتار او حال و هوای خاص میدهد. در مورد طبری، در آثار دوران مارکسیستی او، تأثیرات فرهنگی جامعه ایران به شکل بازتاب مفاهیم اخلاقی و عرفانی نمایان است. آشنایی وسیع طبری با گنجینه شعر و ادب و عرفان اسلامی مسلماً در غنای اندیشه او سهم مهمی داشته و همین ویژگی، بسیاری از آثار طبری را از متون متعارف مارکسیستی، که با روح خشک مکانیستی و اقتصادگرایانه تحریر شده، متمایز میسازد. باید گفت که به دلیل این ویژگی، آثار طبری حاوی تناقض است: بار نیرومند اخلاقگرایی و آرمانگرایی ـ که به زمینه فرهنگ اسلامی باز میگردد ـ با چارچوب متدیک و عام مارکسیسم همخوان نیست و این همان تناقضی بود که سرانجام باعث گسست طبری از جهانبینی مارکسیستی شد. به هر روی، طبری از نخستین متفکرین مارکسیست است که در نوشتار خود جایگاه مستقل و برجستهای برای «مسایل اخلاقی» باز کرد. در نوشتههای فلسفی و اجتماعی، بخش خاصی تحتعنوان «مسایل اخلاقی» بدان اختصاص داد و پس از آن دهها مقاله در زمینه اتیک نگاشت. طبری، برخلاف آموزه رسمی مارکسیستی، میپذیرفت که همه موازین اخلاقی، طبقاتی نیست و بر «موازین عموم بشری اخلاق که شرط زندگی همه جوامع انسانی است» صحه میگذارد و این در حالی است که متون رسمی مارکسیستی اخلاق را پدیدهای طبقاتی ارزیابی میکردند: مارکس و انگلس نشان دادند که اخلاقیات توسط نظام اقتصادی و اجتماعی یک ملت تعیین میگردد، یعنی یک محصول تاریخی است. رساله «چهره یک انسان انقلابی» (برخی مسایل اخلاقی و انسانشناسی)، که طبری در سال 1360 منتشر ساخت، واپسین تلاش طبری در ارائه و تدوین اتیک مارکسیستی بود. این اثر در واقع تلاشینو در اندیشه مارکسیستی به شمار میرفت و لذا مجله مسایل صلح و سوسیالیسم (ارکان احزاب کمونیست جهان، منتشره در پراگ) به تقریظ آن دست زد و آن را دارای «زبانی جاذب و شیوا و محتوایی ژرف علمی» خواند که مطالعه آن نه تنها برای خواننده ایرانی بلکه برای همه مارکسیستها سودمند است (شماره 8 ـ اوت 1982). طبری علاوه برآنکه یک متفکر برجسته مارکسیست بود، به عنوان یک روشنفکر ایرانی شهرت و معروفیت بسیار داشت. نسل نویسندگان و شعرا و مترجمین و محققین ایرانی که در سالهای پس از شهریور 1320 پا به عرصه حیات روشنفکری گذاردند، با طبری آشنایی داشتند و برای وی، به عنوان یک متفکر و نویسنده برجسته، صرفنظر از تعلق حزبی او، احترام قائل بودند. طبری تنها یک نظریهپرداز مارکسیست نبود. وی در عین حال زبانشناس و ادیب و داستاننویس و شاعر بود که بخش مهمی از نویسندگان و شعرای متجدد ایران را پرورش داد و بر آنان مقام استادی داشت. محمد عاصمی، به مناسبت درگذشت طبری در نشریه کیهان (چاپ لندن) مینویسد: تا آنجا که من میدانم، یعنی در واقع از سال 1322 تا 1327 که نخستین دربدریهای این دوره شروع شد و سپس تا سال 1332 که مزه تلخ آوارگیهای بعد از 28 مرداد را چشیدم، احسان طبری به عنوان فیلسوف، نویسنده، پژوهنده، متنفذ، نوساز و نوپرداز از زبان فارسی، به ویژه در روزنامهنگاری نقشی داشت که مانند آن را در صد سال اخیر دست کم من نمیشناسم. بزرگانی چون طالبوف، صوراسرافیل، دهخدا، کاظمزاده ایرانشهر، صادق هدایت و دهها تن دیگر از راه مطبوعات وابسته به حزب توده که در سالهایی که برشمردم، از گستردهترین و مردمیترین نشریههای زبان فارسی بودند، به خوانندگان، به ویژه جوانان آن روزی معرفی شدند و اگر درستی این نکته را بپذیریم، ناگزیر باید به این مطلب نیز توجه کنیم که بدون آگاهی، روشنبینی و پیگیری (همین سه واژه نیز، خود پرداخته آن دورانند) مردی که با خود بر سر این مطبوعات بود و یا از دور بر آنها نظارت میکرد... چنین پدیدهای روی نمیداد... اما کار احسان طبری فقط به این رده مختصر نمیشود... به کمک و گاه به اصرار او بوده که گویندگان و سرایندگانی چون نیمایوشیج و سازندگانی چون پرویز محمود و یا از جوانترها باغچهبان، ناصحی، جنانه، گلسرخی ... از پرده انجمنها و گروههای کوچک دوستانه بیرون آمدند و نام و کارشان بر زبانها افتاد. باز احسان طبری و تنها او بود که کسانی چون ابراهیم گلستان، منصور شکی، پرویز داریوش را که خود در این مسیر بودند به پیجویی بیشتر ادبیات امریکایی تشویق کرد. نامهایی چون اشتاین بک ، فاسست، درایزو، همینگوی ... نخستین بار از راه اعضا و یا دوستداران حزب توده و به پشتیبانی شخص طبری در نوشتههای فارسی شناخته شدند و هم او بود که ویژگیهای هنری این نویسندگان را نشان میداد. آگاهی شگفتانگیز احسان طبری به زبانهای فرانسه، انگلیسی و عربی و دیرتر، روسی و آلمانی، البته آگاهی با پشتوانه، میدانی در اختیارش مینهاد که بیشتر خود او میتوانست در آن یکهتازی کند. به ترجمه دلپذیر و استادانهی «برنای تیره پشت» اثر مایاکوفسکی نگاه کنید، آنگاه خواهید دانست که من درباره چه انسانی حرف میزنم... آن هم در سالهای بیست، یعنی در زمانی که بیش از هفتاد درصد مردم امروزی ایران، هنوز به دنیا نیامده بودند. جایگاه طبری در میان نویسندگان و شعرای غربگرای ایران تا بدان پایه بود که بسیاریشان نگارش یک نقد و تقریظ از سوی طبری بر کتاب خود را مایه عالیترین فخر و مباهات میدانستند. طبری، صرفنظر از تعلق مسلکی و حزبی او، بدون تردید از برجستهترین نوآوران زبان فارسی است. در دهه 1320 و پیش از آن، نثر فارسی فاقد واژگان جا افتاده برای بیان مفاهیم نوینی که از فرهنگ غرب سرازیر شده است، بود. معهذا، تلاش قریب به 3 دهه نویسندگان ایرانی سبب شد تا نثر فارسی به رسایی و شیوایی بیان امروزی برسد و قالب خاص خود را بیابد. مراجعه به نشریات گذشته و مقایسه آن با متون معاصر فارسی این تحول را نشان میدهد. طبری به حق از برجستهترین مبدعین و محرکین این تحول زبان فارسی بود و بسیاری واژهها توسط او، و یا با نظر او، ساخته شد و رواج یافت. ذوق و طبع طبری سبب میشد تا واژههای او، برخلاف بسیاری واژهسازان که معادلهای غریب فارسی سره برمیگزیدند، همهفهم و مقبول عام شود. او مینویسد: خود اینجانب طی چهل سال اخیر واژههای بسیاری ساختهام که اکنون در فارسی چنان متداول است که کسی از نخستین آورندهاش خبری ندارد، مانند: دستاورد و پیگیر و پنهانکاری و یا مصدر قیاسی رزمیدن (برای MILITANT فرانسه، در فارسی مصادر ترکیبی«رزم- آزمودن» و «رزم جستن»، «رزم راندن» و غیره بود، ولی «رزمیدن» نبوده است). ولی واژهها و ترکیباتی نیز بود که رخنهای در زبان نیافت، مانند: برون رفت... و یا ادامهکاری، که امروز بیشتر «تداوم» به کار میبرند و بسیاری، بسیاری نمونههای دیگر. طبری در عین حال داستاننویس و شاعر نیز بود. داستانهای متعددی نگاشته که در چندین مجلد چاپ شده و نیازمند سنجش و داوری از سوی اصحاب فن است، ولی مسلماً طبری از نظر ارائه سبک و روش نو در داستاننویسی معاصر و نیز بیشتر در زمینه نقد ادبی، دارای جایگاه انکارناپذیری در ادبیات معاصر ایران است. در زمینه شعر نو، طبری از مروجین این مکتب بود و اشعار فراوانی در قالب «شعر نو» و «شعر آزاد» سرود که منافیِ تسلط وی بر قالب سنتی شعر فارسی نیست. برخی از اشعار او، صرفنظر از مواردی که در چارچوب تبلیغ حزبی و مسلکی است، روح آشفته و طبع لطیف طبری را نمایان میسازد. تسلط طبری بر هفت زبان زنده دنیا (فارسی، ترکی، عربی، انگلیسی، فرانسه، روسی و آلمانی) و سه زبان آکادمیک (پهلوی، اوستایی و لاتین)، علاوه بر دلالت بر حافظه فوقالعاده، به وی صلاحیت لازم را به عنوان یک زبانشناس میداد. ترجمههای طبری از اشعار شعرای خارجی به زبان فارسی، چه در قالب شعر منظوم و چه در قالب شعر نو و آزاد، (مانند ترجمه اشعار گوته، آراگون، مایاکوفسکی، یفتوشنگو...) دال بر این خبرگی است. تحول طبری، ریشهها و علل آن طبری، به طور سنتی از رهبران حزب توده بود و پس از انقلاب اسلامی نیز که به ایران مراجعت کرد در مقام رسمی عضویت در هیأت سیاسی و هیأت دبیران کمیته مرکزی حزب جای داشت. رهبری حزب توده، حفظ طبری را در قالب رهبری حزب بسیار مهم میدانست، زیرا به اهمیت و جایگاه او در جامعة روشنفکران متجدد ایران واقف بود. در واقع، وجود طبری برای حزب مهمترین برگ تبلیغاتی در جذب نسل جوان غربگرا محسوب میشد. ولی واقعیت این است که رهبری حزب توده به دقت متوجه تناقضات درونی بینش مکتبی و سیاسی طبری بود و ناهمخوانی بافت فکری وی را با مارکسیسم ارتدکس و سیاستهای جاری حزب میشناخت. لذا، طبری را در چهارچوب معینی محصور ساخت و کوشید تا مانع ارتباطات اجتماعی او شود. طبری طی چهارساله پس از انقلاب، و به ویژه در سالهای 1361-1360، در خانهای مخفی جای داده شده بود و تنها عده محدود، با تصویب هیأت دبیران، حق معاشرت با او را داشتند. علیرغم این، حزب توده به نوشتار طبری نیاز داشت و لذا درج برخی مضامین در مقالات طبری، که با چهارچوب رسمی مارکسیسم و با بینش مکتبی و سیاسی حزب همخوانی نداشت، به شدت تقابل آنان را علیه طبری برانگیخت. اوج این تقابل در سالهای 1361-1360 مشاهده شد که برخی از آثار طبری بدون نظارت هیأت دبیران و مستقیماً توسط انتشارات حزب منتشر شد. طبری در کتاب «جستارهایی از تاریخ» ، به تأویل تاریخ با تئوری «ظهور و سقوط تمدنها» پرداخت و متأثر از انقلاب اسلامی ایران، نظریه «تعارض شرق و غرب» را مطرح ساخت. واقعیت این است که تأثیرات شگرف انقلاب اسلامی در ایران و منطقه، طبری را به تعمق و بازاندیشی و غور در تاریخ جهان و ایران و طلوع و افول تمدنها فراخوانده بود. این تعمق، سبب شد طبری در آخرین سالهای دوره مارکسیستی زندگی خود، به ویژه سالهای 1361-1360 که در خلوت نهانگاه مجال کافی برای خودیابی داشت، بخش اعظم وقت خود را به مطالعه تاریخ تمدنها صرف کند و به ویژه جنگهای صلیبی و ظهور رنسانس در اروپا و تأثیرات شرق اسلامی، سخت او را به خود مشغول دارد. مجموعه این بازبینیها، طبری را به این نظریه رساند که تاریخ بشر، تاریخ پیدایش و رشد و اوج و سپس انحطاط و افول تمدنهاست. او سه دوره اوج را در تمدنهای بشری مشخص ساخت: دوره اول، از قریب به ده هزار سال پیش آغاز میگردد و اعصار نوسنگی، عصر مس و عصر مفرغ را در برمیگیرد. این یک مرحله در تاریخ تمدن بشری است که با افول در سه هزار سال پیش به پایان میرسد. دوره دوم، با عصر آهن در سه هزار سال پیش آغاز میشود و نظامهای معظمی چون هخامنشی، اشکانی، ساسانی، یونان باستان، رومی و دولتهای هلنیستی را در بر میگیرد. این اوج تمدن (که تنها 5 سده به طول میکشد) با یورش اقوام کوچنشین شرقی، قیام تودههای ستمدیده، در زیر پرچم مسیحیت و اسلام، خاتمه یافت و فرو پاشید. به اعتقاد طبری، تمدن معاصر غربی اوج سوم در تمدن انسان بود که منجر به پیدایش غولهای امپریالیستی شد. روشن است که این تبیین تاریخ به نظریه مارکسیستی شباهتی ندارد و طبری در واقع اکنون نه با بینش ماتریالیسم تاریخی، بلکه با سلاح «سنخشناسی فرهنگی» به بازاندیشی تاریخ نشسته است. طبری در توجیه این بینش نوین خود مینویسد: بررسی پدیده بغرنجی مانند جامعه از دیدگاههای مختلف، شناخت ما را از آن بیشتر میکند و اگر یک «ایستار» خود را مطلق نسازد و جای محجوب خویش را اشغال نماید، چه مانعی دارد؟ بررسی ساختار اقتصادی- اجتماعی جامعه (یعنی ماتریالیسم تاریخی) ما را از فرهنگشناسی (کولتورولوژی) و سنخشناسی فرهنگی بینیاز نمیکند، برعکس دید ما و افق ما را فراختر میسازد. تاریخ انسان پیچیدهترین روندی است که در جهان هستی پدید شده و تشریح و کالبدشکافی آن به وسایل متنوعی نیازمند است. تأثیرات شگرف انقلاب اسلامی، طبری را به این نتیجه رساند که دوران معاصر، دوران افول و زوال مرحله سوم تمدن بشری است و اکنون ما در آستانه مرحله چهارم قرار داریم که شاخص آن انحطاط و زوال تمدن معاصر غرب و ظهور تمدنی نوین است. طبری در این تحول، جایگاه برجستهای برای انقلاب جهانی اسلام قائل بود. او در اوایل سال 1361 نوشت: زمانی بود، تقریباً در قرنهای دهم، یازدهم، دوازدهم میلادی، در گرماگرم قرون وسطی، که شوالیههای مسیحی مردم اروپا را برای نجات اورشلیم، شهر داود نبی، به راه انداختند و جنگهای صلیبی را علیه خاورزمین اسلامی دایر کردند و حتی توانستند در اورشلیم، یا شهر قدس و مسجدالاقصی، [مردم را] بسیج کنند و جنگهای رهاییبخش را علیه اسراییل و حامیان امپریالیستی آن دائر سازند تا بتوانند فلسطین اشغالی را نجات دهند و در واقع نوعی جهاد اسلامی در پاسخ به مطامع امپریالیسم و صهیونیسم به عمل میآید، هیجان بگین (به دستور ریگان) برای محو فلسطین به عنوان خلق محصول همین وحشت بزرگ است. طبری این پدیده را «پژواک تاریخ» (پژواک جهان اسلام در قبال جنگهای صلیبی، که یورش غرب به شرق اسلام بود) خوانده و چنین ادامه میدهد: درست به همین جهت انقلاب ایران به مثابه آغاز یک انفجار انقلابی تاریخی در منطقه، سخت امپریالیسم امریکا را مضطرب ساخته است، زیرا در آهنگ نیرومند ناقوس آن پیام مرگ بهرهکشی را میشنود. معنی این سخن چیست؟ معنی این سخن آن است که انقلاب ایران نه تنها در درون جامعه ایران ادامه دارد،... بلکه در بیرون نیز ادامه دارد و سرانجام نه تنها باید رژیم صدام را بروبد، بلکه اسراییل غاصب را نیز بکوبد و قدس را رهایی بخشد. روشن است که این دیدگاه نه تنها با مارکسیسم مغایرت داشت، بلکه با مشی شوروی در منطقه و سیاست حزب توده نیز در تضاد بود. نه شوروی و نه حزب توده، انقلاب اسلامی منطقه را چنین نمینگریستند و شعار انقلاب اسلامی مبنی بر سقوط صدام و رهایی قدس را ماجراجویی «افراطیون مسلمان» میدانستند. این سخنان در شرایطی گفته شد که حزب توده به «تداوم» انقلاب ایران در درون اعتقادی نداشت و در سال 1361 افول انقلاب و «چرخش به راست» آن را تحلیل میکرد. نظریات فوق و انتشار دو کتاب دیگر طبری «چشمان قهرمان باز است» و «چهره یک انسان انقلابی» در کمیته مرکزی حزب توده بازتاب منفی شدید داشت. این مسایل در جلسات هیأت دبیران و هیأت سیاسی حزب مطرح شد و طبری زیر فشار روانی شدید قرار گرفت. از تجدید چاپ این کتابها ممانعت به عمل آمد و دستور جمعآوری مجموعه داستان «چشمان قهرمان باز است» داده شد. تا آن زمان مکانیسم درونی دستگاه مرکزی حزب توده چنین بود که طبری، به عنوان دبیر ایدئولوژیک حزب، حق داشت مستقیماً آثار خود را برای چاپ به شعبه انتشارات ارسال دارد و این کتابها بدین نحو منتشر میشد. ولی در نیمه سال 1361 به دستور دبیر اول حزب مقرر شد آثار طبری دقیقاً توسط بهزادی دبیر سیاسی کمیته مرکزی، کنترل و «اصلاح» شده و سپس به شعبه انتشارات داده شود و با آرم حزب انتشار نیابد. حتی از سوی برخی رهبران حزب (میزانی و هاتفی) صراحتاً آثار فوق، غیر مارکسیستی، متأثر از مذهب «صوفی منشانه» خوانده شد و عمویی و کیانوری صراحتاً نگرانی خود را از احتمال دستگیری طبری ابراز داشتند که به اعتقاد آنان میتوانست به بازگشت قطعی وی از بینش ایدئولوژیک و سیاسی حزب منجر شود. لذا برای اختفای جدیتر طبری تدابیر گستردهای اندیشیده شد و در سطح اعضای کمیته مرکزی و کادرهای درجه اول حزبی شایعاتی مبهم مبنی بر «جنون طبری» (به معنای بیان نظریات «عجیب و غریب» و پنداربافی) به راه انداخته شد. مطالب پیشگفته مشخص میکند که در آستانه انحلال حزب توده و دستگیری رهبری آن، احسان طبری زمینه کاملاً مساعدی برای گسست از مارکسیسم داشت و بدون این زمینه، مسلماً بروز تحولی که بعداً به وقوع پیوست، غیرقابل تصور بود. بازداشت سران حزب توده، از جمله طبری، ضربه نهایی را در تحول فکری طبری وارد ساخت. شکسته شدن «بت» حزب توده از سویی و تأثیرات اسلام و انقلاب اسلامی از سوی دیگر، زمینههای فراهم شده در اندیشه طبری را به بار نشاند. اقامت کوتاه مدت طبری در محیط بازداشتگاه، وی را به مطالعه وسیع کتابهای اسلامی و بحثهای جدی و طولانی با برخی صاحبنظران اسلامی فراخواند و طبری با صراحت و صداقت، ناآشنایی خود را با بسیاری از ابعاد فرهنگ و معارف اسلامی اعلام داشت. مطالعه آثار ملاصدرا، علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری، با زاویه نگرش نوین و به دور از پیشداوری که طبری برگزیده بود، مسلماً در ایجاد تحول فکری در او سهم به سزایی داشت. در نهایت طبری گسست خود را از مارکسیسم و بازگشت خویش را به اسلام و انقلاب اسلامی اعلام داشت. باید گفت هیچگاه به طبری به سان سایر رهبران حزب توده نگریسته نشد و این در ویژگیهای شخصیتی و فرهنگی طبری بود. سایر رهبران حزب توده، بدون استثنا در واقع کارمندان یک دستگاه حزبی بودند که در طول فعالیت سیاسی 40 ـ 20 ساله خود، در فعالیتهای سیاسی و جاسوسی غرق بودند. هیچ یک از آنان «صاحبنظر و اندیشمند» محسوب نمیشدند و بسیاری از آنان ـ چنانکه در مراحل بازجویی معلوم شد ـ فاقد سواد و معلومات قابل اعتنایی حتی در زمینه مارکسیسم بودند! عامل دیگری که باید افزود، فطرت سلیم و سلامت نفسانی طبری بود که بدون شک، انگیزه تعیینکننده در تحول او داشت؛ سلامت نفسی که در سایر رهبران حزب توده مشاهده نشد. طبری، پس از مدت کوتاهی بازداشت، در شرایط مناسب زندگی (در سطح یک زندگی عادی که قبلاً داشت) قرار داده شد و حتی در دوران تشدید بیماری او، از سوی نخستوزیر وقت، هیأتی به عیادتش رفت و خواست که برای معالجه به هر نقطه جهان که تمایل دارد برود، امّا طبری نپذیرفت. او میخواست بازپسین روزهای عمر خود را در ایران باشد و در میان مردمی به خاک سپرده شود که خود را با صمیمیت مدیون آنها میدانست. بدینسان، احسان طبری پس از قریب به نیم قرن فعالیت در همه عرصههای نظری مارکسیسم، که شهرت منحصر به فرد او را به عنوان یک ایدئولوگ برجسته و جهانی به ارمغان آورد، قریب به 6 سال پایانی زندگی خود را با باور به جهانبینی الهی و مکتب اسلام به پایان رساند و در این راه، علیرغم کهولت سن و بیماری، با تلاش وسواسآمیز قلم زد. او در آخرین ماههای زندگی، در بستر مرگ به شدت کار میکرد و با تأسف عمیق میگفت که چراغ زندگیش رو به پایان است و توان مجالی نیست تا آنچه را که میخواهد و بیان آن را وظیفه سنگین خود میداند، بنویسد. آخرین آثار طبری و بازتاب آن طبری طی دوران 6 ساله بازگشت خود، کتابها، مقالات و یادداشتهای فراوانی در افشای تاریخ حزب توده و در نقادی مارکسیسم و تاریخ کمونیسم نگاشته است. عمدهترین این آثار، «کژراهه» ، «خاطراتی از تاریخ حزب توده» و «شناخت و سنجش مارکسیسم» میباشد. در آخرین ماههای زندگی، طبری به نگارش رسالهای در معرفی سه اندیشهپرداز مؤثر (کسروی، هدایت و تقیزاده) و یک محقق پرآوازه جریان غربگرایی (آدمیت) در دوره پهلوی پرداخت که به علت مرگ او، ناتمام ماند. کژراهه، سندی ارزشمند از تاریخ معاصر ایران کژراهه، سند زنده افشاگری سیاسیـ تاریخی است که خاطرات طبری را در بر میگیرد. انتشار این اثر بازتاب وسیعی در داخل و خارج کشور داشت و آنچه را که تاکنون به عنوان «اسرار» درون حزب توده شمرده میشد در سطح افکار عمومی انتشار داد. انتشار کژراهه صدها پرسش را در ذهن علاقمندان و پیروان مارکسیسم کاشت و تکاپوی جدی در آنان برای شناخت گذشته خود پدید ساخت. نخستین و مستقیمترین بازتاب این ضربه روانی- سیاسی به صورت افشاگریهای ایرج اسکندری نمود یافت. هر چند اسکندری در افشاگریهای خود هدف کینه و اتهام خود را طبری قرار داد، زیرا طبری در کژراهه سهم قابل توجهی به افشای او به عنوان یکی از چهرههای مهم تاریخ حزب توده اختصاص داده بود، ولی او با خاطرات سیاسی خود در واقع صحت، امانت و صداقت خاطرات طبری را مستند ساخت. بدینسان راه برای افشای بخشهای مستور و اسرارآمیز تاریخ معاصر ایران هموار شد. اثر طبری با پیشگفتاری، در برگیرنده سیر مارکسیسم پیش از تأسیس حزب توده، آغاز و فرآیند رسوخ مارکسیسم در ایران از «انجمنهای غیبی اجتماعیون عامیون» تا شهریور 1320 است. این مدخل بسیار کوتاه است و طبری قصد آن ندارد تا این مقطع مهم تاریخی را که در واقع شایان توجه جدی و تحلیل جامعهشناختی به منظور ریشهیابی علل نضج اندیشههای بیگانه، از جمله مارکسیسم است به طور مبسوط بکاود، زیرا وی هدف خود را نه تاریخنویسی بلکه ثبت خاطرات خود بیان میدارد. طبری در «پیشگفتار» کارنامه مارکسیسم را در ایران چنین جمعبندی میکند: مارکسیستهای ایرانی با قبول یک ایدئولوژی الحادی و نفی اصالت شرقی و اسلامی، راه بیگانگی از جامعه ایران در پیش گرفتند و برنامه عمل آنها، برخلاف آنچه که میپنداشتند در راه بهبود جامعه ایران نبود، عمل آنها تبعیت از سیاست روزانه دولت شوروی بود. در جنبش گیلان، مبارزه آنها علیه میرزاکوچکخان بود. در جریان رسیدن رضاخان به سلطنت، مبارزه آنها علیه آیتالله شهید سیدحسن مدرس بود. در جریان دسایس امریکا و انگلیس برای غارت نفت ایران مبارزه آنها تلاش برای بدست آوردن امتیاز نفت شمال برای شوروی بود. بعدها مبارزه آنها در خدمت به تجزیهطلبان آذربایجان و کردستان و تقویت سیاست خائنانه قوامالسلطنه مصروف شد. سپس مبارزه آنها، در دوران جنبش وسیع ملی مردم ایران، علیه ملی کردن صنایع نفت متوجه گردید. در دوران سیطره و دیکتاتوری محمدرضا پهلوی، اعضا حزب توده عملاً هیچکاری نکردند و در جریان انقلاب اسلامی خواستند از پیروزی جنبش استفاده کنند و سرانجام این جنبش را از درون منفجر گردانند. امری که سرانجام به شکستی فاحش و پایانی ناخجسته منجر شد. آری، این است خلاصه عملکرد کمونیستهای ایرانی، یعنی گوشهای از انحرافات و کژرویها و نارسایی آنان طی بیش از شصت سال به اصطلاح مبارزه. در این دوران، قیام 15 خرداد و طلیعه نهضت امام خمینی در شب ظلمانی استبداد ایران درخشید، ولی رهبری حزب توده نه تنها به معنای این وقایع که انگیزهاش اسلام بود توجهی نکرد، بلکه راه انکار آن را پیمود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به خیال میوهچینی از آن برآمد. این جمعبندی غمانگیز یک مبارزه حداقل شصت و دوساله است. از تاریخ تأسیس حزب کمونیست ایران- که چند نسل را به باد داد و استعدادهای معینی را به عبث تلف کرد. در فصل اول، طبری جمعبندی فشردهای از ادوار تاریخ حزب توده ارائه میدهد و آن را، آغاز تأسیس، تا پس از انقلاب اسلامی به 8 دوره تقسیم میکند و سپس داستان «پیدایی» و «زندگی» حزب توده را تا پایان محتوم، آغاز میکند. طبری شرح میدهد که چگونه پس از جنگ جهانی دوم، اتحاد شوروی در پی ایجاد یک پایگاه بومی در ایران برآمد و ستون پنجم و «اسب تروای» خویش را با نام «حزب توده ایران» تأسیس کرد، حزبی که طی حیات 42 ساله خود رسالت و کارکردی جز کارگزاری منافع استکباری ابرقدرت شرق در ایران نداشت. این حزب، در مقطع حساسی از تاریخ معاصر ایران آغاز به کار میکند و به علت شرایط سیاسی سالهای 1332-1320 در داخل کشور و شرایط بینالمللی، به ویژه قدرتگیری شوروی و یورش تعرضی آن به دیپلماسی جهانی پس از جنگ دوم و پیروزی بر آلمان فاشیستی، موفق میشود که به یک نیروی فعال و مؤثر سیاسی بدل شود. در عین شرح سیر حوادث سیاسی و تبیین آن بر مبنای نقش و عملکرد حزب توده، طبری از شرح حیات درونی حزب نیز غافل نیست و تنازع و تزاحم، فزونطلبیها و قدرتجوییهای گردانندگان این «دکان سیاسی» را، که به شدیدترین و کینهتوزانهترین و ضد اخلاقیترین شکل ممکن در میان «رفقای» مدعی «پیشاهنگی طبقه کارگر ایران» جریان دارد، شرح میدهد و در این سیاحت رذائل نفسانی و مختصات منحط این «رجال» مدعی ایجاد مدینه فاضله کمونیستی را میکاود. آنچه به سخن طبری حلاوت میبخشد، دست اول بودن مستندات اوست و در این مسیر است که با ابعاد جدیدی از سیاستهای شوروی در ایران آشنایی مییابیم؛ از نقش شوروی در ایجاد غائله کذایی «فرقه دمکرات آذربایجان» و «حزب دمکرات کردستان» در سالهای 1325- 1324 تا مطامع استکباری آن در جریان «نفت شمال» به ویژه در کودتای امریکایی 28 مرداد 1332. با کودتای 28 مرداد 1332، سیاهترین سالهای تاریخ مردم ایران آغاز میشود. در این سالها، «رهبران» حزب توده به مأمن و خاستگاه خود شوروی و کشورهای اروپای شرقی ـ پناه میبرند و در آنجاست که طی سالهای 1357-1332، این «دکان سیاسی» به عرصه شدیدترین درگیریهای «مشتی خودخواهان عصبی و رشگینان جاهطلب» (ص 11) بدل میشود، تا بالاخره خورشید انقلاب اسلامی طلوع میکند و حزب توده با «فرمانی از آن سوی خط» (ص 11) بساط خویش را در داخل کشور میگسترد، بدین امید که از شرایط نوین بتواند به سود شوروی بهرهبرداری کند. بدینسان، خیانتبارترین و ننگینترین صفحه تاریخ حزب توده رقم میخورد، توطئه علیه کیان جمهوری اسلامی ایران، توطئهای که با پاسخ قاطع تودههای میلیونی امت حزبالله و پاسداران جان برکف اسلام به شکست میانجامد. و به همراه خود، بر حیات 42 ساله «حزب شیطان» مهر پایان مینهد. آنچه گفته شد، تصویر بسیار کلی و اجمالی است از مطالب مندرج در کژراهه طبری. تمام اثر این نیست. سخن طبری هر چند در چارچوب کلی خود تازگی ندارد، ولی در فاکتها تازه است و چون «سرگذشت» و «خاطرات» است، آن هم از زبان یکی از بلندپایهترین کارگردانان حزب توده و مارکسیسم در ایران، حاوی نکات بکر و جالبی است. احسان طبری یکی از برجستهترین ایدئولوگهای مارکسیسم شمرده میشد و یکی از معدود رهبران «کهنسال» و «پیشکسوت» کمونیسم بود که دورانهای مختلف حیات مارکسیسم را از نزدیک شاهد بوده. طبری اگر به غرب پناه میبرد، بیشک، همانند الکساندر سولژنیتسینها سوژه تبلیغات گسترده رسانههای غربی قرار میگرفت و خاطرات و نوشتار او با آب و تاب در مطبوعات پر تیراژ انعکاس مییافت و بر آن تقریظها و تمجیدها نگاشته میشد، چرا که غرب در سیمای او، برگ جدیدی در رقابت استکباری خویش با شرق کمونیستی مییافت. ولی طبری به ایران اسلامی پناه برد و نفی گذشته خویش را، همانند همپایه فرانسویاش، روژهگارودی، در اثبات اسلام و انقلاب اسلامی میجوید. طبری از دامان الحاد مارکسیستی به آغوش دنیاگرایی کاپیتالیستی نیفتاده، بلکه در بازپسین سالهای عمر خود میکوشد تا «آرامش روح» را در وطن اسلامی خود و با رجعت به وجدان و فطرت مذهبیـ اسلامی جستجو کند و در این تلاش با بیم و امید میکوشد تا با قلم خویش، گذشته را جبران و دین خود را به امت حزبالله ادا کند. از اینروست که او با سکوت کینهتوزانه امپریالیسم خبری و شایعهسازیهای «گزنده» و «موذیانه» عمال داخلی آن، مواجه شده. چه خوب است که وزارت ارشاد اسلامی و یا دیگران ـ در مواجهه با این «توطئه سکوت» و در راستای رسالت بینالمللی خود گزیدههایی از نوشتار و خاطرات طبری را ترجمه و در سطح جهانی منتشر سازند و بدینسان تأثیرات انقلاب اسلامی را بر یکی از برجستهترین متفکرین پیشین مارکسیسم به نمایش گذارند. شناخت و سنجش مارکسیسم، بازنگری بنیادها شناخت و سنجش مارکسیسم دارای یک دیباچه است که به معرفی نویسنده و سیر تحول فکری او اختصاص دارد. متن کتاب (حدود 400 صفحه) رسالهای است که طبری برای معرفی همه جانبه مارکسیسم و سنجش آن نگاشته است. کتاب با موخرهای به پایان میرسد، که در آن بیش از 500 نام و واژه (حدود 80 صفحه) توضیح داده شده است. طبری مسلماً صالحترین فردی است که توانایی نگارش این اثر ارزشمند و ماندنی را داشت. تجربه نیم قرن فعالیت نظری در همه عرصههای مارکسیسم، تسلط به زبانهای متعدد اروپایی، آشنایی عمیق و ژرفکاوانه با متون اصلی فرهنگ مغربزمین، 3 دهه زندگی در جوامع سوسیالیستی اروپا، قلم نیرومند و بالاخره صداقت و امانت در بیان مطالب، همه و همه عواملی است که به طبری توانایی و صلاحیت نگارش چنین اثری را میدهد. در کتاب فوق، طبری نخست به بررسی آن متن فرهنگی و اجتماعی که مارکسیسم از درون آن برخاست یعنی تمدن معاصر غربی، میپردازد و سه جریان فکری مولود رنسانس (هومانیسم، لیبرالیسم و سوسیالیسم) را معرفی میکند و سپس زندگی بنیانگذاران مارکسیسم را میکاود. مارکسیسم، مکتبی برخاسته از خلأ نبود، بلکه دارای پیشزمینه نیرومند فکری و اجتماعی در جامعه آن روز اروپا بود. طبری منابع مارکسیسم را در سه بعد: فلسفه، اقتصاد و تئوری اجتماعی میکاود و سپس معاندان برجسته مارکسیسم را معرفی میکند. پس از این معرفی طولانی و دقیق زمینهها و منابع مارکسیسم و جو فکری آن دوران، طبری سنجش مارکسیسم را در سه بعد فلسفی، اقتصادی و اجتماعی آن پی میگیرد و سپس به معرفی عمدهترین آثار مارکس و انگلس که متون اصلی این مکتب را تشکیل میدهد، دست میزند. اثر طبری با معرفی کوتاهی از لنین و لنینیسم و انقلاب اکتبر 1917 روسیه به پایان میرسد. مسلماً اگر طبری زنده میماند، اثر فوق را با تنفیح و اضافات به چاپ دوم میسپرد. سیر تحول مارکسیسم در قرن بیستم، تئوریهای معاصر مارکسیستی، بحرانهای همه جانبهای که در 8 دهه اخیر، مارکسیسم را آماج گرفت و به شکل پیدایش جنبشهای تروتسکیسم، مائوئیسم، «چپ نو» و «ارو- کمونیسم»، این ایدئولوژی را دستخوش انشعاب ساخت و مهمتر از همه بحران ساختی و عمیقی بود که جهان مارکسیسم را فراگرفته و میخائیل گورباچف منادی آن به شمار میرفت. ولی طبری کوتاه بودن فرصت را درمییافت و بر آن بود تا در مجال اندکی که تا پایان زندگی باقی است، بنیادها را آماج بگیرد و به اعتقاد او این بنیادها همان ایدئولوژی مارکسیسم در روایت اصلی و اصیلی است که در نظریات و آثار مارکس و انگلس بازتاب یافته. گذشت زمان صحت نظر طبری را نشان میدهد. طبری شناخت و سنجش مارکسیسم را برای بازنگری در بنیادهای فکری مارکسیسم نگاشت و عامل مهم ایدئولوژی را آماج دقیقترین سنجشها قرار داد. او در جای دیگر در بررسی عوامل تحولات شوروی در دورة گورباچف نوشت: عوامل عینی (بحران جهان مارکسیسم) عبارت است از بحران اقتصادی و رکود تکنولوژیک و کاهش نرخ رشد در صنعت و کشاوزی و مشکلات ارزی، که در اظهارات گورباچف منعکس شده است. اما عامل ذهنی یعنی ایدئولوژی مارکسیستی- لنینیستی به مثابه یگانه ایدئولوژی رهنما در شوروی ریشه اصلی این بحران اقتصادی و بحرانهای سیاسی و فرهنگی و اخلاقی است. البته گورباچف و دیگر سخنگویان نظام مسلط، از بیان این مسئله که ریشه همه بحرانها در ایدئولوژی نهان است، احتراز دارند ولی در این زمینه نشانههایی وجود دارد، حذف «فاز کمونیسم» به عنوان مرحله عالیتر سوسیالیسم که از طرف گورباچف در کنگره 27 اعلام شد، حذف مراجعات به کلاسیکها و ماتریالیسم دیالکتیک در گزارشهای مهم دبیر اول حزب کمونیست شوروی، میدان دادن به «گلاسنوست» (یعنی علنیت در مقابل «سکرت نوست» یعنی سریت که شعار مهم نظام شوروی بود) و برملاشدن حقایقی درباره جنایات دیکتاتوری بوروکراتیک استالین و افشاء فساد در دوران برژنف و تسهیل در نشریات و رسانهها و گسترش آزادی کلیسا و مسجد و غیره. همه اینها نشانه آن است که شوروی وارد مرحله زوال تدریجی مارکسیسم شده است ولی هنوز رسماً مارکسیسم- لنینیسم تئوری مورد قبول رژیم است و فقط تعبیر تازهای از آن میدهند... تأثیر عمیق پیام تاریخی حضرت امام که هماکنون به عنوان نقطه عطفی در روابط ایران اسلامی و شوروی توصیف میشود، در آینده ژرفتر و بلند آوازهتر خواهد شد... به اعتقاد طبری، بحران مارکسیسم با میدان دادن به ابتکار فردی در اقتصاد و بازسازی (پروستریکا) ایجاد علنیت (گلاسنوست) در فضای سیاسی حل نمیشود. این بحران، نه بحران سوسیالیسم بلکه بحران تمدن مغربزمین در کلیت و تمامیت آن است. انسانی که معنویت و ایمان را از زندگی خارج سازد و آرمان پویش خود را «مصرفپرستی» قرار دهد، چنین موجودی هیچگاه ارضاء نخواهد شد، زیرا دامنه خواستهای آدمی پایانی ندارد. دنیای سوسیالیسم (چه شوروی و چه چین) آنگاه که دریچههای خود را به روی فرهنگ کاپیتالیستی غرب گشود، باید این پیشبینی را میکرد که از این دریچه، هر چند کوچک، بادهای طوفانزا خواهد وزید. نسل جوان اردوگاه سوسیالیسم، که «رهبران» ایمان و معنویت را، به عنوان «ایدئولوژی بورژوائی» از او گرفته و به جای آن مادهپرستی کاشته، بر زمینه فکریـ تربیتی خود از این دریچه چیزهای بسیار زیباتر و دلفریبتر خواهد دید و صد البته «جاذبه» کاپیتالیسم را بر «کسالت» سوسیالیسم ترجیح خواهد داد: مارکس و انگلس مسئله صنعتی کردن هرچه وسیعتر را، که در قرن نوزدهم، دولتهای سرمایهداری غرب بدان دست زده بودند، مرکز توجه خود قرار دادند و شیوه ضداخلاقی و ضدمعنوی این نظام را تنها علیه طبقه کارگر دانستند، ولی نکات بسیار دیگری در اینجا از نظر آنها دور مانده است. این شیفتگی صنعتگرایانه و انحراف قاطع از شیوههای سنتی در همه جا باعث بروز عواقبی شوم شده است. بیشک علوم طبیعی و فن و صنعت، لازم است، ولی حد آن را باید شناخت. تا زمانی که این اصل بر بنیاد دنیاگرایی (سکولاریسم) و اصالت انسان (هومانیسم) و علیه فطرت انسانی و راه انبیاء اجرا میشود، مسلماً به عواقب مهلکی خواهد انجامید، چنانکه دیدهایم و میبینیم. به اعتقاد طبری این تحول باید در بنیادهای نظری و ایدئولوژیک صورت گیرد و تا چنین نشود، هرگونه تحولی، روبنایی خواهد ماند و امکان بازگشت به ریشهها محفوظ خواهد بود. پیام طبری در «شناخت و سنجش مارکسیسم» بازگشت از آن بنیادهایی است که جهان سوسیالیسم برآن بنا شده و بازگشت به راه اصیل فطرت است: در عرض قریب ششصد سال که بخشی از جامعه اروپا و امریکا به افسون قدرت علوم تجربی و تکنولوژی، با توسل به شیوه زورگویی و ترفندهای عملگرایانه، به اتکاء میلیاردها سکه طلا و شعبده معاملات مالی و با لاف زدن به کوهی از جنگافزار، تصور کرد برای «خدا» دلیلی ساخته، امروز بیش از پیش روشن میشود که کورخوانده است. نه دیپلماسی ماهرانه دلار و لیره و نه کیاست و مهارت مارکس و لنین، چارهای برای عواقب تکاثر و غرور انسان نیافته است، بلکه تنزل تمدن غرب در سراشیب انحطاط و فساد تشدید شده است، تمدنی نو، تمدنی که با تکیه برخدا و تقوی، راه مردم و عدالت را در پیشگیرد و بر سمند سرکش قدرت و ثروت لگامزند، لازم است. این انقلابی است نه در طبقه و نه در جامعه، بلکه [طبقه بالاتری] تمدن. شناخت و سنجش مارکیسم اثری غنی و پرمحتواست، که نه تنها هر محقق علوم اجتماعی و سیاسی بلکه پیروان مارکسیسم ایرانی نیز برای فراگیری ایدئولوژی خود ناگزیر به مراجعه به آن بودند. تحول طبری و جنون وازدگان سیاسی تاکنون عرف معمول چنین بود که تحول هر متفکر مارکسیست علیه این مکتب در دنیای کاپیتالیستی غرب و در میان هواداران نظام سرمایهداری در سایر کشورها جشن گرفته میشد! در واقع، چنان تبلیغات وسیع به راه میافتاد که چه بسا بسیار بیش از اهمیت واقعی و ارزش ایدئولوژیک مسئله بود. مطبوعات و رسانههای تبلیغی جهان غرب که معمولاً توسط انحصارات جهان وطنی و سرویسهای اطلاعاتی هدایت میشوند، در چارچوب رقابت خود با بلوک شرق میکوشیدند تا از چنین سوژههایی نهایت بهرهبرداری تبلیغاتی و ایدئولوژیک را بکنند. از همینروست که آثار متفکرینی چون ارنست فیشر و هربرت مارکوزه، گئورگ لوکاج و .... مورد تقدیس و تبلیغ مجامع دانشگاهی غرب قرار میگیرد. «مارکس شناسان» و «شورویشناسان» غربی به این نیز بسنده نکرده و با پیگیری دقیق مواضع ایدئولوژیک متفکرین زنده و مرده جهان مارکسیسم میکوشیدند تا رگههایی از تفکر ضد مارکسیستی ـ لنینیستی در آنان بیابند و این متفکرین را در مقابل ایدئولوژی رسمی شوروی علم سازند. دامنه این کاوش حتی آثار جوانی مارکس را نیز در بر میگرفت و «مارکس جوان» به عنوان یک متفکر غیر دگماتیک در مقابل «مارکسپیر» و انگلس قرار داده شد. و یا متفکری چون آنتونیزگرامشی، که از بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا بود، به علت وجود رگههایی از «نواندیشی» توسط مجامع فرهنگی و تبلیغی غرب برجسته گردید، هر چند وی تا پایان زندگی به مارکسیسم تعلق جدی داشت و در این راه جان داد! و یا در مورد متفکرینی چون کارلپوپر، در زندگینامه او قید میکنند که در جوانی چند صباحی درِ دفتر سازمان جوانان فلان حزب کمونیست را زده، زیرا چنین سوابقی را پشتوانههای صلاحیت و خبره بودن نویسنده و کارایی اثر او میدانند. در سالهای دهه 60 در میان رهبران سرشناس حزب توده ایران دو پدیده جنجالی رخ داد: نخست تحول احسان طبری به سوی اسلام و انقلاب اسلامی و سپس افشاگریهایی که توسط ایرج اسکندری در فرانسه صورت گرفت. در مورد این دو پدیده، دو برخورد کاملاً متضاد مشاهده شد. تحول طبری با سکوت رسانههای غرب و سپس میزان صلاحیت و صداقت او با انکارهای رسانههای تبلیغی جهان غرب (مانند بی. بی. سی، صدای امریکا و رادیوی رژیم صهیونیستی) مواجه شد؛ در حالی که بازگشت طبری بازگشت عمیق و همهجانبه از ایدئولوژی مارکسیسم بود و عیار افشاگریهای او نیز روشن است. به عکس، افشاگریهای اسکندری با استقبال گسترده مجامع «فرهنگی- سیاسی» غرب و رسانههای تبلیغی بلوک سرمایهداری مواجه شد. نشریاتی چون لوموند و کسانی چون اریک رولو و ماکسیم رودنسون، که جایگاهشان در گشت و گذار در میان محافل «اپوزیسیون» ایرانی علیه انقلاب اسلامی در غرب روشن است، در سوگ او مرثیهها سرودند. این موضعگیری در میان پیروان ایرانی غرب نیز بازتاب مشابه داشت. در مورد طبری، انواع اتهامات و شایعات رواج یافت و کوشیده شد تا نه تنها وجهه او تخریب شود بلکه حتی اهمیت او به عنوان «متفکر صاحبنام» نیز انکار شود! این در حالی بود که اسکندری به شدت تکریم شد و حتی برای او مقامی دست و پا گردید که هیچگاه بدان شهرت نداشت؛ مقام اندیشهپردازی! حال آنکه همگان میدانند اسکندری صرفاً یک سیاستپیشه سابقهدار بود ولاغیر و میزان سواد و معلومات او را نیز همگان میدانند. احسان طبری به عنوان چهرهای «ضعیف» ترسیم شد که گویا هیچگاه به مارکسیسم اعتقادی نداشته، و در مقابل اسکندری، «پدر کمونیسم ایران» خوانده شد و حتی نشریه روزگار نو از او به عنوان «یک کمونیست معتقد و پیگیر» نام برد. تلاش جدی برای تخریب شخصیت اخلاقی طبری صورت گرفت و در مقابل اسکندری که فساد اخلاقی او اشتهار کافی داشت، به عنوان انسانی وارسته و صاحب همه سجایای اخلاقی! معرفی شد. این تناقض را چگونه میتوان توضیح داد؟ پاسخ برای هر آشنای به سیاست روشن است. «گناه» طبری گسست ریشهای او نه تنها از مارکسیسم، بلکه از فرهنگ و تمدن معاصر مغرب زمین و تحول او به سوی انقلاب اسلامی بود. ب
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 118]
صفحات پیشنهادی
جام جم ایام - کاخ تابستانی ناصرالدین شاه قاجار/ عکس
کاخ شهرستانک یا کاخ ناصرالدین شاهی شهرستانک کاخی مربوط به دورهٔ قاجار در روستای شهرستانک است کاخ را در سال ۱۸۷۸ میلادی به فرمان ناصرالدین شاه معماری به نام آقا محمدابراهیم خان برای اقامت ییلاقی پادشاهان قاجار بنا کرده است منبع مرکز اسناد انقلاب اسلامی سه شنبه 1 اردیبهشت 1394 سجام جم ایام - شهر زیرزمینی نوش آباد سکونتگاهی شگفت انگیز/ عکس
در روایت بازماندگان سیلک کاشان وقتی به نوش آباد می رسی افسانه ای دهان به دهان شنیده می شود که زیر پوست این شهر تاریخ نفس می کشد تا اینکه در کمال ناباوری در آغاز دهه هشتاد رویای شهری در زیر زمین نوش آباد به حقیقت پیوست در تابستان ۸۳ آخرین ضربه کودکی که به بازیگوشی خود بر دیرقابتهای جام جهانی فوتبال ساحلی قرعهکشی شد ایران در گروه مرگ قرار گرفت/ مصاف با برزیل و اسپانیا
رقابتهای جام جهانی فوتبال ساحلی قرعهکشی شدایران در گروه مرگ قرار گرفت مصاف با برزیل و اسپانیارقابتهای جام جهانی فوتبال ساحلی که قرار است تیرماه در کشور پرتغال برگزار شود قرعهکشی شد به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس قرعهکشی رقابتهای جام جهانی فوتبال ساحلی عصرطرح تحول سلامت در جامعه آرامش ایجاد کرد
لاریجانی در جمع خبرنگاران طرح تحول سلامت در جامعه آرامش ایجاد کرد شناسهٔ خبر 2538673 دوشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۴ - ۲۱ ۵۷ استانها > قم قم - رئیس مجلس شورای اسلامی اجرای طرح تحول سلامت در سال گذشته را موجب ایجاد آرامش در جامعه در این حوزه دانست به گزارش خبرنگار مهر دکتر علی لاریججام جم ایام - ساواک از زبان یکی از مدیران آن
منوچهر هاشمی مدیرکل اداره کل هشتم ساواک در بخشهایی از خاطرات خود با اعتراف و اشاره به فساد گستردهای که در ساواک حاکم بود و عامل گسترش روزافزون مخالفتهای عمومی شد اشاره کرده است وی می گوید به طور کلی روند تکامل غالب سازمانهای اطلاعاتی حتی در جوامع دارای دموکراسی در جهت افزوجام جم ایام - نبرد «گالیپولی»، شکست متفقین از عثمانی
"نبرد گالیپولی"نام جنگی بود که در 25 آوریل 1915 و در سالهای نخستین جنگ جهانی اول بین قوای عثمانی با متفقین یعنی انگلستان آنزاکها و فرانسه در تنگه داردانل درگرفت و موجب کشته شدن بیش از 130 هزار نفر شد در این نبرد که بیش از 8 ماه به طول انجامید 86 هزار تن از سربازان عثمربی تیم ملی فوتبال ساحلی در گفتوگو با فارس: با بد شانسی در دو دوره جام جهانی در گروه مرگ قرار گرفتیم/ اردویی
مربی تیم ملی فوتبال ساحلی در گفتوگو با فارس با بد شانسی در دو دوره جام جهانی در گروه مرگ قرار گرفتیم اردویی در برزیل برگزار میکنیممربی تیم ملی فوتبال ساحلی ایران گفت به هر حال هم گروهی ما با برزیل اسپانیا و مکزیک شانسمان را نشان میدهد که هر دوره باید در گروه مرگ قرار بگیریجام جم ایام - اولین ماشین پلیس ایران / عکس
این اتومبیل بنز در سال ۱۳۲۱ به عنوان نخستین اتومبیل پلیس مورد استفاده اداره شهربانی کل کشور قرار گرفت منبع تذیر نیوز یکشنبه 6 اردیبهشت 1394 ساعت 19 30جام جم ایام - بانی انتقال مفاهیم غربی به علمای مشروطه
میرزا ملکم خان هم به لحاظ زمینهسازی فکری مشروطیت و انتقال مفاهیم تازه غربی از قبیل اومانیسم دمکراسی پارلمانتاریسم و قانونگرایی در ایران شهرت دارد به لحاظ شخصیتی یکی از پر سر و صداترین 1 متفکران عصر جنبش است گذشته از قضاوتهای متضاد و متعارضی که علیه او شده اساس فکر ملکم برجام جم ایام - شرکت نفت انگلیس و ایران چگونه تأسیس شد؟
روز 25 فروردین 1288 خورشیدی شرکت نفت ایران و انگلیس تأسیس شد تأسیس شرکت کمتر از یک سال پس از آن که شرکت دارسی انگلیسی موفق به کشف نفت در مسجد سلیمان گردید به وقوع پیوست سابقه توجه انگلیسیها به منابع و ذخایر نفتی ایران بسیار طولانی و به 36 سال قبل از کشف نفت در ایران می&zجام جم ایام - گوردخمه بازمانده ای از دوران مادها و هخامنشیان/ عکس
گوردخمه به نوعی معماری صخره ای گفته می شود گوردخمه فضایی در صخرهها کوهها و یا تپهها است که برای خاکسپاری متوفیان ساخته میشدهاست در ادیان ایران باستان به علت اعتقاد به مقدس بودن خاک از دفن کردن اجساد خودداری کرده و آن ها را در محفظه هایی که بر پیکر صخره ها می تراشیده اندجام جم ایام - نقش اسرارآمیز عَلَم در وزارت دربار
علم در وزارتخانهی دربار علاوه بر تنظیم برنامههای شاه و تقویت حکومت پهلوی همچون حائل و رابطی بین مجلس شورای ملی و شاه عمل میکرد و بهنوعی نقش حفظ و تحکیم سلطهی شخص اول رژیم بر سایر نهادهای حکومتی را بازی میکرد رژیم پهلوی که با کودتای سوم اسفند 1299 شمسی به سریر قدرت دست یاجام جم ایام - منافقین علیه مجاهدین خلق
در اردیبهشت 1354مجید شریف واقفی یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق در پی ایستادگی بر مواضع اسلامی خود و نپذیرفتن مواضع جدید و التقاطی برخی رهبران این سازمان به دست سران این گروه به شهادت رسید سازمان مجاهدین خلق ـ منافقین ـ سابقهای مشحون از تروریسم در پرونده خود دارد مجید شریجام جم ایام - سند خیلی محرمانه از شهید سپهبد قرنی + عکس
اسناد تاریخی سازمان امنیت و اطلاعات کشور ساواک در دوران رژیم پهلوی شانزدهم مردادماه سال 1337 سندی را در رابطه با سپهبد شهید قرهنی با مهر خیلی محرمانه ثبت کرده است که در نوع خود از ارزش تاریخی و اقتصادی مهمی برخوردار است این سند مربوط به رئیس این سازمان و در مورد اعطای سهجام جم ایام - شاهزاده ای که دختر شدنش را ظلم طبیعت می دانست
وقتی محمد مسعود به چند گلوله از پای در آمد شاهدخت اشرف متهم ردیف اول بود مسعود تنها چند روز قبلش در مرد امروز درباره پالتو پوست گران قیمت شاهزاده سخن گفته بود و در صفحه اول اشرف را به تمسخر گرفته بود که همیشه شعار حمایت از صنایع داخلی می دهد و خودش پالتوی 25 هزار دلاری می پوجام جم ایام - آدولف آیشمن در زندان اسرائیل / عکس
آیشمن پس از شکست آلمان نازی در جنگ جهانی دوم موفق شد تا به همراه خانوادهاش به آرژانتین فرار کند اما توسط موساد شناسایی شد و توسط یک گروه کماندویی متشکل از افسران موساد و شاباک ربوده و به اسرائیل آورده شد وی در دادگاهی در بیت المقدس به ۱۵ جرم مختلف که مهمترین آنهجام جم ایام - کدام کشورها به عراق برای حمله به ایران کمک مالی کردند؟
ترس و اختلافات سیاسی عربستان از ایران انقلابی باعث شد تا این کشور یکی از حامیان بزرگ عراق در جنگ تحمیلی باشد چنانچه از مجموع کمکهای مالی و جنسی هفتاد میلیارد دلاری کشورهای حوزهی خلیج فارس به عراق در زمان جنگ با ایران سی میلیارد دلار سهم عربستان بود بعد از آنکه انقلاب اسلا-
گوناگون
پربازدیدترینها