تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 3 فروردین 1404    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):مومن برای مومن برکت و برای کافر، اتمام حجت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1868634252




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

‌کارگران با مشکلات فراوان مشغول کارند... ‌


واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: چهارشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۷




1430281005062_94520.jpg

خیلی وقت است صبح‌ها زود بیدار می‌شود، خورشید که نزده، وقتی که هنوز از ترافیک و هیاهوی صبحگاهی خیابان‌ها خبری نیست از خانه می‌زند بیرون... روزهای کاری برایش زودتر از بقیه شروع شده و کمی دیرتر تمام می‌شود که در این صورت نه تنها ناراضی است بلکه با تمام وجود شکرگذار از اینکه امروز کاری داشته برای انجام دادن و تا فردا باز خدا بزرگ است، البته اگر فردایی باشد... به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)- منطقه خراسان، باز هم 11 اردیبهشت و روز جهانی کارگر بهانه‌ای می‌شود تا به سراغ این قشر همیشه مظلوم بروم، «کارگر» واژه مقدسِ مظلومِ بر روی کاغذ مانده‌ای که خیلی‌هایمان علی‌رغم آنچه وانمود می‌کنیم، فراموشش کرده‌ایم و این واژه حالا برایمان خلاصه می‌شود در همان سالی یک بار و برگزاری چند مراسم و اعطای لوح تقدیر‌های الکی و … بعد هم تمام. دوباره از روز بعد کارگر است و باز هم همان مشکلات تکراری، امسال که رفتم ببینم‌شان، دوباره همان گلایه‌ها بود همان کمبود کار، دستمزد پایین، عدم پرداخت حق بیمه توسط کارفرما، ‌عدم امنیت شغلی، عدم…عدم… عدم... و من اندیشیدم چند بار باید این عدم‌ها را تکرار کنم تا چراغ زندگیشان پرنورتر شود. سکانس اول، یک پروژه تجاری-اداری در حال ساخت ‌ در طبقه 3+ ایستاده‌ام کارگران در ارتفاع مشغول جوشکاری‌اند، باد می‌وزد مهندس بستن کمربند ایمنی را به همه گوشزد می‌کند. از کمبود کار که از مهندس پروژه می‌پرسم، می‌گوید: در پروژه‌های قبلی دو نفر از کارگرها، کارشناسی کشاورزی و مکانیک داشتند و یکی ارشد MBI! متاسفانه کار نه تنها فقط برای کارگران ماهر و ساده که برای تحصیلکرده‌ها هم کم است. به سراغ یکی از کارگرهای روزمزد می‌روم، اسم مشکلات را که می‌آورم بلافاصله می‌گوید مشکل که زیاد است کدام را بگویم. از اتباع بیگانه گلایه می‌کند، از بیمه‌ای که نیست از این روزمزدی و عدم امنیت شغلی و ... حرف‌هایش بسیار است و البته تکراری... فقط تشکر خشک و خالی از دستم برمی‌آید و گفتن این جمله که نگران نباشید همه چیز درست می‌شود. همان‌طور که به یکی از قالب‌بندها که در یک طبقه پایین‌تر بین زمین و هوا در حال کار است، خیره شدم، یک حساب سرانگشتی می‌کنم، اگر در حالت خیلی خوشبینانه تمام روزهای هفته را کار داشته باشد، نهایتا یک میلیون درآمد خواهد داشت، یک میلیون ناقابل… راستی خط فقر دقیقا کجا بود!؟ رو می‌کنم به مهندس ایمنی و از دلخراش‌ترین حادثه‌ای که طی این چند سال شاهد آن بوده می‌پرسم، چند لحظه سکوت… کمی چهره‌اش را در هم می‌کشد، دو سال پیش بود که یکی از کارگران از ارتفاع 60 متری پرت شد وقتی برای تنفس مصنوعی بالای سرش رفتم، از بینی و دهانش خون بیرون می‌زد… تمام کرده بود. سکانس دوم، پروژه مسکونی در حال ساخت ‌ هر روز صبح که از خانه می‌زنم بیرون 1000 تومان صدقه می‌دهم، شب که سالم بر می‌گردم خدا را شکر می‌کنم. اولین جملاتی بود که بلافاصله بعد از شنیدن جمله «از مشکلاتتان بگویید» به زبان آورد، جوشکار اسکلت است، در ارتفاع 90 متری روی تیر‌آهن راه می‌رود، نگاهش که می‌کنم از فاصله دور پراز استرس می‌شوم، از کمربند هم خبری نیست، بیفتد کارش تمام است. از حقوقش که می‌پرسم می‌گوید روزی نهایتا 50 هزار تومان و این حقوق یک کارگر ساده است، در حالی که جوشکاری اسکلت جزو مشاغل سخت و زیان‌آور محسوب می‌شود و ما باید پس از 20 سال کار بازنشسته شویم، اما چون روز مزد کار می‌کنیم و بیمه روزانه و به عنوان یک کارگر ساده برای ما حساب می‌شود، از بازنشستگی پس از 30 سال کار هم خبری نیست و این قبیل مسائل معمولا از دید بازرسان کار پنهان می‌ماند. از مهندس ایمنی پروژه در مورد کمربند ایمنی کارگران ارتفاع که می‌پرسم، می‌گوید: باید بین تیرآهن‌ها سیم بوکسل بسته شود تا کمربند ایمنی کارگران که در ارتفاع روی تیرآهن‌ها حرکت می‌کنند، به آن بسته شود، به این سیم‌ها در اصطلاح لاین لایف یا خط زندگی می‌گویند، اما متاسفانه کارفرما و پیمانکار مسئولیت ایجاد لاین لایف کارگران ارتفاع را به عهده نمی‌گیرند و در نهایت دود این شانه خالی کردن مسئولیت به چشم کارگران می‌رود. وی بر دشواری‌ کار کارگران ارتفاع تاکید می‌کند و می‌گوید: کارگران ارتفاع در شرایط واقعا سختی کار می‌کنند اینجا به دلیل ارتفاع زیاد در مواقع آلودگی هوا یک لایه سربی ایجاد می‌شود که تنفس را مشکل می‌کند، علاوه بر این انجام این کار سخت در ارتفاع زیاد بدون کمربند ایمنی در سرمای وحشتناک زمستان و گرمای شدید تابستان واقع طاقت‌فرساست. مهندس ایمنی این پروژه که دل پری از اجحاف به حق کارگران و به خصوصی کارگران ارتفاع دارد، در ادامه خاطرنشان می‌کند: این کارگران روزمزد هستند و هیچ روز تعطیلی ندارند، در شرایط سخت کار می‌کنند و در نهایت حقوق آنان نسبت به خطری که متحمل می‌شوند، واقعا کم است. رو به جوشکار اسکلت می‌کنم و می‌پرسم خب با این حقوق کم و شرایط سخت کاری وقتی حتی از بیمه هم آن طور که باید خبری نیست، چرا تن به این کار می‌دهید؟ جواب یک کلمه است، کوتاه و صریح: مجبوریم. وی که از وضعیت کمبود کار به شدت گلایه‌مند است، ادامه می‌دهد: کارگر حق انتخاب ندارد، چرا که فرصت‌های شغلی کم است و زمانی که از شرایط گلایه می‌کند تنها یک جمله تکراری می‌شنود، «ناراحتی از فردا نیا سرکار!» و خب چون کار خیلی کم است، مجبوریم با همین شرایط بسازیم. صحبت‌هایمان تمام می‌شود، از من تشکر می‌کند و دوباره باز می‌گردد روی تیرآهن‌ها. نگاه نگرانم را از او می‌دزدم و روبه مهندس ایمنی می‌پرسم تا به حال حادثه ‌دلخراشی دیده‌اید؟ با پوزخندی تلخ می‌گوید: بارها. او ادامه می‌دهد: همین چند وقت پیش بود که بازوی جرثقیل در یکی از پروژه‌های بزرگ مشهد شکست و روی یکی از کارگرها افتاد، کارگر بیچاره به حدی له شده بود که تا چند روز نمی‌توانستند بقایای او را از زیر بازوی اسکلت خارج کنند. دوباره به فکر فرو می‌رود و پس از چند ثانیه انگار چیزی به خاطرش رسیده باشد، ادامه می‌دهد: یک بار دیگر هم سنگ فرز در رفته بود و سر یکی از کارگرها را نصف کرد، در یکی از پروژه‌ها هم میلگرد از طبقه 17+ آزاد شده بود و جمجمه یکی از کارگران را سوراخ کرد، یکبار دیگر هم... چهره در هم رفته‌ام را که می‌بیند با لبخندی می‌گوید، خب خودتان گفتید از حوادث دلخراش بگویم! و من فقط سکوت می‌کنم و دوباره نگاه نگرانم را روانه کارگرانی می‌کنم که در وزش ملایم ولی سوزناک باد روی تیرآهن‌ها راه می‌روند، اختلاف دما در این ارتفاع کاملا مشهود است. مهندس ایمنی پروژه در خصوص فراوانی حوادثی که در ساختمان‌ها و به خصوص برج‌ها اتفاق می‌افتد، می‌گوید: خطراتی که در صنعت پتروشیمی و گاز وجود دارد 10 برابر خطرات ساختمان است، اما حوادث آنجا به حدی کم است که با حوادث ساختمان قابل مقایسه نیست. وی در خصوص علت این امر،عنوان می‌کند: فرهنگ ایمنی در این صنایع کاملا جا افتاده است و مهندس ایمنی در آنجا تصمیم گیرنده است، اما ما در پروژه‌های ساختمانی حقوق‌بگیر رئیس کارگاه هستیم و بعضا مجبوریم با رئیس کارگاه کنار بیاییم! مسئول ایمنی پروژه در ادامه می‌گوید: در پروژه‌های بزرگ پیمانکار اصلی با پیمانکاران خرد قرارداد می‌بنددند و بکارگیری کارگران به عهده پیمانکاران خرد است، این پیمانکارها غالبا دو برابر پولی که به کارگر می‌دهند را از پیمانکار اصلی دریافت می‌کنند و در این بین در حق کارگران اجحاف می‌شود، این پیمانکاران حتی هزینه لباس کار و کفش ایمنی را نیز دریافت می‌کنند، اما برای کارگران لباس و کفش نمی‌خرند. او ادامه می‌دهد: وقتی یک کارگر 70 ساله را در حال کار می‌بینید، فقط می‌شود یک نتیجه گرفت، آن هم اینکه حق بیمه آنان درست پرداخت نشده است، چرا که اگر حق بیمه این پیرمرد 70 ساله که از سال 56 در حال کار است درست پرداخت می‌شد، او حالا بازنشسته بود و مجبور نبود از کسانی که همسن نوه‌اش هستند، دستور بگیرد. از بین حرف‌های مهندس که نامش به خواست خودش محفوظ است، می‌فهمم یک ماه پیش یکی از کارگران این پروژه از ارتفاع سقوط کرده و از ناحیه کمر به پایین فلج است، فرصت را مغتنم می‌شمارم و سوالی که همیشه در مورد حوادث ذهنم را قلقلک می‌داده به زبان می‌آورم: مهندس، قضیه رشوه به بازرسان کار چقدر صحت دارد؟! پوزخندی می‌زند و داستان را اینگونه برایم شرح می‌دهد: حدود یک ماه پیش بود که متاسفانه یکی از کارگران این پروژه از ارتفاع سقوط کرد و پس از چند روز بستری در ICU و انجام چند عمل جراحی مشخص شد برای همیشه از ناحیه کمر به پایین فلج شده است، بازرس اداره کار که برای بازرسی سر پروژه حاضر شده بود، پس از بازرسی رو به رئیس کارگاه کرد و گفت: خواهرزاده من مهندس عمران خوانده و بیکار است، اگر بتوانید برای او در این پروژه کاری جور کنید، از این گزارش صرف نظر می‌کنم؟! چشمان گرد شده‌ام را که می‌بینید با پوزخندی ادامه می‌دهد، قوانین خیلی خوبی داریم، اما متاسفانه در اجرا و نظارت دچار مشکلات جدی هستیم و از این مسایل به وفور اتفاق می‌افتد. وی ادامه می‌دهد: دل آن کارگری که گوشه بیمارستان افتاده و برای همیشه فلج شده است، به گزارش بازرس اداره کار خوش‌ است، آن وقت بازرس حاضر است از حق کارگر در ازای فراهم شدن کار برای خواهرزاده‌اش چشم‌پوشی کند و خب معلوم است که کارفرما هم از خدا می‌خواهد! برای بازگشت به طبقه همکف سوار آسانسور می‌شویم، راننده آسانسور پیرمرد جا افتاده‌ای است، بعد از اینکه می‌فهمند خبرنگارم خودش سر صحبت را باز می‌کند: از سال 56 در پروژه‌ها و شرکت‌های مختلف کار کرده‌ام، اما در هر جا به ازای هر 2-3 سال فقط چند ماه بیمه شده‌ام و حالا پس از 38 سال کار هنوز بازنشسته نشده‌ام، پس از این همه سال کار سخت تنها 28 سال بیمه و آن هم به عنوان کارگر عادی برایم رد شده است، با این وجود این همه مشکلات روز کارگر به معنای واقعی برای ما وجود ندارد. آسانسور با سر و صدای زیادی می‌ایستد، پیاده که می‌شویم مهندس ایمنی می‌گوید کار طولانی‌مدت با این آسانسورها به دلیل ارتعاشات زیاد، خون را رقیق می‌کند، لذا مسئول آسانسور از نظر ایمنی باید هر سه ساعت یک بار استراحت کند، اما پیرمردی که دیدید از ساعت 7 و نیم صبح تا پاسی از شب فقط حدود 2 ساعت برای صرف صبحانه و ناهار وقت استراحت دارد. از برج که بیرون می‌زنم دوباره به ارتفاع آن نگاه می‌کنم و به این می‌اندیشم که همه ما می‌دانیم کارگر باید باشد تا کار ما راه بیفتد تا ساختمان‌ها و برج‌ها و آسمان‌خراش‌هایمان بالا برود تا چمن‌های وسط بلوار آبیاری شود، تونل‌ها حفر شود، نانی پخته شود و تا زندگی جریان داشته باشد، اما این را نمی‌دانم که با این وجود، چرا از هیچ تلاشی برای پایمال کردن حق‌شان فروگذار نمی‌کنیم. آنجا در طبقه 18+ کارگران با مشکلات فراوان مشغول کارند... اسامی بازرس خاطی و سایر مصاحبه‌شونده‌ها نزد ایسنا محفوظ است. گزارش از: عاطفه چوپان، خبرنگار ایسنا، منطقه خراسان ‌ انتهای پیام








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن