واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: مسيرهاي سالم تحقق خواستهها را به كودكان بياموزيد
همه بچهها پاك و معصوم متولد ميشوند. به همين سبب است كه ميگويند بچهها بهشتي هستند.
نویسنده : بهنام صدقي
هر كدام با سرشت خاص خود به اين دنيا قدم ميگذارند. شما پدر و مادرها در قبال آنها مسئول هستيد كه عاقلانه از آنها حمايت كنيد تا استعدادها و توانمنديهايشان را نشان دهند. بچهها داراي حق و حقوقي هستند كه شايسته است براي آنها فراهم شود و بهتر است بدانند كه حقوق آنها در خانه و هر كجاي ديگر پابرجاست. ميانهروي و اعتدال در احقاق حقوق فرزندان باعث دوستي بيشتر ميشود و راهگشاي بسياري از مشكلات است. اين موضوع را با فرنگيس شريفي باستان، روانشناس در ميان گذاشتهايم و وي درباره حقوق كودكان نكاتي را گفته است كه در ادامه ميخوانيد. بچهها متفاوت هستند بچههاي شما نيازي ندارند كه از آنها انسانهاي بهتري بسازيد اما براي رشد خود به شما وابستگي دارند، دقيقاً مثل اينكه زمين حاصلخيزي تدارك ديدهايد تا در آن بذر رشد كند. آنها توانايي و قدرت بالقوه لازم را براي انجام كارهاي خوب دارند و فقط شما بايد بستر لازم را فراهم كنيد. به عنوان مثال دانه سيب در خود قدرتي دارد كه مناسب رشد، پرورش و بالندگي است. به همين دليل هر كودكي در ذهن، دل و جسم خويش از توانايي رشد و پرورش برخوردار است. بچههاي شما ذاتا خوب هستند، كاري كنيد كه اين خوبي بالنده شود. بچهها حق اشتباه كردن دارند بچهها نه با نطق و سخنراني بلكه با ديدن الگوها مطالب را ميآموزند. بچهها با توانايي دوست داشتن پدر و مادر خود متولد ميشوند اما نميتوانند خودشان را دوست بدارند يا ببخشند. اين مهم را با توجه به طرز برخورد پدر و مادرشان با خطاكاري فرا ميگيرند. وقتي بچهها به جبران خطايي كه مرتكب شدهاند مجازات نشوند اما آگاه شوند ميتوانند مهارت مهمتري را بياموزند نظير توانايي دوست داشتن خود و قبول عيوب و ايراداتي كه دارند. بچهها اين مهارت را زماني ميآموزند كه ببينند اشتباه ميكنند و با اين حال پدر و مادرشان آنها را دوست دارند و اشتباهات آنان را با مهرباني توضيح ميدهند. خجالت دادن يا تنبيه كردن كودكان مانع از آن ميشود كه بچهها بتوانند خودشان را دوست داشته باشند. بچهها ميتوانند احساسات منفي داشته باشند بدخلقي كردن بخشي از جريان رشد بچههاست اما بچهها بايد زمان و مكان مناسب آن را بياموزند. وقتي بچهها حس كنند نميتوانند احساسات خود را بروز دهند، آن را سركوب ميكنند، در نتيجه استقلال رأي خود را از دست ميدهند و نميتوانند خودشان باشند. بهترين روش آموزش، آگاهي از احساسات، گوش دادن و كمك همدلانه براي شناسايي احساسات فرزندان است. بچهها با ياد گرفتن اينكه ميتوانند احساسات منفي را آزمون كنند، به احساسات قويتري ميرسند و به تدريج به دنيايي از خلاقيت، اعتماد به نفس، عشق، شادي و توانايي اصلاح اشتباهات خود دست مييابند. بچهها بايد به راحتي تقاضاي خود را بگويند اگر كودكان ما احساس كنند كه به خاطر تقاضايشان تحقير نميشوند، ميتوانند تقاضايشان را آزادانه مطرح كنند. آنها ميتوانند اين نكته را نيز درك كنند كه درخواستشان ممكن است اجابت نشود. اگر بچهها نتوانند آزادانه آنچه را كه ميخواهند ابراز كنند هرگز به اين نتيجه نميرسند كه چه ميتوانند داشته باشند و چه نميتوانند به دست آورند. افزون بر آن اگر بچهها بتوانند خواستههاي خود را ابراز كنند، بلافاصله به مهارتهاي مذاكرهاي قابل توجهي دست پيدا ميكنند. وقتي بچهها بتوانند خواستههاي خود را مطرح سازند، توانايي آنها براي رسيدن به آنچه ميخواهند افزايش مييابد. اينگونه افراد در سن بلوغ جواب نه را به راحتي به عنوان يك پاسخ نميپذيرند و با شما مذاكره ميكنند تا به خواستههاي خود برسند. تفاوت بزرگي است ميان كودكاني كه با غرولند و سلطهجويي ميخواهند به خواستههايشان برسند و كودكاني كه با مذاكره به شما انگيزه ميدهند تا حرفشان را بپذيريد. وقتي به بچهها اجازه نه گفتن ميدهيد، برايشان فرصتي فراهم ميآوريد تا احساسات خود را بيان كنند، تا اينكه شما ببينيد چه ميخواهند، بعد براي رسيدن به خواستههايشان چگونه مذاكره ميكنند. وقتي احساسات و خواستههاي بچهها را مورد توجه قرار ميدهيد، باعث ميشود تا بچهها همكاري بيشتري كنند و مهمتر از همه، اين روش به بچهها امكان ميدهد بدون اينكه مجبور به سركوب خويشتن واقعي خود باشند تن به همكاري بدهند. بدون شك اين آغاز راهي است كه اگر درست و شايسته پيموده شود به روند اجتماعي شدن كودك كمك شاياني خواهد كرد. ميان تطبيق خواسته و انكار خواسته، تفاوت زيادي وجود دارد. تطبيق خواسته، منطبق كردن خود با خواسته پدر و مادر است اما انكار خواسته به معناي سركوب احساسات و خواستهها و تسليم شدن در برابر خواسته والدين است. تسليم شدن به مفهوم شكستن اراده كودك است. وقتي كسي برداشت قدرتمند از خود نداشته باشد، به سادگي امكان سلطهجويي ديگران را بر خود فراهم ميسازد و به آنها امكان ميدهد تا از او سوءاستفاده كنند. اينگونه است كه شخص به روابط و موقعيتهاي سوءاستفادهكننده تن ميدهد. دليلش هم احساس ارزشمند نبودن و ترس از ابراز وجود است. بچههاي همراه و همكاري كننده به خواستههاي خود ميانديشند، اما بيش از هر چيز ميخواهند پدر و مادرشان را راضي كنند. بچهها براي رسيدن به تعادل ميان راضي كردن پدر و مادر و ابراز خواسته به نه گفتن احتياج دارند. اين مقاومت به آنها امكان ميدهد تا شناخت بهتري از خود به دست آورند. مسلماً هميشه آنچه را فرزندان ميخواهند يا احتياج دارند، به آنها نميدهيد، اما بهتر است به آنها كمك كنيد تا به روشهاي سالم براي تحقق خواستههايشان دست پيدا كنند. بچهها هميشه نياز به حمايت پدر و مادر دارند حمايت والدين باعث برقراري امنيت و آرامش در كودكان ميشود. تهيه پوشاك، غذا و سرپناه و... از حمايتهاي فيزيكي و ابراز محبت و علاقه به فرزند از حمايتهاي عاطفي است. بهتر است بچهها اين احساس را داشته باشند كه پدر و مادر در مشكلات و سختيها حامي آنها هستند و از هيچ نوع كمكي دريغ نميكنند. گاهي بچهها از كنترل والدين خارج ميشوند، متأسفانه بعضي از والدين با قهر كردن ميخواهند كنترل از دست رفته خود را بازيابند. اين قهر به معني جدايي است و يك مجازات محسوب ميشود. با اين كار، پدر و مادر حمايت عاطفي خود را كمرنگ ميكنند تا فرزندشان ادب شود. بچهها با ذهن كوچكشان نميتوانند درك كنند كه پدر و مادر هنگام قهر هم به او علاقه دارند و از او حمايت ميكنند. به همين دليل، نفرت از خويشتن تمام وجودشان را ميگيرد و از خود منزجر ميشوند و احساس گناه ميكنند. اگر اين قهر كردنها مكرر و طولاني شود از والدين بريده شده و به دوستان پناه ميبرند. به هر حال قهر كردن در هر شرايطي و به هر مدت زماني مردود است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۶:۵۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]