تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن را بر مؤمن، هفت حق است. واجب ترين آنها اين است كه آدمى تنها حق را بگويد، هر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834296056




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تحلیل و بررسی قاعده «الحق ماهیته إنیته»


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
تحلیل و بررسی قاعده «الحق ماهیته إنیته»
از مسائل مهم در کلام، فلسفه و عرفان نظری، ماهیت نداشتن خدای متعال است. این مسئله بر مبانی عمیق عقلی استوار است و آثار دینی و اعتقادی فراوان و تأثیر ژرفی بر فهم بهتر برخی از آیات و روایات دارد.

خبرگزاری فارس: تحلیل و بررسی قاعده «الحق ماهیته إنیته»



چکیده از مسائل مهم در کلام، فلسفه و عرفان نظری، ماهیت نداشتن خدای متعال است. این مسئله بر مبانی عمیق عقلی استوار است و آثار دینی و اعتقادی فراوان و تأثیر ژرفی بر فهم بهتر برخی از آیات و روایات دارد. بیشتر مخالفان این مسئله، متکلمان‌اند. علت اصلی مخالفت آنها عدم درک صحیح از مفهوم اشتراک معنویِ وجود می‌باشد. از آنجا که این قاعده فلسفی است، روش تحقیق آن تحلیلی ـ منطقی خواهد بود. تأمل در مبانی و ساختار منطقی و معنایی ادعاها و لوازم منطقی و معنایی آنها عمده‌ترین ابزار تحلیل است. واژگان کلیدی ماهیت، وجود، اصالت، انیت، تحلیل گزاره‌ای، ضرورت ذاتی، گزاره حقیقه. طرح مسئله ثبوت وجود بر موجودات ممکن‌الوجود، هم احتیاج به‌واسطه در ثبوت دارد و هم احتیاج به‌واسطه در عروض؛  اما این مقاله در پی اثبات این مسئله است که واجب‌الوجود برای وجود خود نه احتیاج به ‌واسطه در ثبوت دارد و نه واسطه در عروض. ادله اثبات وجود واجب‌الوجود واسطه در عروض را نفی نمی‌کنند. بنابراین برای اثبات ماهیت نداشتن خدا باید واسطه در عروض نیز نفی شود. پس بدون این مسئله، بحث اثبات واجب کامل نمی‌گردد. (صدرالدین شیرازی، بی‌تا الف: 1 / 96) از آنجا که این قاعده نظری است (نه بدیهی) اثبات آن نیازمند استدلال است و بسیاری از فیلسوفان در آثار خود به این موضوع پرداخته و ادله کافی و استوار بر این قاعده اقامه کرده‌اند. این ادله بسیار محکم و منطقی می‌باشند و جز ابهامات اندکی ازسوی فخر رازی یا ایرادی به آنها وارد نشده است، همه این دلایل ـ که به بیش از بیست تقریر مختلف می‌رسند ـ به سه دلیل اصلی مبنی بر عدم امکان واجب، عدم معلول بودن واجب و عدم وجود صفت ترکیبی در ذات واجب باز می‌گردند. در اهمیت بحث اثبات واجب و توحید ذاتی در مسائل فلسفی و کلامی تردید و ابهامی نیست و همین امر، اهمیت بحث ماهیت نداشتن واجب‌الوجود را نیز نشان می‌دهد. همچنین بنابر بررسی‌های انجام‌شده، پیشینه این بحث در رساله الدعاوی القلبیه فارابی به ارسطو نیز می‌رسد که وی برای اثبات این قاعده دلیل آورده است. از آنجا که این تحقیق رویکرد تحلیلی دارد، برای نقد ادله اثبات باید مدعا را به‌روشنی تحلیل کرد که این امر دوگونه صورت می‌گیرد: اول تحلیل مفهومی مفاهیم این مدعا (حق، ماهیت و انیت) و دوم تحلیل گزاره‌ای. در پایان به بیان ادله و نقد آنها پرداخته می‌شود. الف) تحلیل قاعده فیلسوفان برحسب نوع نگرش خود، تعابیر مختلفی از این قاعده دارند. اختلاف تعابیر، تابعی از متغیرهایی مانند مبانی، نوع نگرش و اعتقاد به اصالت وجود یا اصالت ماهیت است. به همین دلیل، تعابیر گوناگون دانشمندان برای روشن‌تر شدن بحث گزارش می‌شود. ابن‌سینا با تعبیر «الأول لا ماهیه له غیر إنیته» (1994: 489) و خواجه طوسی با تعبیر «إن وجود واجب‌الوجود و وجوبه نفس حقیقته» (حلی، 1370: 26) به این بحث ورود کرده‌اند. فخر رازی با سه تعبیر «إن وجود الواجب هل هو زائد علیه أم لا؟» و «إن وجود الله تعالى نفس ماهیته أو صفه زائده على ماهیته؟» و «فی أن وجود الله تعالى هل هو نفس حقیقته أم لا؟» (1343: 1 / 120؛ 1407: 1 / 290؛ 1341: 1 / 82) و شیخ اشراق با دو تعبیر «أن واجب‌الوجود لا یجوز أن یکون وجوده غیر ماهیته» و «لاینبغى أن یکون له ماهیه و وجود، بل یجب أن یکون وجوده ماهیته» (1369: 1 / 34 و 392) به بیان این مسئله پرداخته‌اند. محقق ایجی و تفتازانی با تعبیر مشترک «فی أن ذات الواجب تخالف الممکنات» (ایجی، 1370، 8 / 14؛ تفتازانی، 1409: 4 / 26) و ابهری با تعبیر «فی أن وجود الواجب نفس حقیقته بمعنى أنه لا ماهیه له تعالى سوى الوجود الخاص المجرد عن مقارنه الماهی ه» (1331: 283) این بحث را پی گرفته‌اند. ملاصدرا با تعبیر «أن واجب‌الوجود إنیته ماهیته» (1414: 1 / 96 و 6 / 48) و ملاهادی سبزواری نیز با تعبیر «فی أن الحق تعالى إنیته صرفه» (1369: 21) به این بحث پرداخته‌اند. همچنین شیخ محمدحسین اصفهانی با تعبیر «الواجب لا ماهیه له» (بی‌تا: 12) و علامه طباطبایی با سه تعبیر «فی أن الواجب لذاته لا ماهیه له»، «واجب‌الوجود بالذات، ماهیته إنیته» و «واجب‌الوجود ماهیته إنیته بمعنى أن لا ماهیه له وراء وجوده الخاص به» (1406: 240 و 48؛ 1386: 430) و علامه حلی با تعبیر «فی أنه مخالف لغیره» (1360: 530) به این موضوع پرداخته‌اند. این تعابیر هیچ مغایرتی در مصداق با هم ندارند. بنابراین گاهی عنوان را نفی مغایرت ماهیت و انیت، زمانی نفی زیادت وجود واجب بر واجب و گاهی عینیت وجود و ماهیت مطرح کرده‌اند و گاهی به جای ماهیت، حقیقت را ذکر کرده‌اند. این تعابیر گوناگون، تابعی از مبانی مختلف می‌باشد و اختلاف حکما در اعتقاد به اصالت وجود یا ماهیت و اشتراک لفظی یا معنوی وجود باعث اختلاف تعابیر است. یک. تحلیل مفهومی مؤلفه‌ها 1. مقصود از حق در این قاعده، کلمه «حق» بر چهار معنا اطلاق می‌شود: الف) قول مطابق با واقع؛ ب) موجود بالفعل در مقابل موجود بالقوه؛ ج) موجوداتی که بطلان و مرگ و فنا در آنها راه ندارد؛ د) موجودی که حیاتش دائمی و ذاتی است و معلول موجود دیگری نیست؛ بلکه حیات دیگران نیز معلول اوست. (سبزواری، بی‌تا: 1 / 61) اطلاق کلمه حق بر ذات باری‌تعالی به‌اعتبار تمام این معانی صحیح است. زیرا اعتقاد به وجودش صادق است و اینکه صدقش و ذاتش دائمی است. (ابن‌سینا، 1412: 2 / 82) 2. مقصود از ماهیت ماهیت در لغت، مصدر جعلی از «ما هو» یعنی ماهویّت است که برای رفع سنگینی در بیان به ماهیت تبدیل شده است. (مصباح یزدی، 1363: 1 / 22) «ماهیت» در اصطلاح دو اطلاق دارد: یکی ماهیت به‌معنای اعم (ما به الشىء هو هو) که به‌معنای حقیقت شیء است و شامل وجود، عدم و همچنین ماهیت به‌معنای اخص نیز می‌شود. بنابراین اگر مصداق شیء «وجود» باشد، حقیقت آن شیء (ماهیت به‌معنای اعم آن) وجود خواهد بود و اگر مصداق شیء «عدم» باشد، حقیقت و ماهیت به‌معنای اعم آن عدم خواهد بود و همچنین اگر مصداق آن شیء، ماهیت به‌معنای اخص باشد، حقیقت و ماهیت به‌معنای اعم آن شیء نیز همان ماهیت اخص خواهد بود. دیگری ماهیت به‌معنای اخص (ما یقال فی جواب ما هو) یا همان حدّ تام شیء است. وقتی گفته می‌شود: «فلان شیء چیست؟» آنچه در جواب این سؤال گفته می‌شود (جنس و فصل آن شیء) ماهیت به‌معنای اخص آن خواهد بود؛ مثلاً وقتی درباره انسان می‌پرسیم: او چیست؟ در جواب گفته می‌شود: حیوان ناطق است. (همان) به‌عبارت‌دیگر، تعریف اول ‌ـ به‌خلاف تعریف دوم ـ خاص است؛ زیرا شامل موجوداتی می‌شود که تعریف آنها فقط با مشاهده ممکن است و نشانه‌اش آن است که معرف قابل حلول در ذهن است؛ اما تعریف دوم حتی قابل انطابق بر وجود اشیا نیز می‌باشد و بنابراین اعم بوده، شامل آنچه به ذهن نمی‌آید نیز می‌گردد. (صدرالدین شیرازی، 1414: 2 / 2 ـ 1) حال هرگاه ماهیت در مقابل وجود قرار گیرد، به‌معنای خاص آن است و این ماهیت در حد نفس خود موجودیت، تحصل و تحقق ندارد و معنای «الماهیه من حیث هی لیست إلا هی» همین است. اما اینکه گفته می‌شود واجب‌الوجود ماهیت ندارد، مراد ماهیت به‌معنای اخص است؛ زیرا خداوند ماهیت به‌معنای اعم (حقیقت) را مانند سایر اشیا داراست و همه اشیا حتی معدومات هم ماهیت به‌معنای عام را دارا هستند. 3. تحلیل انیت انیت مصدر جعلی منسوب به «إن» است و عبارت از تحقق وجود عینی از جهت رتبت ذاتی است. (معین و شهیدی، 1368: 3 / 253) یک احتمال تاریخی نیز وجود دارد که کلمه انیت از کلمه «اون» یونانی به‌معنای وجود اخذ شده باشد؛ چنان‌که هری ولسفن در کتاب فلسفه علم کلام می‌گوید. همچنین در مقاله «دو اصطلاح تصور و تصدیق در فلسفه اسلامی» معنای لفظ موجود به یونانی «to on» و به لاتین «ens» دانسته شده است. (ولسفن، 1368: 445) دو. تحلیل گزاره‌ای از ساختار معنایی گزاره تحلیل گزاره‌ای به این معناست که هر ادعایی به‌مثابه یک قضیه، فراتر از مفاهیم سازنده خود معنایی دارد که در گرو کمیت و کیفیتِ جهت برخی قیود در قضیه است. (ابن‌سینا، 1375: 1 / 212) ضرورت تحلیل ساختار گزاره‌ای آن است که با بررسی این ساختار درمی‌یابیم ادله اقامه‌شده مناسب با ادعاست یا اینکه اخص یا اعم از آن است تا بتوان به‌معنای صحیح گزاره پی برد. در تحلیل گزاره‌ای این قاعده باید گفت از آنجا که مفهوم ماهیت و انیت یکی نیستند، مفاد این گزاره به حمل شایع صناعی صحیح است، نه به حمل اولی و از آنجا که هیچ قیدی ندارد، گزاره‌ای فلسفی و کلی است؛ هرچند مصداق واحدی دارد. بنابراین مواجهه با آن با روش‌های فلسفی صورت می‌گیرد، نه روش‌های تجربی و شهودی. همچنین از حیث نسبت موضوع و محمول نیز گزاره‌ای ضروری می‌باشد و از حیث مصداق ـ بنا به ادعای قائلان ‌ـ گزاره‌ای ضروری و کلی و دارای ضرورت ازلی است، نه ضرورت ذاتی؛ زیرا موضوع آن خداوند بوده، بنابراین گزاره‌ای حقیقی است، نه خارجی یا ذهنی. ب) بررسی ادله قاعده فیلسوفان مختلف از ارسطو و زنون تا عصر حاضر، سه دلیل اصلی (عدم امکان واجب، عدم معلول بودن واجب و عدم وجود صفت ترکیبی در ذات واجب) برای اثبات این قاعده ارائه کرده‌اند. یک. عدم امکان وجود واجب دلیل مهم فیلسوفان اسلامی بر ماهیت نداشتن خداوند، ممکن‌الوجود نبودن ذات ‌باری‌تعالی است که هرکدام با تقریری متفاوت به بیان آن پرداخته‌اند. این دلیل با تقریر حکیم زنوزی بیان می‌شود. اگر تمام حقیقت واجب‌الوجود، وجود صرف خارجی نباشد ـ بلکه ماهیتی از ماهیات باشد ـ پس وجود زاید بر ذات و وصف او می‌باشد و این وجود زاید، امری عینی و موجودی خارجی می‌باشد؛ زیرا موضوع بحث، مفهوم وجود و افراد اعتباری و اضافی آن نیست؛ چون آنها زاید بر ذات واجب‌الوجود هستند و بالضروره آن امر زاید عینی محتاج به مؤثر و جاعل است؛ زیرا طبق فرض، وجود او واجب نیست؛ بلکه زاید بر حقیقت اوست و ممتنع‌الوجود نیز نیست؛ زیرا موجود است. پس به‌ناچار ممکن خواهد بود و هر ممکنی محتاج به ‌علت است که آن مؤثر و موجد یا ذات و ماهیت واجب‌الوجود است یا غیر او. در صورت اول (اگر ذات او موجد وجودش باشد) تسلسل یا تقدم شیء بر خود لازم می‌آید و از آنجا که لازم محال است، پس ملزوم نیز محال خواهد بود. بیان ملازمه آن است که: ماهیتِ مقابل وجود در حد نفس خود، قوه محض و ابهام صرف است و هیچ‌گونه تحصل، فعلیت و شیئیت تقرری ندارد و وجود زاید مفروض، تحصل محض، تعین بحت و فعلیت صرف است و به نفس خود متشخص و موجود است و ابهام و تحصل صرف نمی‌تواند موجد فعلیت و انیت صرف باشد. پس اگر ذات و ماهیت واجب‌الوجود بالذات علت و مفیض وجود خود باشد، باید موجود باشد تا بتواند مفیض وجود باشد و اگر وجود دوم، غیر وجود اول باشد و دامنه علل و معلول‌ها تا بی‌نهایت ادامه داشته باشد، تسلسل وگرنه دور لازم می‌آید. در صورت دوم (چیزی غیر از ذات او موجد وجودش باشد) لازم می‌آید چیزی که واجب‌الوجود بالذات فرض کرده بودیم، چنین نباشد؛ بلکه ممکن‌الوجود باشد؛ زیرا چیزی که در موجودیت خود محتاج غیر باشد، ممکن‌الوجود خواهد بود و این معنا خلاف فرض و تناقض است. بنابر همین نکته،‌ حکمای الهی گفته‌اند: «کل ذی ماهیه معلول و کل معلول ممکن وکل ممکن زوج ترکیبی». (مدرسی تهرانی، 1361: 71 ـ 69) فیلسوفان اسلامی این برهان را با تقریرات گوناگونی ارائه نموده‌اند. (فارابی، 1349: 4؛ ابن‌سینا، 1375: 3 / 46 ـ 40؛ همو، 1358: 1 / 264؛ همو، 1333: 28؛ سهروردی، 1369: 3 / 36 و 54؛ صدرالدین شیرازی، بی‌تا الف: 1 / 104؛ 6 / 50؛ سبزواری، 1369: 2 / 31؛ طباطبایی، 1406: 48 و 240؛ آشتیانی، 1351: 4 / 675 ؛ مدرسی تهرانی، 1361: 71 ـ 69 و 108) دو. عدم معلول بودن واجب دلیل دیگری که فیلسوفان اسلامی با تقریرهای گوناگون بر ماهیت نداشتن خداوند ذکر نموده‌اند، معلول نبودن و قائم به ذات بودن ذات باری‌تعالی است که این دلیل با تقریر ابن‌سینا بیان می‌شود. وی در الهیات شفا درباره اینکه همه ممکنات دارای ماهیت می‌باشند، چنین استدلال می‌کند: اگر وجود بر ماهیتی عارض شود، یا این وجود ذاتاً لازم آن ماهیت است یا به‌واسطه شیء خارجی بر آن عارض شده است. صورت اول محال است؛ زیرا تابع در زمانی‌که موجود باشد، تبعیت می‌کند که لازم می‌آید ماهیت قبل از وجودش موجود باشد. این فرض باقی می‌ماند که وجود برای ماهیت به‌واسطه علتی خارجی‌ ایجاد شده باشد. هر چیزی که دارای ماهیتی غیر از انیت خود است، معلول است و همه اشیا غیر از واجب‌الوجود دارای ماهیت خواهند بود؛ ماهیاتی که فی‌نفسه ممکن‌الوجود بوده، وجود از خارج بر آنها عارض می‌شود. لذا موجود اول ماهیتی ندارد و وجود ذوات ماهیات از ناحیه او افاضه می‌شود. پس او مجردالوجود ـ به‌شرط سلب عدم ـ است و سایر اشیایی که ماهیت دارند، ممکناتی هستند که به‌وسیله او موجود می‌شوند. بنابراین اول جنس ندارد؛ زیرا ماهیت ندارد و هر چیزی که ماهیت ندارد، جنس ندارد؛ زیرا جنس در جواب «ماهو» گفته می‌شود. (1994: 1 / 349 ـ 343) از این برهان تقریر‌های مختلفی ارائه شده است. (ابن‌سینا، 1371: 278؛ غزالی، 1961: 198؛ میبدی، 1331: 167 و 170؛ سهروردی، 1369: 1 / 399؛ صدرالدین شیرازی، بی‌تا ب: 242؛ خواجگی شیرازی، بی‌تا: 93؛ مدرسی تهرانی، 1361: 8 و 108) سه. عدم وجود صفت ترکیبی در ذات واجب دلیل سوم فیلسوفان اسلامی در باب ماهیت نداشتن واجب به بسیط بودن ذات آن و عدم راهیابی ترکیب در ذات او برمی‌گردد که با تقریر ابن‌سینا بیان می‌شود. وی در فصل چهارم الهیات شفا درباره صفات مبدﺃ واجب‌الوجود می‌گوید: خداوند ماهیتی غیر از وجودش ندارد که لازمه وجوب وجود او باشد؛ بلکه واجب‌الوجود نفس واجب‌الوجود را تعقل می‌کند و از آن نیز تعقل می‌کند که ماهیتش چیست. جایز نیست واجب‌الوجود دارای صفت ترکیبی یا ماهیتی جدای از وجودش باشد؛ زیرا وجود خداوند حقیقی و مبدﺃ کل حقیقت است؛ بلکه حقیقت را تأکید و تصحیح می‌کند. اگر خداوند وجودی غیر از ماهیت خود داشته باشد و لازمه‌اش این باشد که متعلق به آن ماهیت گردد، پس معنای واجب‌الوجود برای ماهیتی وجوب می‌یابد که واجب‌الوجود نیست. پس نمی‌تواند واجب‌الوجود باشد (از این حیث که واجب‌الوجود است)؛ یعنی با توجه به ذاتش ـ که واجب‌الوجود است ـ واجب‌الوجود نخواهد بود؛ زیرا وجودی است که به‌واسطه ماهیت وجود می‌یابد و این محال و خلاف فرض است؛ زیرا خداوند مطلق و غیر مقید به وجود خاصی ـ که ملحق به ماهیت شود ـ در نظر گرفته شده است. همچنین اگر وجود خداوند، ملحق به ماهیت در نظر گرفته شود، این اشکال وارد است که وجودش معلول ماهیت است؛ چراکه وجود می‌تواند معلول باشد؛ ولی وجوب مطلق ذاتی نمی‌تواند معلول باشد. پس این راه باقی می‌ماند که واجب‌الوجود بالذات مطلقِ متحقق ـ از آن حیث که واجب‌الوجود بنفسه است ـ بدون آن ماهیت واجب‌الوجود باشد. پس آن ماهیت عارض بر واجب‌الوجود متحقق‌القوام می‌شود. (ابن‌سینا، بی‌تا: 439 ـ 434) فیلسوفان تقریرهای گوناگونی از این برهان ارائه کرده‌اند. (بهمنیار، 1349: 569؛ حلی، 1370: 54؛ کاتبی قزوینی، 1375: 10؛ صدرالدین شیرازی، بی‌تا الف: 1 / 96؛ 6 / 56؛ 1 / 107؛ تفتازانی، 1409: 1 / 313؛ جوادی آملی، 1368: 2 / 411 از بخش اول؛ میبدی، 1331: 287) ج) بررسی نقدهای واردشده بر ادله بر این دلایل، نقدهایی وارد شده که بیشتر آنها را فخر رازی مطرح کرده است. نقد یکم: این نقد در قالب یک قیاس استثنائی به این صورت است که: اگر واجب مجرد از ماهیت باشد، تعدد واجب یا احتیاج آن به غیر لازم می‌آید و تالی به هر دو قسم خود باطل است. درنتیجه مقدم (تجرد واجب از ماهیت) نیز باطل می‌باشد. (رازی، 1335: 41 و 43) ملاصدرا این تلازم را نفی می‌کند؛ زیرا آن امر واحد مشترک بین همه موجودات، مفهوم وجود است که امری ذهنی بوده، نه مقتضی تجرد از ماهیت است و نه مقتضی اقتران به آن. آنچه مقتضی تجرد یا اقتران است، مصادیق گوناگون آن هستند که آن مفهوم واحد به‌گونه‌ای مشکک بر آنها حمل می‌گردد. (صدرالدین شیرازی، 1414: 1 / 188 ـ 187) نقد دوم: این نقد نیز نوعی قیاس معارضت از ناحیه وصف مبدئیت واجب‌تعالی در قالب یک قیاس استثنایی است که: اگر واجب ماهیت نداشته باشد تا متعلق وصف مبدئیت و مقتضی آن باشد، مبدئیت او یا به ذات وجود او یا به وجود همراه با قید تجرد یا به وجود مشروط به تجرد است و تالی در هر سه صورت باطل خواهد بود. (رازی، 1986: 145؛ همو، 1343: 1 / 35) ملاصدرا تلازم بین تقدم و تالی را نفی می‌کند. مبدئیت واجب به ذات وجود اوست و این امر به‌دلیل اینکه وجود او مخالف تمام موجودات است، مستلزم مبدئیت سایر موجودات نخواهد بود. (1414: 1 / 188) نقد سوم: حقیقت واجب با حقیقت هیچ‌یک از اشیا مساوی نیست. وجود واجب مساوی با وجودات امکانی است. پس حقیقت واجب عین وجود آن نیست. (همان: 189) فیلسوفان به انکار کبرای قیاس اقترانی یا نفی تلازم قیاس استثنایی پرداخته و گفته‌اند وجود واجب هرگز با وجود ممکنات مساوی نیست؛ زیرا وجود نسبت‌به واجب، ذاتی و نسبت‌به ممکنات، عرضی است. (همان: 191 ـ 189) نقد چهارم: واجب یا عین کون در اعیان خارجی است یا غیر از آن و هر یک دارای دو صورت و هر صورت دارای سه فرض است. سه فرض صورت اول و دو فرض در صورت دوم محال است. تنها یک فرض ممکن می‌باشد و آن فرضِ مغایرت ذات واجب با وجود آن و مطابق با مطلوب است. بیان ملازمه چنین است که اگر واجب عین کون در اعیان خارجی باشد، سه فرض پیش می‌آید: 1. تعدد و تکثر واجب؛ 2. کون وجود با قید تجرد؛ 3. کون وجود با قید تجرد که قید تجرد جزء آن نباشد؛ بلکه شرط خارجی باشد. هر سه فرض محال هستند. اگر واجب غیر از کون در اعیان خارجی باشد، باز هم سه فرض لازم می‌آید: 1. اصلاً فاقد کون و وجود است؛ 2. واجد هستی است که این هستی جزء داخلی آن است؛ 3. واجد کون و هستی است که این هستی امری زاید و خارجی است و این همان فرض زیادت وجود واجب بر ماهیت اوست که محذوری را به دنبال نخواهد داشت. (همان: 192 ـ 191) در رد این نقد، به محل نزاع در نفی مغایرت وجود واجب با حقیقت و ماهیت آن توجه شده است که با توجه به این نکته می‌توان این شبهه را نیز دفع کرد. چراکه مراد از وحدت و یگانگی ذات و وجود واجب، یگانگی با وجود مطلق مفهومی که متصف به اشتراک معنوی است نیست. زیرا مفهوم وجود مطلق در نزد حکما عام و زائد بر وجود واجب و ممکن است. همچنین مراد از یگانگی، عدم زیادت حصه وجودی مختص به واجب نسبت‌‌به ذات آن نیز نیست زیرا حصص به‌دلیل اضافات به امور جزئی دارای تکثر و اختلاف می‌باشند. لذا مفهوم وجود یک معقول ثانی فلسفی است که از ذات واجب به حیثیت اطلاقیه انتزاع شده، و واجب با همان حیثیت به آن متصف می‌گردد زیرا فرض بر این است که ذات واجب در اصل و ماهیت خود، یعنی بدون لحاظ غیر، موجود و محقق است اما در موجودات ممکنه این‌گونه نبوده و نیازمند به حیثیت تعلیلیه و یا تقییدیه است. (همان: 195 ‌ـ 193؛ کاتبی قزوینی، 1375: 12) نقد پنجم: وجود ـ بالضروره ـ معلوم و حقیقت واجب غیر معلوم است. بنابراین حقیقت واجب غیر از وجود است. (رازی، 1343‍‍: 33) کاتبی قزوینی در رد این نقد می‌گوید: وجود واجب قابل تعقل نیست. آنچه قابل تعقل است، وجود من حیث هو وجود است. نقد ششم: فخر رازی در المباحث المشرقیه می‌گوید: از آنجا که وجود بنابر اشتراک معنوی دارای معنای واحد است و معنای واحد به‌منزله طبیعت نوعی و آن نیز مقتضی آثار یکسانی است، پس افراد وجود نیز دارای آثار مختلفی نبوده، مقتضی اثر واحد هستند. در صورت اول، واجب دارای ماهیت می‌باشد و در صورت دوم، همه موجودات باید منزه از ماهیت باشند که امری محال است. در صورت سوم، عروض وجود بر ماهیت یک علت خارجی نیاز دارد که چون صورت دوم و سوم خالی از محذور نیست، پس صورت اول یعنی ماهیت داشتن همه موجودات ازجمله واجب اثبات می‌گردد. (34 / 1) کاتبی در رد این نقد می‌گوید: وجود ذاتاً نه اقتضای تجرد دارد و نه اقتضای عدم تجرد؛ بلکه تجرد امری عدمی است و نیازی به‌علت ندارد. بسیاری از نقدها با این نکته حل می‌شود که لفظ وجود بر حقیقت واجب‌الوجود و سایر موجودات ممکن به‌طور تشکیک اطلاق می‌شود. (1375: 12) البته ملاصدرا نیز این نقد اخیر را در جلد اول اسفار جواب داده است. (1414: 1 / 199 ـ 196) نقد هفتم: از آنجا که وجود مشترک معنوی و متواطی است، باید حکم آن در همه موارد یکسان باشد. بنابراین وجود یا در همه موارد عین ذات است یا زاید بر آن. از آنجا که زیادت وجود در ممکنات مسلم است، پس در همه موارد و ازجمله در واجب نیز وجود زاید بر ذات است. (جوادی آملی، 1368: 1 / 219 از بخش اول) در رد این نقد نیز فلاسفه همان خلط عقلی بین مفهوم و مصداق را بیان کرده‌اند. (همان: 221 ـ 219) نقد و بررسی ابتدا این مسئله براساس اصالت‌ وجود یا ماهیت مطرح و سپس مبانی موافقان و مخالفان این قاعده بیان می‌شود. بنابر مذهب اصالت‌ وجود و اعتباری بودن ماهیت که تفکیک وجود از ماهیت فقط در ذهن صورت می‌پذیرد (نه در خارج)، خداوند نه‌تنها در خارج، که در ذهن نیز قابل انفکاک به وجود و ماهیت نمی‌باشد. خداوند چون ماهیت ندارد، به ذهن نمی‌آید (نه اینکه چون به ذهن نمی‌آید، ماهیت ندارد) و در خارج وجود محض بسیط است. در مکتب اصالت ماهیت و اعتباری بودن وجود، جمله «خداوند ماهیت ندارد» به‌معنای انتزاع مفهوم هستی از ذات واجب با قطع‌نظر از جمیع حیثیات است؛ البته نه به این معنا که واجب عین هستی است و هستی خارج، عین واجب است؛ زیرا به‌نظر آنان، وجود خارجی اعتباری است و خدا هم که ماهیت ندارد و تنها وجود دارد. آنان معتقدند مفهوم وجود، فردی در خارج ندارد. (ایجی، 1370: 2 / 155) بنابراین اگر کسی معتقد به اصالت وجود در واجب و اصالت ماهیت در ممکنات است، در این صورت هیچ اشکالی پیش نمی‌آید. اگر کسی معتقد به اصالت ماهیت در واجب و ممکن، باشد، در این صورت مقصود از اعتباری بودن وجود این است که در خارج چیزی که عین وجود باشد، اما هیچ‌گونه تعینی نداشته باشد، نیست و وجود در خارج باید با یکی از معقولات اولیه همراه باشد. بنابراین وقتی اصالت ماهوی می‌گوید خدا ماهیت ندارد، مقصودش این است که این مفهوم اعتباری وجود از حاق ذات واجب با قطع‌نظر از هر حیثیتی انتزاع می‌شود. براساس بررسی دلایل موافقان و مخالفان این قاعده می‌توان تأثیر مبانی هرکدام در بیان آن را مهم ارزیابی نمود. مبانی موافقان این قاعده عبارتند از: الف) واجب بالذات واجب من جمیع‌الجهات؛ واجب‌الوجود از تمام جهات و حیثیات واجب است و هیچ جهت امکانی ندارد و از آنجا که ماهیت جهتی امکانی است که همه ممکن‌ها دارای آن هستند، پس محال است واجب‌ بالذات دارای ماهیت (جهت امکانی) باشد. پس واجب‌الوجود وجود صرف است، بدون ماهیت. (ابن‌سینا، بی‌تا: 37) ب) کلّ ممکن زوج مرکبٌ من وجودٍ و ماهی ه؛ خداوند دارای ترکیب نیست و بسیط است؛ چراکه هر مرکبی محتاج به اجزای خود است و اگر خداوند مرکب بود، محتاج به اجزا می‌بود که این خلاف شأن واجب‌الوجودی است؛ زیرا او محتاج به چیزی نیست؛ بلکه همه چیز محتاج به اوست. بنابراین دارای اجزا نیست و ماهیت هم ندارد و وجود صرف است. (سهروردی، 1369: 3 / 37 ـ 36؛ بهمنیار، 1349: 570؛ صدرالدین شیرازی، بی‌تا الف: 1 / 107، پاورقی سبزواری) ج) بساطت وجود؛ هر هویت وجودی از آن جهت که وجود است، نه از اجزای تحلیلی عقلی (جنس و فصل) ترکیب شده است، نه از اجزای معنوی خارجی (ماده و صورت) و نه از اجزای وضعی خارجی (اجزای مقداری). (مدرسی تهرانی، 1361: 236) ملاصدرا در الشواهد الربوبیه می‌گوید: از آنجا که خداوند نیز وجود محض است (ماهیتی ندارد) و وجود هم بسیط است، خدواند نیز بسیط است، به این معنا که مرکب از چیزی ـ مانند ماهیت ـ نمی‌باشد و صرف وجود است.  (1382: 135) د) اصالت وجود؛ منشأ هر خیر و کمالی وجود است، نه ماهیت و از آنجا که خداوند وجود محض است و چیزی غیر از وجود نیست و وجود نیز امری اصیل است، پس خداوند اصیل است؛ یعنی منشأ همه آثار در خارج اوست. (مطهری، 1360: 42 ـ 34) ﻫ) وحدت وجود؛ همه موجودات در وجود خود با یکدیگر اشتراک دارند؛ ولی دارای مراتب مختلفی از نظر شدت و ضعف هستند (تشکیک وجود) که خداوند دارای بالاترین مرتبه وجود است و همه موجودات را در بر می‌گیرد. درنتیجه این مرتبه از وجود نمی‌تواند دارای ماهیت باشد؛ چون در غیر این صورت، خداوند محدود به حد خاصی می‌شود و از آنجا که خداوند وجود محض است و وجود نیز دارای وحدت است (هیچ کثرتی در ذات وجود نیست) پس هیچ کثرتی نیز در ذات خداوند وجود ندارد. یکی از کثرت‌ها و ترکیب‌ها نیز همان ترکیب از وجود و ماهیت می‌باشد و خداوند که متکثر نیست، پس ماهیت نیز ندارد و وجود صرف است. البته این مبانیِ موافقان شرط لازم هستند، نه کافی؛ یعنی اگر کسی به این مبانی معتقد شد، معلوم نیست به خود قاعده معتقد باشد؛ ولی اگر به اینها معتقد نباشد، نمی‌تواند قاعده را به‌نحوی منطقی و سازگار قبول کند. ازسوی دیگر، مخالفان این قاعده معتقدند خداوند دارای ماهیت بوده، وجودش زاید بر آن ماهیت است و ادله‌ای نیز بیان کرده‌اند. از آنجا که این ادله بر یک اساس علمی استوار نیستند، از آنها به شکوک و شبهات یاد می‌شود که باید از صفحه ذهن پاک شوند. (جوادی آملی، 1368: 1 / 157 از بخش اول) برخی از مبانی منکران عبارت است از اصالت ماهیت و اعتباریت وجود و اشتراک معنوی وجود. مرحوم آقا علی نوری در حاشیه اسفار معتقد است مبنای اشتراک این شبهات، اصالت ماهیت و اعتباریت وجود است؛ اما استاد جوادی آملی بر این گفته ایراد گرفته، می‌گوید: این شبهات براساس اصالت ماهیت نیست؛ بلکه براساس اصالت وجود و اشتراک معنوی آن است؛ زیرا فخر رازی و همفکران او چون مفهوم مشترک وجود را نسبت‌به مصادیق آن متواطی دانسته‌اند و از مشکک بودن غفلت ورزیده‌اند، تمامی مصادیق وجود را نظیر مفهوم آن، یگانه پنداشته‌ و اختلاف موجودات را به اختلاف در ماهیات آنها نسبت داده‌اند. آنها در باب تنزه واجب از ماهیت، گرفتار شبهاتی شده‌اند که پاسخ آنها با توجه به این غفلت برطرف می‌گردد. (همان) به نظر نگارندگان نیز با توجه به شبهاتی که منکران قاعده بیان کرده‌اند، کلام استاد جوادی آملی صحیح به‌نظر می‌رسد و مبنای اصلی منکران در رد این قاعده همان اعتقاد به اشتراک معنوی وجود است. (شریف‌پور، 1383: 82) در تحلیل مفهومی مؤلفه‌های این قاعده نیز مخالفان و موافقان قاعده اختلاف نظر دارند. البته در مورد معانی کلمات حق، وجود یا انیت، آنها نظر مشترکی دارند؛ اما با توجه به اینکه ماهیت دارای دو معنا می‌باشد، آنها ماهیت را در این مسئله به‌معنای دوم یعنی «ما به الشیء هو هو» گرفته‌اند. درصورتی‌که موافقان ماهیت را به‌معنای اول، یعنی «ما یقال فی جواب ما هو» دانسته‌اند؛ زیرا خداوند ماهیت به‌معنای «ما به الشیء هو هو» را دارد؛ اما دومی را نه. نتیجه بیشتر فیلسوفان مسلمان این قاعده را پذیرفته و هر یک تقریری از ادله آن بیان کرده‌اند و آن را یکی از قواعد اصلی در باب الهیات در فلسفه اسلامی می‌دانند که دارای نتایج و آثار فراوانی می‌باشد؛ ازجمله اینکه خداوند بسیط‌الحقیقه بوده، هیچ‌گونه جزء و جنس مشترکی با هیچ موجودی ندارد. در ذات او جهات امکانی، نقص و عدم راهی ندارد؛ زیرا او ماهیت ندارد. فرض تعدد واجب‌ نیز غلط است؛ زیرا وقتی او ماهیت ندارد، تعین و وجود خاص عین ذات اوست و دیگر جایی برای فرض تعدد باقی نمی‌ماند. اثبات توحید ذاتی نیز از نتایج این قاعده است؛ زیرا با این مسئله، دو قاعده «صرف الشیء لایتثنی ولایتکرر» و قاعده «بسیط‌الحقیقه» که از ادله اثبات توحید در واجب‌الوجود است، مصداق پیدا می‌کنند. همچنین توحید صفاتی، توحید افعالی (توحید در خالقیت)، توحید در ربوبیت تکوینی، توحید در ربوبیت تشریعی، توحید در اطاعت و توحید در الوهیت نیز از نتایج بسیار مهم این قاعده می‌باشد. او که ماهیت ندارد، معلول چیزی نیست؛ زیرا هر دارای ماهیتی، معلول است و او ماهیت ندارد. ذات خداوند وجود محض است؛ یعنی حقیقت وجود است، نه مفهوم وجود؛ زیرا این مفهوم در همه موجودات زاید بر ذات است. خداوند وجود ذهنی ندارد و فقط وجود عینی خارجی است و هرگز کسی به کنه ذات او پی نمی‌برد؛ زیرا ماهیت ندارد تا به ذهن کسی بیاید و ما تنها مفاهیم اسما و صفات الهی را می‌شناسیم، نه حقیقت آنها را و از آنجا که ماهیت از طریق علم حصولی شناخته می‌شود، نه علم حضوری، پس علم حصولی به خدا غیر ممکن است، نه علم حضوری. خدا همچنان‌که حیثیت تعلیلی ندارد، حیثیت تقییدی نیز ندارد و همه قضایای مربوط به خدا ضروری ازلی هستند که مهم‌تر از ضروری ذاتی و وصفی است. منابع و مآخذ 1. آشتیانی، سیدجلال‌ الدین، 1351، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، مشهد، دانشگاه مشهد. 2. ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، 1333 ق، دانش‌نامه علائی، مقدمه و تصحیح محمد معین، تهران، انجمن آثار ملی. 3. ـــــــــــــــ ، 1375، الإشارات و التنبیهات، قم، البلاغه. 4. ـــــــــــــــ ، 1371، المباحثات، مقدمه محسن بیداد فر، قم، بیدار. 5. ـــــــــــــــ ، 1994 م، الهیات شفا، مقدمه ابراهیم مدکور، تحقیق: الادب قنواتی، سعید زائر، بیروت، درالجمیل. 6. ـــــــــــــــ ، بی‌تا، رسائل، قم، بیدار. 7. ـــــــــــــــ ، 1358، الرساله العرشی ه، القاهره، جامعه الازهر. 8. ـــــــــــــــ ، 1412 ق، النجاه فی المنطق و الالهیات، تحقیق: دکتر عبدالرحمن عمیر ه، بیروت، دارالجمیل، چ اول. 9. ابهری، مفضل بن عمر، 1331 ق، الهدایه الاثیریه، شرح شیخ محمد میبدی، قم، طبع: کتب الاسلامیه حاج شیخ احمد شیرازی. 10. اصفهانی، محمدحسین، 1378 ق، تحفه الحکیم، مقدمه و تصحیح محمدرضا مظفر، نجف، مطبعه نجف. 11. الایجی، عضدالدین عبدالرحمن، 1370، شرح المواقف سید شریف جرجانی، قم، انتشارات الشریف الرضی، چ اول. 12. بهمنیار، 1349، التحصیل، تصحیح مرتضی مطهری، تهران، دانشکده الهیات. 13. تفتازانی، سعدالدین مسعود بن عمر، 1409 ق، شرح المقاصد، بیروت، علم‌الکتب. 14. جوادی آملی، عبدالله، 1368، رحیق مختوم (شرح الحکمه المتعالی ه)، قم، اسراء. 15. حلی، حسن بن یوسف، 1360 ق، نهج‌ الصدق و کشف الحق، تعلیق شیخ فرج‌الله حسینی، مقدمه سید رضا صدر، بیروت، دارالکتب الضیائی و المکتبه المدرسه. 16. ـــــــــــــــ ، 1370، کشف المراد، شارح: شعرانی، تهران، انتشارات اسلامیه، ‌چ ششم. 17. خواجگی شیرازی، محمد بن احمد، 1375، النظامیه فی المذهب الامامی ه، تهران، دفتر میراث مکتوب، نشر قبله. 18. دهخدا، علی‌اکبر، 1368، لغت‌نامه دهخدا، تهران،‌ دانشگاه تهران. 19. رازی، فخرالدین محمد، 1335 ق، الرساله الکمالیه فی الحقائق الالهی ه، مصحح: محمدباقر سبزواری، تهران، دانشگاه تهران. 20. ـــــــــــــــ ، 1343 ق، المباحث المشرقی ه، بیروت، مطبعه مجلس دائره المعارف النظامی ه، چ اول. 21. ـــــــــــــــ ، 1986 م، الاربعین، مقدمه، تحقیق و تعلیق احمد حجازی، قاهره، انتشارات دارالتضامن. 22. ـــــــــــــــ ، 1341 ق، براهین در علم کلام، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران. 23. ـــــــــــــــ ، 1407 ق، المطالب العالی ه، تحقیق احمد حجازی، بیروت، دارالکتب العربی. 24. ـــــــــــــــ ، 1420 ق، نقد المحصل، قم، الشریف الرضی. 25. رازی، قطب‌الدین، 1403 ق، المحکمات، قم، نشر کتاب. 26. سبزواری، هادی، 1369، شرح المنظومه، به اهتمام: مهدی محقق و توشی هیکو ایزوتسو، تهران، دانشگاه تهران. 27. ـــــــــــــــ ، بی‌تا، وجود از نظر فلاسفه اسلام، شارح محمدرضا صالحی کرمانی، بی‌جا، بی‌تا. 28. سهروردی، شهاب‌الدین، 1369، مجموعه مصنفات، تصحیح سید حسین نصر، مقدمه هانری کربن، تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران. 29. شریف‌پور، مریم، 1383، مبانی و لوازم قاعده الحق ماهیته انیته، پایان‌نامه کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی، راهنما: دکتر احد فرامرزقراملکی، دانشگاه تهران، مشاور: زهرا مصطفوی، دانشکده الهیات. 30. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، 1382، الشواهد الربوبیه فی المنابع السلوکی ه، حواشی: ملا هادی سبزواری، مقدمه، تصحیح و تعلیق سید جلال‌الدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ویرایش دوم، چ سوم. 31. ـــــــــــــــ ، 1414 ق، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربع ه، تصحیح و تعلیق حسن‌زاده آملی، تهران، وزارت فرهنگ اسلامی. 32. ـــــــــــــــ ، بی‌تا الف، الحکمه المتعالیه فی الأسفار الأربعه العقلی ه، قم، شرکه المعارف الاسلامی ه. 33. ـــــــــــــــ ، بی‌تا ب، المظاهر الإلهی ه، تصحیح و مقدمه سیدجلال‌الدین آشتیانی، مشهد، چاپخانه خراسان. 34. طباطبایی، سید محمدحسین، 1386، بدایه الحکم ه، قم، مکتبه طباطبایی. 35. ـــــــــــــــ ، 1406 ق، نهایه الحکم ه، بیروت، مؤسسه اهل‌البیت. 36. غزالی، ابوحامد محمد، 1961، مقاصد الفلاسف ه، تحقیق دکتر سلیمان دنیا، مصر، دارالمعارف. 37. فارابی، ابونصر، 1349 ق، رسائل، حیدرآباد، دائر هالمعارف عثمانی. 38. کاتبی قزوینی، نجم‌الدین دبیران، 1375، حکمه العین، ترجمه عباس صدری، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی. 39. مدرسی تهرانی، آقا علی، 1361، لمعات الهی ه، مقدمه سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، چاپخانه پارت، چ دوم. 40. مصباح یزدی، محمدتقی، 1363، تعلیقه علی نهایه الحکم ه، قم، مؤسسه در راه حق. 41. مطهری، مرتضی، 1360، شرح منظومه، تهران، حکمت. 42. میبدی، محمد بن معین‌الدین، 1331 ق، شرح الهدایه الأثیری ه، قم، کتب الاسلامی ه. 43. ولسفن، هری اوسترین، 1368، فلسفه علم کلام، ترجمه احمد آرام، تهران، الهدی. مریم شریف‌پور محمد محمد رضایی فصلنامه اندیشه نوین - شماره 28 انتهای متن/

94/02/08 - 04:01





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن