تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درست ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816627303




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

-آن مرد آمد مدرسه بسازد + عکس


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

سفرنامه باکو تا پشتکوه آن مرد آمد مدرسه بسازد + عکس «یعنی ماهم مثل شهری ها صاحب کلاس قشنگ می شویم؟»، این جمله را «سمانه» دانش آموز کلاس اولی مدرسه روستای تاسک پشتکوه گفت، وقتی که شنید مردی از باکو به پشتکوه آمده تابرای آنان مدرسه ای بسازد.
 

همه چیز از یک تیتر آغاز شد. «مدرسه تاسک نشانی از مدرسه ندارد». و وقتی مهرداد آقایی بازرگان ایرانی ساکن باکو آن را خواند، کنجکاو شد که این تاسک پشتکوه کجاست که هنوز دانش آموزانش در مدرسه ای سنگی و تاریک درس می خوانند. تاسک اما روستایی است با ۴۰ خانوار در منطقه محروم و دورافتاده پشت کوه جلیل در مرز بویراحمد و ممسنی که همچون دیگر روستاهای این منطقه در دامنه یکی از کوه های بلند زاگرس جنوبی و در میان بلوط های تنومند جای گرفته است. تنها مدرسه روستا، چهاردیواری ساخته شده ازسنگ های کوچک و بزرگ است بدون پنجره که باشاخه های بلوط و گِل مسقف شده تاحداقل سرپناهی برای۲۱ دانش آموز آن درسرمای زمستان زاگرس باشد. این کلاس که بیشتر به سیاهچالی می ماند۱۵ دانش آموز دارد و یک معلم. گرچه در سال آینده و با ورود شش دانش آموز پیش دبستانی، تعداد دانش آموزان آن به عدد ۲۱ می رسد.

این تاجر ایرانی ساکن باکو خیلی زود تصمیمش را می گیرد. می خواهد به گفته خود آخرین روستای محروم از فضای آموزشی مناسب را صاحب مدرسه کند. اگرچه روستای تاسک آخرین روستا نیست و هنوز هستند روستاهایی در کهگیلویه و بویراحمد که از فضای آموزشی مناسب محرومند. آقا مهرداد عزم سفر می کند. از باکو به تهران و سپس پشتکوه. بار سفر می بندد و راهی دیار ناشناخته ها می شود. جایی که به گفته خود او، بهشتی است که محروم مانده است. او می گوید: به کسی نگفتم که به کجا می روم و هدفم از این سفر چیست. ترسیدم کسی حرفی بزند و در تصمیمم تردیدی ایجاد شود. تنها به هدفم فکر می کردم و اینکه هرچه زودتر به این روستا بروم و در حد توان خود کاری کنم. آقایی را در سفر به کهگیلویه و بویراحمد یک دوست قدیمی و پسر هشت ساله اش «ارشان» همراهی می کنند. او می گوید: پسرم مدرسه بود اما تصمیم گرفتم او را نیز با خود بیاورم. مدیر مدرسه ابتدا اجازه نداد و گفت از درسهایش عقب می ماند اما من گفتم درسی که او از این سفر می تواند بگیرد خیلی مهمتر است.

وی می افزاید: پسر من در یکی از بهترین مدارس تهران درس می خواند. هر روز صبح با سرویس به مدرسه می رود و با سرویس می آید. از همه امکانات برخوردار است و هیچ کمبودی ندارد. کلاسشان هم از تجهیزات آموزشی جدید برخوردار است. او را به این خاطر آوردم که ببیند بچه های روستای تاسک در چه مکانی و با چه وضعیتی درس می خوانند. سفر اما برای این خیرمدرسه ساز و همراهانش آسان نیست. کهگیلویه و بویراحمد برای آنها جایی ناشناخته است و در راه آمدن چندین بار اشتباهی سر از شهر دیگری در می آورند تا اینکه آخر به یاسوج می رسند. صبح روز بعد او آماده سفر می شود تا به پشتکوه برود و روستای تاسک را از نزدیک ببیند. در این سفر مدیر آموزش و پرورش عشایر استان نیز همراه است. مردی سخت کوش که پیش از آنکه مدیری برای دانش آموزان عشایری باشد، پدری مهربان برای آنهاست. منطقه پشتکوه جلیل بخشی از خاک استان فارس است اما به دلیل آنکه مناطق ییلاقی آنها در خاک کهگیلویه و بویراحمد قرار دارند، مدارس آن تحت پوشش آموزش و پرورش عشایر این استان هستند.

برای رفتن به پشتکوه ابتدا باید وارد شهرستان رستم استان فارس شد و از جاده ای که از روستای «کوپن» می گذرد به سمت شمال و دامنه کوهها حرکت کرد. جاده اما از میان کوههای صعب العبور زاگرس جنوبی می گذرد و مسیر پرپیچ وخمی است که به دامنه ها و نوک کوهها ختم می شود. زیبایی های طبیعت بکر و جذاب منطقه آنقدر چشم ها را مجذوب خود می کند که مسافت پیموده شده و سختی راه به نظر نمی آید. کوهها با انبوه درختان بلوط آذین بسته شده اند و مخمل سبز برتن کرده اند. در دامنه یکی از این کوهها به تاسک می رسیم و در همان ابتدا این مدرسه سنگی روستاست که در ورودی ده پیداست. تعدادی از دانش آموزان در کنار مدرسه در حال بازی اند. ماشین که به مدرسه نزدیک می شود تعدادشان بیشتر و چشمهایشان گرد می شود که امروز اینجا چه خبر است؟ این غریبه ها که هستند؟ مهمانان روستای تاسک اما چشمشان به مدرسه سنگی روستاست. آنها در همان ابتدا مدرسه را ورانداز می کنند. اَرشان هم باور نمی کند که این مدرسه باشد. پدر برای او توضیح می دهد که بچه های تاسک اینجا درس می خوانند. اما ارشان می گوید: این که شبیه دخمه است.

حالا او بهتر می تواند تفاوت مدرسه خود را در تهران با این مدرسه در پشتکوه درک کند. به خصوص وقتی که در آن تاریکی کلاس در کنار سایر دانش آموزان می نشیند و به سقف سیاه و دود گرفته کلاس نگاه می کند. مردم روستا اما میهمان نوازند. هر غریبه ای که وارد روستا می شود مورد استقبال آنها قرار می گیرد. تعدادی از اهالی روستا به سمت مدرسه می آیند و به جمع ما می پیوندند. حرف ها در خصوص مدرسه و ساخت مدرسه ای جدید است. روستاییان که این حرفها را می شنوند، خوشحال می شوند. یکی از آنها می گوید: زمانی این روستا مدرسه ای نداشت و دانش آموزان آن مجبور بودند کیلومترها پیاده روی کنند تا در روستاهای پایین تر درس بخوانند. به همین خاطر در آن زمان که حتی جاده ای نبود، اهالی روستا با مصالح بومی همچون سنگ و شاخه بلوط این مدرسه را ساختند. بچه ها ساکتند و چشم به دهان بزرگترها دارند که چه می گویند. سمانه دختر کلاس اولی این مدرسه وقتی که خواهر بزرگترش خبر می دهد که این آقا می خواهد برایمان مدرسه بسازد، گل از غنچه دهانش می شکفد و می گوید: یعنی ماهم مثل شهریها صاحب کلاس قشنگ می شویم.

از همه خوشحالتر آقا مهرداد است که احساس می کند باری از دوشش برداشته شده. او می گوید: خیلی خوشحالم که بالاخره آمدم. این چند مدت خواب نداشتم و دلم می خواست هرچه زودتر کار ساخت مدرسه را شروع کنم. من آدم ثروت مندی نیستم وخودم طعم فقر را چشیده ام. اما برای تامین هزینه احداث این مدرسه خیلی از مخارجم را کم کرده ام. وی ادامه می دهد: من تا قبل از اینکه آن گزارش را در خبرگزاری مهر نخوانده بودن نمی دانستم چنین جاهایی هم در کشور ما پیدا می شود و فکر می کردم این روستا آخرین روستایی است که مدرسه ندارد و با خودم گفتم من هم بروم این آخرین روستا را مدرسه دار کنم. اما اینجا که آمدم دیدم هنوز روستاهایی هستند که فاقد فضای آموزشی مناسب اند. وقتی برگردم سایر دوستانم را ترغیب می کنم تا آنها هم بیایند و مدرسه ای بسازند. افراد ثروتمندی هستند که دستی به خیر دارند و اگر بدانند چنین جاهایی وجود دارد می آیند و مدرسه می سازند.

آقا مهرداد قصد دارد اینجا مدرسه ای دو کلاسه احداث کند. مدرسه ای که یک کتابخانه با انبوهی از کتابها داشته باشد تا دانش آموزان اوقات فراغت خود را با خواندن این کتابها بگذرانند. او می گوید: قصد ندارم که مدرسه ای بسازم و بروم. می خواهم این مدرسه را تحت پوشش قرار بدهم و سالانه وضعیت تحصیلی دانش آموزان را مورد ارزیابی قرار دهم و حمایتها تا رسیدن این دانش آموزان به مقاطع بالاترادامه یابد. آقا مهرداد اما دست خالی نیامده و برای دانش آموزان سوغات و عیدی هم آورده است. حالا برق خوشحالی را می توان در چشم تک تک دانش آموزان دید. شاید این روز برای همیشه در ذهن آنها ثبت شود. بالاخره مدرسه سنگی را در میان شور و شوق بچه ها و اهالی روستا ترک می کنیم. تا چندی دیگر این مدرسه جای خود را به مدرسه ای زیبا و استاندارد خواهد داد و دیگر دانش آموزان و معلم مهربان این مدرسه نگران سوز سرمای زمستان و بارش برف و باران و چکه آب از سقف کلاس نیستند.

همه همسفران به روستای تاسک اینک لبخند رضایت بر لب دارند. آقای رضایی مدیر آموزش و پرورش عشایر استان خوشحال است که یک روستای عشایری دیگر صاحب مدرسه می شود. او اکنون به ۴۱روستای دیگری فکر می کند که آنها نیز نیازمند بازسازی هستند. آقا مهرداد نیز خوشحال است که به هدفش رسیده و به زودی مدرسه ای زیبا برای این روستا می سازد. اَرشان هم حالا قدر درس خواندن در مدرسه اش را بهتر می داند.

(مهر)


 


دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 ساعت 14:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن