واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نقدِ بی نیاز از داستان امروز
فتح الله بی نیاز برای همه علاقه مندان ادبیات داستانی نامی است آشنا. بینیاز مرد اعتدال است. منتها آدم معتدلی که در زمانه مدرن و پسامدرن حضور پیدا کرده است. تئوریهای مدرن و پستمدرن این جا و آنجا را خوب میشناسد و فقط میماند کمی نبوغ و یک خرده آوانگارد ناگرایی که او دارد و همینها متنهایش را مخاطبپذیر کرده است. در مسجد سلیمان به دنیا آمده. سال 1327.سال 1351 از دانشگاه شریف مدرک مهندسی برق گرفته و شده: مهندس فتحالله بینیاز!خوانندگان فارسی زبان، در یک گستره زمانی از سال 49 تا 80 مطالبی از نویسندگانی چون ف. احسان، ب. فرزاد، ف. ب. غمگسار و ب. افق خواندند. حالا به اطلاع این خوانندگان عزیز میرسانیم که همه این آدمها یک نفر بودهاند و آن یک نفر هم کسی نبوده جز فتحالله بینیاز. او نویسنده 20 رمان و مجموعه داستان و دو کتاب در حوزه نظریات ادبی است.با وجود اشراف و آشنایی اش به فرمها و سبکهای ادبی به مدهای رایج داستان نویسی امروزین، چندان توجه نداشته و غالبا آثارش به گونه ای است که از شکل و ساختاری ساده برخوردار است(البته تعدادی را باید استثنا دانست)شاید او جزو معدود نویسندگان حرفه ای حال حاضر کشورمان باشد که هنوز به سنت گذشتگان داستان نویس پایبند مانده و به دو عنصر قصه گویی و سرگرم کنندگی همچنان توجه خاص نشان می دهد.****تفاوت ماهوی داستان مدرنیستی و داستان پست مدرنیستی1) در داستان پست مدرنیستی ، برخلاف داستان مدرنیتسی که شخصیت ، جهان را به خود و دیگری تقسیم می کند ، شخصیت از همان ابتدا به تقسیم بدنی خود و دیگری اعتقادی ندارد .دنیای واحد و سخت عقلانی ، به عنوان تنها دنیای ممکن کنار می رود ، دنیاهای متعدد تجربه می شوند . روایت های کبیر حذف می شوند ؛ زیرا در پی یکسان سازی هستند تا بتوانند جهان را در یک نظام معین جای دهند و بشناسند . پس ادبیات پست مدرنیستی در برابر روایات کبیر موضع گیری می کند .2) دیگرها در ادبیات پست مدرن به مرکز پرتاب می شوند و دیگر مکان ها حضور می یابند . دیگر مکان سازی . بوطیقای ادبیات پست مدرن است و هرگونه آرزو برای شبیه سازی متن با جهان واقع را از بین می برد . متن با جهان واقع هیچ نسبت آینه گونی ندارد ؛ از این رو حتی با مفهوم مولف نیز در می افتد . وجود خالق انکار می شود تا متن بتواند به خود رجوع کند . این ادبیات با مفهوم بازنمایی به صورتی دیگر برخورد می کند .3) سبکی ، تندی ( هم در مفهوم کاربست ابزار و هم سرعت در جریان روایت ) ، دقت (هم در طرحی فرمان و هم در بیان لفظی ) ، رویت پذیری ( هم در جزییات شگفت آور و هم در حدود خیال ابداعی حتی در شکل فانتزی ) چند گانگی ( هم در ترکیب هنری و هم در نمایش تقاطع بی پایان چیزها )4) در یک داستان پست مدرن ممکن است خود نویسنده چه به عنوان راوی و چه غیر راوی حضور پیدا کند . حتی ممکن است از شگردهای داستان نویسی خود حرف بزند و چه بسا به موارد کم اهمیت تر اشاره کند . مثلا بگوید ـ الان که دارم جنگل سرد و تاریک و پر از جانوران درنده را برای شما می نویسم ، خودم در اتاقی گرم و راحت و امن پشت میز کارم نشسته ام چنین متنی با خود زندگی نامه یا سرگذشت ، نامه فرق دارد .5) در داستان مدرنیستی ما با متن هایی سرو کار داریم که به نوعی ناتمامند ، یعنی پایان ندارند و متن ها به شکلی نا کاملند . شخصیت ها به شناخت خود از جهان پیرامون تردید دارند و همواره در پی آنند که دامنه و حدود آگاهی شان را مشخص کنند . شخصیت به دنبال آن است که هویت واقعی خویش را دریابند ، از این رو به تفسیر جهان مشغول می شود . به همین دلیل می توان گفت که منطق داستان مدرنیستی ، همان منطق داستان پلیسی است . همیشه ترس از افشا راز هم وجود دارد . به عبارتی ، داستان مدرنیستی ، روایت حرکت از بحران هویت به آگاهی است . بنابراین ، این پرسش ها مطرح اند : چه چیزهایی را باید شناخت؟ چگونه می توان به شناخت رسید و چقدر می توان به درستی این شناخت یقین پیدا کرد ؟ حدود شناخت و آگاهی ممکن کجاست ؟ و چگونه می توان جهانی را تفسیر کرد که من هم جزیی از آن هستم . این پرسش های معرفت شناسانه موضوعهایی را نظیر آمادگی انسان برای تحصیل آگاهی ، ساختارهای متفاوت دانش و مسأله شناساییناپذیریامحدودههایآگاهیراشامل میشود.6) در مدرنیسم انسان با نام سوژه به شناسایی ابژه میپردازد . به اعتباری ، جهان به خود و دیگری تقسیم شده است و در هر حوزه ای ، غیر سازی انجام می شود و انسان می تواند با این عمل برای خود هویتی بسازد. اما در ساختار گرایی ، تضاد بین خود و دیگری ذاتی نیست و جایگاه برتر خود نسبت به دیگری تمایزی است که از نظر معرفت شناختی ، اثبات ناپذیر و صرفا انتخابی اخلاقی است . در ادبیات کلاسیک ، داستان بازسازی زندگی واقعی نیست ، بلکه آینه تمام نمای زندگی (بازنمایی ) زندگی است ، اما در ادبیات پست مدرنیستی ما رابطه ای با واقعیت نداریم .ادبیات پست مدرنیستی ، دنبال تاریخ های ناگفته ، پنهان شده و پنهان نگه داشته ، فراموش شده یا عملا به بوته فراموشی سپرده شده ، نادیده شده ، بی اهمیت و ریشه کن شده می رود تا از نگاه خطی و پذیرش فرجام امروزی آن طفره برود ، بنابراین مرکز موجود در روایت تاریخ متلاشی میشود و حاشیه ها و کناره ها ارزش پیدا می کنند .توضیح درباره بازنمایی ( و پست مدرنیسم )عصر کلاسیک در پی آن بود که از طریق نظم بخشیدن کامل به نشانه ها ، برای بازتاب نظم جهان و نظام هستی، یقین و قطیعتی تام پیدا کند . دانایی انسان ، سازنده اصلی نیست بلکه صرفا توضیح دهنده است . مسأله اصلی این بود که وسیله بازنمایی نظم جهان قابل اعتماد و شفاف باشد و نقش انسان هم آن بود که توضیحی از این نظم بدست دهد . یادمان باشد که در این نظام جایی برای انسان به عنوان باز نماینده وجود ندارد . به عبارت دقیق تر ، در این مدل عمل بازنمایی ، بازنماینده و بیننده جایی ندارند .در نظام دانایی کلاسیک ، انسان به مثابه موجودی که هم کل تصویر جهان را در می یابد و هم وارد آن می شود ، تصور ناپذیر است . در دور بعدی یا عصر مدرن ، انسان ظهور می کند که فاعل شناسایی است و به عنوان سوژه نقش نوشتن را بر عهده میگیرد تا از این طریق جهان را که به مثابه ابژه است ، درک کند . این حرکت ، نه تنها به درک جهان بلکه به فهم خویشتن و انسان هم می رسد . ( فاعل شناسایی انسان ) مجبور است انسان را (موضوع شناسایی ) را به مثابه مفعول شناسایی بگیرد . (فاصله زمانی حتما رعایت می شود )در پست مدرنیسم اما ، انسان در آن واحد هم سوژه است و هم ابژه .نگاه به تاریخاز نظر ادبیات پست مدرنیستی ، تاریخ آن چیزی نیست که ما از گذشته می شناسیم ، بلکه این تاریخ، خود طرح ( پیرنگ ) داستانی دارد. پس باید دید تاریخ از زبان چه کسی گفته شده است؟ تاریخ برای چه هدفی و منظوری نوشته شده است؟ تاریخ به نام چه کسی یا چه کسانی نوشته شده است ؟ادبیات پست مدرنیستی ، دنبال تاریخ های ناگفته ، پنهان شده و پنهان نگه داشته ، فراموش شده یا عملا به بوته فراموشی سپرده شده ، نادیده شده ، بی اهمیت و ریشه کن شده می رود تا از نگاه خطی و پذیرش فرجام امروزی آن طفره برود ، بنابراین مرکز موجود در روایت تاریخ متلاشی میشود و حاشیه ها و کناره ها ارزش پیدا می کنند .حتی از دید بعضی از نویسندگان پست مدرن ، خود تاریخ هم مانند یک داستان معمولی ، از طرح در هم تنیده ای برخوردار است . فرآوری: مهسا رضاییبخش ادبیات تبیانمنابع:کانون ادبیات ایران، سوره مهر، شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی، نقد واوبلاگ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 597]