واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چرا مردم سوریه خشمگین نمىشوند؟
پس از آن که نظام مبارک در مصر سرنگون شد، تاثیر این سقوط بر دیگر کشورهاى منطقه آغاز شده است. یمن، الجزایر، سودان، اردن و بحرین در صف تغییراتى از جنس مصر قرار گرفتهاند. حرکت دومینویى که به اعتقاد بسیارى از کارشناسان دامنه آن تمامى کشورهاى عربى منطقه را در بر مىگیرد. در این میان دامنه تاثیر این وضعیت بر سوریه براى کارشناسان جهان عرب، پرسشهاى بسیارى را به وجود آورده است. در بحبوحه تحولات مصر، برخى از جریانهاى سیاسى مخالف نظام بعثى در سوریه که البته غالب آنها در خارج از این کشور و عموما در اروپا و امریکا به سر مىبرند در فضاى مجازى به خصوص فیس بوک و تویتر خواستار تظاهرات مردمى در خیابانهاى شهرهاى سوریه شدند و از مردم خواستند براى سقوط نظام بشار اسد تظاهرات گستردهاى را آغاز کنند. این دعوت که به گفته رسانههاى عربى بیشتر از 5 هزار امضا جمع نکرد، چندان با استقبال عمومى مردم سوریه مواجه نشد. به همین دلیل هم تجمعات کوچکى که به طور پراکنده در شهرهاى سوریه از جمله حلب و دمشق روى داد نیز به چشم نیامد و سریعا خاموش شدند. پس از آن نیز حامیان بشار اسد در فیسبوک و تویتر اقدام به جمعآورى امضا کردند که رقم بالایى را به دست آوردند که در نتیجه آن دولت سوریه تشخیص داد پس از سه سال فیلتر این دو سایت به علاوه یوتیوب را بردارد. از روز یکشنبه نیز روزنامه القدس العربى گزارش داد، دولت سوریه کار پرداخت سرى نخست از کمکهاى مالى به خانوادههاى فقیر را با تشکیل یک صندوق اجتماعى ویژه آغاز کرده که براى این کار 12 میلیارد لیر سورى (240 میلیون دلار امریکایى) اختصاص داده و پیشبینى کرده بتواند 415 هزار خانواده را تحت پوشش خود قرار دهد. قرار است به هر خانواده سورى طى سه مرحله حدود 700 دلار کمک بلاعوض داده شود. با تمام این احوال و جداى از رفع فیلترینگ برخى سایتها و اعطاى کمکهاى مالى که بىشک در کاهش خشم مردمى اثر مىگذارد، براى بسیارى این پرسش مطرح است که چرا مردم سوریه روز خشم ندارند و ظاهرا قرار نیست یک روز هم از حکومت خود ابراز خشم کنند؟ در حالى که سوریه همانند اردن که این روزها شاهد بحرانهاى گسترده سیاسى از جنس مصر و تونس است، از لحاظ اقتصادى کشور فقیرى محسوب مىشود و از لحاظ شاخص رشد نیز در بسیارى موارد عقب است. محدودیتهاى سیاسى بسیارى نیز در جامعه حکمفرما است و مقابل بسیارى از آزادىهاى سیاسى و فردى گرفته شده است. اگرچه بشار اسد، رئیس جمهورى سوریه از محبوبیت بسیارى برخوردار است. پایگاه تحلیلى میدل ایست آنلاین در یادداشتى تحلیلى به قلم نجیب الغضبان به این موضوع پرداخته و با انتخاب عنوان "چرا مصرىها خشمگین نمىشوند؟" نوشت: عوامل اقلیمى و بینالمللى سهم به سزایى در خشمگین نشدن مردم و علنى نشدن مطالبات عمومى دارد که مىتواند بحث اصلاحات سیاسى و اقتصادى در سوریه را روز به روز به تعویق بیندازد. انقلاب مصر و سقوط دولت مبارک براى بسیارى این تحلیل را به دنبال داشت که معاهده کمپدیوید به باد رفته و دیگر اسرائیل نمىتواند به واسطه دوستىاش با مصر و شخص حسنى مبارک فکر هیمنه و تسلط بر جامعه عربى را در ذهن بپروراند. فضاى مجازى به خصوص فیس بوک و تویتر خواستار تظاهرات مردمى در خیابانهاى شهرهاى سوریه شدند و از مردم خواستند براى سقوط نظام بشار اسد تظاهرات گستردهاى را آغاز کنند. وى در ادامه مىنویسد: بازتاب انقلاب مصر در رسانههاى سورى نیز جالب توجه بود. در حالى که دولت سوریه در شبهاى آخر هفته گذشته با کسانى که در برابر سفارت مصر در دمشق که براى همدردى با مردم مصر شمع روشن کرده بودند، برخورد و عدهاى را روانه زندان کرد، اما در رسانهها سقوط دولت مبارک را پخش کرد و بازتاب گستردهاى از پایکوبى مردم مصر به نمایش گذاشت. اگرچه نظام بعثى سوریه از سال 1963 که بر سر کار آمده همانند مصر و تونس وضعیت فوق العاده اعلام کرده و در سایه آن شمار بسیارى از فعالان سیاسى را بازداشت و جلوى فعالیت بسیارى از تشکلهاى سیاسى را گرفته است. نویسنده این یادداشت در ادامه مىنویسد: نظام سورى بیش از هر چیز بقاى خود را همچنان مدیون حافظ اسد است که به واسطه تعریف سیاست خود محورى در تحولات عربى توانست به نوعى بقاى نظام بعثى را در سوریه تضمین کند. تمرکز سیاسى حافظ اسد به امور خارجى در سایه اهمال در برابر اوضاع اقتصادى، سیاسى، آموزشى و ادارى کشور حاصل شد. حافظ اسد نیز پس از سال 1983 که متوجه شد بیمار است، پروژه موروثى کردن حکومت را کلید زد. یعنى همان کارى که بعدا حسنى مبارک در مصر، قذافى در لیبى، ملک حسین در اردن و ملک حسن در مغرب تلاش کردند انجام دهند که البته تا کنون مبارک و قذافى موفق به انجام این کار نشدهاند. حافظ اسد در حالى اقدام به موروثى کردن حکومت خود کرد که اروپایىها به ویژه فرانسوىها و امریکایىها از او حمایت کردند و براى اثبات حسن نیست خود در برابر دولت اسد در مراسم خاکسپارى او در دمشق شرکت کردند.
در ادامه این یادداشت مىخوانیم: در ابتدا بشار اسد تلاش کرد توجه خود را به جاى پرونده خارجى به امور داخلى معطوف کند اما با اعلام دکترین جورج بوش مبنى بر طرح مبارزه با تروریسم و در چارچوب آن مخالفت با حضور نظامى سوریه در لبنان، بشار اسد نیز به قاموس سیاسى پدر رجوع کرد و اولویت خود را از امور داخلى به امور خارجى معطوف ساخت. در امتداد این سیاست روابط خود را با حکومت خودگردان فلسطینى تغییر داد و حمایت از مقاومت و جنبشهاى جهادى را در دستور کار خود قرار داد. به گونهاى که وقتى اردن تصمیم به تعطیلى دفاتر حماس در خاک خود کرد، فورا در دمشق ساختمان در اختیار آنها قرار داد و تمهیدات انتقال فعالیتشان از اردن به سوریه را فراهم کرد. همزمان مذاکره با اسرائیل بر سر بازگرداندن بلندىهاى جولان که در زمان پدرش جریان داشت را متوقف کرد تا خود را بیش از پیش حامى مقاومت و دشمن اسرائیل نشان دهد. در پروژه مبارزه با تروریسم نیز دولت سوریه همکارىهاى تازهاى را با ایالات متحده آغاز کرد به گونهاى که ایالات متحده اعتراف کرد که سوریه در معرفى وابستگان به القاعده به آن یارى رسانده است. اما در عین حال سوریه براى همپوشانى بر این قضیه قاطعانه با حمله امریکا به عراق مخالفت کرد چرا که این برداشت را داشت که ایالات متحده پس از سرنگونى رژیم بعثى در عراق به سراغ رژیم بعثى در سوریه خواهد آمد. حمایت سوریه از مقاومت حتى در عراق باعث افزایش تقویت سیاسى نظام بشار اسد شد. نویسنده سپس به دورهاى اشاره مىکند که سوریه وارد عزلت سیاسى شد و پس از آن توانست با کمک همپیمان ایرانىاش از عزلت خارج شود و مىنویسد: در یک دورهاى یعنى دقیقا از سال 2003 یعنى زمان حمله امریکا به عراق که این حمله پیامدهایى به دنبال داشت تا سال 2006 سوریه وارد یک انزواى سیاسى شد. اما از پایان سال 2006 سوریه به چهار دلیل توانست دوباره جایگاه از دست رفتهاش را به دست آورد. دلیل اول به شکست امریکا در عراق مربوط مىشود که در پى آن یک خلاء سیاسى پدید آمد که این خلاء را همپیمانان شیعى ایران در عراق پر کردند و از آن جا که ایران و سوریه همپیمانان هم محسوب مىشوند حضور ایران طبیعتا بر رشد منطقهاى سوریه اثر گذاشت. دلیل دوم به شکست اسرائیل در لبنان در برابر حزب الله و در غزه باز مىگردد. این شکست باعث شد تا جایگاه حزب الله و حماس در منطقه تقویت شود و طبیعتا جایگاه سوریه که حامیان این دو است نیز تقویت شد. دلیل سوم موفقیت حزب الله در عرصه سیاسى لبنان بود که این موفقیت زمینه بازگشت سوریه به عرصه داخلى لبنان را فراهم کرد. دلیل چهارم نیز به بهودى روابط سوریه با ترکیه مربوط است که باعث شد ترکیه وارد مذاکرات سوریه و اسرائیل شود که اگر چه موفقیتآمیز نبود اما در نهایت باعث تقویت جایگاه سوریه به واسطه ایجاد همپیمانى دمشق با آنکارا شد. نویسنده در نهایت مىنویسد: همکارىهاى ایران و سوریه، حمایت از حزب الله و حماس و ضدیت با اسرائیل این امکان را براى نظام حاکم در سوریه ایجاد کرده که خود را یک بازیگر فعال در عرصه سیاسى منطقه نشان دهد و با استفاده از همین موقعیت محبوبیت خود را در داخل سوریه افزایش دهد و در عین حال جایگاه داخلى خود را تقویت کند. به همین دلیل است که سورىها احساس مىکنند در صورت سقوط دولت بعثى حاکم بر این کشور دیگر کسى نمىتواند نقش شایسته کشورشان را در منطقه بازى کند و از آن جا که دولت سوریه نیز توانسته به واسطه فقر و مشکلات اقتصادى تا اندازهاى ثبات اقتصادى را در سوریه حفظ کند از این رو مردم سوریه لزومى براى خشمگین شدن از هیئت حاکمه نمىبینند. بخش سیاستمنبع:دیپلماسی ایرانی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 563]