واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: اگر غربیها را میشناختیم؛ سمت کپیبرداری از بنجلترین نویسندههایش مثل ریموند کارور، جومپا لاهیری یا آنا گاوالدا نمیرفتیم. نتیجهی هویتگرایی نزاع و آدمکشی وسیعیست که در دنیا اتفاق افتاده و نمونهاش همین داعش است. یعنی هرکس هویتی دیگر داشته باشد؛ میکشدش تا به هویت خودش انسجام بدهد. فرید قدمی درباره اینکه خلاقیت در داستان نویسندههای ایرانی رنگ باخته؛ به خبرنگار ایلنا گفت: خلاقیت مربوط به فرم است و فرم یعنی گشودن راهی نو، گام نهادن در جادهای تازه، و این جز با نوشتنی بیهدف به دست نمیآید. برای گام زدن در جادهی نو اول از همه باید جادههای موجود را شناخت، و این احتیاج به دانش وسیع دارد. پس باید گفت خلاقیت بیش از هر چیز محتاج دانش است، دانشی وسیع از زبان و ژانرهای تفکر، همچون ادبیات، فلسفه، اقتصاد، روانکاوی و غیره. خلاقیت محتاج دانش است و نویسندگان ما به طرز شگفتآوری بیسوادند. او در پاسخ به این سوال که آیا کمبود خلاقیت در نویسندههای ایرانی میتواند ناشی از غربگرایی نویسندگان و کپیبرداری یا وام گرفتن از نویسندههای موفق جهان باشد؛ بیان کرد: یک نویسندهی امریکایی خیلی راحت دربارهی ادبیات فرانسه حرف میزند و میگوید که از آن تأثیر گرفته، یا یک نویسندهی اسپانیایی از ادبیات آلمان، یا یک امریکایی از ژاپنیها، اما ما طوری از غرب حرف میزنیم که انگار دیواری باید دور خودمان بکشیم تا مبادا دستمان به غرب و دست غرب به ما برسد. این نویسنده با بیان اینکه نویسندگان ما خیلی نسبت به ادبیات و تفکر غرب بیشناختاند؛ ادامه داد: اگر ما غربیها را میشناختیم؛ سمت کپیبرداری از بنجلترین نویسندههایش مثل ریموند کارور، جومپا لاهیری یا آنا گاوالدا نمیرفتیم. پس اتفاقا اصلا شناخت خوبی از غرب نداریم که این امر هم به بیسوادی ما برمیگردد. چند درصد از نویسندههای ما یک زبان خارجی هم بلدند؟ نزدیک به صفر درصد. این یعنی فاجعه. قدمی افزود: من همان نسبتی را با ادبیات غرب حس میکنم که با ادبیات ایران. همان نسبتی را با عبید دارم که با چاسر، همان نسبتی را با نظامی دارم که با شکسپیر، هدایت همانقدر برایم مهم است که آندره بروتون یا هنری میلر. دیواری میان خودم و جهان حس نمیکنم. او در رابطه با سطحی بودن داستانهای برخی از نویسندگان جوان معتقد است؛ حتی مسائل مطرح شده در داستان نویسندگان سن و سالدار هم چندان عمیق نیست و این مسأله ناشی از سن و سال نیست بلکه دلیل آن سطحی بودن داستان و کمدانشی و کمهوشی است. قدمی با بیان اینکه نویسندگان سنوسالدار ما هم اغلب دانش کافی ندارند و کارشان سطحی و بیمایه است؛ ادامه داد: بیسوادی و سطحینگری ما تا حد زیادی برمیگردد به هویتگرایی. نویسندهی بزرگی مثل جویس یا هنری میلر را ببینید، کارشان کاملاً هویتگریز است. من همانقدر تصادفی در ایران متولد شدم که ممکن بود در ژاپن، افغانستان، فرانسه یا زیمباوه و به انگلیسی، چینی، فرانسوی یا هر زبان دیگری حرف بزنم. نویسنده کتاب «سیاست ادبیات: تزهایی درباره نوشتار» افزود: هویت دیگر چه معنایی دارد؟ تنها نتیجهی هویتگرایی نزاع و آدمکشی وسیعیست که امروز در دنیا اتفاق افتاده و نمونهاش همین داعش است. داعش اوج هویتگرایی است، یعنی هرکس هویتی دیگر داشته باشد؛ میکشدش تا به هویت خودش انسجام بدهد. کار نویسنده درست برعکس است. نویسنده هویتگریز است و میخواهد نشانمان بدهد هیچ تفاوتی میان من ایرانی، آن زن افغان، آن مرد چینی یا آن کودک آفریقایی نیست. قدمی در پاسخ به این سوال که آیا نگاه کردن به نویسندگی بهعنوان یک شغل که از آن درآمد حاصل میشود، میتواند در روند پیشرفت ادبیات تأثیرگذار باشد؛ گفت: واقعا نمیدانم. این اتفاق وقتی میافتد که تیراژ کتاب در ایران خیلی بالاتر باشد، شاید حداقل صد برابر وضعیت فعلی، که تقریباً تا نیم قرن دیگر بعید است چنین اتفاقی بیفتد. البته نویسندگان حرفهای الان هم داریم، اما اغلبشان یا حتا میشود گفت تمامشان نویسندگان دولتی هستند که توسط نهادهای حکومتی حمایت میشوند و درآمدشان ربطی به استقبال مردم ندارد. اما باز فکر نمیکنم تیراژ بالا و درآمد خوب تأثیر چندانی به حال ادبیات ما بکند، اگرچه حتماً اندک تأثیری خواهد داشت.
۱۳۹۴/۰۲/۰۵ ۰۸:۱۴:۲۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 99]