تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830861308




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

-تحولّی بزرگ در راه است


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح شنبه تحولّی بزرگ در راه است روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «دورخیز قبیله ثروت»،«یمن؛ پایان نبرد یا آغاز تحولات جدید؟»،«امنیت انرژی کشور را دریابیم»،«تحولّی بزرگ در راه است»،«ما شبیه دیروز نیستیم اما هستیم!»،«دموکراسی؛ قربانی جنایات سعودی»،«شرط بازگشت آرامش به جهان اسلام»،«عبرت‌های واقعه طبس»،«ما نیز مسئولیم»،«مزایای طرح استانی شدن انتخابات مجلس»،«اختلاس‌ها یکباره اتفاق نمی‌افتند!»،«دیالکتیک حاکم بر تعیین سود بانکی»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
 

کیهان:دورخیز قبیله ثروت «دورخیز قبیله ثروت» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن می خوانید؛چند روز قبل معاون اول رئیس جمهور - که منطقا و قانونا مسئول خدمت به مردم و گره گشایی از کار فرو بسته آنان است- در جلسه شورای مرکزی حزب کارگزاران حضور پیدا کرد و سخنانی گفت که هیچ تناسبی با جایگاه معاون اول رئیس جمهور نداشت. بر کسی پوشیده نیست که برگزاری انتخابات، وظیفه دولت و وزارت کشور است اما فقط برگزاری! یعنی یک مقام دستگاه اجرایی وقتی می تواند مدعی عمل به تکلیف شرعی و قانونی خود باشد که حتی آرزوی پیروزی یک جریان سیاسی را هم به زبان نیاورد تا چه رسد به اینکه برای پیروزی آن دست به کار عملی هم بزند و برنامه ریزی کند و مردم را از رای نیاوردن یک جریان بیم دهد و آینده را پیش چشم آنان تیره و تار جلوه دهد! «کارگزاران دارای دو ویژگی مثبت است، اولین ویژگی آن کار حزبی قوی است. این حزب در این امر تجربیات خوبی دارد. دومین ویژگی هم ارتباط و نزدیکی آن به دولت است. کارگزاران تا پیش از این تلاش می کرد که نقش میانجی را در معادلات سیاسی ایفا کند. به نظر می رسد کارگزاران امسال باید این نقش را بیش از پیش ایفا کند، زیرا امسال سال انتخابات است، اگر مجلس خوبی شکل نگیرد کار دولت ناتمام خواهد بود.» اینها بخشی از سخنان جناب معاون اول رئیس جمهور است و هرکه کمترین آشنایی با موضوعات سیاسی و انتخاباتی داشته باشد می فهمد که کار آقای معاون از آرزو گذشته و ایشان رسما وارد فاز عملیاتی شده و حتی به مرحله بیم دادن مردم! البته ایشان در سخنان جالب دیگری در همان جلسه می گوید: «مخالفان دولت به صورت جدی به دنبال ایجاد نگرانی در بین نیروهای معتدل هستند. تهدیدات مختلفی صورت می گیرد. تلاش می شود نیروهای مردمی و معتدل شهرستان ها از کاندیداتوری رویگردان شوند. به آنها القا می شود که اگر در انتخابات کاندیدا شوند یا فعالیت های خود را آغاز کنند با آنها برخورد می شود»! نوعی دیگر از این سخنان در همان جلسه، توسط دبیرکل حزب کارگزاران- که سال ها قبل با حکم قطعی قوه قضائیه به دلیل مفاسد اقتصادی محکوم شده و در برخی موارد پرونده اش کماکان مفتوح است- بیان می شود: «از همین الان... متوجه شده ایم رقیب با چراغ خاموش کارهای خود را آغاز کرده است. اشکالی ندارد اما آیا این فضا در اختیار اصلاح طلبان و حامیان دولت هم هست؟ رقبا به دنبال تنش آفرینی و ایجاد نگرانی در بین مردم هستند... اغلب نیروهای شهرستان ها برای انتخابات امسال نگران هستند. مدیران استانی با آنها همراهی نمی کنند...»! و البته هیچکدام توضیح نمی دهد که وقتی قدرت اجرایی در دست دولت است و بیش از نود درصد فرمانداران سراسر کشور در دولت یازدهم عوض شده اند (همان دولتی که قرار بود با اتوبوس نیاید و داس نداشته باشد!) چه کسی کاندیداهای آینده و ثبت نام نکرده! را تهدید می کند!؟ درباره دغدغه مهم این روزهای دولتمردان یعنی انتخابات - که نمونه مشابه دیگری از آن را در پیام نوروزی رئیس جمهور محترم شاهد بودیم - و نسبت آن با وظایف فراوان و معطل مانده دولت و انتظارات به حق و بی پاسخ مردم و همچنین حزب کارگزاران سازندگی یعنی جریانی که اکنون دولتمردان آرزوی سر برآوردن آن در انتخابات مجلس شورای اسلامی را دارند باید به این نکات توجه کرد: 1- آنها که دهه هفتاد شمسی را بخاطر دارند بخوبی می دانند که حزب کارگزاران سازندگی، دولتی ترین حزب پس از انقلاب است که با حضور چند تن از نزدیکان درجه یک رئیس جمهور وقت همچون محمد هاشمی، محسن و فائزه هاشمی، حسین مرعشی و جمعی از وزرای دولت سازندگی، استانداران و معاونین و... در آستانه انتخابات مجلس پنجم شکل گرفت. استفاده برخی اعضای این حزب از رانت های دولتی و به تبع آن مفاسد شگفت انگیز مالی و اقتصادی و نیز انحرافات برخی دیگر از آنان، همچون لکه ننگی پاک نشدنی بر پیشانی آن نشسته و با تعارفات و اطوارهای ژورنالیستی و دیپلماتیک هم پاک نمی شود! از مهاجرانی عضو موسس و مرکزیت این حزب که اکنون در خدمت دشمنان ایران در اروپا روزگار می گذراند که بگذریم، همین جناب دبیر کل در سالهای میانی دهه هفتاد به اتهام مفاسد متعدد اقتصادی محاکمه و با اغماض و فشارهای فراوانی همچون تهدید به استعفای برخی وزرا و تعطیل کار کشور در حمایت از یک متهم اقتصادی به چند سال حبس و شلاق و... محکوم شد! آن روزها یکی اتهامات وی، دخالت مستقیم در امر انتخابات و هزینه کرد بیت المال برای رای آوردن برخی دوستانش بود! کاری که امروز هم به شکل دیگری در حال شکل گیری است و البته رسانه های اصلاح طلب ترجیح می دهند سابقه گذشته کارفرمایان خود را فراموش کنند و هر روز بدنبال پول های کثیف در انتخابات بگردند! و معلوم نیست تکلیفشان با پدرخواندگان پول های کثیف چه می شود!؟ البته این، همه تخلفات وی نبود و او به دلیل تضییع 3/5 میلیارد (مربوط به نیمه نخست دهه هفتاد) هم به چهار سال حبس و ۶۰ ضربه شلاق تعلیقی محکوم شد. محمد هاشمی، یکی از اعضای اصلی این حزب که بعدها بخاطر اعلام رسمی مرام لیبرال دموکراسی حزب کارگزاران! از آن جدا شده درباره روزهای نخست تشکیل حزب می گوید: «رهبری بعد از تشکیل حزب کارگزاران به ما گفتند: این وهن است که وزرا بیایند برای مجلس نماینده انتخاب کنند چون دیگر آن نمایندگان می شوند وکیل الدوله» اما ظاهرا قرار است کارگزارانی ها همان رفتار را تکرار کنند و وکیل الدوله ها را به مجلس بفرستند! اما سابقه این افراد و حتی شرایط امروزشان موضوع این نوشتار نیست و آنچه ذکر شد، پرده ای از آن روزگارانشان بود تا فکر نکنند تاریخ را می توان با چند سخنرانی پاک کرد! 2- آنچه محور اصلی نوشتار پیش رو است، این پرسش محوری و مهم است که چرا دولت در میانه خدمتگزاری به مردم و در حالی که هزاران نیاز ضروری کشور را بی پاسخ به حال خود رها کرده، به فکر یارکشی انتخاباتی است و در هر پیام و میتینگی از انتخابات و آرزوهای انتخاباتی اش می گوید!؟ آیا تکلیف دولت گشودن گره های اقتصادی است یا فعالیت انتخاباتی!؟ رفتار برخی دولتمردان اینگونه نشان می دهد که آنان ماموریتی برای خود قائل نیستند جز دو چیز؛ مذاکره با آمریکا و مدیریت انتخابات! این در حالیست که رکود حاکم بر اقتصاد کشور و تعطیل واقعی بخش بزرگی از برنامه های اقتصادی به امید رسیدن به توافق عملا کارها را قفل کرده و برخی دولتمردان نیز در حال و هوای انتخابات به سر می برند! از دید آنها کشور هیچ مشکلی ندارد، رونق اقتصادی به صنایع باز گشته! مشکل بیکاری حل شده! و گرانی هم که با بخشنامه جناب جهانگیری کنترل شده و... اینگونه می شود که معاون اول رئیس جمهور و برخی دیگر از دولتمردان می توانند با خیالی آسوده به سوداهای انتخاباتی خود بپردازند. اما اینگونه نیست و حقایق اقتصادی کشور، حتی از زبان اقتصاددانان متمایل به دولت، چیز دیگری را نشان می دهد. برای یادآوری، برخی از آشکار ترین مسائل اقتصادی را برمی شماریم و در انتظار که برای آن چه پاسخی وجود دارد!؟ الف: تشدید رانت خواری نامه محرمانه برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی به رئیس جمهور محترم و پس از بی توجهی به نامه مذکور، نامه علنی آنان در باره رانت 2 میلیارد دلاری و پیش از آن رانت 650 میلیون یورویی (یعنی جمعا 9 هزار میلیارد تومانی) در هفته ها و روزهای اخیر خبرساز بود و البته به سبک معمول، برخی دولتیان آن را پذیرفته و برخی دیگر در برابر ایراد قانونی مقاومت کرده و می کنند! نکته تلخ ماجرا در این رانت شگفت انگیز و کم سابقه- که در نامه نمایندگان محترم نیز به آن تصریح شده- این است که اعتبار 2 میلیارد دلاری مورد سوءاستفاده، بخشی از پولی است که چندی قبل به منظور مهار آب های مرزی با درخواست رسمی رئیس جمهور و حکم حکومتی رهبر معظم انقلاب، برای این مصرف خاص از صندوق توسعه ملی برداشت شده است و اینکه این پول خاص چگونه بصورت رانت در اختیار برخی شرکت ها قرار گرفته است، جای تامل و تاسف جدی دارد. کسی چه می داند، شاید این اتفاق همزمان با دلمشغولی آقایان به انتخابات رخ داده باشد! ب: کشورمان سالیانه با حدود ۲۰ تا ۲۵ میلیارد دلار کالای قاچاق روبرو است! رقم وحشتناکی که هر اقتصادی را از پا در می آورد. بطور طبیعی این حجم از قاچاق با آنچه یک نفر در چمدانش پنهان کند و به کشور وارد کند تفاوت معناداری دارد و هر کس می تواند به وجود شبکه ای منسجم در بین برخی صاحبان قدرت در برقراری این فساد عظیم پی ببرد. بهمن ماه گذشته بود که رهبر انقلاب در دیدار اعضای ستاد مبارزه با قاچاق کالا ضمن گلایه از وضع اسفناک قاچاق کالا به کشور فرمودند: «امروز فشار واردات، کشور را دارد از پا درمی آورد و در خصوص میزان واردات قاچاق به کشور نیز ارقام بسیار عجیبی مطرح است...» در این میان مسئولان دولتی در مبارزه با این بلیه بزرگ اقتصادی چه می کنند؟ دکتر راغفر در این باره می گوید: «قاچاق در کشور به شکل سازمان یافته و گسترده صورت می گیرد که نوعا این نوع قاچاق با قاچاق خردی که در مرزها انجام می گیرد قابل مقایسه نیست، زیرا قاچاق خرد سهم زیادی در آمار قاچاق کشور ندارد. حذف ایران کد و شبنم (دو طرح کنترلی برای رصد کالای ورودی به کشور) به شدت برای اقتصاد کشور خطرناک و به نفع قاچاق بود و دولت با اتخاذ این تصمیم اشتباه استراتژیکی را مرتکب شد.» اما چرا ایران کد و شبنم حذف شد و سرنوشت کالاهای وارداتی به کجا انجامید؟ ج: یکی دیگر از بلیات عظیم اقتصادی، واردات گسترده و ویرانگر کالاهای خارجی است. اقدامی که به بیکاری هزاران ایرانی و رونق شرکت های خارجی منجر شده و می شود. افزایش واردات کالا در دولت یازدهم، موضوعی نیست که بتوان آن را پنهان کرد. گزارش اخیر مرکز آمار از افزایش 16 درصدی واردات در سال 93 خبر می دهد و البته از افزایش 236 درصدی واردات کالاهای لوکس و حتی فرش! اما چرا!؟ آیا دولتمردان نمی دانند باید برای اشتغال جوان ایرانی کاری کرد و واردات برای اشتغال سم مهلک است؟ آیا از تذکر رهبر انقلاب مبنی بر کنترل واردات ترویج کالای ایرانی و ایجاد شغل برای جوانان خبر ندارند؟! چرا؟! برخی از اقتصاددانان جای دولت در این باره می گویند؛ را از زبان اقتصاددانان حامی دولت کسانی که در دولت براساس آموزه های بازار آزاد عمل می کنند خودشان باید پاسخ مردم را بدهند... آنها منافع شخصی را به منافع ملی ترجیح می دهند، یا جایی مشاوره می دهند و یا به وسیله عده ای که از طریق همین نوع اقتصاد پول های هنگفتی به دست آورده اند، ارتزاق می کنند... عده ای از آنها خودشان در کار واردات و صادرات فعال هستند... مواضع برخی از دولتمردان حامی اقتصاد بازار آزاد براساس علم و یا واقعیت های جامعه نیست بلکه براساس منافع شخصی آنها است و چیزی را می گویند که منافع آنها حکم می کند حتی اگر با منافع و مصالح عمومی و اجتماعی در تضاد و تعارض باشد. این نکته تلخ، واقعیتی غیرقابل انکار است و حضور برخی مدیران ارشد دولتی در هیئت رئیسه و موسس ده ها شرکت و بنگاه اقتصادی، گواهی بر این سخنان و نظرات دیگر کارشناسان است. به این فهرست کوتاه و مختصر می توان ده ها نمونه دیگر اضافه کرد مواردی چون رشد بیکاری که حتی آمارهای داخلی هم نمی تواند آن را پنهان کند و یا رشد عجیب هزینه های دولت که بیش از 30 درصد نسبت به سال 93 رشد داشته همان زمان که دولت از طریق سیاست های تورم زا و افزایش قیمت های کلیدی همچون نان و... فشارهای خردکننده ای را به عامه مردم و تولیدکنندگان وارد می کند، حاضر نیست سر سوزنی از این فشارها را به ساختار هزینه های خود بپذیرد! و یا ترقی معکوس در زمینه تورم که براساس آمار چند روز قبل بانک جهانی، منجر به کسب رتبه سوم تورمی جهان شد. اکنون باید پرسید با وجود این مستندات غیرقابل انکار، ماموریت دولتمردان، شرکت در میتینگ های اقتصادی و حضور در جمع اعضای قبیله ثروت است یا تدبیر و طراحی برای رفع این مشکلات و بهبود اوضاع معیشتی مردم؟ خراسان:یمن؛ پایان نبرد یا آغاز تحولات جدید؟ «یمن؛ پایان نبرد یا آغاز تحولات جدید؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم امیرحسین یزدان پناه است که در آن می خوانید؛نتیجه یک ماه حملات بی رحمانه عربستان به یمن چه بود؟ آیا باوجود شهادت بیش از هزار زن و مرد و کودک بی گناه یمنی و مصدومیت هزاران نفر دیگر، می توان برای این تحولات پیام هایی نیز برشمرد؟ تحولات این یک ماه چه نسبتی با تحولات 5 سال اخیر در منطقه (خیزش های مردمی در کشورهای عربی) دارد؟ آیا این اتفاق در تحولات آینده منطقه تاثیر خواهد داشت یا نه؟ هرچند استخراج نتایج و پیامدهای تحولات یک ماه اخیر در یمن نیاز به پژوهش های علمی و جامع دارد اما با نگاهی واقع بینانه و گذرا به این اتفاق و مقایسه آن با تحولات 5 سال اخیر منطقه می توان به نکاتی ارزشمند و موثر در حرکت ملت های اسلامی پی برد. واقعیت انکار ناپذیر این است که به رغم سرعت و قدرت تحولات بیداری اسلامی در ابتدا و حذف حاکمان مرتجع و دیکتاتورهای صاحب نام عربی، درادامه این تحولات، حاکمان قدرتمندتر کشورهای عربی نظیر عربستان با کمک های اطلاعاتی و مشورتی آمریکا و رژیم صهیونیستی توانستند مقابل این جریان مردمی بایستند و حتی زمین بازی را به نوعی تغییر دهند که در کشوری مهم مانند مصر، هرآنچه این خیزش مردمی رشته بود را پنبه کنند. به همین دلیل نگرانی این بود که نکند ویژگی های اصلی این قیام مردمی فراموش شود یا به حاشیه برود. تحولات یک ماه اخیر یمن اما نشان داد که این جریان اسلامی همچنان زنده است و چنانچه زمینه بروز آن فراهم شود می تواند کارایی خود را دوباره به منصه ظهور رساند. اما مگر دستاورد تحولات یمن چه بود؟ 1 - ترویج بیش از پیش تفکر مقاومت: نخستین دستاورد همان چیزی است که مردم مقاوم یمن با گوشت و پوست و استخوان خود انجام دادند. یعنی خود مردم وارد صحنه شدند و مقابل بمباران های بی امان و وحشتناک سعودی ایستادند. نه کسی را نماینده خود کردند و بیانیه و اطلاعیه دادند؛ بلکه مرد و زن قاطعانه مقابل تجاوز وحشیانه عربستان ایستادند. به این ترتیب آن چه شاهد بودیم این است که تفکر مقاومت بیش از گذشته ترویج یافته ، این بار در شبه جزیره عربستان نوید آینده ای مقاوم تر در مقابل فشارهای غربی و عربی را برای مردم منطقه می دهد. جالب این جاست که براساس آمار «CIA» 35 درصد یمنی ها شیعه و 65 درصد نیز اهل سنت هستند. هرچند برخی این ترکیب را 50-50 می دانند اما ورای همه این آمارها، نکته مهم این است که این ملت در جریان حملات بی رحمانه آل سعود در کنار یکدیگر قرار گرفتند و اختلافات مذهبی هرگز باعث درگیری میان انصارا... یا ارتش یمن با مردم شهرها نشد بلکه آن چه در جریان بود، مبارزه با تروریست های القاعده و وابستگان به سعودی بود و شاهد مثال آن نیز این که، هرشهری که به کنترل نیروهای مردمی انصارا... و ارتش یمن در می آمد، هیچ کس به مخالفت و اعتراض با آن بر نمی خاست. در کنار اتحاد اسلامی که مردم یمن نشان دادند، نکته مهم دیگر در این عرصه، پیروی مردم از رهبری واحد بود. ویژگی که با تدبیر و تعقل اسلامی و یاری خداوند، اجازه نداد، مانند آن چه در مصر شاهد بودیم، آرمان ها و اهداف مردم به حاشیه رفته و خون های ریخته شده زنان و کودکان هدر برود تا مفهوم سرخ «پیروزی خون بر شمشیر» این بار در یمن، سرزمین عقیق های سرخ، تعبیر شود. 2 - ظهور و بروز شعائر اسلامی و تثبیت هویت اسلامی مردم یمن: هویت یکی از کلیدی ترین مفاهیم در تثبیت قدرت ملت هاست؛ جایی که هویت ها می تواند باعث تعیین یا تغییر عناصر قدرت شود مردم حاضرند برای تثبیت آن از خون خود نیز بگذرند. مردم یمن در مقاومت چند ساله خود و به خصوص ماه های اخیر، نشان داده اند که به دنبال یک حکومت اسلامی مبتنی بر قدرت درونی خود هستند و نه یک حکومت دست نشانده. در راه کسب این هویت نیز ابایی از جهاد و شهادت که از مفاهیم ارزشمند اسلامی است ندارند. این همان چیزی است که امام خمینی(ره) به عنوان پرچمدار اسلامی سیاسی حقیقی در اعصار جدید و بنیانگذار جمهوری اسلامی بارها بر آن تاکید کرده بودند: « (دشمنان) اسلام را طور دیگری معرفی کرده اند... برای این منظور که خاصیت انقلابی و حیاتی اسلام را از آن بگیرند و نگذارند مسلمانان در کوشش و جنبش و نهضت باشند... تبلیغ کرده اند که اسلام دین جامعی نیست، دین زندگی نیست... اسلام فقط احکام حیض و نفاس است، اخلاقیاتی هم دارد، اما راجع به زندگی و اداره جامعه چیزی ندارد...» از منظر همین هویت سازی اسلامی است که شعائر اسلامی به عنوان یکی از مهم ترین ویژگی های خیزش های اسلامی در مردم یمن قابل تشخیص است. ویژگی ارزشمندی که، ان شاء ا...، منشاء نظام سیاسی آینده یمن نیز خواهد بود. 3 - نفی سلطه و استعمار این بار در شبه جزیره: مردم یمن با مقاومت جهادگونه خود و شهدای مظلومی که تقدیم انقلاب اسلامی خود کردند، و نیز در سخنرانی ها و مواضع سیاسی خود عملا مفهوم مهم سلطه ستیزی و مقابله با استعمارگران را خون تازه ای دادند. ادبیات رهبران سیاسی یمن و انصارا... و نیز مردم یمن در مقابله با سلطه آمریکا، اسرائیل و آل سعود، نشان داد که آن ها هوشمندانه مسیر اصلی مبارزه خود را یافته اند. مفهومی که می رفت در سایه اقدامات پیچیده آمریکا و اسرائیل با کمک برخی حاکمان عرب به حاشیه برود، در تحولات یمن بار دیگر خون تازه ای یافت. این موضوع همچنین سبب شد که بیش از گذشته میان جریان های انحرافی اسلامی مانند وهابیت از جریان اصلی اسلام ناب جدایی بیفتد و در کنار اتحاد اسلامی که به نمایش درآمد، چهره واقعی حکام سعودی و متحدانشان که در 5 سال گذشته دست پنهان در حمایت از تروریست ها داشتند، آشکار شد. اتفاقی که باید منتظر پس لرزه های آن در ساختار حاکمیت عربستان طی ماه های آینده بود. پیش بینی ها نشان می دهد که طی 10 سال آینده، منطقه آبستن حوادث مهمی است که هر عامل موثر بر آن می تواند مسیر این تحولات را در 2 مسیر خواست حاکمان مرتجع و آمریکا و اسرائیل یا مسیر شکل گیری حکومت های اسلامی واقعی هدایت کند. هرچند برای اوج گرفتن موج دوم بیداری اسلامی هنوز زمان لازم است اما تحولات منطقه، به خصوص پس از جنگ 50 روزه غزه و حالا یمن نشان می دهد که شرایط امروز، نه پایانی بر تحولات یمن که خود این اتفاقات آغاز گر تحولات مهم و ارزشمند دیگری خواهد بود و باید منتظر ظهور این موج، این بار در شبه جزیره عربستان باشیم. و این ثمره مبارزه و خون های مردم مظلوم و مقاومی است که باوردارند «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» (سوره قصص/آیه 5) جمهوری اسلامی:تحولّی بزرگ در راه است «تحولّی بزرگ در راه است»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛حوادث مهمی در منطقه و جهان در جریان است. به نظر می رسد این حجم از حوادث به ویژه با این شتاب، امری غیرعادی است و نشان دهنده در پیش بودن تحولی بزرگ است.
به سال 1389 برگردیم که سال آغاز انقلاب های مردمی در جهان عرب و شمال آفریقا بود. در تونس، مردم علیه دیکتاتور قیام کردند و با اراده و آراء خود حکومتی متفاوت به وجود آوردند. در مصر، حاکمیت وابسته و استبدادی جای خود را به انتخاب رئیس جمهور و نمایندگان مجلس توسط آراء واقعی مردم داد بطوری که مردم مصر با شادمانی این واقعیت را به زبان می آوردند که برای اولین بار به صورت واقعی و آزاد به پای صندوق های رای می روند. در لیبی، سرهنگ قذافی بعد از 30 سال دیکتاتوری سرنگون شد و در یمن، ظرف همین سال های کم، دو دیکتاتور سرنگون شدند. بحرین در تب و تاب یک انقلاب تمام عیار است و شیخ نشین های خلیج فارس به مثابه آتش زیر خاکستر هستند و حکام فاصله گرفته از مردمشان هر لحظه در انتظار قیام و انقلاب علیه تاج و تخت خود می باشند. بزرگ ترین عضو شورای همکاری خلیج فارس که عربستان سعودی است، بعد از چند سال ارتکاب اشتباهات فاحش به لحاظ رویاروئی با معترضان داخلی و حمایت بیجا از آل خلیفه در بحرین و دیکتاتورهای یمن، سرانجام مرتکب بزرگ ترین اشتباه شد و به مدت یکماه با یکصد هواپیما شب و روز بر سر مردم فقیر و مظلوم اما مقاوم یمن بمب ریخت و باقیمانده اعتبار خود نزد مسلمانان را هم بر باد داد. کشور یمن می توانست عمق استراتژیک عربستان باشد ولی با ظلمی که آل سعود به مردم یمن کردند اکنون مرزهای یمن، به مرزهای خون و نفرت نسبت به دولت عربستان و سرزمین یمن به پایگاه بزرگی برای انتقام گرفتن از آل سعود و تمام کسانی تبدیل شده است که دستانشان به خون کودکان و زنان و مردان بی دفاع یمنی رنگین است. قدرت های غربی به ویژه آمریکا در ضرباتی که طی چهار سال اخیر به دیکتاتورهای جهان عرب و شمال آفریقا وارد شده، خود را دچار خسران شدید می دانند. آنها به لحاظ منافعی که در این منطقه برای خود تعریف کرده اند و به لحاظ تعهدی که به رژیم صهیونیستی دارند، ضربات وارده به دیکتاتورها را ضربات وارده به خود تلقی می کنند و بشدت درصدد جبران هستند. حمایت هائی که آمریکا و انگلیس و فرانسه از آل خلیفه در برابر انقلابیون بحرین و از آل سعود در جنگ یمن و مخالفین داخلی عربستان و از تروریست های تکفیری در سوریه و عراق می کنند، تلاش هائی برای جبران خسارت های وارده به خود در انقلاب های منطقه و برنامه ای برای متوقف ساختن این حرکت توفنده است. آنها می خواهند بیداری اسلامی را متوقف کنند تا منافع مورد نظر خود در منطقه و موجودیت رژیم صهیونیستی و دیکتاتورهای کوچک و بزرگ دست نشانده خود را حفظ کنند. این امر برای آمریکا و فرانسه و انگلیس کاملاً حیاتی است. توطئه غرب برای متوقف ساختن انقلاب های منطقه خاورمیانه عربی و شمال آفریقا و خشکاندن ریشه های بیداری اسلامی هر چند در مصر با کودتای ژنرال عبدالفتاح السیسی، در لیبی با ایجاد هرج و مرج به کمک داعش و سایر تکفیری ها، در یمن با حملات هوائی عربستان، در عربستان و بحرین با حمایت های همه جانبه از آل سعود و آل خلیفه و در تونس با لیبرالیزه کردن حاکمیت تا حدودی جواب داده، ولی این فقط یک مسکّن است که عمر بسیار کوتاهی دارد و تمام شواهد و قرائن نشان می دهند حوادث مهم تری در پیش است که نه تنها سرنوشت ملت های منطقه بلکه مسیر تاریخ را تغییر خواهد داد. محاسبات آمریکا، صهیونیست ها و بلوک غرب و ارتجاع عرب در مورد شرایط منطقه، با وضعیت موجود بسیار متفاوت و دور از واقعیت است. رژیم کودتائی ژنرال عبدالفتاح السیسی در مصر قطعاً دوام نخواهد آورد، یمن در آستانه آزادی کامل از یوغ دیکتاتوری داخلی و مداخلات خارجی است، آل سعود درحال نزدیک شدن به پایان خط است، تکفیری ها در سراشیبی سقوط قرار گرفته اند و آل خلیفه و سایر آل های جنوب خلیج فارس هم که تابعی از متغیر آل سعود هستند در انتظار سرنوشت مشابه بسر می برند. جمع بندی این وضعیت، چیزی غیر از برچیده شدن موانعی که بر سر راه بیداری اسلامی قرار داده شده و گسترش قیام ملت های منطقه برای دست گرفتن سرنوشت خود نخواهد بود، واقعه ای که در معادلات قدرت جهانی و نقشه راه دولت های اروپائی و آمریکا تغییرات عمده ای پدید خواهد آورد. تحول بزرگی که معتقدیم در راه است، از همینجا شروع خواهد شد. سهم جمهوری اسلامی ایران در این تحول و نقشی که می تواند در شکل گیری نظام سیاسی آینده جهان و منطقه داشته باشد، بسیار مهم است. این مقوله را در قسمت دوم این مقاله مورد توجه قرار می دهیم.
ادامه دارد رسالت:امنیت انرژی کشور را دریابیم «امنیت انرژی کشور را دریابیم»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم مهدی اسماعیلی است که در آن می خوانید؛با تحول گفتمان ژئواستراتژیک به گفتمان ژئواکونومیک در دهه های اخیر و ایفای نقش برتر اقتصاد در عرصه مناسبات جهانی، ژئوپلیتیک انرژی و امنیت آن ازجایگاه بالاتری در مناسبات بین المللی برخوردار شده است. در این عصر، مقوله انرژی بویژه نفت در امنیت انرژی ایجاد کشمکشهای منطقه ای و بین المللی از نقش آفرینی بیشتری برخوردار شده است. ایران نیز از یک طرف در مرکز بیضی استراتژیک انرژی هم از نظر نفت و هم گاز قرار داشته و از طرف دیگر در مسیر انتقال این انرژی به بازارهای بزرگ مصرف انرژی یعنی جنوب و شرق آسیا و اروپا قرار دارد. این ویژگیها به طور بالقوه موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ویژه ای به ایران داده است که باید تلاش شود با به فعلیت در آوردن این ظرفیتها نسبت به ارتقای جایگاه کشور در عرصه های منطقه ای
و جهانی اقدام کرد.از مصرف کنندگان بزرگ انرژی جهان می توان کشورهای عضو اتحادیه اروپایی را نام برد که هم اکنون در کنار ایالات متحده در صدر بزرگترین مصرف کنندگان انرژی جهان قرار دارند. زمینه های انرژی ایران، از جمله فرصت های پیش روی این کشورها برای تنوع بخشی به بازار بزرگ تقاضای انرژی شان است، اما این کشورها با وجود نیاز بالا به واردات انرژی در طول دهه اخیر، به دلیل اختلاف های سیاسی، نه تنها پایین ترین سطح روابط انرژی را با جمهوری اسلامی ایران داشته اند، بلکه در مواردی نیز، به دلیل همسویی با سیاست های ضدایرانی آمریکا، مانع از تحقق فرصت های ژئوپلیتیک انرژی ایران شده اند.بدیهی است با این گستردگی و تنوع منافع، تولیدکنندگان و مصرف کنندگان تعاریف متفاوتی از امنیت انرژی دارند. امنیت انرژی برای ژاپن به عنوان یک کشور صنعتی مصرف کننده، به معنای متوازن کردن تجارت و سرمایه گذاری است. برای روسیه، هدف کنترل کردن مجدد دولت بر "منابع استراتژیک" و به دست آوردن تفوق بر خطوط لوله و مجاری بازاری عمده، به خاطر اینکه منابع هیدوروکربنی خود را به بازارهای جهانی عرضه دارد، مبتنی است. مسئله مورد علاقه برای دولت های در حال توسعه نیز چگونگی تغییرات در قیمت های انرژی است که بر توازن پرداخت های آنها تاثیر خواهد گذاشت و نیز برای چین و هند، امنیت انرژی در توانایی آنها در تعدیل سریع و تنظیم وابستگی جدیدشان به بازارهای جهانی مبتنی می باشد، که تغییر جهت عمده ای از تعهدات پیشین آنها به خودکفایی محسوب می شود. کمیسیون اروپایی نیز امنیت انرژی را به عنوان توانایی مطمئن شدن از تامین نیازهای آینده انرژی هم در بخش استفاده از منابع داخلی در چارچوب ضوابط اقتصادی و یا ذخایر استراتژیک و هم در بخش خارجی به صورت دسترسی به مبادی عرضه با ثبات می داند. اما با توجه به شرایط ویژه ایران از حیث نحوه استفاده از منابع داخلی در چارچوب ضوابط اقتصادی و همچنین بستگی های متقابل اقتصادی در عرصه بین الملل، لازم است چارچوب متفاوتی تعریف و راهبردهای موثری برای تامین امنیت انرژی کشور ارائه نمود.میزان مصرف حامل های انرژی در کشور بسیار اسفناک است و به دلیل اجرا نشدن درست طرح عظیم هدفمندی یارانه ها، شرایط کشور از این لحاظ از زمان آغاز این طرح نیز نامساعدتر است. برداشت غیرصیانتی از چاه های نفت و عدم تزریق کافی گاز به چاه ها، کاهش تولید را سبب گردیده و عمر چاه ها را کوتاه نموده است و به تدریج منابع نفتی کشور را از دسترس نسل آینده دور می کند و باعث مرگ چاه ها و مخازن می گردد. بی تدبیری پیشین در انتقال مستقیم گاز به اقصی نقاط کشور علیرغم تجربه موفق و اقتصادی جهانی مبنی بر تبدیل گاز به انرژی برق و انتقال برای مصرف، ظرفیت ژئواکونومیک کشور در این حوزه را از بین برده است و تمام داشته های کشور در این حوزه به مصرف داخلی می رسد. وضعیت صنعت برق نیز اسفناک است به گونه ای که رئیس سندیکای صنعت برق با بیان اینکه خاموشی در تابستان سال آینده قطعی است، گفته است: "صنعت برق در سال آینده در رکود عمیقی فرو خواهد رفت." و این به دلیل مدیریت ناصحیح هدفمندی یارانه ها بوده است. در حوزه تنوع بخشی به منابع انرژی نیز کار مناسبی انجام نشده است.در مجموع باید گفت که کشور به دلیل فقدان سیاست انرژی، در حوزه دیپلماسی انرژی با رویکرد تعاملی، نمی تواند هم اکنون تاثیر
ویژه ای داشته باشد. متاسفانه به سمتی می رویم که تمام منابع انرژی را در داخل مصرف کنیم و تاثیر ژئواکونومیک خود را از دست بدهیم. به عبارتی هم اکنون امنیت انرژی کشور در معرض تهدید است.به نظر نگارنده ضرورت دارد تا امنیت انرژی کشور بر اساس توانایی مطمئن شدن از تامین نیازهای آینده انرژی در بخش استفاده از منابع داخلی در چارچوب ضوابط اقتصادی، کنترل مجدد بر "منابع استراتژیک" و ذخایر مشترک و به دست آوردن تفوق بر خطوط لوله و مجاری بازاری عمده - به خاطر اینکه منابع هیدوروکربنی خود را به بازارهای جهانی عرضه دارد استوار باشد- تعریف،طراحی و به مرحله اجرا برسد. در این مسیربایستی به سرعت مدیریت مصرف داخلی در حوزه حامل های انرژی کنترل و کاهش یابد. همچنین جایگزینی تدریجی برق به جای مصرف مستقیم گاز اهمیت بسیاری دارد.همچنین باید در فرآیند امنیت انرژی جهانی به صورت جدی وارد شد و وابستگی های متقابل را تعریف و عملیاتی نمود.با تامین امنیت داخلی، می توان در عرصه تعاملات بین المللی انرژی نیز با ابتکار عمل وارد شد. از سه جزء این فرآیند، ایران می تواند به عنوان تولیدکننده و انتقال دهنده نقش ایفا نماید. استفاده از ابزارهای مختلف در تولید و بویژه در شرایط کنونی، انتقال انرژی می تواند جایگاه جمهوری اسلامی را در امنیت انرژی جهانی ارتقا داده و دیپلماسی انرژی را به عنوان ابزار کاربردی و موثر در اختیار دیپلماسی کشور قرار دهد. سیاست روز:ما شبیه دیروز نیستیم اما هستیم! «ما شبیه دیروز نیستیم اما هستیم!»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم مهدی رجبی است که در آن می خوانید؛طبس، از آن واژه هایی است که برای دولتمردان امریکا معنای تلخی دارد، هرچند که خرمای آن منطقه کویری کام خیلی ها را شیرین کرده است. کویر زیبای طبس همان جایی است که هنوز که هنوز است برای امریکایی ها زیبا نیست. جایی که چنگال های عقاب در آن فرو رفت و بر روی عملیات کاملا دقیقشان خاک مرگ پاشیده شد. اینقدر سخت گذشته است بر دولتمردان امریکایی که هیلاری کلینتون، به عنوان سیاستمداری که در آن دوره مسئولیتی نداشته، در کتاب خاطراتش عملیات نافرجام طبس را یک فاجعه، یا یک حادثه تلخ می داند، می توان فهمید آنها به این زودی ها معجزه شن ها را فراموش نمی کنند. اما عجیب آنجاست که آنها بعد از آن و تا همین الان هم از گزینه نظامی علیه ایران حرف می زنند. گویی شن های طبس هنوز در چشم دولتمردان امریکایی است و نمی توانند خوب ببینند. نمی توانند ببینند ایران امروز، حتی با دیروز و یک سال قبل تر هم فرق دارد. حالا دیگر مثل گذشته نیست که رئیس جمهور وقت و فرمانده کل قوا جاسوس امریکایی ها باشد. زمانی نیست که بنی صدر دستور بمباران غرامت های طبس را بدهد. امروز روزی نیست که منتظر القائم ها را از ما بگیرند. امروز ایران اسلامی برای مستکبران دنیا غیرقابل پیش بینی است. خیلی وقت است که دیگر زیر بار حرف زور نمی رویم. حالا توان دفاعی و موشکی ایران آنقدر بالاست که دشمنان مجبورند در چیدمان گزینه های روی میزشان تجدید نظر کنند. ما شعار «ما می توانیم» را سرمشق قرار دادیم و در مقابل همه تحقیر ها، تحریم ها و تخریب ها ایستادیم و قد کشیدیم و بزرگ شدیم. حالا آنقدر بزرگ شده ایم که بزرگی می کنیم. آنقدر بزرگ که کدخداهای ساختگی دنیای استکبار هم نمی توانند در مقابلمان بایستند. آنها باید تعظیم کردن را یاد بگیرند. این کُری خواندن های کَری، اوباما، نتانیاهو یا هرکس دیگر هم دیگر معنی ندارد. حرف های آنها شبیه جمله «من نمی ترسم» آدم ترسویی است که در تاریکی و تنهایی گیر کرده است. حالا ما «صیاد» داریم، از جنس ایرانی اش، اگرچه شیرازی مان را گرفتند. حالا دستپخت «طهرانی مقدم ها» آماده ی آماده است. حالا «آرش»، «شهاب»، «طوفان»، «فاتح»، «فجر»، «کوثر» و دیگران هستند و ما هم «قدر» همه آنها را می دانیم. ما شبیه دیروزمان نیستیم، اما هستیم! توان دفاعی ما مثل دیروز نیست. مثل سی و اندی سال قبل هم نیست. ما پرتوان تر از همیشه ایم. پس شبیه دیروز نیستیم. اما مردمان این سرزمین مثل همان دیروز هستند. ایستاده و پابرجا. آماده دفاع از کیان این سرزمین و نظام اسلامی شان. آنها که برای این مردم رجز «هل من مبارز» می خوانند، می دانند که ایرانی جماعت در میدان عمل پاسخ می دهد. می دانند ما اگر دربرابر شعارهای از سر کم شعوری شان سکوت کرده ایم، از ترس نیست. منتظریم تا زمانش برسد و اینبار دیگر خودِ همین مردم بر سرشان ابابیل می شوند. این بار دیگر عقاب را در طبس دفن نمی کنیم، بلکه وقت پَرکندن فرا می رسد. این بار هم دست خدا با همین ملت است. وطن امروز:دموکراسی؛ قربانی جنایات سعودی «دموکراسی؛ قربانی جنایات سعودی»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم محمد کاظمی است که در آن می خوانید؛رژیم آل سعود پس از چند هفته آتش بازی و بمب افکندن بر سر مردم یمن از طریق هواپیماهای آمریکایی، سرانجام دست ها را به علامت تسلیم بالا برد و اعلام کرد به یورش هوایی خود پایان می دهد. در نخستین روز اردیبهشت ماه وزیر دفاع سعودی مدعی شد عملیات گسترده هوایی موسوم به «توفان قاطعیت» با دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده یعنی نابودی موشک های در اختیار حوثی ها (انصارالله) به پایان رسیده است. به گفته این مقام سعودی، عملیات تازه ای با عنوان «احیای امید» کلید خورد که مشتمل بر تلاش برای دستیابی به راه حل سیاسی و کمک به آسیب دیدگان است. همچنین اقداماتی جدی برای جلوگیری از پیشروی انصارالله به کار بسته خواهد شد. این اعلام در شرایطی صورت می گیرد که حامیان آل سعود نیز به ناکامی این رژیم در دستیابی به اهدافی چون جلوگیری از پیشروی و قدرت یابی کمیته های مردمی یمن اذعان کرده و ریاض را بازنده اصلی یورش تجاوزکارانه و خونین ائتلاف سعودی می دانند. به این ترتیب سعودی ها پس از نزدیک به یک ماه تجاوز با همراهی دوستان منطقه ای و در لوای حمایت غرب بویژه آمریکا تصمیم گرفتند روند هزینه دادن بیش از حد و غیرعاقلانه خود را متوقف کنند. در این رابطه، توجیه تراشی های مکرر و تلاش پایان ناپذیر دستگاه تبلیغاتی سعودی ـ غربی برای هموارسازی مسیر ماشین کشتار در یمن نیز سبب نشد از هزینه های یورش آل سعود کاسته شود. سعودی ها حتی با همراه سازی چند کشور منطقه کوشیدند برای یورشگری خود مشروعیت سازی کنند. به هر ترتیب از دید بسیاری از ناظران همانقدر که تهاجم نظامی آل سعود را می توان بیهوده، وحشیانه و غیرعاقلانه خواند، توجیهات به کار رفته در فرآیند مشروعیت سازی این یورش نیز غیرمتقن و واهی است. سعودی ها و شیپورهای غربی ـ عربی حتی تلاش کردند با استناد به منشور ملل متحد و قوانین بین المللی، یورش خود را اقدامی در راستای تامین حق تعیین سرنوشت ملت یمن قلمداد کنند! و بیان دارند تهاجم هوایی به درخواست «عبدربه منصور هادی» رئیس جمهوری مستعفی و گریزان این کشور و با هدف نجات مردم از تجاوز انصارالله به عنوان ابزار دست مداخله خارجی صورت گرفته است. براساس این انگاره، قدرت یابی مجدد منصورهادی و نیروهای حامی وی نمود عینی تحقق حق تعیین سرنوشت مردم یمن است؛ حقی که زیرپای انصارالله پایمال شده و در برابر با نادیده انگاشتن حقوق دیگر مصرح در منشور ملل متحد چون حق استقلال ملت ها و حتی حق حیات انسان ها باید اعاده شود. یکی دیگر از ادعاهای سعودی ها حفظ امنیت و ثبات باب المندب و حرمین شریفین در برابر خطر قدرت گرفتن کمیته های مردمی در یمن بود. آل سعود و همپیمانان عربی و غربی این رژیم تحت پوشش چنین ادعایی ثبات و امنیت منطقه را زیر بمباران هوایی خود گرفتند تا به قیمت سر برآوردن و گسترش عرصه کنشگری تروریست های القاعده و داعش، امنیت مورد نظر خود را تامین کنند. طرفه، ادعای حمایت از دموکراسی بود که سعودی ها به آن چنگ زدند تا از برانگیخته شدن بیشتر افکار عمومی منطقه و جهان علیه خود جلوگیری کنند. حمایت بی چون و چرای آل سعود از رئیس جمهوری گریزان و مستعفی یا به عبارتی دست نشانده ریاض در صنعا در شرایطی صورت گرفت که از زمان خیزش مردمی یمن برای نخستین بار زمینه های ایجاد یک حکومت مردمسالار در این کشور ایجاد شد و بر پایه توافق سیاسی اکثر گروه های یمنی مقرر شد شورای انتقالی برای به دست گرفتن قدرت تشکیل شود؛ شورایی که علاوه بر نمایندگان کنونی مجلس، مشتمل بر شورایی مردمی با حضور 250 نماینده از مناطق جنوب، زنان و جوانان می شد. بلافاصله پس از اعلام توافق بر سر تشکیل شورای انتقالی، منصور هادی از صنعا گریخت و با پس گرفتن استعفایش، خود را رئیس جمهوری قانونی یمن خواند تا به شکل رسمی علیه شورای یادشده و برقراری ثبات در یمن اعلام جنگ کند؛ اقدامی که به مبنایی برای هجوم هوایی سعودی ها تبدیل شد. در اینجا باید افزود رئیس جمهوری قانونی یمن- از دید سعودی ها- همان معاون دیکتاتور سابق یعنی علی عبدالله صالح است که پس از یک دوره کفالت ریاست جمهوری، در انتخاباتی فرمایشی و تک نامزدی با 99 درصد آرا در سال 2012 میلادی بر مسند ریاست جمهوری نشست تا فرآیند انتقالی قدرت را اداره کند. آل سعود و حامیان ریاض در حالی از قانونگرایی و اهمیت سازوکارهای حقوقی- انتخاباتی در فرآیند بر سرکار آمدن دولت ها دم می زنند که هرگز حاضر نشدند انتخابات ریاست جمهوری سوریه و نتیجه نهایی آن را بپذیرند و در عمل کمر به سرنگونی دولت قانونی دمشق بستند. نکته قابل تامل تر آنکه رژیمی از اعاده دموکراسی سخن به میان می آورد که خود در زمره دیکتاتورترین و تمامیت خواه ترین نظام های سیاسی جهان قرار دارد و به باور بسیاری از کارشناسان مقوله ای چون حق حاکمیت و حقوق و آزادی های شهروندی برای رهبران آن به هیچ وجه محلی از اعراب ندارد. در جریان تحولات بیداری اسلامی در غرب آسیا و شمال آفریقا، توجیهاتی از جنس ادعاهای سعودی می توانست به منزله صدور حکم حمله نظامی به کشورهایی چون مصر و تونس باشد. این دو کشور که دیکتاتورهای آن زیر عنوان رئیس جمهوری قانونی در پی خیزش مردمی سرنگون شدند، براساس منطق سعودی باید به عرصه تهاجم نظامی کشورهایی چون عربستان تبدیل می شدند تا به هر قیمت ممکن دولت قانونی- بخوانید همپیمان یا وابسته- به حیات خود ادامه دهد. در این میان، مواضع کشورهای غربی بویژه آمریکایی ها در حمایت از آل سعود قابل توجه است. براساس سنت لیبرالیست های دموکراسی خواه، دولت های دموکرات یا همان دموکراسی های غربی هرگز علیه هم نمی جنگند. هرچند ممکن است رخدادهای تاریخ معاصر به عنوان تاییدی بر این ادعا به کار گرفته شود اما تحولات یمن واقعیتی دیگر را برای چندمین بار نمایان کرد مبنی بر اینکه همین دموکراسی های غربی با ادعای حمایت از مردمسالاری ابایی از قربانی کردن حکومت های مردمی و نیز کشتار فجیع و هزاران نفری مردم بی دفاع کشورهای جهان پیش پای اهداف و منافع خود ندارند.

جوان:شرط بازگشت آرامش به جهان اسلام «شرط بازگشت آرامش به جهان اسلام»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر عبدالله گنجی است که در آن می خوانید؛دقت در التهابات و تنش های خونین جهان نشان می دهد که همه جنگ ها، نزاع ها، ترورها و کشتارها در درون جهان اسلام به وقوع می پیوندد. شرط بازگشت آرامش به جهان اسلامدقت در التهابات و تنش های خونین جهان نشان می دهد که همه جنگ ها، نزاع ها، ترورها و کشتارها در درون جهان اسلام به وقوع می پیوندد. امروزه نیجریه، سومالی، مصر، کنیا، الجزایر، موریتانی، فلسطین، لیبی، یمن، بحرین، تونس، عراق، سوریه، لبنان، افغانستان و پاکستان مرکز انفجار و ترور و درگیری است و می توان گفت مسئله حاد و خونین دیگری در حال حاضر در جهان وجود ندارد. در خارج از جهان اسلام (جدا از مسئله صهیونیست ها) فقط مسئله اوکراین است که آن هم در حال افول و حل شدن است. برای پیدا کردن راه بازگشت آرامش به جهان اسلام ابتدا باید علل و عوامل تنش ساز و تنش زا را شناسایی کرد تا بتوان برای حل آن نسخه متناسب و کارآمد پیچید. دقت در حرکات خشن نظامی در عراق، سوریه، نیجریه، افغانستان و... نشان می دهد که ماهیت مبارزه سیاسی است اما تلاش گردیده است رنگ اعتقادی به آن داده شود و جوانان پرشوری که طبیعت سن و سالشان تعقل ورزی را از آنان گرفته است، بدون ترسیم هدفی برای آینده، پای در میدان هایی می گذارند که هدف آن فقط کشتن یا کشته شدن است. بدون تردید غرب یا منافع خود را در به راه افتادن این حوادث می بیند یا پس از وقوع و استمرار آن، منافع خود را با آن تطبیق می دهد. اما هر کدام از دو نگاه را بپذیریم ماحصل آن برای غرب پیروزی است، چرا که انرژی و توان جهان اسلام در حال سایش در نبردهای درونی است و ماحصل آن از بین رفتن سرمایه های انسانی و مادی مسلمانان است که از این رهیافت هم بازار فروش سلاح غرب پررونق می شود و هم مجالی برای مبارزه مسلمانان با غرب باقی نمی ماند و هم هزینه های غرب برای رویارویی با جهان اسلام کاهش می یابد. دقت در چرایی به راه افتادن تنفرآمیزترین صحنه های جنایت در جهان اسلام را باید در حوزه اعتقادی جست وجو کرد. چندی پیش سیدحسن نصرالله راه حل مسئله را ارائه کرد اما گویی گوش شنوایی در جهان برای شنیدن آن وجود نداشت. «باور»، «انگیزه»، «ترغیب» و «توان» چهار مؤلفه ای است که مسائل کنونی را به وجود آورده است و علت سیاسی بودن آن را زمانی باید فهمید که همین مردم در همین کشورها سال ها در کنار هم زندگی می کردند و با حفظ مذهب و باور های خویش همدیگر را محترم می شمردند. از چهار عامل ذکر شده مسئله «ترغیب» را باید در غرب جست وجو کرد، چرا که ترغیب و متقاعدسازی می تواند جهت حرکت مسلمانان به سمت قدس و صهیونیست ها را منحرف کند. بنابر این غرب جهت پیکان مبارزه را به سمت درون جهان اسلام رهنمون شده است و در این زمینه تا حدود زیادی نیز موفق بوده است اما سه عامل دیگر درونی است. «باور» به قلع و قمع فرقه های مختلف مسلمین ریشه در تفکر وهابیت دارد و «انگیزه ای» که در این باور می دمد سراب شهادت طلبی است. این شهادت طلبی مبتنی بر فتاوای مفتی ها و مفتی زاده هاست که حکم به تکفیر مسلمانان می دهند و زن و اموال آنان را واجد تصرف و کشته شدن در این مسیر را شهادت و هم نشینی با رسول الله (ص) معرفی کرده اند. عامل سوم «توان» است. این توان که صرف خرید تجهیزات نظامی و ترابری و اجاره تروریست می شود از سوی دولت و 25 سرمایه دار سعودی تأمین می شود. در آمد 10 میلیون بشکه در روز و درآمد سرشار حج دهها برابر بیشتر از هزینه زندگی یک جامعه 25 میلیونی است. این پول قبلاً صرف ساختن مساجد اشرافی در جهان می شد و اکنون صرف «ساختن مدرسه علمیه» و «توسعه ایدئولوژی غیریت ساز» در درون جهان اسلام می شود. نتیجه اینکه باور به تکفیر و بریدن سرهای مسلمین در مدارس علمیه ای تعلیم داده می شود که با هزینه آل سعود در اقصی نقاط جهان اسلام ساخته و راه اندازی شده است و پیدایش توان نظامی و تسلیحاتی نیز مجدداً به پول نفت و حج ارجاع می شود. غرب نیز از این دو آبشخور اصلی با خبر است. اما سودی که غرب در حال حاضر می برد بالاتر از دمکراتیزاسیون در جهان اسلام و خصوصاً شبه جزیره عربستان است. البته آنچه به وقوع می پیوندد همان قدر که برای غرب آورده دارد، همان قدر نیز موجب عریانی آن خواهد شد. سیاست یک بام و دو هوای غرب در هیچ جای جهان مانند خاورمیانه خودنمایی نمی کند و همین برای شناختن غرب مکفی است. امروز حمله به یمن را به بهانه حمایت از دولت مشروع شروع می کنند، اما جنگ در سوریه را برای براندازی دولت مشروع به راه می اندازند. تروریست های «النصره»و «ارتش آزاد» را با عنوان «تروریست خوب» آموزش می دهند و با داعش به عنوان تروریست بد یک در میان مبارزه می کنند. اما سوابق تاریخی نشان می دهد که غرب در هیچ شرایطی به آرامش جهان اسلام





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 162]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن