واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
با صمد نیکخواهبهرامی، کاپیتان بلندقامت تیم ملی بسکتبال عاشق جواد خیابانیام! صمد نیکخواهبهرامی، کاپیتان تیم ملی بسکتبال ایران است. نام او برای همیشه مثل یک سرنوشت با نام برادرش آیدین گره خورده است. او هم بسکتبالیست بود و البته خیلی موفق. اما در همان اوج، در اثر یک تصادف از دنیا رفت.
آن چیزی که از گفتوگو با نیکخواهبهرامی فهمیدم این است که دنیای او زیاد پیچیده نیست. «سبد را شناسایی کن و با یک شوت بادقت، فتحش کن.» شاید راز موفقیت او در زندگی حرفهای همین باشد. چرا بسکتبال؟ چون ورزش دانشگاهی است. واقعا نیکخواه هستی؟ بله. از کجا معلوم؟ اینطور میگویند. کجا دنیا آمدی؟ تهران. حست به زادگاه؟ به شهرم افتخار میکنم. فوتبال هم بازی کردی؟ خیلی کم. فوتبالدستی؟ گهگاه. وقتی توپ توی سبد میرود چه حسی داری؟ احساس خوشحالی میکنم. وقتی نمیرود؟ ناراحت نمیشوم. واقعا؟ بله. اما به فکر جبران هستم. حساسترین گلی که زدید؟ چند بار بوده. یک نمونه؟ بازی با اردن در نیمه نهایی جام ملتهای سال 2009. ان.بی.ای؟ بسکتبال حرفهای. قهرمانی چه حسی دارد؟ بهترین حس دنیاست. تا تجربه نکنی درک نمیکنی چه میگویم. آینده بسکتبال ایران؟ نامعلوم است. راهکارت برای پیشرفت چیست؟ اینکه همه در کنار هم کار کنند. حامد حدادی؟ دوست و رفیق و... و؟ حالا رقیب. استقلال؟ تیم محبوبم. الگویت در ورزش چه کسی بود؟ یک نفر خاص نبود. چند نفر بودند؟ از هر کسی ویژگیهای مثبتش را گرفتم. توی مدرسه نیمکت چندم مینشستی؟ ردیف آخر. بهخاطر قدت؟ هم این موضوع و هم شیطنتهایی که میکردیم. آیدین؟ نمیدانم در موردش چه بگویم. چرا اسمتان آنقدر با هم فرق دارد؟ قرار بود اول اسم آیدین را صمد بگذارند. خب بعد؟ پدرم وقتی برای گرفتن شناسنامه رفته بود، نتوانست این کار را کند و اسمش شد آیدین. شما که آمدید جبران کرد؟ بله. دقیقا. با رفتنش چی از شما کم شد؟ خیلی چیزها. مثلا چه؟ نصف زندگیام را از دست دادم. توی زندگی شخصی او موفقتر بود یا شما؟ هر دو موفق بودیم و کارهای بزرگی انجام دادیم. دوست داری توی زندگی غیرورزشی به کجا برسی؟ جای خاصی هدفم نیست. پس از زندگی چه میخواهی؟ میخواهم که خانودهام و مردم از من راضی باشند. همین کافی است. سفر؟ خیلی دوست دارم. آخرین سفرتان کی و کجا بود؟ تعطیلات نوروز در شمال کشور. بهترین جای ایران؟ تهران است دیگر. چرا؟ چون زادگاهم است و بهترین خاطراتم در آن شکل گرفته است. بهترین جای دنیا؟ باز هم تهران. زمین بسکتبال زیادی کوچک نیست؟ نه اتفاقا، بعضی اوقات خیلی بزرگ هم میشود. دوست داری مربی بشوی؟ خیلی دوست دارم. کی وارد این عرصه میشوی؟ چند سال دیگر آغاز میکنم. اگر بسکتبالیست نمیشدی؟ درس میخواندم. علاقه زیادی به تحصیل داری؟ بهخاطر سبک خاصم است که میگویم. سبک خاصتان چیست؟ اگر کاری را شروع کنم تا آخر ادامه میدهم. اگر صاحب یک نمایشگاه بزرگ ماشین بودی؟ اصلا نمیتوانم به آن فکر کنم. چرا؟ فعالیت خانوادهام در این زمینهها نبود. تا به حال از خنده گریهات گرفته؟ بله، خیلی وقتها. آخرین جوکی که شنیدی؟ این بود اگر از قیافه خودتان ناراضی هستید لطفا برگردید تا حال ما را به هم نزنید! کیروش؟ با رقم قرارداد او موافق نبودم. جواد خیابانی؟ عاشقشم! قد بلند بودن چه حسی دارد؟ قطعا حس خوبی است. روی چه حسابی میگویی؟ همه افراد کوتاه قد میخواهند قدشان بلند شود. چه زمانی قدت شروع به رشد کرد؟ دوران دبیرستان بود که به یک باره خیلی رشد کردم. از اینکه از متوسط ایرانیها بلندتری جایی اذیت نشدی؟ چرا، اما قد بلند بودن مزیتهایش بیش از معایبش است. دلت چقدر بزرگ است؟ این را باید اطرافیان بگویند. قهرمانی بعدی انشاءالله کجاست؟ لیگ برتر بعد جام ملتهای آسیا شغل پدرت؟ استاد دانشگاه است. چرا سمت حرفه او نرفتی؟ اگر بسکتبالیست نمیشدم شاید این کار را میکردم. اگر بخواهی این جمله را تکمیل کنی، ما نیکخواهبهرامی ها ... سخت است، اما فکر میکنم آدمهای تاثیرگذاری هستیم. کادوی روز مادر چی خریدی؟ چیزی نخریدم. چرا؟ مادرم ایران نبود. زبالهتان را سمت سطل زباله هدفگیری کردهاید؟ بله. خیلی وقتها این کار را کردهام. خب؟ وارد هدف میشود. پرتابهای زندگی شخصی هم به هدف میخورد؟ بعضی اوقات بله، اما برخی اوقات هم نه. موفقیت؟ رسیدن به هدف. عشق؟ جایی توی دل آدم است. آخر زندگیات چطور باشد خوب است؟ راحتی. یعنی چطوری؟ بدون دغدغه زندگی کنم. جلال بابایی / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)
جمعه 04 اردیبهشت 1394 - 20:15
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 67]