واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: صحنههای غیر واقعی و یا موقعیتهای لو رفته و پیدایی كه بیننده زودتر از پلیس موفق به كشف آن میشود به صورت كاملا پنهان... همان طور كه شاهد هستید این روزها به مناسبت «هفته نیروی انتظامی» تلویزیون حسابی به تكاپو افتاده است.فیلمهای تلویزیونی به دلیل (همیشگی و تكراری) شتاب زدگی و مناسبتی بودن دچار چارچوب و استخوان بندی ناقصی هستند.مجموعههای پلیسی -معمایی به فراخور ذات حادثه محور و ریتم سریع و جذاب، سالهای متمادی در دسته محبوبترین و پربینندهترین برنامههای تلویزیونی به شمار میروند، این جایگاه مختص ایران و مخاطبان ایرانی نیست و برای بیشتر كشورها صدق میكند، مجموعههایی از این دست به صورت مرتب و پیاپی در بیشتر شبكههای تلویزیونی دنیا ساخته و پخش میشوند و همواره با طیف گسترده و وسیع از مخاطبان نیز همراه هستند.مقوله نیروی انتظامی و به طور كلی پلیس و مقام امنیت، بر خلاف روند پیش گرفته مفهومی ویژه، مهم و سرنوشتساز میباشد و به تعبیری همانند شمشیر دوبلهای عمل میكند كه در صورت سرسری گرفتن و سخیف جلوه داده شدن ناخواسته ضربه ای جبران ناپذیر به ابهت و جایگاه آن میزند. صحنههای غیر واقعی و یا موقعیتهای لو رفته و پیدایی كه بیننده زودتر از پلیس موفق به كشف آن میشود به صورت كاملا پنهان عظمت و عملكرد نیروی انتظامی را تكذیب میكند، با این شكل و شیوه و طرح مفاهیم آبكی ظرفیتهای واقعی و جذابیتهای كار پلیس هیچ گاه به نمایش گذارده نمیشود، متاسفانه بیشتر مجموعههای پلیسی وطنی با وجود این معضل ساخته میشوند و هنوز نتوانسته اند ذهن خلاق و فعال بیننده را راضی كنند.در سالهای اخیر چند مجموعه پلیسی خارجی خوب در تلویزیون دیده ایم، از مجموعه به یاد ماندنی «ناوارو» گرفته تا «هشدار برای كبری 11» و «ماموران مخفی پلیس» كه هر كدام واجد ویژگیها و نكات برجسته خاصی بوده اند.سریالهای جذابی چون «پوآرو»، «خانم مارپل» و... نیز همگی برای مدتی طولانی اذهان مردم را درگیر كرده بود. پخش این مجموعهها باعث شد، ذهن مردم در خصوص معماهای جنایی و كشف نكات پنهان آنها، فعال شود و انتظارشان از خلق ماجراها بالا رود، به همین دلیل است كه این روزها مخاطبان تلویزیون سهل انگاریها و سادهاندیشیهای سریالهای ایرانی را نمیپذیرند.البته اگر كمی به عقب تر برگردیم (البته در زمانی كه دنیای تصویر هنوز بدعت و نوآوری داشت) در تلویزیون خودمان نمونههای جالبی از سریالهای پلیسی را دیده ایم، كه شاید تواناییهای سینمایی زیادی نداشته است، اما به علت داستانهای جدید و نو بودن، برای زمان خود و همین طور خلق موقعیتهای پلیسی پیچیده، توانست در ذهن مردم به عنوان خاطره ای خوشایند جا خوش كند. مثلا سریال «لبه تاریكی» با آن بازیهای استثنایی (بازی خوب بیژن امكانیان) و موسیقی بینظیر و به یاد ماندنی یكی از دلخوشیهایی است كه به مسئله قاچاق عتیقه میپردازد، (اما متاسفانه نمیدانیم چرا تلویزیون با پخش این تكرارهای خوشایند خاطرات گذشته را زنده نمیكند آن هم در صورتی كه شاهد تكرارهای ملال آور زیادی هستیم.)سریالهای پلیسی خارجی كه مانند نقل و نبات به صورت حلوا حلوا در هر بسته و زمانی در تلویزیون دیده میشود سریالهایی كه به رغم ماجراهای هیجانی، مخاطبان آنها را دوست دارند مثلا مجموعه پلیسی درخشان و پر بیننده ایتالیایی با عنوان ماموران پلیس كه به دلیل پردازش جسور و بدیع شخصیتها و ایجاد جذابیتهای عاطفی با محور روابط انسانی حاكم بر تعدادی مامور كار كشته پلیس، در زمره مجموعههای بسیار دیدنی قرار داشت، همچنین مجموعه بسیار دیدنی و هوشمندانه جنایتهای غیر حرفه ای نیز از جمله آثار درخشانی بوده كه از رسانه ملی پخش شده است.در كنار این نمونهها، مجموعههایی همچون «گمشدگان» (the lost) و «فرار از زندان»هم هستند كه این روزها آوا و آوازه اش گوشها را پر كرده است.این دو مجموعه آن قدر جذاب و كم نظیر هستند كه برای لحظه ای نمیتوان از آنها چشم برداشت.خلاصه این كه جایگاه این گونه آثار به دلیل هیجانات محفوظ بوده و همیشه مورد توجه میباشد. این روزها به همان دلیل موجه، مجموعههای پلیسی در كانون توجه سازندگان و مدیران قرار دارند. مجموعههایی كه (به استثنای نمونههای انگشت شمار) عمدتا كیفیت و جذابیت مناسب ندارند و بیشتر به نوعی كپی برداری و تقلید ناشیانه و بی اصولی از آثار مشابه خارجی میباشند تا مجموعههایی با محوریت پلیسی ایرانی.در واقع به رغم ساخته شدن آثار بسیار متعدد پلیسی در شبكههای مختلف هنوز هم این نوع سریالها موفق نشده اند با ارائه جذابیتهای خاص و كیفیتی شاخص برای مخاطب نمونه و گونه ای مهم در میان ژانرهای كم تعداد سریالسازی ایرانی باشند. شاید بتوان هنوز هم «سرنخ» (ساخته كیومرث پوراحمد) را بهترین نمونه مجموعه پلیسی ایرانی (كه با عملكرد نیروهای پلیس در ایران هماهنگی دارد) دانست.(«سرنخ» یكی از مجموعههایی است كه این روزها خیلیها تشنه دیدار آن میباشند و به قول معروف در این دنیای وانفسای تصویری همچنان پرجذابیت و تاثیرگذار است.)مجموعه «سرنخ» با محوریت یك پلیس سنتگرای محافظه كار كه به شكلی هوشمندانه بازتابی مناسب از جامعه ایرانی (در زمان خود فیلم) را ارائه داده است.خلق داستانهای جنایی، خانوادگی و به دور از سیاست زدگی و یا قاچاق محوری یكی دیگر از نكات مثبت و موثر در موفقیت این اثر بوده است.«امیر حسین اوصیا» كارآگاهی بود از جنس مردم و با اخلاقیات آنان، نه چنان مقدس بود و از خود گذشته كه بینندگان نتوانند او و جایگاه شغلی اش را به عنوان مقوله ای از خودشان باور كنند و نه دچار سرگشتگی و گیجی بود، او همیشه نكات ظریف را با دقت قابل توجه و دوست داشتنی در راستای حل معما در نظر میگرفت.این ویژگیهای منحصر به فرد در كنار بازی قابل باور و به یادماندنی «جهانبخش سلطانی» توانست مجموعه سرنخ را موفق كند. هر چند كه نباید از یاد ببریم پشت این مجموعه زیبا كارگردان بزرگی هم چون «كیومرث پوراحمد» وجود دارد، حضور گرم كارگردان سینمایی «اتوبوس شب» در عرصه تصویر به یادماندنیهای زیادی را به ارمغان آورد. (قصههای مجید) «سرنخ» از قالب یك مجموعه حادثه ای صرف خارج بود و رنگ و بویی انسانی و اجتماعی داشت.در كنار این اثر قابل قبول و دیدنی میتوان از مجموعههای بسیاری نام برد كه یا اسیر ضعفهای داستانی و ساختاری بوده اند و یا در دام ممیزیهای مكرر و گوناگون كه از سوی بالا دستیها به شكلی آزاردهنده تكرار میشود، نتوانسته اند چندان از جذابیت بهره مند باشند. در این میان میتوان مجموعه كلانتر (1 و2) به كارگردانی «محسن شامحمدی» اشاره كرد، (جالب است بدانید سری سوم این مجموعه در راه میباشد) كه با انتخاب داستانهایی دم دستی و تكراری و فضایی غیر ایرانی در كنار حضور بازیگری با سبك بازی كاملا هنری و اغراق آمیز در نقش اصلی («ایرج نوذری» جالب است بدانید در سری سوم نیز او كارآگاه است.) در زمره مجموعههای ناموفق قرار میگیرد.(این معضل داستانی، این روزها گریبان تله فیلمهای مربوط به پلیس را هم گرفته اند.) البته نمونه ای نیز در سری این كارها داریم كه علاوه بر نمونه خوب ابتدایی در ساخت مجدد دچار ضعف و نقصی آزاردهنده شد، به نحوی كه زیباییهای سری اول را خدشه دار ساخت، كارآگاه علوی را كه به خاطر دارید؟ هر چه قدر سری اول این مجموعه از لحاظ زیباشناسی جذاب و تاثیرگذار بود، سری دوم آن دچار مشكل و ایراد و بدون كوچك ترین نكته جذاب. سری دوم كارآگاه علوی دچار نوعی سیاست زدگی بیرون زده بود كه نتوانست از قابلیتهای این ژانر استفاده كرده و بیننده را همراه خود نگه دارد، مجموعه ای ضعیف و مغشوش و در هم ریخته كه هیچ خط داستانی مشخصی نداشت. شاید موفق ترین مجموعههای پلیسی چند سال اخیر را بتوان ساختههای «مهدی فخیم زاده» در قالب یك سه گانه پلیسی- معمایی حادثه ای دانست كه گر چه با فضا و سبكی كاملا غیر وطنی ساخته میشوند اما به مدد انتخاب موضوعات نو، ملتهب و جذاب و با استفاده از عوامل حرفه ای و البته كاردانی توانمند همچون مهدی فخیم زاده آثاری جذاب و تماشایی از آب درآمده اند.به طور كلی نمیتوان از ژانر پلیسی و معمایی حرف زد، اما مهدی فخیم زاده و آثارش را به یاد نیاورد، زیرا اگر تنها یك كس باشد كه حق این ژانر را به طور كامل به جا آورده و موجب اعتماد به نیروهای انتظامیشده فخیم زاده است زیرا او تجهیزات و امكانات نیروهای امنیتی را به صورت هدفدار مورد توجه فراوان قرار داده و به تصویر كشیده است.عظمت نیروهای انتظامی و امنیتی و عملكرد هوشمندانه شان در سریال جنجالی، بدیع و پرطرفدار «خواب و بیدار» كاملا تصویری شده و تاثیرگذار بود، سریالی كه هنوز بیشتر مردم آن را با نام «ناشاتا» به خاطر دارند. سریال بعدی فخیم زاده حس سوم بود كه تم طنز آن از دیگر كارهای او بیشتر بود (فخیم زاده در تمام كارهایش از زمینه ای طنز استفاده كرده است) و ماجرایی معمایی داشت و محوریت آن حس بویایی برجسته و كاملا متفاوت یك زن بود.هر چند كه این سریال محبوبیت اولین اثر فخیمزاده را نداشت اما به علت موضوع جدیدش مورد توجه قرار گرفت.«بی صدا فریاد كن» نیز سومین اثر فخیمزاده در این ژانر بود كه كاستیهایش فراتر از جذابیتهایش بود و نتوانست نظر مخاطبان و منتقدان را جلب كند، تنها نكته مثبت این سریال به تصویر كشیدن تجهیزات پلیسی در خصوص كنترلهای نامحسوس و استفاده از تكنولوژی پیشرفته بود.خلاصه این كه فخیم زاده با درست عمل كردن و هوشمندانه قدم برداشتن توانسته قدرت پلیس و توانمندیهایش را باورپذیر به تصویر بكشد. حال كه نمونه ای برجسته در این ژانر نام بردیم، اجازه دهید پایانیترین نمونه تصویری پلیسی كه چندی پیش از شبكه سوم سیما پخش شد را معرفی كنیم.اخیرا شبكه سوم سیما سریالی با عنوان «هویت» را پخش كرد، این سریال محصول شبكه استانی خوزستان بود كه احتمالا در بحبوحه بیبرنامگی و خالی ماندن كنداكتور پخش، مورد لطف قرار گرفته بود و از این شبكه پر مخاطب پخش شده بود. این مجموعه به رغم تلاشی كه كارگردان كرده بود (از بدعت در نوع تدوین و تصویربرداری مشخص بود) به سبب هزینههای پایین تولید، اثری متوسط و حتی ضعیف از آب درآمده بود.این مجموعه نیز مانند دیگر كارهای ایرانی مشكلات اساسی زیادی داشت. انتخاب موضوعاتی بی ربط با فضای اجتماعی و تقلید ناموفق از مجموعههای خارجی معضل اساسی سریالهایی از این دست میباشد متاسفانه با گذشت زمان طولانی و ساخت مجموعههای پر تعداد در ژانر پلیسی- معمایی هنوز سازندگان این گونه آثار در تلویزیون ما، سرگرم تكرار همان اشتباهاتی هستند كه مدتهای مدید است كه مرتكب میشوند.برای ساخت مجموعه دیدنی پلیسی- ایرانی باید با خلاقیت و جسارت سراغ موضوع و از الگوهای تازه ای استفاده كرد.رسالت این سازندگان سخت تر از دیگر عوامل تولید در دیگر موضوعات میباشد، زیرا كه آنان با عملكردشان سرنوشت و نگرش مردم نسبت به پلیس و جایگاه نیروهای انتظامیرا رقم میزنند، به همین دلیل باید سعی كنند ظرفیتهای واقعی و جذابیتهای كار پلیس را آن كه هست به نمایش بگذارند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 575]