واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: با طراح لباس صحبت کردیم که این اضافه وزن را با تکههایی در لباس درست کنیم که حالت زن چاق را به وجود بیاورد تا به کمیک بودنش هم کمک کند. وقتی این کار را پذیرفتم... پیرزنی که از دیوار صاف بالا میرود ماهایا پطروسیان پس از سالها بازی در نقش دخترهای پر شر و شور، در فیلم «تاکسی نارنجی» در قالب یک پیرزن 70 ساله رفته است ماهایا پطروسیان هر چند نقشها و بازیهای متفاوتی در تئاتر «معرکه در معرکه» داوود میر باقری و فیلمهایی چون «هنر پیشه» و «ناصرالدین شاه آکتور سینما» داشته اما شمایلی که از او در ذهن بینندگان باقی مانده، شمایل دختر پر شر و شور و شیطانی است که دائم در حال ماجراجویی است؛ تصویری که با نقش آفرینی موفقش در «دیگه چه خبر» شکل گرفت و در آثار دیگری هم ادامه پیدا کرد. او پارسال وقتی با پیشنهاد ابراهیم وحید زاده برای ایفای نقش پیرزنی 70 ساله در فیلم «تاکسی نارنجی» رو به رو شد؛ فرصت این را پیدا کرد تا آن شور و شر را در قالبی دیگر ارائه دهد که اتفاقا در این کار هم موفق شد چون بلافاصله با چندین پیشنهاد مشابه نیز روبه رو شد که البته به یکی از آنها - «ازدواج در وقت اضافه» - هم پاسخ مثبت داد. حضور او در نقشی متفاوت در فیلم تاکسی نارنجی بهانهای شد برای انجام این گفت و گو. وقتی اولین بار با پیشنهاد وحید زاده برای بازی در نقش پیرزنی 70 ساله رو به رو شدید شوکه نشدید؟وقتی سناریو را خواندم و آقای وحید زاده گفتند قرار است نقش شارلوت را بازی کنی، خیلی تعجب کردم. با وجود این که فیلم کمدی بود، احساس کردم چطور ممکن است من در این نقش پذیرفته شوم و برای تماشاگرهم قابل قبول باشد، به خصوص که صورت من مقداری baby face است و همیشه نقشهای کم سنتر از من یا همسن به من پیشنهاد شده و کار کرده ام ولی تا به حال نقشی که این همه مسنتر از من باشد؛ اصلا پیشنهاد نشده بود.... و حالا با نقشی روبه رو شده بودید که 30 سال با شما اختلاف سنی داشت و همین شما را از نقش دخترهای پر شر و شور دور میکرد.دقیقا، چون همیشه نقشهای شیطان و پر شر و شور را کار کرده ام ولی این نقش پیرزنی بود که قرار بود 70 سالش باشد، سنگین سنگین راه برود، فارسی هم که حرف نمیزند یا اگر میزند، لهجه شدید ارمنی دارد و اصلا ارمنی صحبت میکند. به همین دلیل از این پیشنهاد خوشم آمد و فکر کردم واقعا میتواند تجربه تازه و جالبی برایم باشد. برای این کار وزنتان را هم افزایش دادید؟نه، با طراح لباس صحبت کردیم که این اضافه وزن را با تکههایی در لباس درست کنیم که حالت زن چاق را به وجود بیاورد تا به کمیک بودنش هم کمک کند. وقتی این کار را پذیرفتم یک کار چند جانبه بود بین من و کارگردان و طراح گریم و طراح لباس. نکته جالب «تاکسی نارنجی» این است که شما برای اولین بار نقش یک ارمنی را هم بازی کردید؛ یعنی با وجود این که جزو اقلیت هستید اما تا به حال در چنین نقشی بازی نکرده بودید.خیلی خوشحال شدم از این که قرار شد نقش یک ارمنی را کار کنم چون تقریبا در سینمای ایران از این نقشها خیلی کم کار شده؛ به ندرت و در نقشهای خیلی حاشیه ای از یک خانم یا آقای ارمنی استفاده کرده ایم. این جا من این فرصت را داشتم که هم زبان ارمنی را داشته باشم و هم خصوصیات یک زن ارمنی را که قهوه میخورد و گاتا درست میکند و پسرش پیانو میزند و.... پس برایتان حس نوستالژی خوبی داشت؟البته با وجود این که فیلم کمدی است و رئال نیست ولی با این وصف، اینها تا حدودی برای من خیلی نوستالژیک بود. برای نقش ژولیت از اطرافیانتان الگو برداری کرده بودید؟نه، به شکل معمول که مثلا بتوانیم بگوییم که این آدم مثلا فلان شخص است که در فامیلمان دیده بودم. به هر حال من افراد مسن زیادی بین ارامنه میشناختم و از معاشرت با هر کدام از آنها نکتههایی را برداشت کرده بودم. در تیتراژ فیلم، نام آقای سیمونیان به عنوان مشاور زبان ارمنی آمده، مگر خودتان ارمنی بلد نبودید؟خیلیها فکر میکنند که من صحبت کردن به زبان ارمنی را خیلی بلدم و روان هستم و برای این فیلم اصلا کار خاصی نکرده ام ولی واقعیت این است که من تسلطی روی زبان ارمنی ندارم و خیلی دست و پا شکسته صحبت میکنم، در واقع بیشتر میفهمم تا این که بخواهم صحبت کنم. ولی معمولا خانوادههای ارامنه وقتی با خودشان هستند بیشتر ارمنی صحبت میکنند. چطور شما به این زبان مسلط نیستید؟مادر من ارمنی نیست، به همین خاطر در خانه ما کمتر ارمنی حرف میزنند. ارمنی صحبت کردن ما بیشتر محدود میشد به زمانی که با خانواده پدری ام رفت و آمد داشتیم و چون خیلی از اعضای خانواده ام به ارمنستان مهاجرت کرده اند، این رفت و آمدها هم خیلی محدود بود. به همین خاطر من برای صحبت کردن این نقش که خیلی هم غلیظ و با لهجه حرف میزد، احتیاج به تمرین داشتم که هم با آقای سیمون سیمونیان صحبت کردم و هم یک مدت با عمه ام دیالوگ را مو به مو تمرین کردم که خود ارامنه اگر فیلم را دیدند، نگویند که غلط صحبت کرده ام. روی لهجه هم کار کردید؟بله، همان طور که میدانید ارمنیها مثل ایرانیها در نقاط مختلف لهجههای متفاوت دارند و صحبت کردن ارامنه تهران با ارامنه اصفهان و بقیه جاها کاملا فرق میکند. ما در واقع ارمنی تهران را کار کردیم و با ویژگیهایی مثل این که با لهجه ای که فارسی حرف میزند، یک حروفی را خوب ادا نمیکند یا کلماتی را رسمی ادا میکند چون جزو ارامنه قدیمی هم هست. الان ارامنه ای هستند که اصلا لهجه ندارند و وقتی حرف میِزنند شما اصلا متوجه نمیشوید که ارمنی هستند ولی این خانم مسن لهجه داشت که اینها هم با تمرین درآمد. آقای وحید زاده در فیلم «معامله» از خانم حاجیان در نقش یک پیرزن استفاده کرده بود که اتفاقا خیلی خوب از کار درآمده بود، اما در این کار به ایشان نقش یک خانم جوان را داده و به شما نقش یک پیرزن را!اصلا قصه آقای وحید زاده همین بود. وقتی هم که من سناریو را خواندم اول فکر کردم من نقش جوانتر را دارم، بعد که فهمیدم من قرار است شارلوت باشم تعجب کردم. آقای وحید زاده گفت نه، من اصلا قصدم این است که دقیقا جا به جا کنم، یعنی یکی از جنبههای کمدی موجود در کار، همین تناقض بود که آدم سن بالاتر نقش جوان تر را بازی کند و سن پایین تر نقش پیر را و در واقع یک ساختار شکنی انجام شود. شما بعد از «دیگه چه خبر» با پیشنهادهای مشابه زیادی رو به رو شدید، یعنی بعد از آن فیلم، هم فیلم سازی که دنبال یک دختر پر شر و شور میگشت سراغ شما میآمد. حالا انگار بعد از تاکسی نارنجی قرار است نقش پیرزنهای پر شر و شور را بازی کنید.وقتی این نقش را بازی کردم و عکسهایش چاپ شد، یکی دو تا پیشنهاد تقریبا مشابه داشتم، یعنی سنهای بالاتر. مثل این که دست اندر کارها خوششان آمده بود که من دیدم وقتی چیز تازه ای برای من ندارد و تکرار آن نقش میشود نپذیرفتم. یعنی پیرزن «ازدواج در وقت اضافه» با پیرزن تاکسی نارنجی یا پیرزنهای دیگر که نقششان را نپذیرفتید فرق داشت؟دقیقا. وقتی این نقش از طرف آقای سهیلی پیشنهاد شد، دیدم این پیرزن با آن پیرزن خیلی تفاوت دارد و یک پیرزن فعال و خیلی غیرعادی و استثنایی است، به همین خاطر به نظرم بانمک رسید و این طوری شد که این کار را هم قبول کردم. شما از ابتدای کارتان به نوعی دنبال یک جورماجرا جویی بودید. شاید این بازی کردن در نقش زنهای مسن هم به حس ماجراجویانه شما بر میگردد. این حس ماجرا جویانهتان با چه نقشی فروکش میکند؟نمیتوانم بگویم با چه نقشی میتوانم حس ماجراجویی ام را ارضا کنم. اتفاق خوبی ماجراجویی در این است که شما نمیدانید چه چیزی در انتظارتان است و منتظرید تا ببینید. سرانجام آن اتفاق تازه میافتد یا نه و بعد بگویید که این میتواند ماجراجویی جدیدی باشد. البته شاید بشود بیشتر اسمش را گذاشت «دنبال تجربه تازه بودن» برای خودم؛ یعنی واقعا آن اشتیاق در من به وجود بیاید که صبح خیلی زود، پنج صبح از خواب بیدار شوم و به رفتن سر صحنه تن بدهم، چون دیگر فقط جلوی دوربین رفتن یا اکران فیلم برای من جذابیتی ندارد. آن چیزی که من را راضی میکند برای رفتن سر صحنه یا برای این که در فیلم جدیدی دیده شوم، تازگی کار است. واقعیت این است که نه پول برای من انگیزه لازم است و نه حضور فقط در یک فیلم. مثلا در تاکسی نارنجی میخواستم روی زبان ارمنی ام کار کنم، روی راه رفتنم و ...خب اینها من را جذب میکند برای کار کردن. ولی این که سلیقه خودم چه باشد، مثلا این فیلم کوتاهی که کارکرده ام خیلی نزدیکتر است به سلیقه خود من تا فیلمهای کمدیای که این روزها ازمن میبینید. آن فیلم یک قصه درام دارد و با آن چهره شاد و بشاش که مردم از من میشناسند متفاوت است ولی نوع بازی و فضاسازی این نوع فیلم یا فیلمی مثل «هنرپیشه» با سلیقه من سازگارتر است. من بیشتر ترجیح میدهم در فیلم کارگردانهای خوب بازی کنم، یعنی بازیگری برای من آن قدر هنر کاملی هست که بتوانم سالها وقتم را صرفش کنم. بازی نکردن در تله فیلمها و سریالها به همین حساسیتهایی که گفتید بر میگردد؟با توجه به تله فیلمهایی که میبینم یا حتی آنهایی که خوانده ام، همیشه نتیجه کار از آن چه خوانده ام ضعیف تر بوده، یعنی با وجود شرایط سختی که برای تولید این تله فیلمها هست نتیجه معمولا مثبت نیست، یعنی از 100 تا تله فیلم که ساخته میشود، دو سه تا در خور توجه هستند. پس آدم از کجا مطمئن باشد که این چیزی که به او پیشنهاد شده، جزو همان دو سه تا میشود؟ به همین خاطر ترجیح دادم کار سینمایی بکنم حتی اگر متوسطتر باشد و آن را واگذار کنم به زمانی که بخواهد در شرایط ایدئال تری کار شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 378]