واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: این مجموعه،داستان رحمت را روایت میكند كه مدتی است در انتظار پسرش جمال به سر میبرد كه برای ادای نذرمادرش به كربلا سفر كرده و قرار است پس از بازگشت با لیلا، دختر یونس كه... گزارش پشت صحنه از یك مجموعه مناسبتیبرای رسیدن به روستای وردیج باید سوار قطار تهران ـ كرج میشدم. ایستگاه وردآورد پیاده شدم و پس از گذر از جادهای باریك و پر پیچ و خم كه خطرناك نیز به نظر میآمد به روستای وردیج محل لوكیشن مجموعه تلویزیونی «قهوه خانه بهشت» رسیدم.روستای وردیج با جمعیت كمی كه دارد در ارتفاعات اطراف تهران است و آب و هوای خوبی هم دارد. درواقع لذت نفس كشیدن در این منطقه همه چیز را از یادم برد و با رسیدن به تابلوی قهوهخانه بهشت، احساس آرامش بیشتری كردم. ریسههای چراغانی در كنار پلههای كاهگلی كه تا بام قهوهخانه ادامه دارند، نشان از یك فضای آرام بخش ییلاقی دارد.از در قهوهخانه كه داخل شدم با كف ماسهای روبهرو میشوم، این فضا مرز مهران را تداعی میكرد. برای بیشتر آشنا شدن با فضا سراغ محمدتقی انصاری، كارگردان مجموعه میروم و او با صبر وحوصله و رویی گشاده كه سعی داشت خستگی ناشی از كار را نیز بپوشاند، میگوید: طرح اولیه قهوهخانه بهشت در سال 1387 برای محرم نوشته شد و سپس به صورت كار 90 قسمتی ارائه گردید و در شبكه قرآن و معارف سیما برای 30 قسمت 30 دقیقهای به تصویب رسید تا برای پخش در ماه مبارك رمضان آماده شود. اما نمیدانم كه به ماه مبارك رمضان میرسد یا نه.انصاری ادامه میدهد: نگارش این مجموعه به مدت 7 ماه توسط قاسم انصاریبنی و حمیدرضا لوافی انجام گرفت و 4 ماه نیز دكورسازی به طول انجامید و سرانجام 18 اردیبهشت امسال تصویربرداری آن توسط حمیدرضا رحیمزاده شروع شد. وی قصه فیلم را فراتر از آنچه در مطبوعات به چاپ رسیده است، تعریف میكند و از رفاقت 2 رزمندهای صحبت میكند كه بعد از جنگ زندگی آنها به هم گره خورده و با همكاری هم قهوهخانهای را مدیریت میكنند كه میزبان زوار كربلاست. قصه فیلم تا زندگی شخصی این دو كاراكتر رسوخ میكند.حجتالاسلام محمدتقی انصاری، ادامه میدهد، این مجموعه، داستان رحمت را روایت میكند كه مدتی است در انتظار پسرش جمال به سر میبرد كه برای ادای نذرمادرش به كربلا سفر كرده و قرار است پس از بازگشت با لیلا، دختر یونس كه با پدرش در جنگ همرزم بوده ازدواج كند. فضا، فضای زندگی این دو خانواده است و با توجه به مكان قهوهخانه كه در گذر زوار قرار گرفته افراد زیادی وارد این فضا میشوند كه در نتیجه داستانهای جانبی زیادی به قصه اصلی اضافه میشود. وی ضمن اشاره به این كه بار اصلی قصه روی شاگرد این قهوهخانه، اشكان است كه عاشق دختر دوم یونس یعنی گوهر میشود، درباره پخش این مجموعه میگوید: قرار است علاوه بر شبكه قرآن شبكه دیگری نیز آن را پخش كند كه ممكن است شبكه یك یا 3 باشد ولی هنوز تایم پخش و شبكه آن مشخص نشده است.گفتگوی خود را با انصاری قطع میكنیم تا گپ دوستانه رحمت و یونس در این سكانس با دكوپاژ كارگردان به تصویر كشیده شود. در این سكانس اتاق رحمت نشان داده میشود. اتاقی كه با تاقچه بخاری، فضای سنتی گذشته را تداعی میكند و رادیو ضبط كوچك روی آن در كنار چند كتاب و یك صندوقچه بر فضای سنتی اتاق صحه میگذارد. روی دیوار كاهگلی اتاق عكس جمال، پسرش به چشم میخورد و ساعت شماطهدار كنار تختخوابش نشان از نظم و انضباط و پایبندی او به وقت و زمان دارد.یونس روی تخت نشسته و رحمت به آرامی وسایلی را از داخل كمدش بیرون میآورد و لباسهایی را جدا میكند و در نهایت به سمت تخت میرود تا در كنار یونس بنشیند. همزمان دوربین از كنار پنجره روی ریل به سمت تخت میآید تا به محض رسیدن رحمت در منطقهای قرار بگیرد كه هر دو را در شات خود داشته باشد. تنظیم زمان برای رسیدن بموقع دوربین و سر و صدای موتور از بیرون باعث شد كه این سكانس با چند برداشت مورد توجه قرار گیرد اما اینكه در این سكانس چه میگذرد در ادامه میخوانید. رحمت كه مدتهاست نگران فرزندش است، تصمیم به سفر میگیرد و هنگام بستن چمدانش سفارشهای لازم را درباره اشكان، شاگرد قهوهخانه میكند كه قرار است با گوهر دختر یونس ازدواج كند.رحمت كه نقشش را عنایت شفیعی بازی میكند رو به یونس میگوید: حواست را جمع كن، كسی از توی ده جا نمونه.و مهران رجبی در نقش یونس میگوید: نگران نباش به همه گفتم.رحمت: فرض كن عروسی پسرمه، جمال.... چه فرقی میكنه.... نمیخوام كم و كسری داشته باشه.... حواست باشه یه موقع اشكان دست تو جیبش نكنه. دوربین چهره یونس را نشان میدهد كه لبخندی میزند و رحمت به صحبتهای خود ادامه میدهد: همه خرج و مخارجش را خودم میدهم. كادوهای عروس رو هم به سلیقه لیلا بخرید. نباید اشكان فكر كنه كه بیكس و كاره.یونس كه سرا پا گوش است در جواب میگوید: حالت خوبه رحمت؟رحمت: آره خوبم، خیلی خوبم.یونس كه با حس خاصی به حرفهای رحمت گوش میداد، میگوید: میخوای چی رو ثابت كنی؟ میخوای تنها بمونی بمون، ولی من نمیگذارم كه فكر كنی جمال فقط مال توئه و فقط تو هستی كه باید منتظرش بمونی.رحمت: من كی همچین حرفی زدم.و... به دلیل طولانی بودن درددل این دو رفیق دیرینه، ادامه سكانس را هنگام پخش ببینید. از فرصت استفاده میكنم و سراغ یونس میروم.آلاچیقهایی كه در كنار قهوهخانه ساخته شده، فضای مناسبی برای این گفتگوست. استراحت زیر سایبان آلاچیق و تكیه زدن بر پشتیهای گل قرمزی حس شاعری را در مهران رجبی برمیانگیزد. او كار كردن قصههایی درباره حواشی جنگ و بعد از آن را قدری مشكل میداند و معتقد است داستانهای پیرامون جنگ هم زیاد كار شده و هم كار خوب زیاد نشده كه امیدوارم خاطره خوشی از این كاروان جنگ و شهدا باقی بگذارد.مهران رجبی برخلاف نقشهای دیگری كه از او سراغ داریم، نقش كاراكتری جدی و عصبانی را در این مجموعه ایفا میكند و معتقد است كه اگر هم در نقش خندهای باشد اصلا طنز نیست، چون بناست شخصیتی جدی به تصویر كشیده شود.دستیار اول كارگردان، امیرمسعود اصلاح همه را برای گرفتن سكانس بعدی فرامیخواند. در سكانس 519 پلان یك، فضای آشپزخانه به تصویر كشیده میشود. فانوسی روی دیوار و سماور بزرگ نفتی روی پیشخوان قرار دارد. در یكسو قلیانها خودنمایی میكنند و در سوی دیگر استكانهای كمر باریك با نعلبكیهای گل منگلی رنگ قرمز خود را به رخ میكشند.یونس تنها در آشپزخانه مشغول پر كردن قندانهاست، ناگهان با صدای رحمت كه ساك به دست جلوی در ایستاده، به خود میآید.دوربین از روبهروی پیشخوان یونس را در قاب خود دارد. رحمت كه ابتدا جلوی در ایستاده رو به یونس میگوید: خسته نباشی پیرمرد. یونس با دیدن رحمت دست از كار كشیده و به سمت او میرود و میگوید: بهبه سلام، چه بیسر و صدا برگشتی؟ كی اومدی؟ خبر میدادی گاوی، گوسفندی میكشتیم.دوربین روی ریل به سمت یونس در حركت است و در نقطهای كه رحمت وارد كادر دوربین میشود و همدیگر را در آغوش میگیرند هر دو را در نقطه طلایی قاب خود به تصویر میكشد.و این بود ماجرای این دو رفیق كه اگر به ماه مبارك رمضان برسد، میتوانید آن را پیگیری كنید و سر از داستان این دو دوست و پسر گمشده رحمت یعنی جمال درآورید. اما تا آن موقع بد نیست نظر عنایت شفیعی را هم درباره این مجموعه بدانیم. او میگوید: نقش قهوهچی و شریك یونس را بازی میكنم و از آنجا كه پسرم كربلا رفته و به دلایل نامعلوم برنگشته به گونهای تم انتظار در این شخصیت متبلور است. او بعد از كار به تهران برنمیگردد و شبها در مدرسهای كه در اختیار گروه است میماند و به قول خودش: در این سن و سال به مدرسه میروم، منتها شبها كلاس اكابر و روزها كار میكنم. این روحیه شوخطبعی بر همه گروه حاكم بود و همین روحیه، صمیمیت و یكدستی گروه را حفظ كرده است. اگر بخواهید بدانید كه نقش اشكان را چه كسی بازی میكند قبل از این كه تصویربرداری سكانس بعدی با بازی او شروع شود، كوتاه و مختصر با وی گپی میزنم. او متولد 1361 است و از 9 سالگی با بازی در فیلم سینمایی «آبادانیها» كاری از كیانوش عیاری وارد عرصه بازیگری شد. بیقرار، شاخ گاو، حامی، مرد كوچك، آرایش مرگ، پادزهر و سریالهای شیخ مفید، بازی پنهان، لحظه آشنا، خانه ما و سپید مثل ستاره در كارنامه كاری او به ثبت رسیده است. این بازیگر كودك پیشین كه حالا جوانی برومند و خوشاخلاق است، كسی نیست جز وحید شیخزاده. او كاراكتر خود را شخصیتی عقب مانده اجتماعی معرفی میكند كه به لحاظ روحی و روانی جایگاه مناسبی در بین اقشار مردم ندارد. او در برابر اتفاقات و داستانهایی كه به سبب موقعیت قهوهخانه در این قصه ایجاد میشود كمكم رو به بهبودی میگذارد و به دختر كوچك یونس، گوهر كه نقش آن را ندا قربانی بازی میكند علاقهمند میشود.او كه سالها به دلیل شغل آزاد حرفه بازیگری را كنار گذاشته بود، جای خالی خود را در این حرفه احساس میكند، بنابراین عزمش را جزم میكند و حدود 11 ماه پیش با بازی در 2 اپیزود از سریال «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» كارش را از سر میگیرد و تصمیم دارد قاطعانه این حرفه را ادامه دهد. از كنار بخشی از قهوهخانه كه گالری نقاشی لیلا دختر بزرگ یونس است، میگذرم. او كه نامزد جمال، پسر گمشده رحمت است سعی دارد با خلق تابلوهای نقاشی خود را سرگرم كند تا فراغ جمال را تحمل كند كه نقش این كاراكتر به عهده فرانك تمنایی گذاشته شده است.عوامل و دستاندركاران این سریال عبارتند از: مدیر تولید: محمد مصریپور، مدیر تصویربرداری: حمید رضا رحیمزاده، صدابردار: امیر حاتمی، مدیر برنامهریزی: قاسم انصاریبنی، دستیار اول كارگردان: امیر مسعود اصلاح، دستیار دوم كارگردان: مهرداد ایلبیگ، منشی صحنه: فرامرز اسمی، طراح گریم: رضا عربی، مسوول دكور: سعید محب، مدیر تداركات: اكبر مصریپور، تدوین: حسین مرشد شیرازی، جلوههای ویژه: حمید سلیمانی، عكاس: حسین مرشد شیرازی و محمد مصریپور، بازیگران: عنایت شفیعی، مهران رجبی، وحید شیخزاده، فرانك تمنایی، ندا قربانی، حسن ولیخانی، افشین سنگچاب، كیانوش گرامی، حسن جوهرچی، حسن اسدی، حشمت آرمیده، سیامك اشعریون، سودابه علیپور، امیرمسعود اصلاح، حسن برزا و میثم تحریری.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 584]