واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: اتفاقاً این صحبتی بود که من دیشب در یکی از پیشنهادهایی که داشتم، نقشی که برای من در نظر گرفته شده بود مادر یک پسر دانشجو بود و من نپذیرفتم و آنها گفتند... كاش بتوانم خاطره دهه 60 را زنده كنم مرجانه گلچین یکی از بازیگران فعال بعد از انقلاب است که با سریال «آیینه» مطرح شد و سال ها نقش اول بیشتر فیلم ها و سریال های دهه 60 و 70 را ایفا میکرد. اما مدتها بود که از وی بی خبر بودیم تا اینکه با سریال بزنگاه رضا عطاران که در ماه رمضان از شبکه سوم سیما پخش میشود حضوری دوباره دارد؛ حضوری موفق که میتواند سکوی پرتابی باشد تا راه نیمه تمام بازیگری اش را ادامه دهد. مرجانه گلچین بسیار خوش رو و باحوصله است و همین گفت وگو با او را لذت بخش میکند. - جریان چیه خانم گلچین؟ همه از بازی خوب شما در بزنگاه میگویند. ممنون از انرژی مثبتی که به من میدهید. مطمئناً من و دیگر دوستانی که در این پروژه همکاری میکنیم نهایت سعیمان این است که بتوانیم در قالب آن شخصیتی که ارائه شده موثر و مفید باشیم. - از خودتان بگویید تا به «بزنگاه» برسیم. من از سن 9 سالگی بازیگری را به صورت حرفهیی شروع کردم. رشته اصلی من هنرستان موسیقی بوده و ساز تخصصی که مینوازم و در آن رشته ادامه دادم، «تار» است (در واقع از آنجا که همه خانواده من دستی بر آتش موسیقی داشتهاند، میتوانم بگویم این هنر در ما موروثی است و حتماً شما عموی من «نادر گلچین» را میشناسید). در کنار موسیقی همیشه دوست داشتم در قالب شخصیتها فرو بروم. فعالیتم را به صورت جدی با سریال آیینه شروع کردم اما قبل از آن هم در چند فیلم سینمایی و مجموعه تلویزیونی حضور داشتم و موقعیت خوبی را که به دست آوردم اول از همه مدیون خواهر بزرگم «منیژه گلچین» هستم که مرا برای سریال آیینه به آقای لطفی معرفی کرد و توانستم در این سریال نقش دختر شیطان خانواده را داشته باشم. بعد از آن در چند کار سینمایی حضور داشتم که سینمایی «شب بیست و نهم» که در ژانر وحشت قرار میگرفت و از اولین تجربههای این ژانر بعد از انقلاب محسوب میشد یکی از موفقترین آنها بود و خودم به شخصه به این اثر بسیار علاقه مندم. - گرچه آن زمان این فیلم خیلی مرا ترساند اما بازی خوب شما را در «شب بیست و نهم» به خوبی به یاد دارم. فکر میکنم این استعداد در اکثر بازیگرهای ما هست، اما متاسفانه در جای مناسب و درست از آن استفاده نمیشود و گاهی شرایط به گونه یی مهیا نمیشود تا بازیگر بتواند خودی نشان دهد و این در هر ژانری میتواند اتفاق بیفتد. مثلاً در همین سریال بزنگاه اگر همکاری با آقای عطاران نبود شاید هرگز این اتفاق نمیافتاد که من بتوانم در زمینه طنز هم محک بخورم و طنز همیشه برای من محکی بود که دوست داشتم زده شوم و امتحان کنم تا بدانم آیا میتوانم در این نوع کارها حضور داشته باشم یا نه چرا که همیشه مطلوب من این بوده که بتوانم در نقش های متنوعی بازی کنم. - این مدت که فعالیت بازیگری نداشتید، مشغول چه کاری بودید؟ من در دهه 60 که سریال آیینه را بازی میکردم خیلی فعال بودم و این دهه یکی از پربارترین دهههای زندگی من بود. در سال 76 آخرین فیلم سینمایی و مجموعه تلویزیونیام را به نامهای «سقوط» و «متهم» بازی کردم و بعد از آن چون خیلی دلگیر بودم از ایران رفتم و از آنجایی که بسیار عاطفی هستم و به بازیگری هم خیلی علاقه دارم از سال 83 دوباره به ایران برگشتم. - چه چیزی موجب دلگیری شما شده بود. اینکه چرا فضا باید اینچنین باشد و هنرپیشهیی که دوست دارد بازی کند و تلاشش را هم میکند نباید شرایط مساعد را برای فعالیت داشته باشد به همین دلیل خواستم از این فضا دور باشم و رفتم. اگرچه الان هم نمیدانم آیا باز هم آن شرایط برای من به وجود خواهد آمد تا دوباره بتوانم فعالیت دهه 60 را داشته باشم. البته این را هم اضافه کنم که در این مدتی که نبودم کار صحنه و رادیو را به صورت ممتد ادامه میدادم. - بعد از اینکه به ایران برگشتید، آیا شرایط متفاوت شده بود. به درستی نمیدانم، اما قبلاً یک فضایی ایجاد شده بود که عملاً تعداد محدودی کار میکردند و فرصت برای دیگران نبود و من نمیفهمیدم که چرا شرایط به این گونه شده است، آیا توانایی بازی در تعداد محدودی از بازیگرها خلاصه میشود و چرا نباید شرایط برای همه بازیگرها یکسان باشد. - بعد از اینکه برگشتید، شرایط بهتر شده بود. اینها چیزهایی است که نمیتوان واضح و روشن درباره آن صحبت کرد. - شما تلطیفش کنید اما بگویید؟ من فکر میکنم همه ما شرایط را بدانیم. اما من به عنوان یک بازیگر و کسی که دلش برای حرفه بازیگری میتپد امیدوارم که شرایط برای همه یکسان باشد و به هر بازیگری اجازه داده شود تا محک بخورد. متاسفانه در ایران، بازیگری به گونهیی است که اجازه نمیدهیم تا قالبش را بشکند و به صورت دیگری ظاهر شود. - با توجه به اینکه مدتی فرصت داشتید تا هم بازیگران ایرانی را از دور ببینید و با بازیگران خارجی مقایسه کنید، نظرتان در مورد بازیگران ایرانی چیست. ما استعدادهای خوب در ایران بسیار داریم و اگر بتوانند در آن بستر مناسب قرار بگیرند فکر میکنم حرف های زیادی برای گفتن داشته باشند. - یک مشکلی هم که هست ما بازیگر خوب میانسال کم داریم، البته نه اینکه کم داشته باشیم. بیشتر حاضر نیستند نقش میانسال را بازی کنند یا به بیان بهتر میانسال بودن خودشان را باور کنند و به همین ترتیب قصه هایی هم که نوشته میشود، معمولاً شخصیت قابل پرداختی برای بازیگران میانسال ندارند. شاید به همین دلیل بتوان به آنهایی که نمیخواهند گذر زمان را باور کنند حق داد چرا که میانسالی مرزی است که نویسندگان به آن بی توجه هستند. اتفاقاً این صحبتی بود که من دیشب در یکی از پیشنهادهایی که داشتم، نقشی که برای من در نظر گرفته شده بود مادر یک پسر دانشجو بود و من نپذیرفتم و آنها گفتند؛ «یعنی قبول نداری سنت بالا رفته؟» و من پاسخ دادم که من از آن دسته بازیگرانی هستم که سنم را میگویم و اگر هم نگویم، سابقه کاری من شناسنامه من است اما هنوز خیلی نقش ها هست که تجربه نکردم و میخواهم آن نقش ها را تجربه کنم چرا که معتقدم یک بازیگر در هر سنی میتواند بدرخشد و من چیزی برای ارائه این نقش که شما میگویید ندارم. من نمیخواهم آکسسوار (وسایل و اثاثیه یی که در صحنه و دکور از آن استفاده میشود) صحنه باشم. - یعنی شما معتقدید فیلمنامه نویسان ما نمیتوانند نقش قابل قبولی برای یک میانسال بنویسند. بله، متاسفانه در زمینه شخصیت پردازی حتی برای جوانان هم مشکل داریم. - خیلی از بزنگاه دور شدیم چطور شد به بزنگاه پیوستید؟ من به کارهای آقای عطاران بسیار علاقه مندم و یکی از دلایل استقبالم از بزنگاه همکاری با آقای عطاران بود چرا که میدانستم این بهترین فرصت برای من است تا فضای طنز را تجربه کنم. - فکر میکنم فقط 9 قسمت از کار نوشته شده بود که شما فیلمنامه را خواندید. برای شما این مجموعه میتوانست ریسک بزرگی باشد چرا که قدم اول از یک شروع دوباره بود؟ البته آن چارچوب اولیه کار که توسط نویسنده دیگری نوشته شده بود هم قرار بود تغییر کند و در حقیقت همه چیز بر مبنای اعتماد شکل گرفت و اینکه حس کردم فضا، فضای خوبی خواهد شد چرا که همه عوامل چه جلوی دوربین و چه پشت دوربین خوب بودند. یک پشت صحنه خوب میتواند فضایی را خلق کند تا بازیگر بتواند جلوی دوربین هم خوب باشد. روابط در این پروژه بسیار دوستانه است و این از همان اول هم حس میشد و اعتماد را آسان میکرد. - کلام آخر؟ کلام آخرم ادامه حرفم خواهد بود که از بودن در پروژه بزنگاه بسیار لذت بردم به طوری که سه روز گذشته که OFF بودم هر لحظه دلم برای بچه ها تنگ میشد. گردآورى: گروه فرهنگ و هنر سيمرغ /culture منبع: سينماى ما
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 397]