واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: من قطره به دنبال توام چتر به چتربررسی مجموعه شعر « دو واو» سروده داوود ملک زاده
رباعی قالب دلپذیری است؛ هم برای مخاطب و هم برای شاعر. داوود ملک زاده شاعر ،به سراغ رباعی رفته است و حاصل کار، هر چند بی کاستی نیست، اما قابل تامل است.نخست این که شاعر به طنز در شعر توجه ویژه داشته است. این نکته نه فقط در چند رباعی آخر که نام طنز را بر سر در خود دارند، که در تمامی رباعی های دفتر حضور دارد و اتفاقا حضور گیراتر و شاعرانه اش را هم در همان شعرها تجربه می کند: دیروز همیشه در کف خاطره استدنیای عجوزه همچنان باکره استیک گوشه ندارد که به کنجی بروم«این دایره در دایره در دایره است» شاعر برای پرداخت این طنز و اصولا کلیت رباعی اش، بر مصراع چهارم و ضربه معروفش، تکیه خاصی دارد:گل کردن بوسه را تداعی هستیدر تنگی دل حاتم طائی هستیمی آیی و اتفاق می افتی، چون:مصراع چهارم رباعی هستی این به خودی خود بد نیست اما زمانی ایراد محسوب می شود که توجه فراوان به بیت دوم و مخصوصا مصراع چهارم فرصت بیت اول و مصاریع موجود دیگر را به هدر بدهد. به عبارت بهتر رباعی سروده شود برای مصراع چهارمش! این مشکل سبب می شود که بیت نخست نسبتا سست تر شود ـ مثل مثال بالاـ یا برخی اوقات با ابیاتی بی ارتباط با هم طرف باشیم:دندان خبیث گرگ را می شکنیمجادوی شب سترگ را می شکنیماین بار اگر مدد کند ابراهیمتابوی بت بزرگ را می شکنیم تصویر بیت اول هیچ ارتباطی با بیت دوم ندارد. به عبارت بهتر از شب و گرگ می شد به یوسف(ع) رسید اما ابراهیم(ع) و بت ارتباطی با آن ندارند و کلمه «تابو» هم که کاملا آن وسط غریبه است.واقعاً چه دلیلی جز قافیه و ردیف مناسب برای مصراع آخر این رباعی، توجیه کننده معنایی و واژگانی دو مصراع نخست است؟! به نظر نگارنده مهم ترین کاستی این مجموعه رباعی ها در همین پیوند نه چندان محکم ابیات یک و دو در رباعی ست که سبب می شود ضربه نهایی رمق خود را از دست بدهد؛ حتی وقتی که دارای کشفی فوق العاده است:یعنی تویی از پنجره ام می تابیشب روی دو چشم خسته ام می خوابیدریا دریا تشنه به دنبال تواممن ماهی ام و تو عاشق قلابی ! ولی هر گاه شاعر همه ظرفیت های این 4 مصراع را استخدام کرده است حاصل چنین در پیش چشم می رقصد:با عطر تو من نفس نفس، عطر به عطراین قافیه ها غزل غزل، سطر به سطرباران زد و زیر چتر پنهان ماندیمن قطره، به دنبال توام چتر به چتر زبان ملک زاده در این مجموعه به درستی، زبان نزدیک به معیار انتخاب شده است تا صمیمیت و طنز کار دلنشین تر بشود. اما لغزش هایی هم در کار هست که فصاحت و روانی را کم می کند و گویا ضرورت های شعر کلاسیک مسبب آن است:«یک شب که سری بر من دلتنگ زدی» که قاعدتا و با توجه به باقی رباعی که زبان معیار دارد و فارغ از وزن باید بشود:...سری به من.... یا «با این همه غم اگر که آهی بکنم » که قاعدتا باید «آهی بکشم» باشد. یا مثلا حضور برخی کلمات مثل «next» یا «خفن» که در رباعی های موردنظر با جنس واژگان کلی شعر سازگار نیستند.خلاصه این که ملک زاده با کمی توجه بیشتر به قالب و ویژگی هایش می تواند رباعی هایی چنین و زیباتر از این بیشتر بسراید:خوش بخت ام: شاعرم کتابی دارمشغل ام: کلمه در آسمان می کارمپرسش: تو چگونه شعر می گویی؟ من:از سمت زمین به آسمان می بارم.سیامک بهرام پرورتهیه و تنظیم: مهسا رضایی- ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 349]