واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ماجرای پسر مو سیخ سیخی و دختری كه شلوارش آب رفته بود
در یكی از ایستگاه های مترو قطار نگهداشت و یه دختر و پسر با هم سوار شدند.مشخصات پسر:موهاش طوری سیخ سیخ بود كه انگار برق فشار قوی بهش وصل كردند. سه چار سانتی مو به عنوان ریش از چونش آویزون بود. یه تی شرت شبه آستین حلقه ای یقه هفت تنش بود كه به قدری كوتاه بود كه با هر تكونی كه میخورد قسمتی از كمر و شكم مشخص می شد. شلوارش از نوع جین با چند تا وصله پینه و فاقی كوتاه كه بالا كشیدنش در یه وجبی كمر متوقف شده بود . مشخصات دختر:آرایش از نوع تهوع آور؛ چیزی به شكل روسری فقط موهای پشت گردنش رو پوشونده بود؛ چیزی شبیه مانتو تنش بود و احتمالا مال خواهر كوچیكش بود چون به سختی تنش كرده بود ! شلوارش هم مثل اینكه جنس خوبی نداشت چون تا نزدیك زانو آب رفته بود.حالا مشخصاتشون به جهنم، چیزی كه بعد از اومدنشون بقیه مسافرا رو ناراحت می كرد رفتار نا مناسبشون بود. با صدای بلند با هم حرف میزدند. سر به سر هم میذاشتند و با الفاظ زشت و نامناسب با هم شوخی میكردند، بدون شرم .از قیافه بقیه مسافرا، نچ نچ ها و سر تكون دادناشون معلوم بود كه ناراحتند ولی انگار همه منتظر بودند دیگران اعتراض كنند. بالاخره یه خانم چادری جا افتاده طاقت نیاورد و گفت: بچه ها یه مقدار رعایت كنید. به خدا این رفتار شما درست نیست فكر بقیه هم باشید. دختره طرف اون برگشت و گفت: هیچ جا از دست شما چادر چاقچوری ها آسایش نداریم. ما هر طور كه دوست داشته باشیم رفتار می كنیم. زن وقتی بی حیایی دختره رو دید ترجیح داد ساكت بشه. ولی مثل اینكه طاقت همه طاق شده بود چون این دفعه صدای اعتراض یه خانوم مانتویی بلندشد: یعنی چی دختر؟ این چه طرز حرف زدنه ؟ این خانوم كه چیزی به شما نگفت. این جا یه محیط عمومیه و شما باید یه سری چیزها رو رعایت كنید. شما اینجا رو با خونه اشتباه گرفتید دختره یه برو بابایی گفت و بی اعتنا شروع به حرف زدن با پسر كرد.پسره هم كه از عدم اعتراض بقیه جری شده بود با صدای بلند به دختره گفت: همه جا از این فضولا پیدا میشه. اگه زن نبودند میدونستم چیكار كنم.بالاخره صبر آقایون هم لبریز شد و آقایی مسن صداش بلند شد: پسره قرتی مثلا چه میخواستی بكنی. خجالت هم خوب چیزیه. حیا كنید. كی سابق این طور بود. بزرگتر كوچكتری وجود داشت. دختر پسرها حیا داشتند. همه اینا به خاطر اینه كه هیچ كدوم حال اعتراض نداریم. نهی از منكر از یاد هممون رفته. همه میگیم به من چه.همه ی این مشكلات به این خاطره كه نهی از منكر یادمون رفته خجالت بكشید از اون لحظه ای كه اومدید آسایش ما رو بهم زدید. پسره نگاهی به مرد كرد و گفت. تو دیگه چی میگی پیری. میخوای بیام ساكتت كنم . پیرمرد طاقت نیاورد بلند شد تا به طرف پسره بره. اما یكی دو تا جوون جلوشو گرفتند و نشوندنش و خودشون به طرف جوون بی ادب رفتند و شروع به جر و بحث با اون كردند. پسره كوتاه اومد و دختره هم خودشو جمع و جور كرد ولی جوونا دست بردار نبودند به ایستگاه كه رسیدند پسره رو از قطار بیرون اندختند و دختره هم به دنبالش بیرون رفت. باشگاه كاربران: دوستای خوبم این مطلب رو به این خاطر انتخاب كردم تا هممون بخونیم و راه چاره ای بیندیشیم. به نظر شما واقعا باید در مقابل این جور مسائل چه رفتاری نشون داد كه هم تاثیر گذار باشه و هم درست؟چگونه امر به معروف و نهی از منكر كنیم؟ارسالی از برزخ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 366]