واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خاطراتی از زیارت عاشورا در جبههآشـنـاترین زیارتنامه جبهه ها، پادگان ها و مراكز تجمع نیروهاى رزمنده ، ((زیارت عاشورا)) بـود.زمـزمه صبحگاه ، لحظه هاى عملیات و همراه رزمندگان در جیب و كوله پشتى ، همین زیارت بود. ترنّم عاشقانه این زیارت ، دل ها را به كربلا پیوند مى داد و شعله ایثار و فداكارى را در جـان هـا بـرمـى افـروخـت .زیارتنامه عاشورا ستایش است و نكوهش؛ ستایش روح بزرگ امام عاشورا و یاران پاكبازش و نكوهش ستمگران ، قساوت پیشگان و زمینه سازان جنایت .
خـوانـدن زیارت عاشورا، هم شور حسینى را در قلب ها برمى انگیخت و هم خشم و نفرت نسبت به دشمن را تازه و زنده نگه مى داشت .رزمندگان ، مفهوم حقیقى دین را در همین زیارت مى جستند كه ((هـَلِ الدّیـنُ اِلا الْحـُبُّ وَ الْبـُغـْضُ؟))؛ آیا دین جز دوست داشتن خوبان و كینه نسبت به تباه كاران چیز دیگرى هم هست ؟جـبـهـه در فـرهـنگ رزمندگان ، كربلا بود و بعثیان ، یزیدى بودند. رزمندگان پس از خواندن زیـارت عاشورا، هم حضور شیفتگى نسبت به امام حسین (ع ) و آرمان هایش را در روح و جان خویش مى یافتند و هم بغض و كینه نسبت به ستم گستران و عاشوراستیزان را.چـشـم هایى كه در زلال اشك بر اباعبداللّه شسته مى شد، شانه هایى كه در مصائب كربلا مى لرزید و قلب هایى كه با زمزمه نام حسین (ع ) مى شكست ، مستعدترین شرایط را براى عملیّات مى یافت .یكى از رزمندگان در خاطرات خویش مى نویسد:برادر موسى كسى بود كه در مقرّ فاطمیّه ، مراسم به یاد فاطمه زهرا(س ) برپا مى كرد. هر شـب بـا او زیـارت عـاشـورا مـى خـوانـدیـم .ایـن هـا بـاعـث شـده بـود تـا حـال و هوایى ایجاد شود كه هیچ سازماندهى نظامى نمى توانست این طور در بچّه ها احساس مسؤولیّت ایجاد كند. بچّه ها بیش تر از حدّ و ظرفیت جسم و توانشان كار مى كردند. خداى تبارك و تعالى شاهد بود، چیزى به جز عشق ، بچّه ها را حمایت نمى كرد. روضـه در زیارت عاشورا، چاشنى همیشه برنامه بود و اشك وسوز و سوگوارى ، روح و جان را تـلطـیـف مـى كـرد.در ایـن بـرنـامه ، فرماندهان در كنار رزمندگان بودند و همین ، زمینه ساز یـگـانـگـى و تـداعـى صـمـیـمـیـّت عـاشـورا بود.یكى از رزمندگان در خاطره اى درباره سردار سرلشكر، شهید حسن باقرى (افشردى ) مى گوید:سومین یا چهارمین بارى بود كه آهنگران به منطقه ما مى آمد. حسن باقرى از او خواهش كرد صبح پـنـج شنبه براى بچّه ها زیارت عاشورا بخواند. آهنگران خیلى خسته بود. شب ، یك ساعت بیش تـر نـخـوابـیـده بـود. بعد از زیارت عاشورا، حسن باقرى خواهش كرد روضه حضرت رقیه را بـخـوانـد. تـنـهـا مـن مـى دانستم چه اتّفاقى خواهد افتاد.ته دلم خالى شد، بچّه هاى اطراف از حالت من تعجّب كردند. نمى دانستند حسن باقرى چقدر به حضرت رقیّه ارادت دارد.نـگـران شـدم .مـى دانـستم تا شهر مسافت زیادى راه است و او با شنیدن روضه حضرت رقیّه از حـال مـى رود. بـه هـر حـال ، آهـنـگـران شـروع كـرد. از اوّل تـا آخـر روضـه ، حسن باقرى در حال سجده بود.شاید مى خواست كسى نبیند كه چه حالى دارد. فـضـاى روضـه مـرا گـرفـته بود و در فكر حسن باقرى بودم . روضه تمام شد. منتظر بـودیـم او سـر از سـجـده بـردارد.كـف سـنـگر، سه تا پتو روى هم انداخته بودیم . جایى كه باقرى سرش را گذاشته بود، خیس بود. پتو را برداشتم ، پتوى بعدى هم خیس بود، آن را هم برداشتم ، پتوى سومى هم خیس بود! این عشق و شیدایى به زیارت عاشورا و مجالس روضه ، از پشتوانه هاى بزرگ معنوى ، روحى و جهادى رزمندگان در جبهه هاى ایثار و عشقبازى بود. منبع : کانون حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدستنظیم : رها آرامی - فرهنگ پایداری تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 374]