واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: یك رابطه انسانی در دل جنگ
نگاهی به نمایش كاكوتی ، کار مشترک حامد مهریزی و محمود دهقان نمایش «كاكوتی» نوشته كرامت یزدانی و كارگردانی مشترك حامد مهریزیزاده و محمود دهقان هراتی كه این روزها در تالار مولوی روی صحنه است، درباره دوستی آدمها در موقعیت جنگ است. یك سرباز ایرانی پس از یك عملیات جنگی موفق به اسیر كردن یك سرباز زخمی عراقی میشود. آن دو در دل ویرانههای جنگ به دنبال یافتن راهی برای ورود به مقر سربازان ایرانی هستند. این دو سرباز زبان هم را نمیفهمند و از ارتباط كلامی بازمیمانند. سرباز ایرانی فارس است و به گویش یزدی حرف میزند. سرباز عراقی هم عرب است. این دو برای گرفتن ارتباط به دنبال زبان ایما و اشاره هستند و سرآخر درمییابند كه در مقام انسان اشتراكات زیادی دارند. اول این كه هر دو صاحب خانوادهاند و اولاد. عراقی یك پسر و ایرانی یك دختر دارد. هر دو دارای شغلی غیر از سربازی هستند. عراقی معلم و ایرانی كشاورز است. حالا هر دو بر پایه این فصل مشتركهای انسانی پیوند دوبارهای به هم خواهند خورد بیآن كه جنگ و اختلافات موجود مانع از تحقق این امر انسانی شوند.هر دو سرباز بنابر موقعیت جنگی با مسائل و مصائب زیادی مواجه شدهاند. هر دو گم شدهاند. تشنگی و گرسنگی هم مضاف بر علت میشود تا سختی بیشتری بكشند. زخمی بودن عراقی باعث بو كشیدن و هجوم سگها در مسیر رفتن این دو میشود. شب، تیراندازی، انفجار و مین هم از دیگر تهدیدهای موجود و سد راه آنان است. بنابراین در اینجا قرار نیست كه یك رفاقت عادی شكل بگیرد بلكه هر دو بنا بر تقسیم و سهمخواهی از این دوستی دوجانبه دوست دارد سختی بیشتری را متحمل شود. یك سرباز ایرانی پس از یك عملیات جنگی موفق به اسیر كردن یك سرباز زخمی عراقی میشود. آن دو در دل ویرانههای جنگ به دنبال یافتن راهی برای ورود به مقر سربازان ایرانی هستند. این دو سرباز زبان هم را نمیفهمند و از ارتباط كلامی بازمیمانند. ...آنان در این رفاقت تا آنجا پیش میروند كه یكی میشوند. این اتفاق زمانی به اوج میرسد كه سرباز عراقی با انفجاری خود را بر پیكر ایرانی میاندازد تا او را نجات دهد، كاری كه بر جراحات و زخمهای جسمانی مرد عراقی میافزاید و او را تا آستانه مرگ میكشاند. این ایثار در یك وضعیت بغرنج ممكن مینماید چراكه هر دو همداستان شدهاند و میكوشند تا خود و دیگری را از مهلكه جنگ برهانند. هدف تدوام حیات و قرارگرفتن در كنار همسر و فرزندان و دیگر اهل خانواده است، اما این داستان با مرگ سرباز عراقی رنگ و بوی دیگری به خود میگیرد. اینجاست كه بار عاطفی و معنایی اثر افزوده خواهد شد.مرد ایرانی برای رفع عطش تشنگی مرد عراقی به او برگهای كاكوتی را میخوراند. كاكوتی گیاهی است علفی، یكساله، دارای ساقه كوتاه و از خانواده نعنا كه به صورت وحشی در بیشتر مناطق كوهپایهای میروید. این گیاه دارای خواص درمانی زیادی ازجمله ضدمیكروب و ضدعفونتبودن است. این علف ناخواسته در بند آمدن خون و ضدعفونیكردن بدن مرد سرباز نقش بازی میكند و صرفا كاركرد استعاری ندارد. همین خود حضور این عنصر را در برجستهسازی یك رابطه موثرتر خواهد ساخت. بازی جعفر دلدلزاده و صاحب حائری هم مزید بر علت میشود تا این موقعیت بغرنج و ملالآور تبدیل به نمایشی درخور تامل شود. هردو بازیگر از بدن و بیان در لحظه بهرهمند میشوند تا بر فضای خالی و عاری از هر عنصر دیداری و تمهیدات تصویری چیره شوند. بدن بازیگر بسامد پررنگی در چیدمان اتفاقات خواهد داشت. مهم جنب و جوش این دو برای طی كردن مراحل مختلف و ایجاد تغییرات لازم تا سرحد تحول در شخصیت خود است. این مسیر با حسهای درست و متغیر از یك نفرت ذاتی و سطحینگرانه به باوری دوجانبه خواهد رسید. برای 2 بازیگر فرقی هم نمیكند كه در یك تالار كوچك یا بزرگ باشند بلكه هر دو مشاركت عمدهای برای پركردن فضا از لحظات نمایشی و تاثیرگذار دارند. كاتارسیس (پالایش روحی) هم اتفاق نابی است كه در اینجا نگاه همه را معطوف به اصول انسانی خارج از تمام تفارقات موجود در روابط انسانی خواهد كرد. همین فصل مشترك مكشوف و مشهود است كه ناخواسته از جنگ، نفرت و خشونت، فضایی مملو از عاطفه و انسانیت میسازد.رضا آشفته / جامجمتنظیم برای تبیان : مسعود عجمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 261]