محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه می‌تواند برندینگ کسب‌وکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855910308
ثانیه صفر
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ثانیه صفرثانیه صفر مجموعه اشعار برگزیده جشنواره شعر دفاع مقدس استان کرمان، به اهتمام غلامحسین اسدی است . این کتاب به همت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان کرمان به زیور طبع آراسته شده است. قلم یکی از شاعران چنین نگاشته است: نمی دانم چرا طوفان گریزم هوا خواه نشستن پشت میزم؟ سپر کردند یاران سینه و من کناره گیر و پشت خاکریزم!
سلاح های بی فشنگ نوشته عباس میرزایی - پیرامون خاطرات آزادگان- این کتاب به همت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان کرمان به چاپ رسیده است. در بخشی از این خاطرات می خوانیم: وقتی اسیر شدم، عراقی ها چشم هایم را بستند. مرا روی تانک نشاندند و حرکت کردیم. چند لحظه بعد، چشم هایم را باز کردند. یکی از عراقی ها سرم را به جلو خم کرد تا اجساد شهدا را که زیر زنجیرهای تانک له می شدند، ببینم. طاقتم تمام شد. توان نگاه کردن نداشتم. به نظر می رسید بعضی از کسانی که زیر زنجیر تانک می روند، هنوز زنده اند. حالم از آن همه دنائت وخباثت به هم خورد. اگر کمی جلو می رفتم، زیر تانک می افتادم و مجبور نبودم شاهد جنایت عراقی ها باشم. ناگهان خودم را جلو کشیدم. سرباز عراقی متوجه شد و پایش را زیر گلویم فشرد..... میهمان بهشت نوشته عباس میرزایی- این کتاب بخشی از خاطرات رزمندگان واحد تخریب لشکر 41 ثارالله کرمان است که به همت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان کرمان به زیور طبع آراسته شده است. در قسمتی از این کتاب می خوانیم: گفت: عملیات سنگینه و احتمالاً این 30 نفر شهید می شن؛ داوطلب ها دست شون رو بالا بیارن. هنوز حرفش تمام نشده بود که همه دست ها را بالا آوردیم. گفت: دست هاتون رو بیندازید. قول می دهم همه در مرحله ی بعدی عملیات شرکت کنید. فعلاً 30 نفر داوطلب می خوام؛ این 30 نفر وصیت نامه شون رو بنویسند که احتمال ندارد زنده برگردند. دوباره همه دست ها را بالا گرفتیم. برای بار سوم گفت: دست ها پایین. لشکر ثارالله هنوز وارد عمل نشده . قول می دهم تک تک شما توی عملیات شرکت کنید. در شرایط فعلی، 30 نفر داوطلب از جان گذشته برای کمک به لشکر دیگر می خوام . باز هم تمام دست ها بالا رفت.... منبع : شمیم عشقتنظیم : رها آرامی - فرهنگ پایداری تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 250]
-
گوناگون
پربازدیدترینها