تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 28 اسفند 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز شب، موجب رضايت پروردگار، دوستى فرشتگان، سنت پيامبران، نور معرفت، ريشه ايم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1866297199




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عبور از کانال شکنجه


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عبور از کانال شکنجه ملا صالح:با تعدادی از رزمندگان اسلام که در عملیات بیت المقدس(فتح خرمشهر) به اسارت دشمن در آمده بودیم به فکرافتادیم که به هر طریقی یک رادیو بدست آوریم. بالاخره موفق شدیم و بنده مسئول شدم که کلیه‌ی اخبار میهن اسلامی مان را به طور مخفیانه گوش کنم و به اطلاع سایر دوستان اسیر برسانم. شنیدن اخباری که حاکی از عزم و اراده ی پولادین مسئولین نظام و ملت ایران بود، آن روزها اسرا را در مقابله‌ی سخت با دشمن، مصمم‌تر می‌کرد. شب‌ها رادیو را در بالشت کوچکی قرار می‌دادم و با صدای کم گوش می‌کردم. چندین نفر برای این کار نگهبانی می دادند و روزها آن را در کف زندان بغداد در زیر یکی از موزائیک ها قایم می کردم.پس از مدتی باطری رادیو تمام شد . اتفاق بسیار ناگواری بود.آن روز بسیار سخت بود. احساس می کردیم حلقه‌ی اتصال مان با وطن پاره شد. چه کنیم؟
عبور از کانال شکنجه
فکری به سرمان زد که موضوع را به آقای ملا صالح قاری که مترجم ما بود، بگوییم. ملا صالح قاری اهل آبادان بود. مردی بسیار مؤمن و متعهد و وفادار به انقلاب و امام. اما به ظاهر چون ایرانی ولی عرب زبان بود؛ پس از شکنجه‌های طولانی به عنوان مترجم عراقی‌ها مطالب اسرا را در بازجویی‌ها ترجمه می‌کرد،آن هم به روش بسیار ماهرانه و زیرکانه که خاص مؤمنین مخلص جان بر کف است به طوری که عراقی‌ها به او اعتماد کرده بودند و او را از خودشان می‌دانستند و امکانات بسیار ناچیز هم در اختیارش گذاشته بودند.برای بدست آوردن یک رادیو با ایشان هم فکری کردیم. بالاخره موفق شد این کار را انجام دهد. سرگرد عراقی از او به خاطر همکاری هایی که انجام داده بود تشکر کرده بود و گفته بود «ملاصالح هر چه می‌خواهی بگو برایت انجام دهیم»ملاصالح اول گفته بود:شکراً  یعنی تشکر می کنم. ولی به اصرار او ملاصالح با زیرکی خاصی گفته بود: اگر ممکنه چند قلم باطری رادیو می‌خواهم.سرگرد عراقی گفت:ملاصالح این که چیزی نیست.درخواست بزرگتری داشته باش.ملاصالح باز تشکر کرده و چیزی نخواسته بود. بعد از چند روز توسط مأمورین عراقی بسته‌ای به زندان ما که ملاصالح درخواست داده بود(استخبارات بغداد ) آوردند.داخل بسته یک رادیو، چهار قلم باطری ، به اضافه مقداری خوراکی بود. سرگرد عراقی به خاطر غرورش حاضر نشده بود فقط چند باطری بدهد، یک رادیو هم گرفته بود. غافل از این که وسایل صوتی و تصویری برای زندان ممنوع است. آن هم در دست اسرا که دشمن آنها بودند.اصل ممنوع بودن رادیو در زندان و این سرگرد غافل، نشانه‌ی دیگری از عنایات ویژه‌ی خداوند بود که دشمنان اسلام را از نادانان قرار می دهد. پس از روزهای سخت انتظار با بدست آوردن رادیو دوباره کارم آغاز شد و شادی و نشاط دوباره به دوستان اسیر در زندان بغداد بازگشت. اما پس از چند ماه ما را به اردوگاه رمادیه منتقل کردند و بین ما و ملاصالح و رادیو جدایی افتاد.سجده عشق:یک شب بیدار بود. اصلاً خوابش نمی برد.هر چه به او گفتم تو را چه شده است. چرا امشب نمی خوابی و همه اش بی تابی می کنی؟ او فقط می گفت خوابم نمی برد! با اصرار و گفتگوهای زیاد فهمیدم که چه اتفاقی افتاده، در اردوگاه موصل 2 که معروف به اردوگاه اسرای عملیات خیبر بود اکثریت اسرا را به کربلای معلی برده بودند و آنها زیارت آقا اباعبدالله الحسین و ابا الفضل العباس را انجام داده بودند و سپس به اردوگاه برگشته بودند اما سفر بقیه اسرا به دلایل خاصی از جمله سیاسی- امنیتی لغو و انجام نشد. او پیش خود به این نتیجه رسیده بود که حتماً آقا ابا عبدالله الحسین او را نپذیرفته است. او به قول خودش لایق دیدار و زیارت حرم آقا امام حسین علیه السلام نشده است. به همین دلیل خواب از چشمهایش ربوده شده بود و روزها نیز گوشه عزلت گزیده و غذا نمی خورد، آن شب من نیز تمام اعمال و رفتار او را زیر نظر داشتم و ساعت 2 نصف شب که با هم گفتگو می کردیم، نتوانستم او را قانع کنم که امتحان الهی است، اجر شما بیشتر از ماست که به زیارت رفته ایم، هجران عشق می آورد و در نهایت به قصد خوابیدن به او شب بخیر گفتم و به سر جای خود بازگشتم.در حال سجده پس از مناجات با خدای خود خواب رفته بود و در عالم رویا و خواب دیده بود که در حرم اباعبدالله الحسین در بالای سرش طواف می کند و... و علی الظاهر زیر پتو برای خوابیدن رفتم. اما از گوشه ی چشم رفتار و حالاتش را زیر نظر داشتم.پس از مدتی که احساس کرد همه خوابند و من نیز به خواب رفته ام از سر جای خود بلند شد و با نگاهی به این طرف و آن طرف به محل وضو گرفتن رفت و پس از مدتی وضو ساختن به سر جای خود بازگشت و دو رکعت نماز طولانی خواند و سپس به سجده رفت و من نیز خواب رفتم و فردا صبح دیدم حالش بهتر و از نگرانی بیرون آمده است و مرتب ذکر می گوید. آری در حال سجده پس از مناجات با خدای خود خواب رفته بود و در عالم رویا و خواب دیده بود که در حرم اباعبدالله الحسین در بالای سرش طواف می کند. اگر چه موفق به زیارت نشده بود اما گویا ضریح آن حضرت به دیدار او آمده بود.آری او کسی نبود جز محمد صابری اهل اصفهان  که پنج سال و نیم اسارت کشیده بود و بعدها در اسارت در اردوگاه موصل 2 در حالی که بسیار جوان بود به شهادت رسید.راوی: محمد صالحی عبور از کانال شکنجه:وقتی ما را اسیر کردند، با چفیه دستان ما را بستند و شروع به اذیت کردند. اجازه نمی دادند که آب بخوریم. بطری آب را تا جلوی دهان ما می آوردند و فیلم می گرفتند ولی به ما آب نمی دادند و حتی اجازه نمی دادند که دستشویی برویم. در پادگان الاماره حدود 100 نفر را به داخل یک اتاق منتقل کردند به طوری که اصلاً جای حرکت نبود. بعد از چند ساعت ما را به محوطه آوردند. رزمنده ای بود حدود 14 ساله که  دو عراقی با هیکل های درشت روی دو زانوی این نوجوان ایستادند و او صدایش در نمی آمد. بعد از مدتی ما را به بغداد بردند و در ورودی پادگانی که قرار بود مستقر شویم، کانالی درست کرده بودند که هنگام عبور ما از این کانال، با چوب و سیم و هر چی که به دست داشتند از ما پذیرایی کردند. بعد وارد سالنی شدیم و مقداری نان وسط سالن ریختند و گفتند بخورید. اجازه دستشویی رفتن هم به ما نمی دادند. 48 ساعت در آن سالن بودیم دوباره از بغداد به طرف موصل ما را انتقال دادند. راننده اتوبوس کرد عراقی بود و فارسی هم بلد بود. گفت نترسید عراقیها می خواهند شما را بترسانند اگر به موصل بروید دیگر کاری به شما ندارند، روحیه خود را از دست ندهید. اسرا گفتند آب می خواهیم. راننده اتوبوس سریع یک پارچ آب از یک خانه گرفت و هر یک از اسرا یک قاشق آب خوردند. در موصل هم به همان شیوه ای که در بغداد از ما پذیرایی شده بود،مجدداً پذیرایی کردند وقتی اسیری از امام دفاع می کرد یکی از فرماندهان عراقی موهایش را می کشید و به سربازان می گفت او را بزنید.هر چند وقت یک بار تعدادی از اسرا را تو چین می کردند و آنها را اذیت می کردند، گودالی می کندند و آب و گل درست می کردند و اسرا را در آب و گل می انداختند و یا در گرمای تابستان آنها را روی سیمان های داغ می گذاشتند. با این همه اسرا معنویت خود را از دست نمی دادند و اگر چیزی داشتند اول به دیگران می دادند. محوطه ی اردوگاه مقداری زمین کشاورزی داشت سربازان تخم سبزی می گرفتند و ما می کاشتیم محصول خوبی هم داشت.در اردوگاه کلاس قرآن و مراسم دعا می گذاشتیم. دهه فجر نمایش اجرا می کردیم و چند نفر از اسرا با آینه نگهبان ها را کنترل می کردند چون اجازه داده نمی شد که فعالیت خاصی انجام دهیم. اسرا با هم بسیار خوب و متحد بودند. اگر عراقی ها می خواستند یکی از آنها را کتک بزنند اسرای دیگر خود را جلو می انداختند تا خودشان کتک بخورند و او کتک نخورد. راوی : امرالله حسین خانیتنظیم : رها آرامی - فرهنگ پایداری تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 357]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن