واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دلائلی بر اثبات عدل الهی (5)
همانطور که گفته شد، عدل یکی از اصول پنجگانه دین اسلام است. عادل بودن خداوند به این معناست که فعل قبیح از خداوند صادر نمی شود؛ خدا دروغ نمی گوید، ظلم نمی کند، به ناحق کسی را مجازات نمی کند، تکلیف به ما لا یطاق نمی کند و ..... برخی از متکلمین اسلامی آنر ا پذیرفته اند (عدلیه: امامیه و معتزله) و برخی منکر آن شده اند (غیرعدلیه: اشارعه). به نظر عدلیه خداوند در مقام تکوین جهان را بر اساس عدالت آفریده است؛ به این معنی که خداوند به هر موجودی به اندازه شایستگی هایش مواهب و نعمتهایی ارزانی داشته و هیچ استعداد و قابلیتی را ضایع نمیکند. به عبارت دیگر، خداوند متعال به هر یک از مخلوقات خویش به اندازه ظرفیت وجودی آن موجود، افاضه وجود میکند و آنها را به قدر قابلیت و استعدادشان از کمالات بهرهمند میسازد.(سبحانی، محاضرات فی الالهیات، ص 164) در مقام تشریع نیز خداوند به کسی ظلم روا نمی دارد؛ عدل تشریعی؛ خداوند در وضع قوانین و احکام شرعی به عدالت رفتار کرده است؛ به این معنی که خداوند از یک سو در وضع تکالیف و جعل قوانینی که سعادت و کمال انسان در گرو آن است، کوتاهی نمیکند و از سوی دیگر، هیچ انسانی را به عملی که بیش از استطاعت و طاقت اوست مکلف نمیسازد؛ بنابراین، شریعت الهی به هر دو معنا عادلانه است.(همان)عدلیه برای اثبات صفت عدل الهی به دلایلی متوسل می شوند که در ادامه به ذکر آنها خواهیم پرداخت. برای اینکه بتوان عدل الهی را ثابت کرد پذیرفتن این مطلب ضروری است که عقل انسانی می تواند مستقلاً در مورد خوبی و بدی برخی از افعال حکم کند. قاضی عبدالجبار، معتزلی معروف، در این باره می گوید: «خوبی و زشتی اعمال مثل خوبی راستگویی و زشتی دروغ از بدیهیات است» (قاضی عبدالجبار همدانی، المغنی، ج6، ص 20)در واقع، این سخن به این معناست که برای حکم به خوبی و بدی چنین افعالی عقل می تواند با نظر به ذات این افعال به تشخیص برسد. متکلمان برای اثبات عدل و حکمت خداوند دو برهان اقامه نمودهاند که عبارتند از:1. برهان کمال مطلق 2. برهان بینیازی و علم خداوند 1- کمال مطلق عدل و حکمت از صفات کمال و جمال بوده، و بیانگر کمال وجودی فاعل میباشند، همانگونه که نقطه مقابل آنها از صفات نقص بوده و بیانگر نقصان وجودی فاعل هستند، و چون خداوند کمال مطلق، بنابراین صفت عدل که از صفات کمالیه الهی است برخوردار است. بدیهی است اگر خداوند صاحب صفت عدل نباشد نمی توان او را از همه جهات کامل دانست و چون پیشتر از این اثبات کردیم خداوند صاحب جمیع کمالات است پس از صفت عدل نیز برخوردار است. شیخ مفید در پاسخ این سؤال که دلیل بر حکمت و عدل خداوند چیست گفته است: «الدلیل علی ذلک انه لو لم یکن کذلک لکان ناقصا تعالی اللّه عن ذلک علوا کبیرا» ؛ و دلیل بر این مطلب این است که اگر خداوند عادل و حکیم نباشد ناقص خواهد بود، و خداوند پیراسته از نقصان است (شیخ مفید، النكت الاعتقادیة، ص 27).محقق لاهیجی در این باره میگوید:«محققین گفتهاند: حکم عقل به وجوب اتصاف خدای تعالی به صفات کمال و وجوب تنزه او از صفات نقص راجع است به اینکه عقل هر صفتی را که در خود کمال خود داند، هر آینه حکم کند که خالق و صانع وی البته که متصف باشد به آن کمال به طریق اتم از آنچه در خود یابد، و یا هر صفتی را که نقص خود بیند جزم کند که صانعش بالضرورة منزه است از آن». (لاهیجی، گوهر مراد، ص 248)«عادل حکیم کسی است که کار ناروا انجام نمیدهد و به آنچه انجامش واجب است، اخلال نمیرساند.» 2- بینیازی و علم خداوندبرهان دیگری که برای اثبات عدل الهی اقام گردیده است، مبتنی بر اصل بی نیازی و علم خداوند است. به طور کلی می توان سه انگیزه برای انجام یک عمل تصور نمود. به عبارت دیگر، برای انجام هر کاری دست کم یکی از این سه دلیل وجود دارد: 1. نیاز 2. جهل 3. حکمت
با توجه به دلایل و براهینی که در اثبات وجود خداوند و صفات الهی ذکر کردیم دو حالت اول (نیاز و جهل) در مورد خداوند متصور نیست و تنها حالت ممکن برای اینکه خداوند دست به عمل بزند «حکمت» است و بنابر دلیل عقلی هیچ حکیمی دست به کار قبیح نمی زند. یعنی حکمت همیشه رهنمون به عمل حسن است و نه عمل قبیح: «الحکمة عبارة عن کونه مقدسا عن فعل ما لا ینبغی»؛ «حکمت الهی عبارت است از مقدس و منزه بودن خداوند از افعال ناشایسته» (کشف المراد، ص 233)ارتباط این دو صفت الهی آنقدر نزدیک است که بسیاری از متکلمین در باره افعال الهی آن دو را مترادف و مساوق می دانند و در بسیاری موارد این دو صفت در کنار یکدیگر ذکر می شود چنانکه شیخ مفید در تعریف فاعل عادل و حکیم گفته است:«العدل الحکیم هو الذی لا یفعل قبیحا و لا یخل یواجب» ؛ «عادل حکیم کسی است که کار ناروا انجام نمیدهد و به آنچه انجامش واجب است، اخلال نمیرساند.» (النکت الاعتقادیه، ص 27)محقق طوسی در کشف المراد به این برهان اشاره کرده است: «استغناؤه و علمه یدلان علی انتفاء القبح عن افعاله تعالی» ؛ بینیازی و علم خداوند بر منتفی بودن قبح از افعال او دلالت دارند (کشف المراد، ص 237)به طور خلاصه می توان گفت؛ کسی که فعل قبیح انجام می دهد به دو دلیل مرتکب آن می شود. یا از واقعیت فبیح بودن آن فعل آگاه نیست و یا منافع او در گرو انجام آن فعل قبیح است. خداوند از هر دو انگیزه بالا برای ارتکاب عمل قبیح مبرّاست. خداوند نسبت به حسن و قبح افعال خود و بندگان خود آگاهی کامل دارد: «الا یعلم من خلَق و هو اللطیف الخبیر». از سویی، خداوند بی نیاز علی الاطلاق است و نمی توان فعلی را به سبب چنین صفاتی به او نسبت داد. بنابراین، برخی کارها از هر کسی که صادر شود ذاتاً قبیح هستند، خداوند نیز از قبح آنها آگاه است و حتی بندگان خود را از آنها نهی کرده و به دلیل ارتکاب آنها مورد مجازات قرار می دهد، پس چگونه می توان انتظار داشت خود خداوند مرتکب چنین اعمال قبیحی شود! نوشته بهرام علیزاده – گروه دین و اندیشه تبیانمنابع: سبحانی، سید جعفر، محاضرات فی الالهیات، قم، مؤسسه الامام الصادق(ع)، 1420هقاضی عبدالجباراحمد همدانی؛ المغنی فی ابواب التوحید و العدل، انتشارات قاهره.شیخ مفید محمد بن محمد النعمان، النكت الاعتقادیة (ترجمه)، ????.طوسی، خواجه نصیرالدین، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، اسماعیلیان، منشورات شکوری، 1367.عبدالرزاق بن علی لاهیجی، گوهر مراد، انتشارات سایه، 1383.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 698]