واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: صد سال دیگر درست میشویم
گروه کتاب تبیان: عدم تمایل ایرانیان به مطالعهی کتاب و آمار پایین کتابخوانی در کشور یکی از دغدغههای همیشگی مسوولین بوده است. این دغدغه باعث شده است تا طرحهای مختلفی برای تشویق جامعهی ایران به مطالعهی کتاب اجرا شود. اما ظاهراً موفقیت چندانی به دست نیامده است. گروه کتاب تبیان در گفتوگو با دکتر رجبلو، جامعهشناس و استاد دانشگاه، به بررسی علل و عوامل مطالعهگریزی جامعهی ایران پرداخته است. - جامعهی ایران همیشه به عنوان یک جامعهی متمدن و بافرهنگ شناخته میشود، اما متاسفانه امروزه در این جامعه، دچار یک نوع بیتوجهی یا عدم توجه به مقولهی کتاب و کتابخوانی هستیم. به نظر شما چرا این اتفاق افتاده است؟- برای پاسخ به این پرسش باید دو جامعه را با هم مقایسه کنیم. جامعهی یونان و جامعهی ایران و فرض را هم بر این میگذاریم که هر دوی آنها دارای یک تمدن تاریخی بودهاند. یونانیان دارای فرهنگ "هِلنی" بودهاند و ایرانیان هم دارای تمدن معروف "ایرانی". اگر به تاریخ رجوع کنیم خواهیم دید که ساختار اجتماعی این دو تمدن با یکدیگر تفاوت دارد. در ایران، ساختار اجتماعی مبتنی بر خانواده بوده است. این مطلبی است که با مراجعهی به اوستا به دست خواهد آمد. ما در منابع تاریخی با دو عبارت "پاتری"(حیاتبخش) و "ماتری"(منبع تغذیه) مواجه میشویم. مفهوم پاتری یعنی پدر و در مقابل، معنا و مفهوم ماتری یعنی مادر. و روشن است که حیاتبخش بودن(پاتری) نسبت به منبع تغذیه(ماتری) معنا و مفهوم برتری دارد. بنابراین پدرسالاری یکی از مفاهیم ریشهدار در فرهنگ ایران بوده است. - پس اینکه عدهای گفتهاند در بعضی از برهههای تاریخی ایران، فرهنگ مادرسالاری وجود داشته صحیحی نیست؟- خیر. این ادعایی که در بعضی از این کتابها مانند: مبانی تاریخ ایران باستان که توسط آکسفورد (در شش جلد) منتشر شده و مدعی است که در مقاطعی "مادرسالاری" در ایران حاکم بوده است، کاملاً نادرست است.بنابراین فرهنگ "پدرسالاری" یکی از موضوعهای ریشهدار فرهنگ ایرانی بوده است. حالا اگر ما یک خانواده را در نظر بگیریم که در راس آن پدر، بعد از آن مادر و پس از آنها فرزندان قرار گرفتهاند، باید به این پرسش پاسخ داد که چه نوع گفتوگویی بین آنها شکل خواهد گرفت؟ آیا در این رابطهی از بالا به پایین، گفتوگو شکل خواهد گرفت یا دستور و امر و حکم؟ طبیعتاً در این خانوادهی پدرسالار نباید انتظار وقوع گفتوگو را داشت و ما فقط با حکم و فرمان و... مواجه خواهیم بود. و این دقیقاً همان چیزی است که در جامعهی آنروز ایران حاکم بوده است. به این معنا که ما در نظام سیاسی ایران نیز شاهد گفتوگو نبودهایم و فرهنگ پدرسالاری(که لازمهی آن فرمان دادن و حکم کردن و... بوده است)در جامعهی سیاسی ایران باستان حاکم بوده است. - یعنی ساختار حکومتی ایران باستان، مشابه یک خانوادهی مردسالار یا پدرسالار بوده است؟- دقیقاً. شاهنشاه که در راس هرم جامعهی پادشاهی ایران قرار میگرفته است خود را "پدر ملت ایران" میدانسته است. پس پادشاه فرمان میداده و مردم میپذیرفتهاند. بنابراین این فرهنگ که "شخصی در راس هرم قرار گرفته و سخن بگوید و بقیهی مردم گوش بدهند و اطاعت کنند" به خوبی در جامعهی ایرانی جای گرفته و نهادینه شده است و همین امر باعث شده است تا فرهنگ دیداری و شنیداری ایرانیان بر فرهنگ مکتوب آنها غلبه کند.به عنوان مثال، امروزه در جامعهی ما افراد مختلفی سخنرانی کرده و مردم نیز گوش میدهند، حال اگر همان مطالبی را که در سخنرانی بیان شده است به صورت مکتوب در اختیار همان مردم قرار بگیرد، به احتمال غریب به یقین از میان هزار نفر فقط پنج نفر آن مطالب مکتوب را مطالعه خواهند کرد. این به آن معنا است که فرهنگ شنیداری همچنان در میان ایرانیان جای دارد.
اما در یونان که کشوری کوچک و مرکب از کوه، دشت و دریا بوده است، مردم به دلیل وسعت کم خاک کشورشان، مجبور بودهاند در دشتهای کوچک زندگی کنند که این دشتها به مرور زمان تبدیل به شهر شدهاند. و این که میبینیم در کشور ایران، بر خلاف یونان، چیزی به اسم شهر شکل نگرفته، به دلیل همان شرایط اقلیمی و جغرافیایی یونان بوده است.این شهرنشینی و همجوار بودن مردم، منجر به پدیدآمدن "دموکراسی"(حکومت مردم بر مردم) در یونان شده است. چون در چنین جامعهای تنها راه ممکن همین است و پیاده کردن سیستم و نظامی پادشاهی(با لوازم و خصوصیاتش)، در آن جامعه ممکن نبوده است. و این مدلی است که اروپاییان نیز در 200 سال گذشته به سراغ آن رفته و نظام حکومتی خود را بر اساس آن بنا کردهاند.نکتهی مهمی که باید به آن توجه داشت و اساساً این نکته، نقطهی تمایز دو فرهنگ ایران باستان و یونان بوده، این است که فرهنگ گفتوگو و به اصطلاح "دیالوگ" در نظام دموکراسی، فرهنگ حاکم بوده است. به این معنا که اقتضای دموکراسی و حکومت مردم بر مردم، انجام گفتوگو و دیالوگ بین افراد جامعه است. - پس فرهنگ دیداری و شنیداری هنوز هم در جامعهی ایران وجود دارد؟- بله. این فرهنگ، یعنی فرهنگ دیدن و شنیدن همچنان بین جامعهی ایران حاکم است؛ چرا که به دلیل همان ریشههای تاریخی، خواندن در این جامعه جواب نخواهد داد. و به همین دلیل میزان مطالعه در جامعهی ایران پایین است. - در جامعهی تحصیل کرده و دانشگاهی امروز چطور؟ آیا آنها هم همین وضع را دارند؟- متاسفانه بله. ما در این گروه هم یک نوع عوامزدگی در مطالعه را شاهد هستیم و باید گفت که متخصصین و جامعهی تحصیل کردهی ما نیز متکی بر زبان هستند تا مطالعه. - با توجه به مطالبی که بیان شد، راه علاج این مشکل چیست؟ یعنی چگونه میتوان جامعهی را که به فرهنگ دیداری و شنیداری عادت کرده است را به مطالعهی کتاب تشوبق کرد؟- ببینید، در سال 1356 آمار مطالعهی کتاب در ایران، به ازای هر نفر 1 دقیقه در روز بوده است. این آمار در حال حاضر تفاوت چندانی نکرده است. - در آخرین آماری که توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارائه شده است، با احتساب مطالعهی قرآن، کتب ادعیه، روزنامه و... هر ایرانی در روز حدود 30 دقیقه مطالعه میکند.- بله. ما فرض را بر این میگذاریم که مطالعهی سازمان یافته(یعنی مطالعهای مبتنی بر دریافت اطلاعات) 10 دقیقه در روز باشد، این چیزی است که بعد از گذشت 30 سال از پیروزی انقلاب، که یک حکومت مردمی و دارای قالب دموکراسی است، به دست آمده و در حقیقت سرانهی مطالعهی کتاب جامعهی ایران، در طول 30 سال 10 برابر شده است. این نشان دهندهی این است که ساختار سیاسی ایران از نظام استبدادی به نظام دموکراتیک در قالب حکومت اسلامی تغییر کرده است و به تبع آن فرهنگ مردم نیز، که تا پیش از این به انجام دادن فرامین پادشاه خو کرده بودند، در حال تغییر است. اما 30 سال قطعاً کافی نیست؛ چرا که حداقل 2500 سال فرهنگ استبدادی در ایران وجود داشته است. تصور من این است که حداقل 100 سال زمان لازم است تا آمار مطالعهی جامعهی ایران به نقطهی مطلوب و استانداردی برسد. - فکر میکنید چگونه میتوان سرعت این حرکت را بیشتر کرد؟ بالاخره 100 سال، زمان بسیار زیادی است!- ببینید، خصوصیت فرهنگ این است که از پایین به بالا شکل میگیرد، نه از بالا به پایین. اساساً تا ساختار قبیلهای ایران تبدیل به یک ساختار شهری(نه به معنای شهرنشینی، بلکه به معنای شهروندی)نشود، اتفاق خاصی نخواهد افتاد. تا بنیانهای اجتماعی و مناسبات فرهنگی ایران دچار تغییر نشوند، نمیتوان انتظار داشت که معجزهای اتفاق بیافتد. اگر حکومت تمام منابع خود را تبدیل به کتاب کند، به طوری که در هر خانهای ده هزار جلد کتاب وجود داشته باشد، آمار کتابخوانی ما تغییر چندانی نخواهد کرد. به این معنا که خدمات نمیتواند فرهنگساز باشد.البته با توجه به گرایش روزافزون جامعهی ایران به استفاده از کامپیوتر و اینترنت، میتوان از این فرصت استفاده کرد. به این معنا که دولت در زمینهی آموزشهای مجازی، در قالب نرمافزارهای مختلف صوتی و تصویری، برنامهریزی کرده و اطلاعات را از این طریق به کاربران منتقل کند، این یکی از راههای مناسب و مهمی است که میتوان از طریق آن فرهنگ مطالعه را در کشور نهادینه کرد.گروه کتاب تبیانگفتوگو از امیر مقیمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 199]