واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: 10 آیینه مشهور تاریخ ادبیات!
آیینه در ادبیات چه نثر و چه نظم نقش بهسزایی داشته و از شکسپیر گرفته تا سیلویا پلات و برام استوکر همگی شیفته این جسم شفاف بودهاند.جان مولان منتقد روزنامه گاردین به همین بهانه 10 آیینه مشهور دنیای ادبیات را انتخاب کرده است. 1. «ریچارد دوم» اثر ویلیام شکسپیرنمایشنامه تاریخی شکسپیر حدوداً در سال 1959 نوشته شده است. داستان شاهی ضعیف و ملکهای قدرتمند. ریچارد دوم وقتی متوجه میشود هنری بلینگبروک قصد سرنگون کردن او را دارد، سربازی را پی یک آیینه میفرستد. «آیینه را به من دهید تا در آن بخوانم / چروکی عمیقتر نیست؟» او سپس با خشم آیینه را میشکند. 2. «سفیدبرفی» اثر برادران گریمگفتههای فراموش نشدنی ملکه شیطانصفت داستان به آیینه را فراموش نمیکنیم؛ «آه ای آیینه، زیباترین فرد این سرزمین کیست؟» و آیینه همیشه پاسخ میدهد: «شما». تا اینکه یک روز آیینه پاسخی دیگر میدهد و سفیدبرفی، دخترخوانده ملکه را زیباترین فرد میخواند و ماجرای این داستان مشهور آلمانی از همین جا آغاز میشود. 3. «بانوی شالوت» اثر آلفرد لرد تایسناین شعر طولانی از افسانه اِلنِ آستلات (قرن سیزدهم) الهام گرفته شده است، بانوی این اثر طلسم شده و باید همه چیز را غیرمستقیم نگاه کند. او مناظر و تغییرات سرزمین کاملوت را از طریق یک آیینه میبیند و آنچه میبیند روی یک قالیچه میبافد. تا اینکه روزی سِر لانسلوت از آنجا عبور میکند. بانو طاقت نمیآورد و سوار را نگاه میکند. آیینه میشکند و بانو فریاد میکشد «نفرین مرا فرا گرفت.» 4. «از درون آیینه» نوشته لوییس کارولاین اثر ادامهای است بر ماجرای «آلیس در سرزمین عجایب»، مرحلهای که سرانجام آلیس هویت خود را در سرزمین عجایب یافته و سعی در شکل دادن آن و پیدا کردن جایگاهش در اجتماع دارد. آلیس با بچه گربههایش مقابل یک آیینه بزرگ بازی میکند. او از گربه میپرسد: «دوست داری در خانهای از آیینه زندگی کنی گربه کوچولو؟» آلیس عزمش را جزم میکند. «بیا فکر کنیم آیینه نرم است و میتوانیم وارد آن شویم. دستور میدهم به مه بدل شود تا ورود به آن آسان شود.» 5. «دراکولا» نوشته برام استوکررمان برام استوکر، نویسنده ایرلندی در سال 1897 منتشر شد. شخصیت اول این کتاب یک خونآشام به نام دراکولا است. این رمان به صورت یک رشته مکاتبات و صفحاتی از دفتر خاطرات شخصیتهای داستان روایت میشود. یکی از شخصیتهای این اثر جاناتان هارکر است که به عنوان منشی به قصر دراکولا میرود. آیینه به او کمک میکند تا از هویت کنت دراکولا آگاه شود؛ «این بار اشتباه نمیکنم، او نزدیکم ایستاده بود و سرش درست کنار شانهام قرار گرفته بود. اما تصویرش در آیینه نبود!» 6. «تصویر دوریان گری» نوشته اسکار وایلدتنها رمان اسکار واید، شاعر و نمایشنامهنویس مشهور که در سال 1890 منتشر شده است. دوریان، شخصیت اصلی رمان عادت دارد در اتاقی که درش قفل است آیینهای نگه دارد و هر روز تصویر خودش در آیینه را با پرترهای از خودش مقایسه کند. پرترهای که روز به روز وحشتناکتر میشود. وقتی او به هیولای درونش پی میبرد آیینه را میشکند. «از زیبایی خودش منزجر بود، آیینه را روی زمین انداخت و تکههای آن را زیر پا خرد کرد.» 7. «به آیینهام مینگرم» اثر توماس هاردیهاردی رماننویس و شاعر جنبش طبیعتگرایی اهل انگلستان بود. شخصیتهای داستانهای او در برابر احساسات تند و شرایط اطراف خود به مبارزه میپردازند. ویژگی اصلی نوشتههای او توصیفات شاعرانه و جبرگرایی است. آیینه برای شاعری سالخورده شیئی بیرحم است. «به آیینهام مینگرم / پوست چروکیدهام را میبینم / با خود میگویم خدایا این نیز میگذرد/ قلبم به همین چروکی شده است!» 8. «آیینه» اثر سیلویا پلاتپلات شاعر و رماننویس آمریکایی است که در سال 1963 در سن 31 سالگی از دنیا رفت. برای سیلویا پلات آیینه چیز خاصی نیست؛ «همینم که هستم. انتظاری ندارم. / هرچه ببینم را میپذیرم / همانطور که هست، بدون اثری از عشق یا نفرت.» نگاه خیره زن به آیینه چنین ادامه مییابد؛ «در من دختر جوانی را غرق کرده، در من زنی پیر را/ هر روز در برابرش میایستم، چون ماهی گندیده.» 9. «آیینه» اثر پل مالدوندر شعر مالدون که به یاد پدرش سروده شده با آیینه شوم دیگری روبرو هستیم، آیینهای که وقتی پدر آن را از دیوار پایین میکشد، «جان او را میگیرد.» حالا زندگی مرد مرده در آیینه فرو رفته است. «به آیینه که مینگرم / وحشتم میگیرد. نفس کشیدنش را حس میکنم.» به نظر میرسد پدر و پسر در آیینه تغییر جا میدهند. 10. «غریبه کوچک» نوشته سارا واترزآیینه مرکز خیالیترین اتفاقات رمان واترز است. «رِد» وارث عمارت خوفناک «صد تالار» است. او به راوی میگوید هنگام رفتن به اتاق خواب آیینهای محرک دیده است. آیا پای جن و جادو در میان است؟ در این رمان ترسناک، بخشهای مختلف با دیدن تصویر پسرک در آیینه خاتمه میگیرد.مترجم: خبر آنلاینتهیه و تنظیم : مهسا رضایی – ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 546]