واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آشنایی با قدرت نرم و بهره گیری از آنبخش سیاسی- موضوع قدرت نرم به عنوان یك واژه در علم سیاست به ویژه در حوزه منازعات بشری و از زمان قدیم مطرح بوده است. قدیمی ترین مدرك درباره قدرت نرم به دوران كنفوسیوس برمی گردد. این فیلسوف چینی از لائوتسه بنیانگذار مذهب "تائو" پرسید: تائو چیست؟ لائوتسه دهانش را گشود، ولی چیزی نگفت. كنفوسیوس لبخند زد ولی شاگردانش گیج شدند. كنفوسیوس توضیح داد: لائوتسه در طریقت از ما پیشی گرفت. در دهان او، دندانی وجود ندارد، بلكه تنها یك زبان است! سخت ترینشان (دندان ها) نابود شدند، ولی نرم ترینشان (زبان) زنده مانده است. قدرت نرمی بیشتر از قدرت سختی است، این است تائو.
در تقسیم بندی های مختلف، از قدرت نرم در برابر قدرت سخت به عنوان قدرت روحی در مقابل قدرت جسمی و یا قدرت معنوی در مقابل قدرت مادی یاد می شود و قدرت نرم، در واقع توانایی شكل دهی به ترجیحات دیگران است. به عبارت دیگر، جنس قدرت نرم از نوع اقناع و قدرت سخت از مقوله اجبار است.در قدرت نرم، رهبری كردن به صدور فرامین خلاصه نمی شود، بلكه انجام آنچه دیگران می خواهند را نیز شامل می شود. اگر بتوان دیگران را به آنچه كه می خواهند سوق داد، دیگر نیازی به استفاده از هویج و چماق برای مجبور كردن نیست. پروفسور حمید مولانا استاد دانشگاه آمریكن برای اولین بار در كتاب "اطلاعات و ارتباطات جهانی: مرزهای نو در روابط بین الملل" در سال 1986 میلادی به تعریف و تبیین واژه قدرت نرم پرداخت. مولانا قدرت را به دو بخش تقسیم كرد؛ قدرت ناملموس "نرم" كه منابع آن دین، ارزش ها، باورها، ایدئولوژی و دانش هستند، و قدرت سخت یا ملموس كه در مواردی چون منابع طبیعی، جمعیت، ثروت و ابزار نظامی و جنگی و غیره ریشه دارد. به اعتقاد مولانا، قدرت نرم زیربنای قدرت سخت بوده و ماهیت آن را مشخص می نماید.براین اساس، مفهوم قدرت از دیدگاه مولانا، برحسب ارزش های خاص و مبادلات میان بخش های جامعه تعریف می شود.مفهوم قدرت از دو بعد تشكیل می شود: دستیابی به منابع لازم جهت عمل، و توان و میل به انجام عمل.اصل اعتقاد و نظام های ارزشی ماهیت اقدام و عوامل آن را در هر نظام مشخص می كند. در این دیدگاه، قدرت نرم اساس و زیربنا است و قدرت سخت، به عنوان ابزار، در خدمت اجرای قدرت نرم است.این واژه در سال 1990 و از طرف جوزف نای نظریه پرداز آمریکایی و به عنوان جایگزین قدرت سخت با انتشار مقاله ای درنشریه فارن پالسی مطرح شد و از آن هنگام دستگاه دیپلماسی آمریکا بار دیگر مباحث مربوط به "دیپلماسی عمومی " را به صحنه عمل وارد ساختدر تحلیل دیگری نیز آمده است: قدرت نرم روشی است غیرمستقیم برای دستیابی به چیزی كه مدنظر میباشد. بر اساس قدرت نرم است كه در آن ممكن است كشوری در سیاست جهانی به پیشفرضهای خود دست یابد زیرا كشورهای دیگر ارزشهای او را مورد تایید قرار داده، از الگوی او تقلید میكنند و به میزان بارزی به آن كشور اشتیاق نشان میدهند. هدف قدرت نرم، هدایت دیگران به استقبال از آن چیزی است كه شما به دنبال آن هستید یعنی متقاعد كردن مردم و نه اجبار آنها. توانایی قدرت نرم میتواند در دو جهت یكی تقویت عزم و ارادهی ملی در راستای تامین امنیت ملی نظام و دوم، در راستای گسترش و صدور ارادهی نظام به تایید افكار عمومی در یك محیط خاص، منطقهای و بینالمللی به كار گرفته شود. "تاثیر قدرت نرم بر افكار، عقاید و فرهنگ جوامع توام با ایجاد احساس امنیت است. تاثیر قدرت سخت بر فیزیك و ذهن مردم موجب تشویش و تشدید اضطراب آنان میشود. به نظر میرسد قدرت نرم، تعیینكنندهی معمای دانایی و قدرت سخت، تعیینكنندهی معمای امنیت باشد.
این واژه در سال 1990 و از طرف جوزف نای نظریه پرداز آمریکایی و به عنوان جایگزین قدرت سخت با انتشار مقاله ای درنشریه فارن پالسی مطرح شد و از آن هنگام دستگاه دیپلماسی آمریکا بار دیگر مباحث مربوط به "دیپلماسی عمومی " را به صحنه عمل وارد ساخت. اگرچه آمریکا تا پیش از آن به مدت دو دهه این سیاست را بصورت غیراعلام شده دنبال می کرد، اما از این زمان به بعد نیز بصورت شفاف در عرصه رسانه ها وارد گردید و از همین زمان دیپلماسی رسانه ای نیز به شکل گسترده تری به کار گرفته شد. موضوع اصلی مقاله جوزف نای راه های مقابله با نفوذ کمونیسم به رهبری شوروی از طریق نفوذ از درون بدون به کاری گیری قدرت نظامی بود. پیش ازآن در دهه هشتاد میلادی و بویژه در دوران اصلاحات گورباچف از سال 1985 به بعد در شوروی امكانات و شرایط مناسبی فراهم شد تا آمریكا از طریق برقراری تماس با روشنفكران ناراضی و همچنین مقام های برجسته حزب كمونیست كه از شرایط موجود در كشورشان ناراضی بودند، بتواند طی شش سال به اندازه 60 سال پیش از آن، موقعیت خود را در شوروی، رسانه ها و محافل ذی نفوذ مالی و فرهنگی گسترش دهد. این معجزه دقیقا بخاطر استفاده از "قدرت نرم" به جای "قدرت سخت" تحقق پیدا کرد. یکی از اصلی ترین شاخص های به کار گیری قدرت نرم استفاده از رسانه به عنوان ابزار جنگ نرم بود. كار دیپلماسی آمریکا در کنار دیپلماسی رسانه ای تا آنجا پیش رفت كه بوریس یلتسین دبیركل وقت حزب كمونیست شهر مسكو با آمریكا كاملا هماهنگ شد به گونه ای كه وقتی توانست از طریق زد و بند درون حزبی به ریاست جمهوری روسیه كه در آن زمان یكی از جمهوری های پانزده گانه شوروی محسوب می شد، دست پیدا كند در عمل در برابر كودتاچی های حزب كمونیست شوروی ایستاد و با بازگشت گورباچف به قدرت او را چند روز پس از كودتا، مجبور به كناره گیری رسمی از مسئولیت کرد تا زمینه برای اعلام رسمی فروپاشی شوروی با حمایت مستقیم و غیر مستقیم آمریكا فراهم شود. هاتف پور رشیدیگروه جامعه و ارتباطاتتنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 340]