واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آستان راستانزیارت امامزاده سهل بن علی(ع) و برادرانش در استان مرکزی (قسمت اول)
اینجا را آستانه نامیده اند؛ نامی به اعتبار و احترام نواده امام سجاد(ع) برای این شهر که در 40 کیلومتری جنوب غربی اراک است. اگر چه مردم آن حوالی، این شهر و حرم محبوبش را به نام امامزاده سهل(ع) می شناسند؛ اما آستانه فقط آستانه این امامزاده نیست. سالیان سال است که کاروانی که او را از شهر آب و اجدادی شان تا آستانه همراهی می کردند همچنان در کنارش هستند؛ همان کاروانی که در ورودی شهر اتراق کرده اند؛ سهل، جعفر و طالب که برادر بودند و فضل پسر جعفر. همه از فرزندان علی(ع). هر کدام درست در ابتدای شهر با گنبد و بارگاهشان میزبان خیل تازه واردان آستانه هستند. پس از سالیان سال، از هفتاد و اندی جمعیت کاروان حالا فقط همین سه برادر صاحب نام و نشانی اند.«امروز باید برای گردش برویم به قریه آستانه، صبح برخاسته سوار شدیم. جناب امین السلطان و پیشخدمت ها هم حاضر بودند، راندیم تا از ده دمبه و ازنا گذشتیم... به طرف آستانه همه جا سربالاست...» راه رسیدن به آستانه و مزار سهل بن علی(ع)، یکی همین راهی است که ناصرالدین شاه قاجار در سفرنامه عراق عجمش نشانی می دهد؛ جاده ای که از ازنا شروع شده و در نهایت به اراک می رسد را می توان در میانه راه جا گذاشت و به سمت آستانه رفت. اما مسیر دیگر، جاده ای است که از اراک شروع می شود، شازند را رد می کند و در محاصره سه کوه و درست جلوی مقابر سه برادر به آستانه می رسد؛ هان راهی که ما برای زیارت آستانشان رفتیم. آستانه؛ شهری که بودسالیان سال است که آستانه نام، شهرت و رونق خود را از سهل بن علی(ع) دارد. آستانه در ابتدای قرن دهم هجری آستانه شد؛ یعنی زمانی که شاه اسماعیل صفوی، سلطان مراد بایندری را که ادعای حکومت را در منطقه داشت، شکست داد و به شهری که کرج نام داشت، پا گذاشت. شاه اسماعیل که آمده بود تا دین رسمی کشور را شیعه اعلام کند، با دیدن مقبره سهل بن علی(ع) که در آن روزگار سر و وضع چندان مناسبی نداشت، دستور بازسازی مقبره و برپا کردن گنبدی معظم بر مزار سهل بن علی(ع) را داد. تاریخ نگارها می گویند از این به بعد است که کرج را باید آستانه یا حتی آستانه سهل بن علی(ع) خواند؛ چرا که قبل از آن، تاریخ نگارها از شهری که بین سه رشته کوه «راسوند»، «شهباز» «قرق در» به دام افتاده بود، با نام های «کره»، «بوئین کره»، «کرج»، «کرج ابودلف» و «کرهرود» یاد کرده بودند .
آستانه تا پیش از دوران اسلامی در اغلب متون تاریخی روستای جمع و جوری است. تا اینکه گذر ابودُلَف (سردار عباسی» و سپاهیانش به منطقه می افتد. او گردنکشان محلی را سرکوب کرده و کره را به عنوان پایتخت حکومت محلی خود انتخاب می کند. اعراب از این به بعد کره را کرج خواندند و در آبادانی این شهر کوشیدند. میان سطور متون تاریخی که به این دوران اشاره دارد، هنوز نامی از سهل بن علی(ع) وجود ندارد. برای پیدا کردن رد سهل و همراهانش باید هنوز کمی دیگر بگذرد نویسنده کتاب «شهر باستانی آستانه» ورود کاروان علوی همراه سهل(ع) به آستانه را مربوط به عهد حکومت آل بویه می داند. حجت الله عباسی، امامزاده را با شش واسطه به امام سجاد(ع) متصل می کند و برای هر واسطه 35 سال را در نظر می گیرد. با این حساب فاصله زمانی عهد امم سجاد(ع) تا سهل(ع) می شود 210 سال. او 100 سالی را هم که از هجرت رسول اکرم(ص) تا شهادت امام سجاد(ع) گذشته به 210 اضافه می کند تا به همه ثابت کند که امامزاده و همراهانش در ابتدای قرن چهارم – همزمان با حکومت فرزندان بویه در ایران – با سلام و صلوات اهالی آستانه وارد این شهر شده اند. بر مزار شریف«رفتیم به زیارت، جمعیت زیادی از سید و ملا و رعایای دهات اطراف جمع شده بودند. وارد آستانه شدیم، صحن با روح خوبی دارد. اشجار دارد. توی حرم هم دو گنبد دارد، یعنی بالای ضریح یک گنبد از ابتدا بنا کرده و بعد روی آن، گنبدی دیگر ساخته اند.» آنچه ناصرالدین شاه تلاش می کند در سفرنامه اش توضیح دهد، اهل فن گنبد دو پوسته می گویند. این نوع گنبد که بیشترین طرفدار را میان معماران ایرانی دارد، به هزار و یک دلیل دو لایه ساخته می شود؛ از جمله اینکه گنبد کوچک تر داخلی محل اجرای تزئینات است و بار اصلی را به دوش می کشد و گنبد بیرونی که برای خودنمایی هر چه بزرگ تر ساخته می شود، فداکارانه از پوسته ای که در آغوش دارد محافظت می کند تا از گزند باد و باران و فرسایش در امان باشد. پوسته بیرونی مقبره امامزاده سهل(ع) اولین چیزی است که به چشم زائران آستانه می آید. گنبدی آجری و ساده که قبل از این بارها رنگ عوض کرده است. گنبد صفوی بارها کاشی شد اما هر بار سرمای سخت و سمج آستانه آنها را از بین برد پوسته را دوباره لخت کرد. گنبد خارجی را حتی با پوششی از آهن و مس هم پوشاندند اما هیچ کدام همیشگی نشدند.
زیر پوسته صاف و ساده رویین، گنبد تزئین شده دیگری قرار دارد که می شود محو نقش و رنگ و لعابش شد؛ محو مرغ های رنگارنگی که میان گل و بته ها پناه گرفته اند. در کمرگاه دیوار حرم، سوره جمعه در چندین کتیبه و به خطاهای متنوع گنبدخانه را دور زده است. اضلاع هشت ضلعی حرم یکی در میان به در و پنجره های بلند بالای مشبک چوبی مجهز است. تمام سطح پنجره ها را اشکال هندسی گرفته اند. میان ضریح و زیر پارچه سبز رنگ، طبق گفته ها باید صندوقچه چوب پر نقش و نگاری قرار داشته باشد که متعلق به سال 772 هجری قمری است. خارج گنبد خانه هم پر است از هنرمندی های آینه کاران و معماران سنتی، آینه ها ایوان ورودی را هم مال خود کرده اند. در میان خرده آینه های ایوان می توان تک و توک نقاشی پشت شیشه هایی را دید که نوعی نذری به حساب می آمدند و معمولا دور از دسترس نصب می شدند تا کمتر آسیب ببینند. کتیبه های حاوی نام بانیان حرم را هم باید همین جا بخوانید.در گذشته نه چندان دور چهار صحن، مزار شریف امامزاده را دوره کرده بودند. اما حالا فقط حیاط شرقی برای امامزاده باقی مانده است. صحن، زمانی مدرسه دینی بود و تمام حجره ها و ایوان ها کنار آن را طلاب علوم دینی عبا و عمامه دار پر کرده بودند. حالا اما اکثر حجرات محل اتراق و استراحت زوار است. گاهی هم حجره ای تبدیل به آشپزخانه ای می شود برای دیگ های نذری. مدرسه را حسام السلطنه در سفر زیارتی اش به آستانه تبدیل به صحن کرد. حسام فرزند فتحعلی شاه، دستور بازسازی حرم فرسوده را داد و باعث و بانی احداث سردر ورودی جدید در شرق مدرسه شد. ورودی جدید بنایی است که همین حالا زوار حرم دست به سینه و با دلی پر از نیاز از آن وارد صحن می شوند. صحن به جز جمعیت زوار یک حوض چهارگوش و دو رخت کهنسال هم دارد. درختان صحن هم بر اساس سفرنامه ناصرالدین شاه باید خیلی پرشمارتر و پربارتر از آنچه حالا هستند بوده باشند. درخت توت 800 و نارون 400 ساله هم بدون شک کهنسال ترین موجودات زنده این آستانه هستند. ادامه داردگروه گردشگری تبیان- الهام مرادیبرگرفته از : سرزمین من
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 191]