واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ریتم مختارنامه و حوصله تماشاگر یادداشتی درباره سریال مختارنامه به قلم جواد طوسی
با توجه به روانشناسی فردی مخاطب و در موقعیت کنونی، از نظر جنبه های ارتباطی، تمهیداتی صورت می گیرد که تکنیک و صنعت، خود را با شرایط حال حاضر تطبیق بدهد. آثار تلویزیونی هم برای جذب مخاطب و با توجه به شرایط زمانه، باید منطقی و توام با جذابیت بصری باشند. درچند قسمتی که سریال مختارنامه پخش شد، شاهد ریتم و تمپوی بالا بودیم که این امر خود با حوصله ی تماشاچی این زمانه تطابق بسیار دارد و در جذب مخاطب می تواند موثر باشد که اگر غیر از این بود و ما ریتم کندی را برای این چنین پروژه ی عظیم تاریخی شاهد بودیم، سریال از حوصله ی ببیننده خارج می شد و اگر سریال بیش از چهل و پنج قسمت بود جذابیت آن نیز به مراتب کمتر می شد. اساسا کار تاریخی با مجموعه های نود قسمتی شبانه متفاوت است و از حساسیت بالایی برخوردار است. اگر ریتم بدون دلیل و علت بالا و پایین شود مخاطب خود را از دست می دهد. در مختارنامه هم این موزون و آهنگین بودن دیالوگ ها بسیار بر تن کار نشسته که صرفا به نگاه تالیفی داوود میرباقری بر می گردد و از مشخصه های کار اوستگرچه در این بین استثناهایی وجود دارد که بنابر تشخیص نویسنده یا کارگردان اثر ریتم به مراتب کند شده و با جزئیات بیشتری تصویر می شود. به طور مثال در سکانس هایی که مختار با همسر یا خواهرش روبرو می شود، با توجه به صحبتی که بین آنها صورت می گیرد، مستلزم این است که سریال ریتم کندتری داشته باشد و جزییات بیشتری را بیان کند.به طور کل پیشینه و عقبه ی آثار میرباقری با محمدرضا اصلانی یا مرحوم علی حاتمی - که هر کدام از این اشخاص تصویرگر بخشی از تاریخ هستند - متفاوت است و هرکس از زاویه دید خود، جذاب ترین تمهید را برای به تصویر کشیدن تاریخ انجام می دهد. وجه تمایزی که کارهای داوود میرباقری با دیگران دارد، در شیوه ی دیالوگ نویسی است و امضای او در تمامی آثارش قابل مشاهده است، حال چه در یک کار رئال و دراماتیک مثل آدم برفی، چه در معصومیت از دست که یک سریال تاریخی است او با دیالوگ نویسی خاصش، مجموعه ای از جزییات را به هم مرتبط می کند. در مختارنامه هم این موزون و آهنگین بودن دیالوگ ها بسیار بر تن کار نشسته که صرفا به نگاه تالیفی داوود میرباقری بر می گردد و از مشخصه های کار اوست.اگر سریال به خاطر قصه و شکل روایت و حجم بالای آن همچون سریال امام علی (ع) و دیگر کارهای تاریخی، دوبله می شد، جلوه و زیبایی دوچندانی می یافت. خیلی از شخصیت ها بنا به کارآکتری که بازی می کنند و نوع صدای آن کارآکتر باید از تم صدایی با ابهت و یا برعکس ریزتری برخوردار باشند که این امر با دوبله کردن کار محقق می شد. خوشبختانه یکی از دیگر از نکات مثبت سریال، گریم قابل قبول و باورپذیر مسعود ولدبیگی است که در شناساندن شخصیت ها بسیار مثبت عمل کرده. داوود میرباقری با توجه بیش از حد به دکوپاژ، فضا، لوکیشن، سعی کرده آن دسته از مخاطبینی را که به تلویزیون کششی ندارند پای این جعبه ی جادویی کشانده و آشتی بین مخاطب و رسانه برقرار کند و در ساخت و انتخاب موسیقی این تلاش به سر حد خود می رسد، تقدم و تآخری که در اوج گرفتن موسیقی دیده می شود از این قاعده مستثنا نسیت و همه ی اینها فقط و فقط به شناسنامه و پیشینه کاری داوود میرباقری بر می گردد. نکته ی دیگری که در اینجا وجود دارد، در خدمت بودن اشیاء برای رخ دادن اتفاقات است و همین طور ثبت قاب های خوب و ایجاد پرسپکتیوهای مناسب در لوکیشن و فضا است که این هویتمندی فضا و صحنه در آثار مرحوم علی حاتمی با آکساسوار و طراحی صحنه دیده می شد و در اینجا هم با دکور.سینما و تلویزیون تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 156]