واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خاطره ای به یاد ماندنی
در هفته ی دفاع مقدس به گرامیداشت خون شهدا و همت مسئولین و اعضای انجمن های تخصصصی تبیان افتخار بازدید از موزه ی شهدا نصیبمان گشت. عزیزان تبیانی جای همه شما در میان گلستان شهدا خالی بود، گل هایی که هریک از گوشه ای از خاک ایران در یک مکان واحد جمع شده بودند تا صداقت خود را به معبودشان اثبات کنند و چه خوش خضاب کرده بودند با جانشان. جای همه شما خالی بود که ببینید "fallnik" و "عاشق ترین مرد زمین" مدیر و جانشین انجمن فرهنگ پایداری یا همان زوج خوشبخت تبیانی چگونه برای هماهنگ کردن این میهمانی که به میزبانی شهدا بود در تکاپو بودند.جای همه شما خالی بود که ببینید "atenajoonam" عزیز به تأسی از شهدا درس و دانشگاه و کار را کنار نهاده و به پاس خدمات عزیزانمان ساعتی زودتر از زمان تعیین شده در موزه حاضر شده بود.جای همه شما خالی بود که ببینید "salamzahra" باز هم با لبخندی که نشان از افتخار به شهیدان بود، در میان یادگاری های به جا مانده از شهدا قدم می زد و با تامل در ابزار آنها شاید چه نکته ها کشف می کرد.جای همه شما خالی بود که ببینید "aliakbarhor" که معصومیتی نهفته در چهره اش موج می زد، چگونه در مقابل هر شهیدی به نشانه احترام و پاسداشت دستی بر سینه می نهاد و سلامی نثار روح شان می کرد.راستی که جای همه شما خالی بود که ببینید "جاده دوستی" در میان نوگلان شهید گویی خود را برای سرودن شعری نو در وصف آنها به تکلف انداخته بود و چه سخت است سرودن در رثای آنها که مقتدایشان حسین بن علی (ع) است.جای همه شما خالی بود که ببینید"MICRO" چه خوب توطئه دشمنان جنگ دیروز و نبرد امروز را گوشزد می کرد که ای کاش ببینند اینجا خبری از ساندیس نیست، اینجا فقط عشق است و ایثار.آری، جای همه شما خالی بود اگر می توانستید "QolameMahdi" را ببینید که چگونه به نشان های افتخار مردان مرد خیره مانده بود که چگونه رنگ الهی را بر مدال های رنگین زمینی برگزیدند."Surgery_room" که عضو جدید انجمن جراحان است و آغاز فعالیت خود در انجمن ها را با میهمانی لاله ها به فال نیک گرفت و بالاخره پایان بخش گزارش ما ghorbani1368 عزیز است که علی رغم مشغله زیاد سعی کرد خود را به جمع دوستان برساند تا در مراسم تقدیر از شهدا حضور یابد، هرچند در واپسین لحظات به ما پیوست ولی پیوست و چه خوب به زبان بی زبانی گفت شهدا قدر شما می دانیم.مدیر سیستم و دبیر داخلی که به نمایندگی از مدیران تبیانی تنها گامی کوچک برداشتند تا شاید و شاید در سرای آخرت نیز این بزم دوستانه برپا شود و روسفید درگاه آنها گردیم.
نمی دانم بگویم یا نه، ولی در میان این جمع غمی سنگینی می کرد و آن غم از دست دادن این گلهای اسلام نبود که مانند آنها – ان شاء الله – در ایران ما باز هم می شکفد. اما آنچه بر دوش هایمان سنگینی می کرد اینکه مبادا بهانه درس و دانشگاه و اشتغال به امور فردی و اجتماعی بهانه ای باشد برای فراموش کردن خوبان. وقتی در میان آثار به جا مانده از شهدا می نگریستیم حکم تنفیذ ریاست جمهوری شهید رجایی، گواهی لیسانس شهید باهنر، تصویر کودک خردسال شهید بابایی، عمامه و عبای غرق به خون شهید بهشتی، پایان نامه شهید چمران، مدال هایی مربوط به شهیدان شیرودی و کشوری توجه مان را جلب کرد و لحظه ای با خود اندیشیدیم روزی این عزیزان دانشجو بودند، به کار و حرفه ای مشغول بودند، امورات خانواده و انتظار زن و فرزند بود، دانشجویانی که چشم به راه تشکیل کلاس درس بودند، اما هرگز و هرگز میدان خالی نماند. در میان وصیت نامه شهدا هرچه می گشتیم هیچ جا ردی نیافتیم که بهانه ای برای فرار از میدان رزم آورده باشند؛ ما چقدر به آنها اقتدا کردیم؟! آیا میدان رزم امروز رزمنده ای دارد؟ این سوالی بود که شاید ذهن همه بازدید کنندگان موزه مقدس شهدا را به خود مشغول کرده بود و موجب سکوتی متاملانه شده بود. شاید این همان سوالی بود که در کلیپ "شعر دختر شهید" که در آغاز بازدید به مشاهده آن نشستیم، مطرح شد و تا پایان بازدید همراهمان بود. شاید اگر در کلیپ "تفحص" کاویدن زمین با چنگ و دندان نمایش داده شد، پیامی بود از شهید آوینی که امروز نیز باید کاویدن را ادامه دهیم تا گنج های پنهان را بیابیم و جان را به وجود آنها مطهر کنیم. جهت مشاهده ی آلبوم تصویری بازدید از موزه شهدا اینجا کلیک کنید. خدایا همه ما را به راه مستقیم هدایت فرما و از ظلمت جهل پناهمان ده.تهیه گزارش: انجمن های تخصصی تبیان دبیرداخلی: م/طبیبیباشگاه کاربران سایت تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2049]