محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846657932
شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) « در آنجا كه من گفتوگويي با زرتشت داشتم، كه بعد از گفتوگو به يك نقطهي روشن و به وفاق با هم نرسيديم.» زرتشت خطاب به فيثاغورث جملهاي را بر زبان ميآورد كه ميتواند نشان دهندهي دوگانگي شرق و غرب از دوران قديم به حساب آيد. وي ميگويد:« تو به آموزش باختر مشغول باش، من تعليم خاور را قبول دارم، ما را آيندگان محاكمه خواهند كرد» در يك نگاه غيرتاريخي كه همان نگاه معاصر ماست، ميتوان گفت؛ مبناي تقسيمبندي شرق و غرب، يك مبناي سياسي يا حداكثر جغرافيايي- سياسي است. اين يك تقسيمبندي پذيرفته شده است و آنچنان محل بحث و ترديد نيست. ولي در نگاه تاريخي، اين واژه يك تحول معنايي داشته و تلقي افراد از شرق و غرب در گذشته غير از اين بوده است. قديميترين تفكيك براي تقسيم شرق و غرب به دوران بسيار كهن برميگردد و دردورههاي بعد هم نمونههايي را ميتوان ديد. درآن گذشتههاي دور به شكلي مبهم هرآنچه كه در جانب طلوع خورشيد بود شرق ناميده ميشد و هرآنچه در جانب غروب آن، غرب. البته در گذشتههاي تاريخي، افزون برنگاه جغرافيايي يك نگاه فرهنگي هم قابل جستجوست اما در مصاديق اين نگاه جغرافيايي كه به راستي مرز كجاست، معيار مشخصي وجود نداشته است. بااين وجود برخي از مورخان كوشيدهاند معياري را مشخص كنند؛ مثلاً؛ دربرخي نوشتهها رودي به نام رود «دن» به عنوان حدفاصل بين شرق و غرب ناميده شده است. در نظر ديگر سمت راست درياي مديترانه، شرق و سمت چپ آن غرب خوانده ميشد. ولي اين قاعده عام و كلي نيست. همواره دربارهي مسئلهي شرق و غرب اختلاف بر سر همان مناطق مرزي بوده كه قرار بوده شرق را از غرب جدا كند. در عين حال كسي ترديد نداشته كه سرزمينهايي مثل هند و چين و ژاپن در شرق قرار دارند و سرزمينهاي اروپايي در غرب. اختلاف بر سر مرز شرق و غرب بوده است. الآن در حوالي درياي مديترانه را كه نگاه كنيد كشورهايي را مثل مراكش ميبينيد كه درجنوب درياي مديترانه و تقريباً در منتهياليه غربي درياي مديترانه قرارگرفته و كشور شرقي بهحساب ميآيند و درمقابل، برخي كشورهاي حوزهي «بالكان» را ميبينيد كه در شمال درياي مديترانه قرار گرفته و نسبت به كشور «مراكش» خيلي شرقيترند ولي جزء كشورهاي غربي خوانده ميشوند. لذا آن مرزبندي مشخصي كه با دقت رياضي انجام شده باشدهنوز وجود ندارد. به طور خلاصه در قديم ملاك تقسيمبندي، اقليمي و جغرافيايي بوده و الآن عمدتاً سياسي است. علت اينكه مبناي امروز يك مبناي جغرافيايي- سياسي است اين است كه بشر امروز نيازمند اتخاذ يك مبناي روشن براي خروج ازمشكلاتي است كه بعداً خواهدداشت. اين ابهام كه بالأخره شرق كجاست؟ و غرب كجا؟ ابهامي است كه ميتواند مشكلآفرين باشد، تقسيمبندي دولتها و در روابط تجاري و سياسي و مانند آن نيازمند يك تقسيمبندي مشخص است. با اين همه در همين تقسيمبندي جغرافيايي كنوني كه با رويكرد خروج از مشكلات و اتخاذ يك مبناي روشن براي تنظيم روابط اتخاذ شده، نگاه تاريخي، كاملاً كنار نرفته و ردپاي ديدگاه سنتي تعريف شرق و غرب (حتي در تقسيمبنديهاي خودمان) ديده ميشود.1 شرقشناسي چيست؟ سهلالوصولترين تبيين و معرفي از شرقشناسي نوعي تبيين آكادميك است و در واقع اين واژه هنوز در بسياري از محيط هاي دانشگاهي به خدمت گرفته ميشود. هركس دربارهي شئونات مختلف تحقيق ميكند و مينويسد يا تدريس ميكند، به عنوان يك شرقشناس است و كاري كه ميكند شرقشناسي است! درست است كه در مقايسه با اصطلاحات مطالعات شرقي و يا مطالعات منطقهاي امروز، شرقشناسي از ترجيح كمتري برخوردار است! علت اين امر آن است كه اصطلاح شرقشناسي از طرفي زيادي مبهم و كلي است و از طرف ديگر به طور ضمني اشاره بر روحيهي آمرانه و دست بالاي استعمارگري قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم اروپا دارد.شرقشناسي عبارتست از نوعي سبك فكر، كه بر مبناي يك تمايز معرفشناختي بين شرق و غرب قرار دارد و نوعي سبك غربي در رابطه با ايجاد سلطه تجديد ساختار، داشتن آمريت و اقتدار بر شرق است. پديدهي شرقشناسي، اساساً با سازگاري و توافق دروني مشرقشناسي و عقايدش در مورد مشرق زمين به عنوان يك حرفه سروكار دارد و نه هيچگونه ارتباط واقعي با يك «شرق» حقيقي. به عبارت ديگر، در اينجا روابط شرقشناسي و شرق واقعي مطرح نيست. شرقشناسي صرفاً يك فانتزي پوچ اروپايي در مورد شرق نيست، بلكه مجموعهي خلق شدهاي از نظريات و روشهاي اجرايي است كه در خلال نسلهاي متمادي روي آن سرمايهگذاريهاي مادي قابل ملاحظهاي به عمل آمده است.شرقشناسي، براي تعيين استراتژي خود همواره به صورت ثابتي بر اين برتري «موقعيت» خويش كه در همه روابط، غربيها را نسبت به شرق در موضع نسبتاً بالاتري قرار ميدهد كه هرگز دست بالاي خويش در همهي امور را از دست ندهند، تكيه مينمايد و چرا بايد غير از اين باشد، به خصوص وقتي استيلاي خارقالعادهي اروپاييها را از اواخر دورهي رنسانس تا زمان حاضر در پيش روي داريم دانشمندان، متفكرين، ميسيونرهاي مذهبي، تجار و يا سربازان غربي در شرق بودند و يا اينكه در فكر آن بودند كه در شرق باشند. چون ميتوانستند با كمترين مقاومت از ناحيهي شرق، خودشان در آنجا بوده و يا در فكر در آنجا بودن باشند. تحت عنوان كلي دانش دربارهي شرق و در زير چتر سلطه و برتري مغرب زمين بر شرق در خلال دورهي بعد از پايان قرن هجدهم، شرق پيچيدهاي ظهور نمود كه براي مطالعه در آكادميها، نمايش در موزهها، تجديد ساختار در ادارات مستعمراتي، عرضهي نظري در تزهاي بومشناسي، بيولوژي، زبانشناختي، نژادشناسي و تاريخي پيرامون انسان و جهان، نشان دادن موارد تحقق نظريههاي اقتصادي و اجتماعي توسعه، انقلاب، شخصيت فرهنگي و سيرت ملي يا ديني افراد بسيار مناسب بود. بالاتر از همه، ميتوان گفت كه شرقشناسي عبارت است از وعظ و خطابهاي كه به هيچ روي با قدرت سياسي موجود رابطهي مستقيم و متناسبي ندارد بلكه در يك مبادلهي نابرابر با انواع گوناگون از قدرتها به وجود آمده و ادامهي حيات ميدهد. در واقع نكتهي اصلي اين است كه شرقشناسي يكي از ابعاد قابل ملاحظهي فرهنگ سياسي- فكري جديد است- و نه اينكه تنها مبين آن باشد، بلكه خود آن است و از اين روي، آن قدري كه با دنياي غربيها سروكار دارد با خود شرق سروكاري ندارد.از آنجا كه شرقشناسي يك واقعيت فرهنگي و سياسي است، پس در خلاء و يا بايگاني حضور ندارد. بلكه كاملاً برعكس ميتوان هر آنچه دربارهي شرق، گفته، و يا حتي انجام ميشود. به دنبال (و يا در محدودهي) يك رشته خطوط فكري خاص و متمايز و از نظر عقلاني قابل شناخت است. شرقشناسي، بيشتر پاسخي بود به فرهنگي كه آن را به وجود آورد تا به هدف مشهور خود، كه آن نيز البته محصول غرب بود، دست يابد. بدينترتيب، تاريخ شرقشناسي، هم يك سازگاري دروني دارد و هم يك رشته از روابط تفصيلي و مشروح با فرهنگ حاكمي كه آن را احاطه كرده است. تعريف استشراق استشراق در تعبيري موجز عبارت از آن دسته از پژوهشهاي غربيهائي است كه در خصوص ميراث شرق و به ويژه مسائلي مرتبط با تاريخ، زبان، ادبيات، هنر، علوم و عادات آن انجام ميپذيرد. بنابراين خاورشناس فردي است از ديار مغرب زمين كه ميراث شرق و هر آنچه را كه به نوعي به تاريخ، زبان، ادبيات، هنر، علوم، عادات و سنن او تعلق دارد را بررسي كرده و ميكاود. يك خاورشناس براي كاوش اين ميراث ناگزير از داشتن ابزارهايي است كه اورا به هدف مورد نظر خود رهنمون ميشوند. يكي از ابزارهايي كه يك مستشرق بايد به آن مجهز گردد فرا گرفتن كامل زبان مشرق زمين و تخصص يافتن در زباني است كه آثار عمده و برجستهاي در زمينههاي تاريخ، هنر، ادب و علوم ازخود برجاي نهاده است. اين زبان بيترديد «زبان عربي» است.به همين دليل است كه «آلبرت وتيريش» خاورشناس معاصر آلماني عقيده دارد كه مستشرق پژوهندهاي است كه ميكوشد شرق را بكاود و بفهمد و از اين رو تا زماني كه زبان شرق را به طور كامل فرانگرفته باشد نميتواند به نتايج درست دست يابد. اصطلاح استشراق به دوران قرون وسطي و حتي به دورتر از آن بازميگردد. يعني؛ به دوراني كه درياي مديترانه در وسط جهان واقع شده بود و تمام جهات اصلي در ارتباط با آن مشخص ميشد. هنگامي كه مركز ثقل رويدادهاي سياسي از درياي مديترانه به شمال انتقال يافت. باز هم اصطلاح شرق از بين نرفت تا خود دال به كشورهايي باشد كه در شرق درياي مديترانه قرارگرفته بودند. به نظر ميرسد كه اصطلاح شرق ازنظر جغرافيايي تنها منحصر به اين نقطه نشده بلكه نقاط غربي جزيرهالعرب و نيز شمال آفريقا را هم دربر ميگرفته است. اين اصطلاح پس از فتوحات اسلامي رواج يافت. بنابراين كشورهايي نظير مصر مغرب و شمال آفريقا و مردم ساير كشورهاي شرقي كه عربيت را اختيار كردند، در قلمرو اصطلاح شرق برشمرده شدند چرا كه دين آنها اسلام و زبانشان عربي بود. همچنان كه اصطلاح شرق از مرزهاي جغرافيايي پا فراتر نهاد و تا غرب شبهجزيره و شمال آفريقا را فرا گرفت اصطلاح استشراق هم از حوزهي غربيها خارج شد و به طور كلي بر هر عربشناس اطلاق گرديد هرچند كه آنان مسلمان نبودند و به زبان عربي هم سخن نميگفتند. كار اين دسته از خاورشناسان هم آن بود كه در زبان و ادبيات شرق به كاوشگري و تحقيق بپردازند هرچند كه خود نيز جزء شرق بودند. از همين رو اين تعريف و اصطلاح نيز شامل حال آنان شد و آنها هم در جرگهي «خاورشناسان» جاي گرفتند. در پرتو آنچه گفته شد. اطلاق استشراق روسي بر هر كسي كه با ابزارهاي ياد شده، مسائل فرهنگي مشرق را ميكاود بيراه نخواهد بود. همچنين اطلاق استشراق ژاپني يا استشراق آمريكايي يا استشراق انگليسي. اسلام و زبان عربي از نظر استشراق به عنوان موضوعي پُربار جلوه كرد و بر ديگر موضوعات برتري يافت. براي قرآن كريم تقدير چنين بود كه در يك زمان اسلام و زبان عربي را در آغوش خود بپرورد تا آنجا كه قرآن يكي از غنيترين موضوعات در نظر خاورشناسان درآمد. آنان تمام جزئيات و كليات قرآن را كاويدند و بررسيها و تحقيقات آكادميك را پيرامون قرآن به شكلي جالب توجه و اعجابآور مطرح ساختند. استشراق به عنوان يك شاخه از علوم، مثل ديگر شاخههاي علمي همواره متأثر از نظام فكري در هر دورهاي است كه در آن دوره زندگي ميكند. همانطور كه در دورههاي تطوّر و تحول شاخههاي مختلف علمي مثل جامعهشناسي، روانشناسي حتي علوم ديني، تفسير، قرآن و بحثهايي مثل علمالحديث و مانند اينها دقت كنيم ميبينيم اينها به لحاظ پيوندي كه با محيط اطراف و هنجارها و ارزشهاي محيط خودشان دارند درهر دوره متأثر از چيزهايي هستند كه در محيط پيرامونشان وجود دارد. تا حدي كه آن علم در بعضي از مقاطع، واكنش و پاسخي است به نيازهايي كه جامعه دارد و يا تلاشي به نظر ميآيد براي پرچمداري پارهاي از افكاري كه در جامعه وجود دارد.استشراق هم كاملاً متأثر ازنظام فكري در دورههاي مختلف است. بنابراين روش كار، برگرفته از محيط اطراف خود به عنوان يك روش معرفتي كاملاً محسوس است و لذا يك روش خاص را براي مستشرقان در ادوار مختلف نميتوان بيان كرد. اين روش در دورههاي پيش از رنسانس يك گونه است، پس از رنسانس به گونهاي ديگر و در عصر روشنگري هم روش ديگر و بالأخره درفضاي سالهاي 1960 و 1970 به اين طرف روشهاي مختلف ديگري رفته رفته مطرح ميشوند. اين روشها كاملاً متأثر از روشهاي معرفتي محيط پيرامون آنهاست، يك عامل اثرگذار بر اين روشها درواقع رشد شاخههاي علمي جانبي است كه يك علم باشاخههاي ديگر علمي هم دادوستد و تعاطي و تعامل دارد. برخي علوم هستند كه به استشراق كمك ميكنند و استشراق مصرفكننده كالاهاي توليدي آنهاست، علومي مثل سكهشناسي و نسخهشناسي از علوم مددكار تاريخ به حساب ميآيند. البته خود استشراق هم يك توليدكننده مسئله و سفارشدهندهي كالاهاي مشخص با ويژگيهاي مشخص به اين شاخههاي علمي است. مثلاً اگر يك كتيبهي شرقي پيدا كردند براي خواندن آن كتيبه، گويا، در واقع نياز جديدي را دريك كارخانه توليدي عرضه كردهاند و خواستهاند روشي براي خواندن و فهم اين كتيبه پيدا كنند. اگر يك منطقهي حفاري نشدهاي پيدا كردند از باستانشناسان كمك خواستهاند كه به گونهاي در آن منطقه حفاري علمي شود تا دستاوردها و دريافتهايش موردبحث قرار بگيرد. بنابراين روش كار شرقشناسان هم روش واحدي نبوده است. اين روش متأثر از روشهاي مختلف در ادوار مختلف و همچنين متأثراز علومي بوده كه به گونهاي به عنوان يك مصرفكننده يا مرتبط با شرقشناسي در تعامل با استشراق بوده است. انگيزههاي استشراق به طور كلي استشراق در بررسي و كاوشهاي عربي و اسلامي خود داراي انگيزههايي بوده است. اين انگيزهها از نظر شدت و ضعف با يكديگر تفاوت دارند و در كل، ميتوان آنها را به سه دسته تقسيم كرد: 1- پژوهشها و بررسيهايي كه به انگيزههاي تبشيري انجام پذيرفته است.2- پژوهشهايي كه در پس آنها اغراض و اهداف استعماري نهفته است.3- تحقيقات و پژوهشهايي كه صرفاً به انگيزههاي علمي، انجام يافته است.اينك براي روشنتر شدن حقيقت، به تشريح هر يك از موارد سهگانهي فوق ميپردازيم: 1- انگيزههاي تبشيري: «رودي بارت» بر اين عقيده است كه هدف اصلي تلاشهاي خاورشناس در سالهاي آغازين قرن دوازدهم ميلادي و نيز در قرون بعدي، عبارت از همان «تبشير» بوده است. وي تبشير را چنين تعريف ميكند: تبشير يعني به مسلمانان با زبان خودشان بباورانند كه اسلام دين باطلي است و در عوض زمينهي گرايش و جذب آنها را به دين مسيح فراهم سازند.ميتوان همين نكته را از كتاب بزرگي كه به قلم «نورمن دانيل» و با عنوان اسلام در سال 1960 ميلادي نگارش يافته به خوبي استنباط كرد. اتهامات خاورشناسان تبشيري دربارهي اسلام و قرآن و پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در كتابي به نام «المبشرون والمستشرقون في موقفهم من الإسلام» به قلم استاد «محمد البهيّ» ذكر شده و مؤلف كوشيده است تا آنها را اثبات كند. اين كتاب از سوي دكتر «محمديحيي الهاشمي» مورد نقد و بررسي قرار گرفت. وي ضمن ردّ كل كتاب، بيشتر مقاصد حاشيهاي خاورشناسان را نيز مورد انتقاد قرار داد و تمام آنها را نفي كرد.البته ما نميتوانيم اين اتهامات را اجمالاً و يا مفصلاً نفي كنيم. زيرا برخي از اين اتهامات تا حدودي هم صحيح و درست به نظر ميآيند، از طرفي ما نميتوانيم تمام تحقيقات و تلاشهاي خاورشناسان را بيفايده بخوانيم و آنها را همه از نوع تلاشهاي تبشيري بدانيم. چنين قضاوتي خالي از غلو و تندروي نيست. بلكه ما ميتوانيم برخي از تلاشهاي خاورشناسان را درست و ثواب قلمداد كنيم و برخي ديگر را مورد اتهام قرار دهيم.طبيعي است كه خاورشناسان هم انسانند و در ميان انسانها هم افراد سطحينگر يافت ميشوند و هم افراد دقيق و ژرفنگر. مشاهده ميشود كه گروهي ازخاورشناسان چه زمانهاي گذشته و چه حتي در زمان ما ادعا ميكنند كه قرآن معجوني است ازخرافات و اسلام مجموعهاي است ازبدعتها و مسلمانان، افرادي وحشي و خونريزند. كساني همچون «نيكلا دكيز»، «فيفش»، «فراچي»، «هوتنگر»، «ويلياندر» و«بريدو» در جرگهي همين مستشرقان جاي دارند.اين گروه از خاورشناسان به انگيزههاي تبشيري مردم را به چشمپوشي از قرآن و اسلام ميخوانند و ميكوشند اهميت اين دو را اندك جلوه دهند و مردم را از اطراف آنها پراكنده سازند و براي فريب سادهلوحان و بدگمانان پردههاي ضخيمي بر تاريخ درخشان اسلامي بيفكنند. اما اظهارنظرهايي كه تحت اين نقابها و پوششها انجام ميپذيرند، به سخنان و اظهارنظرهاي احساسي و عاطفي شبيهتر است و لذا نميتواند مقبول نظر پژوهندگان واقع شود. گروهي از خاورشناسان آلماني و يهودي همچون «ويلژف گلدزيهر» و «بول» به اين باور گراييدهاند كه قرآن پس از وفات پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در همان دوران صدر اسلام تحريف وتبديل شده است. اينان همچنان دربارهي شخص پيامبر(ص) ميگويند كه آن حضرت مبتلا به صرع بود! و آنچه را كه وي وحي ميناميد همان سخناني بوده كه در پي نوبههاي صرع بر او فرود ميآمد! پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در حالت صرع تعادل خودرا از دست ميداد، عرق ميكرد و دچار تشنجات بسياري ميشد و كف ازدهانش بيرون ميآمد آنگاه چون بهبود مي يافت ادعا ميكرد به او وحي شده است و سپس آنچه را كه وحي پروردگارش ميپنداشت، بر مؤمنان ميخواند. گروهي از خاورشناسان منصف و به خصوص «سرويليام موير» در كتاب خود به نام «زندگي محمد» به اين ادعاهاي دروغ پوشالي پاسخ گفتهاند. آنچه موير دراين كتاب دربارهي مقام قرآن و عدم تحريف آن گفته خود بهترين رديّه بر اين شرارتها و كينهتوزيهاي كوركورانه است. موير سخنان اين مستشرقان را فرار از بحث استوار علمي تلقي كرده است. وي در اين كتاب به بحث دربارهي پديدهي وحي پرداخته و دروغها و ادعاهاي نادانان حالات صرع آن حضرت را نفي كرده است. وي ميگويد: كسي كه به صرع مبتلاست از آنچه كه در اثناي اين حالت بر او واقع ميشود چيزي به ياد نميآورد. زيرا حركت، شعور و انديشه كاملاً در اين حالت متوقف ميماند. اين نكتهاي است كه درحالت بيهوشي و اغماء هم آشكارا مشاهده ميشود. پدر«هنري لامنس» و«ون هامر» نيز عقيدهي «موير» را دربارهي تفاوت ميان حالت صرع و وحي، تأييد كردهاند. برخي از اين خاورشناسان نيز ادعا ميكنند كه پيامبر(ص) جادوگر بوده و از آن جا كه از رسيدن به مقام پاپ ناكام مانده دست به اختراع آيين جديدي زد تا از دوستانش انتقام گيرد. «اميل درمنگهام» يكي از مستشرقاني است كه به اين ياوهگويي رسواخيز پاسخ داده و با حمله به اين دروغگويان اباطيل و اتهامات سخيف و مخالف با واقع ايشان را رد كرده است.بدين ترتيب در واقع خاورشناسان تندرو پاسخ خود را از دهان مستشرقان منصف شنيدند. اباطيل و اتهامات سخيف و مخالف با واقع ايشان را رد كرده است.بدينترتيب در واقع خاورشناسان تندرو پاسخ خود را از دهان مستشرقان منصف شنيدند. واقعيت آن است كه بسياري از راههايي كه برخي از مستشرقان پوييدهاند، فاقد ويژگي يك تحقيق علمي است و به همين خاطر از سوي ديگر مستشرقان مردود شناخته شدهاند. چرا كه اين تحقيقات متكي به هيچ دليل ديني يا تاريخي يا واقعيت اجتماعي شناخت شدهاي نبود و تنها بر هواهاي نفساني و گرايش به عواطف و احساسات اتكا داشت كه از اين بابت بايد واقعاً اظهار تأسف كرد.2- انگيزههاي استعماري: گاه انگيزههاي استعماري در كشورهاي عربي و اسلامي مستشرقان را بر آن ميداشت كه زبان شرق را فرا گيرند و در يكي از فنون مربوط به شرق تخصص حاصل كنند. وجود همين انگيزه گاه سبب ميشد كه درنزد مستشرق احساسي خاص نسبت به مسائل شرق ايجاد شود، اما اين احساس به گونهاي نبود كه بر سرشت استعمارگري آنان غالب آيد، بلكه اين احساس تابع طرحهاي از پيش ترسيم شدهي استعماري بود. مثلاً در اين راستا كوشش مستشرقان آن بود كه مسلمانان را در اعتقادات خود دچار ترديد و دودلي كنند و يا آرمانهاي آنان را سبك بشمارند و پيشوايان ايشان را مورد انتقاد و نكوهش قرار دهند و از اهميت ميراث آنان بكاهند. گاه سرشت كار اين نكته را بر مستشرق ديكته نميكرد اما هدف اول و آخر استعمار از تلاش و كار مستشرق در اين جا و آن جا همين بود. ازاين رو، گاه شيوهي استعماري، بابرنامههايي كه براي كار مستشرق تدارك ميديد، همچون ايجاد تفرقه در ميان مسلمانان و برجسته كردن وجوه اختلاف و يا تعدد مذاهب كار استشراق را به رسوايي ميكشانيده ملحوظ كردن اين اهداف خاورشناس را به بزرگ كردن اين گرايشها و درگيريها سوق ميداد و آنگاه بود كه او ميتوانست از ميان اين شكافها زهر خود را در ميان مردم بپراكند و چنين وانمود كند كه اسلام دين تفرقه و دشمني و شكاف است. در اين گونه موارد خاورشناس اغلب اموري را كه در دين نبود به اصطلاح به صورت «من درآوردي» به دين ميافزود و مسائلي را كه اتفاق نيفتاده بود، واقع شده ميپنداشت و درآنها به مناقشه ميپرداخت. اين موارد به ويژه در اموري كه به دين، ميراث، تاريخ كشورها يا به تصوير كشيدن جامعه و يا پژوهشهاي روانشناختي ملتهاي استعمار شده مربوط ميشد، رواج بيشتري مييافت. به عنوان نمونه «كريستين اسنوك هورگرونيه» (1857- 1936م) يكي از مستشرقاني است كه بر آگاهيهاي علمي او از شرق بسيار تكيه ميشود. وي مؤلف رسالهاي است موسوم به «العيد المكي» كه در سال 1880 ميلادي منتشر شده و تاكنون نيز ارزش خود را از دست نداده است. او در اين رساله به بررسي انتقادي آيات مربوط به ابراهيم در قرآن و اين كه او نخستين نياي اسلام و سازندهي كعبه ميباشد پرداخته است. با اين همه وي در سال 1885 ميلادي شش ماه به طور مخفيانه به منظور خدمت به اهداف استعماري، در ميان مسلمانان مكه زندگي كرد و در راه انجام مأموريت استعماري هلندي- هندي خويش كتابي دربارهي مكه نوشت.كشورهاي استعمارگر امكانات و كمكهاي گوناگوني دراختيار مستشرقان قرارميدادند تا آنجاكه ميتوان گفت انگيزهي اقتصادي يا رسيدن بهدستاوردهاي شخصي يا سياسي بهطمع برخورداري از مقام و پول و ثروت، محرك برخي از مستشرقان در امر شرقشناسي يا يكي از مرجحات و مقتضيات علاقهمندي آنان به اين پيشه شد. استاد «نجيب العقيقي» در اين باره ميگويد: هنگامي كه حكومتهاي غربي دستاندركار برقراري روابط سياسي با حكومتهاي شرقي شدند و خواستند مواريث آنها را به يغما ببرند، از ثروتهايشان برخوردار شوند و ملل شرق را تحت استعمار خويش درآورند، مستشرقان را به جمع اطرافيان خويش افزودند و آنها را محرم اسرار خود گرفتند و ايشان را در پوشش نظاميگري و يا امور ديپلماتيك به كشورهاي شرقي روانه كردند و كرسي زبانهاي شرقي را در دانشگاههاي بزرگ و يا مدارس مخصوص و كتابخانههاي عمومي و چاپخانههاي دولتي به آنان سپردند و حقوق فراواني هم براي آنان در نظر گرفتند و به القاب بزرگ و عضويت در مجامع علمي مفتخرشان كردند. گاه انگيزهي اقتصادي استعمارگران با اهداف علمي پيوند ميخورد. بدين اعتبار كه استشراق مأموريت شغلي و عملي بود كه نخبگان و متخصصان بايد عهدهدار آن ميشدند. «بنابراين استادان و مترجمان زبانهاي شرقي در قرون وسطي و مستشرقان اوليه و علماي فن جدل و.... به خاطر بنيان نهادن نهضت اروپا بر ميراث عربي به پاداشهاي بسيار بزرگي دست يافتند.» ادامه دارد .....* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : bamaram/خ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 217]
صفحات پیشنهادی
شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1)
شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1)-شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) « در آنجا كه من گفتوگويي با زرتشت داشتم، كه بعد از گفتوگو به يك نقطهي ...
شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1)-شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) « در آنجا كه من گفتوگويي با زرتشت داشتم، كه بعد از گفتوگو به يك نقطهي ...
مجله روز پنج شنبه مورخ 3/10/88
مجله نرم افزار شماره 4 مجله روزانه سه شنبه مورخ 1/10/88 هفته نامه تلفن همراه شماره 5 ... لب ها • هنر هشتم • راهنماي خريد کفش • شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) ...
مجله نرم افزار شماره 4 مجله روزانه سه شنبه مورخ 1/10/88 هفته نامه تلفن همراه شماره 5 ... لب ها • هنر هشتم • راهنماي خريد کفش • شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) ...
سالاد گرم مرغ و اسفناج
12:08:10, تبلیغات ... vazeh.com 03:03:32 04:51:11 19:23:29 19:45:05 1:26 مانده تا اذان ظهر. ذکر روزهای هفته ... شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) ...
12:08:10, تبلیغات ... vazeh.com 03:03:32 04:51:11 19:23:29 19:45:05 1:26 مانده تا اذان ظهر. ذکر روزهای هفته ... شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) ...
چاي با شکلات
... براي 4 فنجان :آب :4 فنجان چاي سياه :1 پيمانه شکلات سياه (تلخ):25 گرم (ريز خرد کنيد)دارچين :1 قاشق چايخوري نبات ... شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) ...
... براي 4 فنجان :آب :4 فنجان چاي سياه :1 پيمانه شکلات سياه (تلخ):25 گرم (ريز خرد کنيد)دارچين :1 قاشق چايخوري نبات ... شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) ...
شامپوگیاهی برای انواع موها
سپس 1 قاشق چايخوري از آنرا بر روي پوست سرتان گذاشته و ماساژ دهيد. بعد با برس موهايتان را ... و تبليغ مسيحيت (2) · شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) ...
سپس 1 قاشق چايخوري از آنرا بر روي پوست سرتان گذاشته و ماساژ دهيد. بعد با برس موهايتان را ... و تبليغ مسيحيت (2) · شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) ...
راهنمای خرید کفش
vazeh.com 03:03:32 04:51:11 12:08:10 19:23:29 19:45:05 1:39 مانده تا طلوع خورشید. ذکر روزهای هفته .... شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) · آخرالزمان و ...
vazeh.com 03:03:32 04:51:11 12:08:10 19:23:29 19:45:05 1:39 مانده تا طلوع خورشید. ذکر روزهای هفته .... شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) · آخرالزمان و ...
درمان خشکی لب ها
شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (2) · شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) · آخرالزمان و حكومت جهانى حضرت مهدى(ع) · بیماری سلیاک · ادرار خونی ( هماچوری ) ...
شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (2) · شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) · آخرالزمان و حكومت جهانى حضرت مهدى(ع) · بیماری سلیاک · ادرار خونی ( هماچوری ) ...
درمان موخوره
راهنمای خرید کفش · هنر هشتم · هنر هشتم · شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (2) · شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) · آخرالزمان و حكومت جهانى حضرت ...
راهنمای خرید کفش · هنر هشتم · هنر هشتم · شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (2) · شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) · آخرالزمان و حكومت جهانى حضرت ...
هنر هشتم
شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (2) · شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) · آخرالزمان و حكومت جهانى حضرت مهدى(ع) · بیماری سلیاک · ادرار خونی ( هماچوری ) ...
شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (2) · شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) · آخرالزمان و حكومت جهانى حضرت مهدى(ع) · بیماری سلیاک · ادرار خونی ( هماچوری ) ...
رژيم غذایی برای مسابقات ورزشی
ب : مهم ترين زمان هاي انجام مسابقات به شرح زير است : 1- مسابقه صبح ساعت 11 شروع مي شود:در اين صورت صبحانه با .... شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) ...
ب : مهم ترين زمان هاي انجام مسابقات به شرح زير است : 1- مسابقه صبح ساعت 11 شروع مي شود:در اين صورت صبحانه با .... شرقشناسي ؛ استعمار و تبليغ مسيحيت (1) ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها