واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: کار فرهنگی با عکس جومونگ و سوسانو
هر سال در هفتهی پایان شهریور روزنامهها و خبرگزاریها گزارشهایی منتشر میكنند و از چاپ عكسهای خارجی روی جلد دفترچهها و لوازم تحریر گله میكنند. این اتفاق هر سال میافتد و البته فرجی هم حاصل نمیشود و آّب از آب تكان نمیخورد و عكس هنرپیشههای هالیوودی و خوانندگان و فوتبالیستها خارجی هر چه بیشتر بر روی لوازم تحریر نقش میبندد.در این میان، نقدها بیشتر متوجه مسئولین فرهنگی است و روزنامهها مسئولین فرهنگی را از دم تیغ میگذارنند و آنها را متهم به بیتوجهی میكنند و گاه حتا از نیرویهای قضایی و انتظامی نیز شكایت میكنند كه چرا سامانی به بازار آشفتهی لوازم تحریر نمیدهند. اما واقعا این آشفته بازاری فقط از بیتوجهی مسئولین فرهنگی است؟ یا كسان دیگری هم در این مورد مقصرند؟ چرا كسی سراغ تولیدكنندگان لوازم تحریر در داخل كشور نمیرود و از آنها نمیپرسد چرا عكسهای هنرپیشههای هالیوودی و خوانندگان و فوتبالیستهای خارجی را روی كیفها و دفترها و ... چاپ میكنید؟ البته اگر كسی از آنها بپرسد میگویند چون فروش دارد. بله آنها برای فروش بیشتر هر كاری میكنند و باید به نوعی به آنها حق هم داد، آنها کاسب هستند و باید به دنبال سود بیشتر باشند.برخی از ناشران به هیچ قیمتی راضی نیستند کتابهای خوب را منتشر کنند و بازار برایشان مهمتر از فرهنگ است. به سراغ چاپ داستانهای منثور شاهنامه نمیروند چون مانند کتابهای فال و روانشناسی (از نوع مزخرف) بفروش نیستاما یک پرسش مهم دیگر هم در اینجا مطرح است و آن این پرسش است که آیا تولیدکنندگان لوازم تحریر سهمی در فرهنگسازی دارند یا خیر؟ اگر بخواهیم درست قضاوت کنیم سهم عمدهای از این اتفاق، یعنی چاپ عكس هنرپیشههای هالیوودی و خوانندگان و فوتبالیستها خارجی بر روی لوازم تحریر بر عهدهی تولیدکنندگان است و آنها را باید مورد بازخواست قرار داد، نه مسئولین را. واقعا اگر روزی چند تولید کننده تصمیم بگیرند لوازم تحریر را با تصاویر طبیعت ایران و مفاخر ایرانی و ... به بازار بفرستند و برای خرید مردم هم تبلیغ فرهنگی انجام بدهند میتوانند همان فروش را داشته باشند و البته سود هم بکنند، به شرطی کارشان با کیفیت باشد.وضعیت بازار لوازم تحریر درست مثل وضعیت نشر کتاب است. برخی از ناشران به هیچ قیمتی راضی نیستند کتابهای خوب را منتشر کنند و بازار برایشان مهمتر از فرهنگ است. به سراغ چاپ داستانهای منثور شاهنامه نمیروند چون مانند کتابهای فال و روانشناسی (از نوع مزخرف) بفروش نیست. سراغ چاپ کتابهای پرمحتوا نمیروند و حتا اگر کسی پول هم بدهد کارش را منتشر نمیکنند چون ممکن یک کار خوب به برند بفروش آنها لطمه بزند.اگر امروز کسانی چون ناصرخسرو برای مردم شناخته شده نیست و یا کسی فخرالدین اسعد گرگانی را نمیشناسد به همین دلیل است که بسیاری از ناشران این آدمها را بایکوت کردهاند. حال هر چه مسئولین فرهنگی تلاش کنند، وقتی ناشر نخواهد چیزی را چاپ کند تمام تلاشها بیهوده است. وقتی بازار در دست کسانی است که اصلا به فرهنگ فکر نمیکنند چه میتوان کرد؟بیشک هستند ناشرهای دولتی و خصوصی که کارشان کار فرهنگی است و بیتوجه به بازار پر رونق فروش کتابهای بیمایه، کتابهای خوب منتشر میکنند و کارشان مورد توجه مخاطب هم هست. اگر امروز کتابهای شعر فارسی کمتر مورد توجه قرار میگیرد به این دلیل است که گاه خریدار به دنبال جنس خوب هست ولی پیدا نمیکند. آن قدر نقش ناشران در فرهنگسازی و رواج کتابخوانی در جامعه مهم است که نقش مسئولین نیست. مسئولین با دیدگاههای متفاوت و با دولتها میآیند و میروند ولی ناشران میمانند و آنها هستند که اگر کمی به فکر فرهنگ باشند روزگار بهتری رقم خواهد خورد. "رضا ساکی"گروه کتاب تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5313]