تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر مردم به هنگامى كه بلاها بر آنان فرود مى آمد و نعمت ها از دستشان مى رفت، با نيت هاى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835277695




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دفتر نقّاشی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دفتر نقّاشی
دفتر نقّاشی
علی کوچولو بعد از خوردن صبحانه سراغ دفتر نقّاشی رفت. همین که دفتر نقّاشی را برداشت، دید دفتر نقّاشی اش ورق نمی خورد.کمی ناراحت شد و با صدای بلند گفت: «من می خواهم نقّاشی بکشم. چرا باز نمی شوی؟» دفتر نقّاشی  اخمی به علی کوچولو کرد و گفت: «من با تو قهرم.»علی کوچولو «قهر! چرا؟ من که نقّاشی های قشنگی توی ورق هایت کشیدم. من که هیچ ورقی از تو نکندم، پس چرا با من قهری؟» دفتر نقّاشی  گفت: «یعنی تو نمی دانی چرا من با تو قهرم؟»علی گفت: «نه! نمی دانم.»دفتر نقّاشی گفت: «چرا نمی روی از دیوار بپرسی؟»علی رفت پیش دیوار و گفت: «چرا از دست من ناراحتی؟»دیوار گفت: «مگر تو دفتر نقّاشی نداری؟»علی گفت: «چرا، دارم.»
دفتر نقّاشی
دیوار گفت: «پس چرا دیروز روی من نقّاشی کشیدی؟ من که برای نقّاشی کشیدن نیستم. تو باید توی دفتر نقّاشی، نقّاشی کنی. ببین من خط خطی شدم و مامانت ناراحت شد. ببین چه قدر زشت شدم، خوب نگاه کن.»علی دیوار را نگاه کرد. دیوار راست می گفت. خیلی زشت شده بود.علی پاک کن را برداشت و همه ی خط ها را پاک کرد؛ اما هنوز روی دیوار جای نقّاشی مانده بود.علی کوچولو تصمیم گرفت همین که مامان آمد، از او معذرت خواهی کند و بگوید دیگر روی دیوارها نقّاشی نمی کند.زینب السادات میرباقری_سنجاقکتنظیم:نعیمه درویشی_تصویر:مهدیه زمردکارمطالب مرتبطآقا شیطونه پایان بهانه گیری های پارسا کوچولو حرف های درگوشی گنج مادربزرگ مهمان خجالتی شوخی تلفنی حاصل مهربانی  الان کار دارم عاقبت قسم دروغ فرشته ها اشتباه می کنند؟





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 270]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن